گفت و شنود دروغ نامه 15 خرداد 90
هواخوري -گفت و شنود
گفت : آخر سربازجوی موجی که میگیره بهانه
سابقه داره ازمسافرت باهواپیمای حامل دیوانه
شلوغ می کرده بر آنان و زیادی سر و صدا
خلبان سر مهمان احضار کرده به وی داده ندا
گفته اینان ساکت کن،آنگاه صدامیشه خاموش
خلبان سئوال کرد چه کردی صدا نمیاد بگوش؟ا
سر مهمان گفت چون زیادی شده بودند چموش
در هواپیما باز کردم هواخوری کنند پر خروش
درب هواپیما گشودم تابروندهواخوری کنندپرخروش
گفت: روزنامه صهيونيستي «هاآرتص» ابراز نگراني كرده است كه اگر شرايط منطقه به همين شكل پيش برود، بعيد نيست كه كنار قفس حسني مبارك، يك قفس هم براي نتانياهو آماده كنند.
گفتم: چه بهتر از اين؟!
گفت: بهتر از همه آن كه علاوه بر مبارك و نتانياهو و شيمون پرز بقيه جنايتكاران مثل علي عبدالله صالح و ملك عبدالله عربستان و پادشاه اردن و پادشاه بحرين و بن علي و... همه اين اجق وجق ها را درون يك قفس ريخته و يكجا محاكمه كنند و شرشان را از سر مردم جهان كم كنند.
گفتم: اي ول... تعدادي از ديوانه هاي زنجيري را با هواپيما از يك شهر به شهر ديگري منتقل مي كردند. ديوانه ها وسط راه سر و صدا مي كردند. خلبان به سرمهماندار گفت؛ يك جوري اينها را ساكت كن و بعد از چند دقيقه سكوت حكمفرما شد. خلبان پرسيد؛ چطوري ساكتشون كردي؟ گفت؛ در هواپيما را باز كردم و گفتم برويد توي حياط هواخوري!
گفت: چه فزقیست میان رک گویی با دو رویی؟
یا ادعای آزادیخواهی کردن از موضع بازجویی
گفتم : آنکه ریگی توی کفش نداره میکنه رک گویی
اما آنکه حقیقت رپیمان میکنه، میکنه وارونه گویی
حال چه شده که طرح کردی این سئوال؟
داستان چیست ، میشه بگویی شرح حال؟
گفت: آخر سربازجوی دریده وبس پر رو
چشم کور کرده جای برداشتن زیر ابرو
نقل کرده که تانیاهو شده است نگران
از محاکمه کردن مبارک شده حیران
از سایر دیکتاتور های منطقه داده خبر
فاکتور گرفته از مالکی و اسد و رهبر
قرار است برای شان ساخته شود قفس
تا با زنجیر در آن حبس شوند نکشند نفس
گفتم : مگر ولی وقیح منفور از همه بد تر نیست ؟
چرا جایش در کنار اسدبامالکی در لیست خالیست؟
گفت : آخر سربازجوی موجی که میگیره بهانه
سابقه داره ازمسافرت باهواپیمای حامل دیوانه
شلوغ می کرده با آنان و زیادی سر و صدا
خلبان سر مهمان احضار کرده به وی داده ندا
گفته اینان ساکت کن،آنگاه صدامیشه خاموش
خلبان سئوال کرد چه کردی صدا نمیاد بگوش؟ا
سر مهمان گفت چون زیادی شده بودند چموش
در هواپیما باز کردم هواخوری کنند پر خروش