روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 1 شهریورماه سال 1390

نقد و بررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " پيامدهاي سقوط چهارمين ديكتاتور"

"اگر چنانچه در کشور های دیکتاتور ساقط شده ی منطقه امکان جای عوض شدن دیکتاتور ها وجود داشته باشد. نه اینکه سیستم دیکتاتوری تغییر کند. ولی در ایران بدلیل رشد آگاهی مردم و تجربه و سازماندهی مخالفان دارای ظرفیتی است که پس از فروپاشی تضمین پیروزی و استقرار آزادی و دمکراسی و حکومت دمکراتیک وجود دارد"

سرمقاله نویس ظاهراً ذوق زده از سر نگون شدن سرهنگ قذافی البته با کتمان و فراموش کردن اینکه چه رابطه ی حسنه ای قذافی با حاکمان رژیم قرون وسطایی ضد بشری داشت. گرچه بدلیل تسلیم شدن قذافی مقابل فشار غرب مجبور به عقب نشینی از پروژه ی هسته ای اش شد . رابطه میان دو کشور شکرآب شد . ولی منجر به رابطه ی غیر دوستانه نشد . همچنین نام صدام حسین در لیست دیکتاتور های ساقط شده در سال های اخیر با اضافه کرده است البته با سانسور کردن چگونگی سرنگون کردنش تا لیست رؤسای دیکتاتور های ساقط شده در منطقه را به 5 نفر برساندو بدو ن نام بردن از بشار اسد و نوری مالکی از توی نوبت بودن سقوط سایر دیکتاتور های منطقه یاد کرده است . آنگونه فرافکنانه و طلبکارانه وانمود کرده است که گویا که نه رژیم فاشیسی مذهبی تروریستی ایران یکی از بد ومنفور ترین حکومت های دیکتاتوری منطقه نمی باشد ، بلکه الگوی قیام کنندگان منطقه برای سرنگون کردن دیکتاتور بوده است. بهر حال سرمقاله نویس این چنین از جاری شدن سیل بنیان کن دیکتاتور غرق کن مهار نا پذیر در منطقه خبر داده است:

"سرانجام سرهنگ معمر قذافي، ديكتاتور ليبي نيز سقوط كرد و شمار ديكتاتورهاي عرب منتظر سقوط كه از فهرست حاكمان حذف شده و در فهرست محكومان قرار گرفته‌اند به چهار نفر رسيد. اين رقم، مربوط به هفت ماه گذشته است و اگر به آمار سالهاي اخير مراجعه كنيم بايد صدام را نيز به اين فهرست اضافه نمائيم كه در آن صورت تعداد ديكتاتورهاي ساقط شده و محكوم عرب به 5 نفر مي‌رسد.آنچه در ماه‌هاي اخير رخ داده نشان مي‌دهد سيل بنيان كني كه در كشورهاي عربي به راه افتاده قابل مهار شدن نيست و هر لحظه ممكن است به سراغ يكي ديگر از رژيم‌هاي ديكتاتور عرب برود و آنها را نيز ساقط كندتاكنون امتياز دادن‌هاي ديكتاتورهائي كه در صف انتظار قرار دارند نيز هيچ مشكلي را حل نكرده و ملت‌ها را براي به زير كشيدن آنها از مسند حكومتي مصمم‌تر نموده است"

جالب است که بالن ذوق زدگی بهوا شده ی سرمقاله نویس بلند نشده و پرواز نکرده ترکیده است . زیراا وضاع قبل و پس از سقوط سرهنگ قذافی را آنگونه ترسیم کرده است که نه خوشایندش نیست ، بلکه این چنین از آن بوی بد وخطر استشمام کرده است.

