تاریخ نگاری به سبک بازجوئی شریعتمداری در کیهان قمت پازدهم- 8 مرداد


تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت پانز دهم

تواب و بازجووتحریف گر بدون آنکه کوچکترین اشاره ای به ضریب و شیوه های شکنجه گری تا حدمرگ اشاره ای بکند که در سال هایپس از 30 خرداد سال 60 درزندان اوین بازجویان شببه انسان وهار وشلاق بر دست در سلول ها و اتاق شکنجه در زندان چه می کردند وچه بر سر قربانی اسیر یا طعمه می آوردند تا اینکه آنان را وادار به توبه واعتراف وهمکاری کردن با بازجویان کنند که همرزمان خود را لو دهند وحتی بازگوئی اتهامات دروغ که به اینان تحمیل می شد تا در شوی های اعتراف گیری تلویزیونی تکرار کنند و داد وهوار ابراز ندامت وپشیمانی و تقاضای عفو وبخشودگی نمایند. ولی بدتر اینکه بازهم تیرباران می شدند و بدون آنکه بازجوی روزنامه نگار رژیم تروریستی آخوندی توضح دهد که چرا رژیم تروریستی و ضد بشری آخوندی تنها کشوریست در جهان که اینهمه سازمان وحزب و... گوناگون مخالف دارد و در طول عمر این رژیم جنایتکار حتی یک روز یافت نمی شود که توانسته باشد بدون بحران وزندان وشکنجه و اعدام وصدور تروریسم وبنیادگرائی سپری شده باشد واگر چنانچه این رژیم مردمی و دولت بازجو گری و صدا خفه کنی اش ناشی از قدرت مردمی می باشد پس چه دلیل داردکه این همه تنوع ارگان ها و سازمان ونهادهای گوناگون سر کوبگری در این کشور و جامعه وجود داشته باشد؟ یا در کجای تاریخ جهان یافت می شود که از جنگ خانمان برانداز که 8 سال به مردم ایران و عراق تحمیل شد با آنهمه خسارات مادی و انسانی که به هردوکشور وارد شد، نعمت الهی نامیده شود.از سوی دیگر این جنگ ابزار برقراری حکومت نظامی وسر کوبگری سراسری در کشور تبدیل شده باشد؟ یا مهمتر اینکه چرا در میان 3 نهاد اساسی مقننه و مجریه و قضائیه، فقط این نهاد قضائی می باشد که اولاً چرا باید رئیس آن یک آخوندی عراقی انتصابی باشد ونه انتخابی؟! ، دوماً چرا فقط این نهادمی بایست فعال باشد و صرفاً بخش ماشین سرکوبگری و صدور احکم جنایات اعدام وقطع اندام وستگسار کردنش بطور دائمی فعال باشد که درست در پاسخ به مطالبات و نیازهای انباشت شده وپرداخت ناشده ی مردم ایران است که بیش از 28 سال است که سران رژیم جنایتکار و تروریستی آخوندی به مردم ایران بطور عوامفریبانه قول داده شده ولی هرگز اجرا نشده است و برای اینکه از اعتراض ووکنش مردم پیوسته وحشت داشته اند، بنابراین دست به این جنایات سستماتیک ضد انسانی زده می شود تا که با فضای خفقان وارعاب و وحشت در جامعه مانع از حرکت های اعتراضی اقشار ناراضی مردم ایران شوند .
