دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 30 تیر ماه سال 1390
نقد وبررسی : (يادداشت روز) ABS دروغ نامه ی کیهان " زدايي از فرهنگ "

"مشخص است که چرا به اینگونه موارد اشاره نمی شود ، زیرا که قرار نیست که چاقو دسته ی خودش را ببرد"

چرا همکار قلم بر دست وهم لهجه ی سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری نگفته است که کدام جنگ میکروبی و بلا و ویروسی می تواند خطر ناک تر از افکار واپسگرایانه دین فروشان عوامفریب حاکمان بر ایران باشد که در 33 سال گذشته از هیچ جنایت و خیانت و رذالتی در حق مردم ایران فرور ذار نکرده اند؟ ولی اکنون این هم لهجه و هم قلم و همکار پاسدار سربازجوی شکنجه پرونده ساز حسین شریعتمداری وارونه گوی کهدر خدمت میکرو ب و ویروس های لا علاج حاکم است دست به پرونده سفید کردن حاکمان و صورت مسأله پاک کردن زده و آدرس غلط داده است . چونکه پس از سفسطه گری و روضه ی مبسوط حوزوی پاسداری خواندن به تهاجم فرهنگی چنین یا دفاع عریان از آن به فرهنگ تفتیش عقاید و سانسور رسیده است:

"اكنون ملت ها به ويژه ملت ما با جنگي به مراتب ناجوانمردانه تر و غيرانساني تر از سوي ابداع كنندگان جنگ شيميايي مواجهند و عمق خطر نه صرفا در شدت رذالت دشمن بلكه ناشناختن واقعيت و ابعاد اين هجمه در جبهه خودي است. ماجراي اين خطر درست به اين مي ماند كه در بحبوحه حمله شيميايي دشمن و پر شدن فضا از بوي تند و آزاردهنده بمب، شماري از قربانيان نفهمند حمله اي واقع شده و خيال كنند اسپري خوشبوكننده زده اند كه از خير استنشاق آن به هيچ قيمت نمي شود گذشت، چندان كه از آب و غذا به هنگام تشنگي و گرسنگي! در چنين شرايطي دشمن دو چندان قرباني خواهد گرفت و قتل عام واقعي اتفاق خواهد افتاد"

بالاخره مدعی وارونه گوی با همه روضه خوانی و حاشیه پردازی هایی که کرده است. ولی بالا آورده و لو داده است که سرنخ اصلی ناامنی های اجتماعی و جنایت و تجاوزات جنسی و قتل های جسمی کجاست ؟ یعنی اذعان کرده است که دلیل ادامه زنجیره ای مرتبط با گسترده شدن جنگ قدرت و ثروت باند های مافیایی در گیر جنگ قدر می باشد تا که با اینگونه اقدامات جنایتکارانه ی سازمان یافته ی ناامنی اجتماعی که صد البته بدون همآهنگی و همکاری و حمایت نیروی انتظامی سر کوبگر امکان پذیر نمی باشد بطور نمونه در روز روشن تعداد 16 اراذل اوباشان قمه برد ست از در و دیوار باغ خصوصی در اطراف اصفهان بالا روند و با تهدید کردن مردان را محبوس و به 14 نفر از زنان حاضر در باغ تجاوز کنند . سپس نه اینکه در پیگیری این موضوع و تلاش برای بازداشت تجاوز گران به نوامیس مردم تأخیر شد ، بلکه بد تر ادعا شد که مردان درون باغ خصوصی اطراف اصفهان هم بدلیل نوع پوشش زنان شان ناراضی به اینگونه اقدام ضد انسانی تجاوز گرانه اراذل اوباش نبودند و تعداد 9 نفر از این اراذل اوباشان به 16 نفر بازداشت شدند. یادر مورد دیگر که تازگی در کرج رخ داد که سئوال است چگونه می شود باور کرد که یک جوان ریزه اندام 17 ساله بتواند با قمه شاهرگ گلوی قوی ترین ایران را ببرد و وی را بکشد تا بقول قلم بر دست یادداشت روز نویس هم لهجه ی سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری اینگونه موجب آزار مردم و قلقک دادن مسئولان شود تا مجبور شوند مقابل شبیخون فرهنگی و ماهواره و اینترنت و سانسور کردن شان اقدامی کنند :

