شرایط طوری شده که شکاف عمیق طبقاتی که یک پدر برای تهیه داروی فرزندش، محتاج صدهزار تومان سر گردان است واهالی یک شهر کوچک از شدت فقر دختر 9ماههشان را میفروشند"
وقتی ولی وقیح نا مشروع و منفور خطاب به کارگزاران با نهیب زدن توصیه می کند که چرا غفلت در رسانه ها و مطبوعات نا دیده شده است . زیرا که نفوذی های دشمن در آنجا سنگر گرفته اند. این چنین آشکارا از سانسور بطور عریان دفاع کرده است. سپس سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری با آویزان شدن به این غفلت توصیه ی شده ی ولی وقیح نا مشروع و منفور دستآویز قبر ستان کهنه شکافتن بدست آوردتا شیوه ی عملکرد نفوذی های دشمن در مطبوعات را بسط دهد وسرنخ آن را از 11 سال پیش تا فتنه 88 وحال در مطبوعات زنجیره ای رقیب مغلوب جستجو و برجسته نماید. چون هدف از تیغ تیز سانسور دفاع کردن می با شد تاکه مانع از بازتاب دادن اینگونه گزارشات شکاف وحشتناک عمیق طبقاتی در مطبوعات شود . برای اینکه جای شعار عوامفریبانه ی حکومت از آن مستضعفان و پابرهنگان می باشد و اقتصاد مال خر است که خمینی شیاد گفته بود . یا منشور 8 ماده ای 9 سال پیش ولی وقیح نا مشروع و منفور است که تأکید بر مبارزه با فقر و بیکاری و رشوه و رانت خواری و تجمل پرستی و زندگی تشریفاتی و تبعیض داشت که با چاشنی سال عدالت امام علی صادر شد . همچنین بیش از 6 سال پیش پاسدار گماشته احمدی نژاد برای تبلیغات ریاست جمهوری دوره ی نهم خود وعده ی بردن نان بر توی سفره های خالی محرومان داد . ولی اکنون مشخص شده است که همه ی وعده و نویدهای داده شده همه اش عوامفریبی و سرآب و و قول های سر خرمنی بوده است چونکه حاکمان عوامفریب دین فروش زیر پرده ی دین و دادن های قول های کیلویی اهداف خبیث غارتگرانه ی خودشان را دنبال کرده اند . آنگونه که اگر توی سفره های خالی محرومان که 80% جمعیت کشور هستند نان قول داده شده ناشی از فروش در آمد نفت آورده نشد و این سفر ها خالی تر از قبل شدند. در عوض گزارش شده است که ته سیاست بیش از 3 دهه شعار مرگ بر آمریکا سر دادن تبدیل به آمیخته شدن قدرت با ثروت شده است. طوریکه گفته شده از این جهت هیچ فرقی با ایالات متحده آمریكا یا شیطان بزرگ در ایران وجود ندارد .برای اینکه افزایش درآمد نفتی ایران در 5 سال گذشته معادل ، 500 میلیارد دلار بوده است. ولی از این افزایش درآمد دلارهای نفتی نه شامل محرومان و نه سرمایه گذاری زیر ساخت های تولیدی نشد که نصیب دلالان وواسطه گران کالاهای وارداتی و طبقه جدید سرمایهدار شده و نفع برده اند. زیراکه این همان پول نفتی است که پاسدار گماشته احمدی نژاد رئیسجمهور وعده داده بود. که تبدیل به نان خواهد شد و بر توی سفره های خالی محرومان و تهی دستان برده خواهد شد که بدلیل ادعای مبارزه با مفسدان اقتصادی و پاره کردن با چاقوی ضامندار زنجانی شکم آنانی که پول های شان از پارو بالا نمی رود. اشتباهی بر توی سفره گروهی خاص برده شد که چون جزو وابستگان حکومتی و شرکای شان می باشند . بنابراین خود و آقازاده های شان می توانند در هتل میلاد تهران در ظرف رو کش طلا بستنی 250 دلاری صرف نمایند که برابر حقوق و دستمزد یک کار گر در یک ماه در ایران است . برای اینکه اینان صاحب ثروت 500 میلیارد دلاری نفتی شدند و سفرههای شان را با خوراکیهای رنگارنگ با روکش طلا مزیّن می کنند و طبق گزارش در پاساژ مریم خیابان فرشته، یك پیراهن مردانه 800 هزار تومانی می خرند ومی پوشند.