ولی اکنون در عوض بازجوی تاریخ نگار تئایج عملکرد سران رژیم جنایتکار با بازجویان آدمخوار زندان اوین ودادستانی ضد انقلابی تهران وابسته به زندان اوین را جزو افتخارات پدیده شدن ارتجاع خطاب کرده است و این بازجو وتاریخ نگار به عنوان سند افتخار، عملکرد جنایتکارانه ی دادستانی ضد انقلاب در سال 62 در زندان اوین علیه ی مجاهدین وهسته های مقاومت در این سال یاد کرده است ولی نگفته که چگونه شکنجه گری واعتراف گیری وتواب و سناریو سازی می شده است تااینکه بیشتر به هسته های مقاومت ضربه زده شود که وی بتواند با باد به غبغه انداختن از ضربه خوردن هسته های مقاومت در سال 62 با صدور احکام جنایات آمیز اعدام ها در این سال به عنوان قدرت لایزال ارتجاع گزارش دهد . آنهم احکامی که در شماره های پیشین اشاره شده بود که حتی با نام مشابه قرانیان را اعدام کردند یا حکم اعدام برای زنان بار دار و تجاوز به دختران باکره قبل از تیرباران صادر می شد که اکنون جزو افتخارات وقدرت نمائی ارتجاع می باشد.
اکنون پرسش است که آیا صدور احکام اعدام های دسته جمعی از سوی دادستانی ضد انقلاب، ناشی از ابراز افتخار و قدرت رژیم تروریستی و دارای پایگاه مردمی بودن و ضعف مخالفین می باشد یا نه اینکه از نظر کمیت یک سند محرز جنایت علیه ی بشریت وننگی می باشد که هرگز این ننگ پاک ناشدنی با هیچ ر نگی نیست که بشود از پرونده بسیار ننگ آور سران این رژیم جنایتکار زدوده شود. بلکه از محتوا و شیوه و انواع و اقسام شکنجه های اعمال شده درون سیاهچال ها، آنگونه است که در بدنام ترین رژیم های جنایتکار گذشته در ایران وحتی تاریج بشر مشابه تاریخی نداشته است که اکنون تواب بازجو وشکنجه گر تاریخ نگار شده بدون آنکه حتی به این مورد آمار اعدام ها واندیشه کشی ها وریشه وعلت آن اشاره ای کوچک کند، ولی از اینگونه جنایات ضد بشری به عنوان برگ برنده وافتخار پدیده ی ارتجاع علیه ی مبارزین آزادیخواه نامبرده است و با همان موضع سربازجو گری و قلمزنی همکار شکنجه گر و همکار سعید امامی قلمزنی وتحلیل گری و تاریخ نویسی وتحریف گری شبیه پاسدار حسین شریعتمداری شده و با وی سازگاری و همخوانی نشان داده شده است. اکنون در شرایطی که رژیم جنایتکار به آن درجه از ضریب نامشروع و ضد مردمی بودن رسیده است که پس از مجموعه ای از تاریج جنایات آمیز و ضد انسانی 28 سال گذشته ای که در پرونده ی خیانت آمیز دارد . بازهم نیاز دارد که اکنون آخوند جنتی دبیر شوای نگهبان می بایست در نمازجمعه ی تهران حضور یابد و فریاد بزند و خطاب به نیروی انتظامی و ماشین کشتارش آفرین ها بگوید که خوب کار کردی که سرکوب و دستگیر کردی که قوه ی قضائیه اعدام کرده و تأکید نموده است که جامعه البته به خوان ر ژیم تروریستی آخوندی نیاز به امنیت دارد که یی مورد بر قراری این امنیت ، سند جنایت سنگسار کردن یک مرد در تاکستان قزوین است و مورد دیگر شیوه اجرای رقص مرگی 3 قربانی می باشد که در ملاء عام در مورد نگون بخت دو مرد و یک زن در تبریز اجرا شد که نوار ویدئوئی آن بر روی سایت های اینترنتی می باشد. یا اینکه در کرج زمان دار زدن یک قربانی دیگر است که قبل از بر دار کشیدن فریاد می زد که