گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 23 تیر 90
دلمه (گفت و شنود)
گفت : آخر پرونده سازی منفور سربازجو
داستانش شده است شبیه آن یارو
از لپه بدش می آمد اما در یک مهمانی
برایش دلمه آورندتادیدلپه، شدعصبانی
به میزبان پگفت توبرای خودت کردی خیال
گر پالتو کنی تن لپه نمی فهمم من دجال
گفت: بالاخره آقاي هاشمي رفسنجاني با صراحت عليه دست اندركاران فتنه 88 موضع گرفت و تاكيد كرد كه آنها لياقت و صلاحيت شركت در انتخابات را ندارند.
گفتم: به حق چيزهاي نشنيده! بعيد است آقاي هاشمي چنين حرفي زده باشد.
گفت: مگر مدعيان اصلاحات و فتنه گران به دستور مستقيم آمريكا و اسرائيل و انگليس عليه اسلام و انقلاب و امام(ره) و قانون اساسي و مردم وارد معركه نشدند؟
گفتم: اين كه مثل روز، روشن است و همه مردم به چشم خود شاهد وطن فروشي و جنايت و خيانت آنها بوده اند.
گفت: خب! حالا آقاي هاشمي گفته است راه حل مشكلات آن است كه «همه گروه ها و جناح هاي دلسوز و معتقد به نظام و قانون اساسي در انتخابات حضور داشته باشند».
گفتم: حق با توست. با اين حساب مدعيان اصلاحات و عوامل فتنه حق شركت در انتخابات را ندارند، چون كه نه فقط معتقد به نظام و قانون اساسي نيستند بلكه در نقطه مقابل آن هم قرار داشته و دارند.
گفت: پس بگو كه چرا اين روزها برخي از عوامل فتنه سعي دارند خودشان را طرفدار نظام و قانون اساسي جا بزنند!
گفتم: يارو از لپه بدش مي آمد، در يك ميهماني دلمه بادمجان برايش آوردند، وقتي دلمه را باز كرد و لپه را درون آن ديد به ميزبان گفت؛ خيال كردي كه اگر پالتو تنش كني، گول مي خورم و لپه فلان فلان شده را نمي شناسم؟
گفت : سربا زجو منفوز جانی
کف بر دهان آورده شده عصبانی
ول کرده کدیور و مهاجرانی
گرفته است پاچه رفسنجانی
گفتم : برای چه این مزدور؟
علیه ی رفسنجانی زده زور
گفت : چون رفسنجانی همچون خاتمی
در پاسخ دیدار باجمعی ، داده پیامی
با آویزان شدن به ولی وقیح همکاره
برای بازار گرمی نمایش بازار مکاره
با شرط و شروط داده است پیشنهاد
بایدحضور همه باند وجناح ها شود آزاد
اما سربازجوی پرونده ساز کرده شکایت
مدعی شده سران فتنه مرتکب شدند جنایت
آمریکاباانگلیس و اسراییل ازشان کرده حمایت
اینان متهم به قانون شکنی اند باوطن فروشی
اما رفسنجانی خود را زده است به فراموشی
از اینان حمایت کرده است با دل سوزی
پس علیه اش روشنگری کرده بانیم سوزی
گفتم : مگر ولی وقیح خودش نداده بود ندا؟
آنانکه برای بر اندازی نکرده اند سر و صدا
گر مخالف ما فکر هستد ، ندارد ایرا د
چرا سربازجوی علیه شان می زند داد؟
گفت : آخر پرونده سازی منفور سربازجو
داستانش شده است شبیه آن یارو
از لپه بدش می آمد اما در یک مهمانی
برایش دلمه آورندتادیدلپه، شدعصبانی
به میزبان پگفت توبرای خودت کردی خیال
گر پالتو کنی تن لپه نمی فهمم من دجال