روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی یکشنبه 12 دی ماه سال1389
نقد و بررسی : سرمقاله روزی نامه ی حکومتی جمهوری " آمريكا در مواجهه با واقعيت‌هاي افغانستان"
"رابطه ی سیاست سرکوب داخلی و صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز آنچنان بها حیات این رژیم ضد بشری کودتائی پیونده خورده و لازم و ملزوم همدیگر شده است که هر گونه فاصله گیری یا ترک اعتیاد این سیاست نوعی خودکشی و سر عت بخشیدن به فروپاشی رژیم ضد بشری حاکم بر ایران می باشد"
این دیگر تبدیل به دیپلماسی رسمی خارجی رژیم ضد بشری کودتائی شده است که نمایش ادامه دار و تمام ناشدنی سریال سیکلی پیگیری می شود که نقش آفرینانش شامل آمریکا – عراق – افغانستان و اسرائیل و حاکمان تهران می باشند که محدوده ی کشورهای همسایه و خاور میانه را در بر می گیرد و حاشیه پردازی هائی همچون حزب الله لبنان و حماس و دو جنگ 33 و 22 روزه با اسرائیل دارد. صد البته که نتیجه ی این دوئل ماراتونی منتهی به شکست آمریکا و اسرائیل باز نده شدن شان از یک سو و از طرف دیگر پیروز و برنده ی این سریال شده است . چونکه حلال و محلل و مشکل گشا برای رژیم ضد بشری است که با بازی کردن و با حزب الله لبنان و حماس و نوری مالکی دست نشانده مانور جنگ روانی تبلیغاتی می دهد . به خصوص این که هم مرتبط با سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز و دفاع از پروژه و اهداف هسته ای دارد . هم گریز گاه عبور و سر پوش نهادن بر بحران ها و نا هنجاری اجتماعی و نا بسامانی های اقتصادی داخلی و معضلات تورم و گرانی و فقر و بیکاری و جنگ قدرت و حذف رقیب و رشد اختلافات باند های مافیائی حاکم کودتا گر می باشد. برای همین است که سر مقاله نویس از اولین روز آغاز سال میلادی جدید با آویزان شدن به آمریکا تعقیب سیاست مداخله گری در امور داخلی عراق جدید شروع نمود ه و امروز دامنه ی این سیاست را به افغانستان بسط و تعمیم داده است .بهرحال سرمقاله نویس پس از رله کردن ادعاهای تکراری 9 ساله البته با فراموش کردن اعتراف رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی تهران که پس از اشغال نظامی افغانستان اعتراف کرد و به بوش گفت که اگر همکاری ما در اشغال نظامی افغانستان نبود . هنوز هم طالبان در افغانستان بر سر قدرت بود. اکنون چنین تابلوی ترسیم پایانی شکست برای آمریکا در افغانستان ترسیم نموده است.
"اكنون در آغاز سال جديد ميلادي لشگركشي آمريكا و متحدانش به افغانستان درحالي به آستانه دهمين سال خود مي‌رسد كه نه تنها عامل ظاهري اين تهاجم گسترده كه "مبارزه با تروريسم"عنوان شده بود از بين نرفته و دامنه آن به سراسر جهان گسترش يافته بلكه افغانستان نيز بيش از پيش از بي ثباتي، قاچاق مواد مخدر، فقر، ناامني، فساد و مشكلات عديده رنج مي‌برد و هنوز هم هيچ دورنمايي براي آينده اين ملت قابل تصور نيست درحالي كه مقامات آمريكايي هنگام اشغال افغانستان براي توجيه جنگ افروزي خود اعلام كردند بزودي افغانستان را به ژاپن منطقه تبديل خواهند كرد! قطعاً دير يا زود، و چه بسا در سال جاري ميلادي، همه‌ي دولتمردان آمريكائي حتي آنها كه هنوز هم پس از شواهد كافي مبني بر شكست نظاميگري آمريكا در افغانستان حاضر به قبول واقعيت نشده اند، اين واقعيت را به ناچار خواهند پذيرفت كه اشغال افغانستان پاياني جز شكست ندارد. اما اينكه چرا آنان به اشغال افغانستان پايان نمي‌دهند به نظر مي‌رسد به اين دليل است كه احساس مي‌كنند در راهي بي بازگشت قدم گذاشته‌اند و خوي تجاوزگري آمريكائي به آنها توصيه مي‌كند تا آنجا كه ممكن است از اعتراف عملي به اين شكست خودداري كنند، هر چند واقعيت‌هاي افغانستان آنها را به اين كار نيز وادار خواهد كرد"
در خاتمه اینکه رژیم ضد بشری بحران ساز و جنگ افروز که از ابتدای شکل گیری اش بنای صدور انقلاب یا صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز یا دیپلماسی خارجه اش را نهاد . سپس برای حذف مخالفان و منتقدان و دگر اندیشان از صحنه و ساقط کردن دولت موقت مهندس بازرگان طرح اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان 58 را طراحی نمود. آنگاه زیر چتر تبلیغاتی ادعای مبارزه کردن با آمریکا این ترفند را تبدیل به تاکتیک تهدید آمیز شمشیر داموکلس کرد. آنچنانکه این شمشیر پس سر هر مخالفی ومنتقد ی همچون موسوی و کروبی و خاتمی رؤسای سابق نهادهای حکومتی فرود آورده است . سپس جنگ ویران گر 8 ساله ی ایران و عراق را موهبت الهی نامید و آن را مکمل مبارزه با شگرد تبلیغاتی علیه ی آمریکا کرد . زیرا که این سیاست مناسب ترین بهانه برای سرکوب معترضین داخلی و مداخله گری در امور داخلی کشور های همسایه و منطقه بوده است . چونکه پیگیری این سیاست کمک قابل توجهی به ماندگاری و بقای رژیم ضد بشری کرده است . آنگونه که رابطه ی سیاست سرکوب داخلی و صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز آنچنان به حیات این رژیم ضد بشری کودتائی پیونده خورده و لازم و ملزوم همدیگر شده است که هر گونه فاصله گیری یا ترک اعتیاد این سیاست نوعی خودکشی و سر عت بخشیدن به فروپاشی رژیم ضد بشری حاکم بر ایران می باشد.. بنابراین در راستای وحشت سرنگونی است که سرمقاله نویس مسئول و مأمور پیشبرد این سیاست شده است . چونکه این سیاست را جایگزین تاکتیک فرار از پاسخگوئی و پرداختن به مسائل و مشکلات و معضلات و بحران داخلی ایران نموده است
هوشنگ بهداد
http://www.jomhourieslami.com/1389/13891012/13891012_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی یکشنبه 12 دی ماه سال1389
آمريكا در مواجهه با واقعيت‌هاي افغانستان