رژیم تروریستی آخوندی به نا حق می کشد یا اینکه در میان موج اعدام شدگان اخیر حکم اعدام برای کسانی صادر شده است که میانگین آنان از دو سال تا 8 سال در زندان بوده اند که به اتهام اراذل و اوباش بر دار کشیده شدند و مشابه های فراوان که هرروز در سراسر ایران تکرار می شود. ولی این تواب بازجو تحریف نگر از زمان دستگیری خود ش گفته است که چگونه باز جویش با این شیوه ی طنزگونه نسبت به مجاهدین برخورد کرده و گفته در رعایت مسائل امنیتی و ضربه پذیر بوده اند و در ادامه از ضربه خوردن هسته های مقاومت در سال 62 گفته که چگونه به ضرب شکنجه واعدام تواب سازی کردن که از سوی نفود دادستانی ضد انقلاب و بازجوها اعمال می شده ، به نقل از بازجویش نقل قول کرده است که چگونه ارتجاع تبدیل به پدیده شده است ؟! جالب است که بازجوی وی به جای اینکه با شیوه ی بازجوئی همچون زندانیان دیگر باوی برخورد کند آنگونه بوده است که کاملاً اعتراف آزادانه کرده است که چگونه زندانی یا در حقیقت شیوه بازجوئی وارتجاع پدیده شده است . تا اینکه با سایر زندانیان فرق داشته است که اکنون بتواند تاریخ نگار شود به تاریخ بدهد و اسامی هم که نامبرده است نام و مشخصات هم ندارند تاکه معرفی کند وچونکه واقعی نیستند بنابراین وظیفه دارد که می بایست که با پاک کردن صورت مسئله دست به تحریف گری بزند تا توانسته باشد در شرایط بسیار خطیر و حساس کنونی بااتهام زدن به مجاهدین وپرونده سازی کردن برای شان انجام وظیفه کرده باشد.

هوشنگ - بهداد
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386

تاریخ نگاری به سبک بازجوئی حسین شریعتمداری در کیهان قسمت چهاردهم

تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت چهاردهم
تاریخ نگار بازجو چون چیزی برای بیان اندیشه ی خود نداشته، بااینکه بطور عمد از بازگوئی جنایات خمینی و پیراوانش عبور کرده واز خودخواهی های بنی صدر گفته است که اولین رئیس جمهور رژیم تروریستی آخوندی بود که خمینی در مورد ش گفته بود که بیش از 20 سال است که وی را می شناخته است . از سوی دیگر برروی ازدواج دختر بنی صدر با مسعود رجوی مانور داده است. جالب است که بازجوی تاریخ نگار بدون آنکه کوچکترین اشاره ای به جنایات و شکنجه های بازجویان رژیم ضد بشری در زندان اوین یا قتلگاه اوین کند ویا سخنی در مورد سایر سیاهچال های مشابه در سراسر ایران بگوید که معنی دگم گرائی چیست و مگر خمینی نگفته بود که هر زمان احساس خطر کند فرمان می دهد که نماز و روزه و حج تعطیل گردد ولی اکنون مدعی شده است که وی پس از دستگیری وتواب و بازجو شدن متوجه شد که مجاهدین وسیله را توجیه می کنند وجزم اندیش و دگم و ذهنیت گرا بودند. مسخره تر اینکه در شرایطی چنین ادعائی را کرده است که هر گز اشاره ای از استخاره کردن پاسدار احمدی نژاد برای معرفی وزیر نفت نکرده است و یااینکه کوچکترین اشاره ای به حاکم بودن تحجرگرائی و خرافه پرستی در شرایط موجود نکرده و چیزی نگفته است که آخوند سقائی بی ریا مشاور امور دینی پاسدار احمدی نژاد چه گفته است.