"ماجراي تهاجم فرهنگي از حد بحث هاي رايج در اين سالها فراتر رفته است. دغدغه امروز صرفا شبيخون فرهنگي و غارت اعتقادي نيست كه مربوط به دغدغه مثلا بخش متدين تر جامعه باشد. تعرض چند باره به نواميس مردم يا جنايات فجيع وسط خيابان، در كنار برخي بي بندوباري هاي اخلاقي و اجتماعي معمولا افكار عمومي را جريحه دار كرده است. اين آزردگي و رنجيدگي با همه تلخي هايش، يك پيام مثبت را مخابره مي كند و آن اينكه برخلاف اراده تدارك كنندگان پروژه شبيخون فرهنگي، «وجدان عمومي» همچنان پاكيزه و قدرتمند و سرپاست. اما مسئله اينجاست كه چرا غارت فرهنگي تا آن روي زشت خود را نشان نداده و آشكارا وسط خيابان و باغ و گردشگاه قرباني نگرفته، طيفي از مردم و مسئولان ما را آزار نمي دهد؛ آزار از آن جنس كه خاري در چشم انسان خليده يا استخواني گلوي وي را بخراشد؟ يعني چند نوبت ديگر بايد دستبرد به نواميس مردم- حتي اگر قربانيان بعضا خود مقصر هم بوده باشند- يا ضرب و جرح وحشيانه غيرتمنداني كه به دفاع از قربانيان پرداخته اند، اتفاق بيفتد و اين تاول چركين با تمام تعفن بتركد تا ما يقين كنيم موضوع غارت فرهنگي اولا واقعيت دارد و ثانيا امنيت عمومي و ملي و نه صرفا باورهاي اعتقادي و معرفتي مثلا قشر حزب اللهي را هدف گرفته است؟ انصاف بايد داد. كدام شهروندي است، ولو سست ايمان ترين و بي بندوبارترين افراد كه بتواند ذهن خود را روي يك فرضيه و سؤال مهم «متمركز» كند اما نگران نشود. اگر قرار شود براي چند دقيقه خود يا يكي از عزيزان خود را جاي قربانيان جنايت هاي رسانه اي شده سالهاي اخير بگذاريد، چند صدم درصد- و نه حتي چند دهم درصد- از شهروندان ما حاضرند پاي چنين ماجرايي را امضا كنند؟دشمناني كه از اراده عزت و استقلال و تشخص ملت بزرگ ايران سيلي هاي آبداري خورده اند، به واسطه ويروس تهاجم فرهنگي و اعتقادي (از ماهواره و اينترنت و نشريات و انواع كالاهاي فرهنگي بگيريد تا مواد گوناگون روانگردان و اعتياد به انواع رفتارهاي ناهنجار) مشغول ABS زدايي دسته جمعي- بخوانيد تدارك قتل عام شخصيتي و انساني- هستند اما آيا دستگاه هاي مسئول ما در سطوح حاكميتي(از مجلس و دولت و دستگاه قضايي تا شوراي عالي انقلاب فرهنگي و شوراي عالي امنيت ملي) و نهادها و مجامع غيردولتي و حوزه هاي علميه و دانشگاه ها و رسانه ها به ويژه رسانه ملي به اندازه كافي نسبت به اعماق ماجرا، درگيري و مشغله ذهني- به اندازه مادري كه فرزندش را در معرض آتش يا در كام گرگ بيابد و از همه چيز جز نجات فرزند غافل شود- پيدا كرده اند؟!توقف در مهار تب و درد نبايد ما را از نگراني و چاره جويي نسبت به اصل آلودگي باز دارد. اعماق ماجرا چند لايه است. يك لايه ماجرا، مهندسي پروژه محور دشمن در اين زمينه براي جابجايي ميان مدت ضدارزش ها و ناهنجارها با ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي است. اكنون يك مهندسي معكوس تربيتي عليه باورهاي اعتقادي و اخلاقي ملت ايران در جريان است. برخي شبكه هاي ماهواره اي و اينترنتي از اين جنس است. قربانيان اين شبيخون تا به خود بيايند كم يا بيش ابزارهاي اخلاقي و اعتقادي صيانت از خود را از دست داده و خود را خلع سلاح كرده اند. تا بجنبند و به خود بيايند كه در سراشيبي پرپيچ و خم افتاده و همزمان ترمز ABS خود را از تأثير انداخته اند، كار از كار گذشته است. و اين حكايت در كشور ما شايد هنوز اول ماجراست..."