یا در پاساژ جامجم، کفش با قیمت سه میلیون تومان خریداری می کنند. تبعیض و اختلاف آشکار طبقاتی به آنجا رسیده است که گزارشش ده است که یک فروشنده پاساژ می گوید که اجناس ما، اجناس دیپلماتیك است. و مشتریان اصلی ما نیز اغلب مدیران و صاحبان شركتهای بزرگ هستند. جوانانی هم كه برای خرید به این پاساژ میآیند، از خانوادههایی هستند كه شكل و شمایل دیپلماتیك دارند. بنابراین هر كسی نباید برای خرید به این پاساژ بیاید چون اینجا جای هر كسی نیست. بهرحال اگر عده ای چنین غارتگری می کنند. چه باک که در یک سوی دیگر همین کلان شهر تهران، هوای آلوده چاشنی و فقر بیکاری و اعتیاد و... شده است و دست به دست هم دادهاند و نصیب بسیاری از شهروندان تهرانی شده است تا هر روز بیشتر راه تنفس شان بسته شود چون وابسته به دیپلمات ها و مشابه شان نیست. خلاصه در سمت دیگر همین شهر، مراکز خریدی وجود دارند که قیمت در آنها سر به فلک میکشد . و شرایط طوری شده است که یک پدر برای تهیه داروی فرزندش، محتاج صدهزار تومان سر گردان وحیران است. یا اینکه اهالی یک شهر کوچک از شدت فقر دختر 9ماههشان را میفروشند، یا اینکه دختر 16 سالهای را به عقد پیرمردی در میآورند که تا مرز خودسوزی پیش میروند، ولی همزمان خبر بازتاب داده ی شود ه یک ستاره سینما برای بازی در دو فیلم سینمایی و بخش پایانی یک سریال قراردادی با مبلغ 1میلیارد تومان می بندد یا دستمزد های چند صد میلیونی با بازیکنان تیم فوتبال داده می شود . برای اینکه پاسداران در رأس باشگاه های فوتبال قرار دارند.
هوشنگ بهداد
شکاف طبقاتی» از کجا تا کجا! : یکی هشتاش گروی نهاش است، یکی....
21 مرداد 90
فرارو؛ Fararu : چند روز پیش یک روزنامه غربی، گزارشی از طبقه جدید سرمایهداران ایران نوشت. طبقهای که ماشین پورشه سوار میشود، برای مهمانیهای آخر شب خاویار سرو میكند و در بلندترین رستوران چرخشی جهان (رستوران برج میلاد) بستنی روكش طلا میخورد که 250 دلار قیمت دارد. این روزنامه همچنین از حسین راغفر، یكی از مشاوران اقتصادی سابق رئیسجمهور، چنین نقل میکند: «هم اكنون قدرت با ثروت درآمیخته شده است و حالا ما از این جهت هیچ فرقی با ایالات متحده آمریكا نداریم.» چرا که طبقه جدید سرمایه داران در ایران از فرزندان برخی مقامات یا در اصطلاح آقازادهها، صاحبان صنایع و كارخانهها شکل گرفته است و همچنین شامل افرادی است كه با زدوبند، میلیاردها تومان وام بانکی به جیب زدهاند. افزایش درآمد نفتی ایران در 5 سال گذشته، 500 میلیارد دلار بوده است و از این افزایش، طبقه جدید سرمایهدار بیش از دیگر طبقات نفع برده است؛ بیتردید این همان پول نفتی است که رئیسجمهور وعده داده بود. پول نفتی که در سالهای گذشته بر سر سفره گروهی خاص برده شد و سفرههایشان را به خوراکیهایی با روکش طلا مزیّن کرد. در حالی که در یک سوی شهر تهران، هوای آلوده و فقر دست به دست هم دادهاند تا راه تنفس بسیاری از شهروندان را ببنند، در سمت دیگر همین شهر، مراکز خریدی وجود دارند که قیمت در آنها سر به فلک میکشد. درست همان روزی که یک پدر برای تهیه داروی فرزندش، محتاج صدهزار تومان است، در پاساژ مریم خیابان فرشته، یك پیراهن مردانه 800 هزار تومان، فروخته میشود و کمی پایینتر در پاساژ جامجم، کفشی با قیمت سه میلیون تومان به فروش میرسد. نکته قابل توجه این است که صاحبان این مغازهها، قیمتها را بالا نمیدانند چرا که افراد زیادی متقضای خرید این اجناس با همین قیمتها هستند. یکی از فروشندگان کالاهای چند میلیونی چنین میگوید: «اجناس ما، اجناس دیپلماتیك است. مشتریان اصلی ما نیز اغلب مدیران و صاحبان شركتهای بزرگ هستند. جوانانی هم كه برای خرید به این پاساژ میآیند، از خانوادههایی هستند كه شكل و شمایل دیپلماتیك دارند. هر كسی نباید برای خرید به این پاساژ بیاید چون اینجا جای هر كسی نیست.» البته این قیمتهای سرسامآور چندان جای تعجب ندارد، آنهم در کشوری که یك فوتبالیست در پایینترین سطح ،از یك نویسنده در عالیترین درجه، هزار برابر بیشتر دستمزد میگیرد؟ سال گذشته مجیدپورشافعی، کتابی به نام اقتصاد کوچه نوشت که وضعیت پول ملی، هزینههای زندگی و دستمزدها را از ابتدای درگذشت كریمخان زند و روی كار آمدن قاجار تا پایان حكومت پهلوی بررسی کرده بود. نتیجه 3 سال تحقیق و تالیف و 2 سال اصلاح و انتظار برای چاپ و نشر كتابی با حجم 306 صفحه، تنها دریافت دستمزد 350 هزار تومان بود. این در حالی بود که همان سال یک بازیكن مصدوم استقلال برای یك فصل، 350 میلیون تومان دستمزد گرفته بود و فوتبالیست دیگری برای یك فصل بازی در پرسپولیس 450 میلون تومان قرارداد بسته بود. اما باز هم تفاوتها به همین جا ختم نمیشود. برای مثال در همین یکی دو ماه گذشته خبرهایی شنیده شده که در یک کشور، گویا فرسنگها تفاوت داشتهاند. وقتی اهالی یک شهر کوچک از شدت فقر دختر 9ماههشان را میفروشند، دختر 16 سالهای را به عقد پیرمردی در میآورند و حتی تا مرز خودسوزی پیش میروند، خبر میرسد که یک ستاره سینما برای بازی در دو فیلم سینمایی و بخش پایانی یک سریال خبر داد، قراردادی با مبلغ 1میلیارد تومان بسته است. اگرچه برخی به دنبال خرید یک واحد مسکونی کمتر از 40 متر مربع آنهم با وام، در جنوب پایتخت هستند و حتی ناچارند بلافاصله بعد از خرید، آن را رهن دهند تا بخشی از کمبود پولشان جبران شود، در سر دیگر شهر، واحدهایی با متراژهای بزرگ در قالب پنتهاوس که شیرآلات و کاشیهایش از جنس طلا است، معامله میشوند. زمانی که با 20 میلیون تومان میتوان، هزینه راه انداختن یک زندگی جدید در جنوب تهران را تأمین کرد، بهای آزادی چند زندانی داد و یا یک خانواده بی سرپناه را نجات داد که زیر پل یا کنار خیابان چادر زدهاند، عدهای 80 تا 150 میلیون و حتی بیشتر هزینه میکنند تا یک خودروی لوکس بخرند و در خیابانها خرامان رانندگی کنند. این خودروهای لوکس تک سرنشین در شهر چرخ میزنند، بیشتر خودروهای قدیمی پرسرنشین از داشتن حداقلهای ایمنی نظیر ترمز ای بی اس، کیسه هوا و یا بدنههای محکم و ایمن بیبهره هستند. اینها تنها بخش کوچکی از موارد بسیاری است که شکاف طبقاتی را در کشور نمایان میسازد. کارشناسان میگویند وجود اینگونه شکافها سبب میشود که جوانان و یا حتی افراد میانسال از تلاش و کار ناامید شوند و برای رسیدن به زندگی رویایی، راه دیگری برگزینند. بر اساس گزارشات، امروزه بیشتر جوانان پیشرفت قدم به قدم را باور ندارند و میخواهند یک شبه ره صدساله طی کنند؛ این جوانان معمولاً افرادی را الگو میکنند که بر همین منوال جلو رفته و موفق نیز بودهاند؛ همان کسانی که پول نفت را بر سر سفرههای خود دارند....