در صورتیکه ایشان به مدت 12 سال سابقه ی امام جماعتی در مسجد مسلمانان در تگزاس آمریکا را بر عهده داشته است و اکنون مشاور امور دینی پاسدار احمدی نژاد شده تا موضع ضد امپریالیستی و مبارزه با شیطان بزرگی احمدی نژاد را تقویت کند که چگونه برای بوش عریضه نویسی 18 صحفه ای کند یا ایشان را دعوت به مناظره تلویزیونی بدون سانسور کند. بسیار جالب و جذاب وشنیدنی است که ایشان اخیراً از خاطرات سفر های خارجی این پاسدار در نیشابور تعریف کرده است وگفته که چگونه احمدی نژاد تبدیل به چهره ی جهانی شده است یا در حقیقت جهان احمدی نژادی شده است ؟! زیرا که گفته در سفری که احمدی نژاد در ازبکستان داشته احساس کرده بود که سفر به یکی از استان های ایران کرده بود و یا اینکه در سفر به چین که داشته با ورود اینکه اکثراً بودائی می باشند ولی زنان هندو دور ماشین وی حلقه زده بودند ودستان خودشان را بر پشت شیشه ی ماشین ایشان می کشیدند تا که برایشان تبرک باشد. همچنین یا اینکه رژیم جنایتکاری که به سید خندان خاتمی مارک اتهام همسنگر بودن با صهیونیسم زده است که چرا در آمریکا گفته بود هلاکاست واقعیت دارد و دروغ نمی باشد. چون این را گفته بنابراین ایشان از خط امام خارج شده است . مهمتر اینکه خانم فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگو و وزیر دادگستری رژیم تروریستی آخوندی تقاضای خلع لباس برای خاتمی کرده است. همینطور اهالی جان برکف بسیجی و کف پوشان اخیر که به قم سفری داشته فریاد خلع لباس شدن خاتمی را سر داده اند و اعتراض کرده اند که چرا ایشان در ایتالیا به 4 زن بی حجاب وکافر دست داده بود. در صورتیکه خاتمی تکذیب کرده که دست نداده است . ولی سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری می گوید که مدرک وسند ودیو ئوئی موجود است که تصویر نشان می دهد خاتمی شکسته نفسی و اغماض می کند که می گوید دست نداده است . رفسنجانی که جای خود دارد برا ی اینکه مشخص است که چگونه باوی بر خورد وافشاگری شده است وبرایش شب نامه توزیع شده است و باز هم می شود یا اینکه در سایت های خبررسانی اینترنتی رجاء نیوز مقالات تند وتیز افشاگرایانه نوشته می شود. شوی اخیر تلویزیونی دمکراسی و بر اندازی مخملین که به وضوع می گوید در زندان های ژیم جنایتکار و اندیشه کشی آخوندی چه می گذرد و بازجویان مشغول انجام دادن چه نوع تکلیف ووظیفه شرعی و انقلابی و اسلامی خود می باشند که اکنون بازجوی تاریخ نگار خجالتی جرأت و شهامت بازگوئی این واقعیات آن را ندارد و مجبور شده است که با پریدن از بازگوئی واقعیات ملموس کنونی که چگونه با نیروهای بسیار کیفی و مهره های بالای خودی برخورد می شود تا چه رسد به مخالفین که عزم جزم براندازی داشته و هنوز هم دارند . زیراکه تصمیم دارند بساط ظلم وبی عدالتی و سرکوبگری در جامعهی ایران را بر چینند. از سوی دیگر در شرایطی که مبارزه ی مسلحانه به اینان تحمیل شد و برای زنده ماندن ومبارزه کردن می بایست که ایران را ترک می کردند و به ناچار به کشور همسایه عراق می رفتند تا به صورت مستقل از آنجا علیه ی رژیم تروریستی آخوندی به مبارزه ی خود ادامه دهند. اکنون پس از اینکه بیش از 4 سال است که عراق اشغال نظامی شده است و البته سران رژیم جنایتکار آخوندی با سپاه پاسداران در این اشغالگری همکاری کردند و از شرایط بمباران کردن های قرار گاه های نظامی مجاهدین در عراق و خلع سلاح کردن آنان نهایت سوء استفاده را کرده ودست به مانور دان وباتلاق نمودن عراق زده اند. اکنون بازجوی تاریخ نگار شده از قرار گاه اشرف در عراق و ستون پنجم مجاهین برای صدام حسین گفته است. در صورتیکه صدام حسین را خودشان در روز عید قربان در بغداد بر دار کشیدند . عجیب است که این بازجوی زندان اوین اکنون مدافع دو آتشه حقوق بشر شده و مدعی شده است که مجاهدین دگم گرا ودچار ذهنیت گرائی حتی فیزیکی شده اند ودر دوزخی به نام اشرف تبدیل به ستون پنجم صدام حسین گرفتار و بر زنجیر کشیده شده اند.عجیب است که آنهمه شور وحال و سر زنده داری که در قرار گاه اشرف در بغداد وجود دارد که گفته می شود امن ترین منطقه در بغداد می باشد و همین تازگی ها کنگره ی بزرگ صلح و دوستی با مردم عراق در این قرار گاه بر گزارشده بود که چندین نمایند پارلمان از جبهه ی گفتگوی صلح نیز در این کنگره شرکت کرده بودند، آنجا دوزخ نامیده شده است .ولی زندان بزرگی به نام ایران که هر روز بیش از گذشته نوای مرگ و نیستی و قتل ودار واعدام وسنگسار و شلاق زدن و قطع اندام کردن وتوقیف مطبوعات و شکستن قلم ها وفرمان اعدام روزنامه نگاران صادره می شود و خبرهای فراوان دستگیری بیشتر جوانان با اتهام مبارزه با بی حجابی و فساد اخلاقی و اجتماعی به گوش می رسد طبق ادعای مضحکی که بازجوی تاریخ نگار ادعا کرده است مهد آزادی نامیده شده است. البته که انتظاری غیرا زاینگونه تصویر مارکشی ومار قالب کردن از این بازجوی تاریخ نگار و همکار سر بازجو پاسدار حسین شریعتمداری نمی رود.
هوشنگ - بهداد
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386

چگونه حاصل خوش باوری تبدیل به کرکری خواندن وخط و نشان کشیدن...9 مرداد جمهوری


نقد وبررسی "اعتراف شيطان" روزنامه ی جمهوری اسلامی سه شنبه 9 مردا ماه سال – 1386
" چگونه حاصل خوش باوری تبدیل به کرکری خواندن وخط و نشان کشیدن باتهدید کردن شده است؟! "
گفته می شود که هر کس باد بکارد توفان درو می کند. بنابراین اکنون نتیجه ی خوش باوری ها واعتماد تخیلی و رؤیائی که بوش وبلر به رژیم تروریستی آخوندی داشتند که تصور می کردند اگر دل شان به همکاری تاکتیکی رژیم تروریستی آخوندی خوش باشد که می توانند در تجاوز نظامی افغانستان وعراق از حمایت وهمکاری و همیاری سران رژیم تروریستی آخوندی و سپاه پاسداران برخوردار باشند، می تواند تضمینی وجود داشته باشد که تا پایان اشغال گری و بهره برداری های بادآورده ، بدون هیچگونه درد سر و پرداخت هزینه ی همراه باشد و اینان قادرند مشغول بهره برداری بادآورده شوند. اکنون متوجه شده اند که در حقیقت خواب شتری در خواب دیدن و پنبه دانه خوردن بوده است. برای اینکه در آن مقطع بنا بر مبنای سفارشات دریافتی وزد وبندهای کثیف و خائنانه ای که در پشت پرده انجام شده بود و برای قتل عام کردن رزمندگان آزادی و سر بر زیر آب کردن شان در عراق به توافق رسیده و طرح نابودی کامل شان تدارک دیده شده بود و طرفین فکر خام می کردند که اگر چنانچه قرار گاه های نظامی مجاهدین در عراق در زمان اشغال