قلم بر دست وارونه گوی پس از تاخت و تاز کردن علیه ی شبکه های ماهواره ای و اینتر نتی که دفاع شفاف از سانسور نهادینه شده است . همچنین ابراز وحشتی که از رشد آگاهی مردم به خصوص نسل جوان کشور کرده است. در ادامه مدعی هم لهجه سربازجو حسین شریعتمداری هدف بعدی را دنبال کرده است . یعنی مطبوعات و رسانه های خبری را زیر تیغ انتقاد برده است که چرا در این مورد به جای اینکه خود سانسوری را رعایت کنند و از بازتاب دادن گزارش خبر های ناامنی اجتماعی خودداری کنند ، بر عکس با تیتر درشت و صحفات اول خودآن را بازتاب می دهند. همینطور با پرسشگری رهنود به مسئولان دست اندر کار سرکوب و سانسور داده است که چرا به جای وارد صحنه شدن و اقدام مناسب انجام دادن دچار انفعال مقابل شلیک توپخانه تبليغاتي و عمليات ايذايي و فريب شبیخون فرهنگی شده اند . آنگونه كه این واکنش انفعالی مسئولان موجب شده است تاکه برپا كنندگان اصلي بساط فساد و جنايت از به حركت درآمدن غيرت آدم کشی و تهاجم وحشیانه ی مسئولان خوشحال شوند و در نهایت سبب تعطیلی امنیت عمومی شود. بهر حال پس از بیان طنز تلخ قصه ی شبیخون فرهنگی تد بیر اندیشی یا نسخه همه جانبه سر کوبگری و حشیانه زیر پوشش مبارزه با شبیخون فرهنگی را اینگونه تشریح و ترسیم و تئوریزه کرده است :

"طنز تلخ قصه در ميانه اين جنايت فرهنگي آنجاست كه مهندسان قتل عام اخلاقي و اعتقادي به محض بروز نشانه ها و عوارض جنايت، خود در نقشه دايه هاي مهربان تر از مادر و وكيل مدافع قربانيان ظاهر مي شوند و به عنوان مثال جنايت هاي دلخراش تبديل به تيتر اول نشريات و رسانه هاي زنجيره اي مي شود كه به هنگام چار ه جويي براي مقابله با ريشه ماجرا، تبديل به توپخانه مهاجمان براي ممانعت از جنبش اجتماعي و حاكميتي در دفاع از كيان اخلاقي و امنيت اجتماعي مي شوند. اين هم يكي از لايه هاي شبيخون فرهنگي است. خطاي بزرگ آنجاست كه در بسيج عمومي- حاكميتي براي دفاع از «امنيت ملي» معطل اين توپخانه تبليغاتي و عمليات ايذايي و فريب آنها شويم. آيا امكانپذير است كه برپا كنندگان اصلي بساط فساد و جنايت از به حركت درآمدن غيرت مردمان و مسئولان ما خوشحال شوند؟! ما كه نمي توانيم به خاطر پرگويي آنان، گوي آتشين و گلوله سوزان و بمب هاي تاول زاي اخلاقي و جنسي و اعتقادي را كارت تبريك «تقديم با عشق»! تصور كنيم و از تلاش سازمان يافته براي ميكروبيزه كردن جامعه ايران و توليد انبوه جرم و جنايت و ناهنجاري و بزهكاري چشم بپوشيم، مي توانيم؟ اكنون كه شيطان پرست هاي جديد در جهان براي مسخ روح و جان انسان ها و ملت ها بسيج شده اند، بايد دو چندان احساس مسئوليت كرد و به تدبير پرداختوجدان عمومي حساس را بايد حساس تر و آگاه تر كرد و همزمان از سركوب ترويج كنندگان و دلالان فرهنگ آلوده و كالاها و خدمات مسموم فرهنگي كمترين دريغي نكرد؛. اين رويكرد مستلزم نگرش حاكميتي به ماجرا- به مفهوم هماهنگي، انسجام، اقتدار و پشت يكديگر را داشتن و نه تخطئه همديگر- است. بايد چنان تدبيري كرد كه روح تواصي به حق و امر به معروف و نهي از منكر- به عنوان شرط پاكسازي اشرار- در فضاي عمومي فراگير شود "