اوضاع ليبي از دو نظر قابل تأمل است. يكي حاكميت بعد از قذافي و ديگري اهداف غربي‌ها كه با حملات نظامي ناتو به طرابلس تلاش كردند خود را در آينده ليبي سهيم نمايند. بدين ترتيب، آنچه تاكنون در مورد ليبي اهميت دارد و بايد مورد توجه قرار گيرد سقوط قذافي نيست بلكه پيامدهاي اين سقوط است. طي روزهاي اخير، بسياري از نزديكان قذافي كه پايه‌هاي حكومت وي بر دوش آنان بود يا به مخالفان پيوستند و يا فرار كردند. مهمترين رويدادها در اين زمينه، پيوستن سرگرد جلود مرد شماره 2 حكومت قذافي به مخالفان، تسليم شدن فرزند ارشد قذافي به انقلابيون، فرار ساير اعضاي خانواده قذافي به خارج از كشور، پناهنده شدن نخست‌وزير ليبي به تونس، و پيوستن گارد ويژه وي به مخالفان است. اين رويدادها كه به سرعت از اولين روز هفته جاري اتفاق مي‌افتادند كاملاً نشان مي‌دادند كه سقوط ديكتاتور ليبي بسيار نزديك شده و ديگر هيچ چيزي نمي‌تواند مانع آن شود. اين رويدادها از فروپاشي حكومت بسته و بشدت كنترل شده قذافي خبر مي‌دادند و اكنون اين واقعيت‌ها با عرياني هرچه تمام‌تر خود را نشان داده است. اين رويدادها، دقيقاً همان‌هائي هستند كه در آستانه سقوط همه ديكتاتورها مشاهده شدند و عجيب است كه هيچيك از ديكتاتورها حاضر نيستند نشانه‌هاي آشكار سقوط قريب الوقوع خود را درك كنند و تا ديرتر نشده فكري به حال خود نمايند و با لجبازي‌هاي خود كار را خراب‌تر نكنند. اين وضعيت براي شاه ايران در سال 1357، براي صدام در سال 1382 و براي بن علي و مبارك و علي عبدالله صالح در ماه‌هاي اخير نيز پيش آمد ولي آنچه بر سر گذشتگان آمد مايه عبرت بعدي‌ها نشد"

سرمقاله نویس در یک تناقض آشکار ناشی از لجبازی قذافی سخنگ گفته که اصرار خمینی شیاد و ملیجک وی رفسنجانی به ادامه ی جنگ که منجر به ویرانی ایران و عراق شد را از قلم انداخته است که این لجبازی ادامه ی جنگ نعمت الهی است گذشته از فزونی میلیون ها کشته و مجروح و موجی و آواره وبی خانمانی و پناهندگی ایرانی و عراق شد . یک قلم هزار میلیارد خسارات اقتصادی در ایران در بر داشت . اما اکنون از موضع فرار به جلو در مورد یک دندگی و لجبازی قذافی به ماندن بر سر قدرت که موجب ویرانی لیبی شده است این چنین تحلیل انتقاد آمیز از موضع گیری لجبازانه ی قذافی کرده است :

"لجبازي قذافي و اصرار او براي ماندن، سبب شد اكثر شهرهاي عمده ليبي به ويرانه تبديل شوند، تركيب مخالفان آنقدر متنوع شود كه حكومت بعد از قذافي وضعيتي نامعلوم داشته باشد و قدرت‌هاي چپاولگر غربي براي غارت ثروت‌هاي ليبي و نفوذ در حاكميت آينده آن جاي‌ پاي خود را محكم كنند. اين شرايط، آينده بسيار خطرناكي را براي ليبي ترسيم مي‌كند و كشوري را كه 42 سال قبل از چنگال استعمار و استثمار رهيده بود بار ديگر تسليم استعمارگراني با حرص و طمع بيشتر و ادعاهاي چند برابر مي‌نمايد. اگر فقط ويراني‌هاي ايجاد شده توسط خود قذافي و جنگنده‌هاي ناتو را در نظر بگيريم، ترميم آنها هزينه‌اي برابر درآمد چندين سال نفت ليبي را خواهد بلعيد. عجيب‌ترين نكته در ماجراي ليبي اينست كه آنكس كه اين كشور را از چنگ استعمار نجات داد، خود او آنرا به استعمارگران تحويل داده است. اين واقعه نشان مي‌دهد ديكتاتورها به نقطه‌اي مي‌رسند كه غير از خود حاضر نيستند هيچكس را ببينند و غير از نظر و رأي خود حاضر نيستند رأي و نظر ديگري را بپذيرند. اين خود بزرگ بيني به جائي مي‌رسد كه ملت و كشور و امكانات و حتي سوابق انقلابي خود ديكتاتور هم در برابر اميال او قرباني مي‌شوند. عملكرد ديكتاتورهائي كه در اين سال‌ها به اوج خودكامگي رسيدند و در برابر اراده ملت‌ها مقاومت كردند، همان جمله تاريخي هارون الرشيد را تداعي مي‌كند كه گفت: الملك عقيم"

سرمقاله نویس در پایان با مخاطب قرار دادن قذافی و بر جسته کردن خطا های وی به خصوص که تأکید کرده قذافی به جای اینکه داوطلبانه از قدرت کنار بکشد و قدرت را تحویل مردم بدهد ولی در قدرت ماند و مخالفان را مشتی اراذل و اوباش ومزدور نامید . ناگفته نماند اینگونه انتقاد کردن دولبه است . زیرا که یک لبه ی آن متوجه ی قذافی و دیکتاتور های ساقط شده در منطقه می شود . از سوی دیگر لبه تیز دیگر آن متوجه پاسدار گماشته احمدی نژاد و حتی ولی وقیح منفور نا مشروع می شود . زیرا که وی مشاور و حامی رفسنجانی می باشد . بنابراین در کنار قذافی این چنین این دو را نیز بطور غیر مستقیم و تلویحی مورد مخاطب قرار داده است:

"قذافي مي‌توانست در همان روزهاي آغازين مخالفت مردم با ادامه حكومت وي، در زمستان سال گذشته، به خواست مردم تن بدهد و حكومت را به منتخبان مردم بسپارد ولي به جاي اين كار اعلام كرد مخالفان وي يك مشت مزدور و اراذل و اوباش يا وابسته به بيگانگان هستند. گاهي نيز آنها را موش ناميد و حتي با هزينه كردن پول‌هاي كلان از بيت المال، افراد قبيله خود را به جان مردم انداخت تا مردان را بكشند و زنان را مورد تجاوز قرار دهند. او همه اين جنايات را مرتكب شد تا حكومت خودكامه خود را ادامه دهد. قذافي حتي حاضر نشد به ميانجي گري‌هاي بين‌المللي اعتنا كند و نقطه نظرات آنها را مورد بررسي قرار دهد و در تصميم گيري‌هاي خود لحاظ نمايد.اكنون سرهنگ قذافي، كه روزي به عنوان يك انقلابي و ناجي وطن از چنگ استعمارگران مطرح بود، درحالي به پايان حكومت و عمر خود رسيده كه نام او در فهرست بدنام‌ترين ديكتاتورها در تاريخ به ثبت رسيده است. اين واقعه مهم تاريخي، پندهاي زيادي با خود دارد اما افسوس كه ديكتاتورها اهل پند گرفتن نيستند"

در خاتمه اینکه در ارتباط با تناقض گویی سرمقاله نویس می بایست گفت که فراموش نشده است در 22 خرداد 88 چگونه بطور علنی کودتای آشکار تقلباتی شد .سپس چگونه مردم معترض مورد تهاجم و ضرب وشتم و بازداشت و شکنجه و تجاوز وقتل و اعتراف گیری واقع شدند؟ سپس معترضان وبازداشت شدگان به عوامل بیگانه و فریب خوردگان واراذل اوباشانی تشبیه و متهم شدند که از طریق رهبران فتنه گر منحرف شده توی خیابان ها حضور یافتند ودست به تظاهرات زدید . درست مشابه همین صفاتی که اکنون سر مقاله نویس از دیکتاتور قذافی نقل قول کرده است که مخالفانش را با چنین اتهاماتی متهم می کرد و نتیجه گرفته است که این خصوصیات دیکتاتور ها می باشد که به جز خودشان کسی دیگر را نمی بینند و قبول نمی کنند و همچنان با لجبازی اصرار دارند بر سر قدرت بمانند . شک نیست که این شیوه از دیکتاتور قذافی انتقاد کردن از سوی کشوری که خودش دارای بدترین نوع دیکتاتوری می باشد واز دیکتاتور های مشابه قذافی در سوریه و عراق حمایت آشکار می کند، آنهم در شرایطی که جنگ قدرت و ثروت میان باندهای مافیایی در همه سطوح ادامه دارد. مشخص است که دارای پیام خاص برای مخاطبان داخلی هم می باشد . زیرا که رقبا چون امکان بطور مستقیم منتقل کردن انتقادات یا پیام های شان وجود ندارد ،پس به سبک بدر گفتن تا دیوار بشنود و غیر مستقیم بیان می شود . چونکه سئوال است که مگر دیکتاتوری 33 ساله در ایران بدتر از هر نوع دیکتاتوری دیگر نه در منطقه که سراسر جهان نمی باشد و یاا ینکه چه فرقی میان ساقط شدگان دیکتاتور در منطقه با دیکتاتور های سوریه و عراق و یمن و امثالهم و دیکتاتور های حاکم بر ایران دارند؟ بنابراین بدون شک ترکش سقوط دیکتاتور ها به دیکتاتورهای حاکم بر ایران اصابت خواهد کرد. با این اختلاف که اگر چنانچه در کشور های دیکتاتور ساقط شده ی منطقه امکان جای عوض شدن دیکتاتور ها وجود داشته باشد. نه اینکه سیستم دیکتاتوری تغییر کند ولی در ایران بدلیل رشد آگاهی مردم و تجربه و سازماندهی مخالفان دارای ظرفیتی است که پس از فروپاشی تضمین پیروزی و استقرار آزادی و دمکراسی و حکومت دمکراتیک وجود دارد.

هوشنگ بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1390/13900601/13900601_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html

روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 1 شهریورماه سال 1390

پيامدهاي سقوط چهارمين ديكتاتور