گری بمباران هوائی شود ، سپس آنان خلع سلاح شوند و نام شان در لیست گروه و سازمان های تروریستی گنجانیده شود . دیگر اوضاع رو براه خواهد شد وهمه چیز بر وفق مرداد طرفین به پیش خواهد رفت و برای شان مشکلی پیش نمی آید. البته که در این ماجرا و زد و بند های کثیف و خائنانه ی انجام شده در پشت پرده، نقش و مأموریت ووظیفه و جاده صاف کنی و واسطه گری آیت الله جک استراو و وزیر اسبق امورخارجه ی انگلیس بسیار برجسته بود. ولی اکنون مشخص شده است که اشغالگرایان چگونه همچون دزدان ناشی شبانه به کاهدان زده بودند. زیراکه رند یا دزد اصلی فانوس بر دست بر قافله زد وهمه چیز را برد وبه نفع خودش تمام کرد. گرچه پس از پرداخت هزینه ی بسیار سنگین مادی و انسانی اعتراف شد که برنده ی اصلی اشغالگری افغانستان و عراق، فقط رژیم تروریستی آخوندی در منطقه بوده است . ولی اکنون این سرمقاله نویس روزنامه ی ولی فقیه است که برای اینکه تیر خلاص بر شقیقه به مبلغونین وشکست خوردگان پرمدعا ولی خوش باور شلیک کرده است و اینگونه از موضع کبر وغرور و پیروزی ادعا کرده وبه رخ شکست خوردگان وبازندگان اشغال گری افغانستان وعراق کشیده وگفته است :
"فرقي نمي كند چه اشتباهات آمريكا باعث شده باشد و چه استراتژي ايران اكنون واقعيت اينست كه جمهوري اسلامي ايران يك قدرت بزرگ در منطقه خاورميانه است و هر روز نفوذ بيشتري در ميان ملت ها پيدا مي كند. همين واقعيت آمريكا را برآن داشته است تا براي مقابله با نفوذ ايران و حل مشكلاتي كه در خاورميانه گريبانگير دولتمردان واشنگتن شده چاره انديشي نمايد. روزنامه واشنگتن پست درباره سفر هفته جاري وزراي خارجه و دفاع آمريكا به خاورميانه كه امروز آغاز مي شود نوشت پيش بيني مي شود پيام اين دو وزير آمريكائي براي سران كشورهاي منطقه اين باشد : « از عراق به عنوان كمربندي عليه ايران حمايت كنيد يا اينكه حيات در سايه نفوذ رو به افزايش ايران در منطقه را تجربه نمائيد »

سرمقاله نویس در دنباله کرکری خواندن خود علیه ی مقامات آمریکائی ، بازهم بیشتر به رخ آمریکا کشیده که رژیم تروریستی آخوندی به جز دخالت گری در عراق و افغانستان، در لبنان وفلسطین حضورو نفوذ گسترده دارد و برای اثبات آن اینگونه از راه اندازی جنگ 33 روزه سپاه پاسداران و حزب الله لبنان با اسرائیل و شکست اسرائیل و آمریکا در منطقه ی خاورمیانه گفته شده است:
"ارائه اين قبيل تحليل ها با اين هدف صورت ميگيرد كه واقعيت ها پنهان بمانند و افكار عمومي در مسير غلط قرار بگيرند. مشكل آمريكا اينست كه علاوه بر ناكامي در عراق و افغانستان در لبنان و فلسطين نيز شكست سختي خورده و طرح « خاورميانه جديد » قبل از آنكه آغاز شود باطل اعلام شده است . پيروزي حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه اي كه صهيونيست ها بر لبنان تحميل كردند فقط شكست رژيم صهيونيستي نبود بلكه در واقع شكست آمريكا و اعلام بطلان طرح خاورميانه جديد بوش كوچك بود. در فلسطين نيز پيروزي حماس در انتخابات نمايش بزرگ وخيره كننده همان چيزي بود كه آمريكائي ها آنرا دموكراسي مينامند و همواره ادعا مي كنند ميخواهند آنرا به ملت ها آموزش بدهند. آمريكا با اقداماتي كه عليه حماس انجام داد در برابر اين واقعيت بشدت خلع سلاح شد و بزرگترين رسوائي را در منطقه خاورميانه براي خود خريد منطقه اي كه مثلا قرار بود نمايشگاه دموكراسي آمريكائي تحت عنوان طرح « خاورميانه جديد » باشد! "