در خاتمه اینکه قلم بر دست یادداشت روز نویس کلامی ار زیشه ی ناامنی جامعه و رشد روز افزون آن نمی گوید که علت چیست و چه عواملی در به وجود آمدن و رشد این ناامنی مؤثر بوده است؟ مثلاً عدم عدالت و تبعیض دراجرای قانون و ادامه ی سیستماتیک 33 ساله ی سرکوب و خفقان و سانسور که همزاد فقر و بیکاری و تورم و گرانی بوده است . همانگونه که مکمل این مقوله ها وفور مواد مخدر ارزان بوده است که ابتدا بعنوان مسکن برای تحمل نا برابری ها و محرومیت و کاستی ها و شکاف طبقات اجتماعی فراگیر بوده است که در ادامه منجر به رشد ناهنجاری های اجتماعی و پیدایش پدیده های شوم اعتیاد و تن فروشی زنان خیابانی و دختران فراری از خانه ها و قاچاق دختران به شیخ نشینان و جمهوری آذربایجان و اروپای شرقی برای روسپی گری و... فرار مغز ها از کشور شده است . ولی مدعی قلم بردست از موضع معلول گرایی مدافع نوامیس مردم شده و اشک تمساح برای عدم امنیت اجتماعی ریخته و شیون و زاری از تهاجم شبیخون فرهنگی ماهواره و اینترنتی کرده که موجب ناامنی و بی خیالی مسئولان شده است تا که توانسته باشد با این توجیه گری بهانه خودش را به فراموشی بزندکه چگونه همین دروغ نامه ی کیهان و ستون های گوناگونش بودند که دفاع جانانه از سعید حنایی بسیجی و اقدامات جنایتکارانه ی وی می کردند که چگونه با کمک و همیاری نیروی انتظامی و دستگاه قضاییه مشهد این بسیجی مرتکب جنایت در مورد 19 زنان نگون بختان خیابانی شد . زیرا بنا بر فتوای آخوند تمساح آدم کش وتئوری پرداز مرگ و خشونت و دروغ این زنان موسوم به زنان خیابانی، اینان را از توی خیابان ها می ربود . آنگاه آنان را با رو سری شان خفه می نمود . البته مشابه این ا قدام جنایتکارانه در کرمان از سوی بسیجیان مرید آخوند تمساح یزدی در کرمان در مورد چند زوج جوان ربوده شده دنبال شد که پس از ربودن شان در باغات اطراف شهر بطرز فجیعی به قتل می رسیدند. بهر صورت مشخص است که چرا به اینگونه موارد اشاره نمی شود ، زیرا که قرار نیست که چاقو دسته ی خودش را ببرد.

هوشنگ بهداد

http://www.kayhannews.ir/900430/2.htm#other207

دروغ نامه ی کیهان 5 شنبه 30 تیر ماه سال 1390
ABS زدايي از فرهنگ (يادداشت روز)