بهر حال وقتی که سرمقاله نویس، حرکات ناشیانه ی وچند گانه ی آمریکا را موجب تقویت رژیم تروریستی آخوندی دانسته است که درست می باشد، برای اینکه مگر می توان انتظار داشت که آمریکا هم مخالف جدی و برانداز و سازمان یافته ی این رژیم تروریستی آخوندی را سرکوب وخلع سلاحش نماید! هم نامش را در لیست گروه و سازمان های تروریستی بگنجاند و هنوز دل خوش به جریانات داخل کشور کشور و حامیان برون مرزی اینان باشد که فقط دلار ودریافت آن را می شناسند . به امید اینکه شایداز طریق اینان بشود تغییر وتحولات اصلاح طلبانه مورد نظر در ایران به وجود آید ولی در مقابل باز هم منتظر اینگونه اظهار نظر و تحلیل دادن های مقالات روزنامه ی وابسته به ولی فقیه نبود که خطاب به اعترافات بوش چنین گفته یا در حقیقت با نقل قول کردن از خمینی اینگونه توهین شده است:
"با توجه به عملكرد خلاف و ناشيانه آمريكائي ها بسيار طبيعي است كه « بروس ايدل » از مسئولان سابق سازمان جاسوسي مركزي آمريكا (سيا) و شوراي امنيت ملي اين كشور اعتراف مي كند كه عملكرد آمريكا از سال 1380 تاكنون در منطقه خاورميانه (اشغال عراق و افغانستان و حوادث فلسطين و لبنان ) موجب شده است جمهوري اسلامي ايران اكنون نسبت به 5 سال گذشته از توانائي بيشتري برخوردار است . اين اعتراف جالبي است كه از زبان شيطان شنيده مي شود و درستي اين فرموده امام خميني را به اثبات مي رساند كه جنود رحماني همواره بر جنود شيطاني غلبه مي كنند."
در خاتمه اینکه بازهم همچون گذشته اذعان و تأکید می شود که شرایط کنونی حاکم بر عراق و خاورمیانه که رژیم تروریستی آخوندی نفوذ و تسلط کامل درآن یافته است. طوریکه برای مقامات آمریکائی می توانداز موضع بالا و قدرت نمائی کردن بر خورد کند و با اعلام قدرت بر تر منطقه ی خاورمیانه برای آمریکا کرکری به خوانده شود و مهمتر بایش خط و نشان کشانیده شود؛ نتیجه و حاصل سیاست مذاکره ومماشت گرایانه ی غرب با رژیم تروریستی آخوندی در چند سال گذشته بوده است که آن روی سکه نیز ادامه سیاست بیشتر خائنانه و رذیلانه ی غرب برای نگهداشتن نام سازمان مجاهدین در لیست گروه و سازمان های تروریست و فشار آوردن بر روی فعالیت های سیاسی و افشاگرایانه ی این سازمان می باشد و تازمانیکه به این سیاست اتخاذ شده ی خائنانه ادامه داده شود که دقیقاً خواست سران رژیم تروریستی و جهل و جنون وجنگ وخرافه پرستان حاکم برایران می باشد و تلاش برای خارج کردن این نام از لیست سیاه نشود واز پیشنهاد طرح راه حل سوم تغییرات دمکراتیک در ایران که از سوی خانم مریم رجوی پیشنهاد شده است حمایت و پشتیبانی نشود، شرایط از آنچه که هست بدتر خواهد شد. چه بسا که با دسترسی رژیم تروریستی آخودی به بمب اتمی وآغاز جنگی دیگر به فاجعه ای در خاوریانه منتهی گردد که امنیت و صلح نه در این منطقه که در جهان به مخاطره خواهد افتاد.

هوشنگ – بهداد
سه شنبه 9 مردا ماه سال – 138
6

اجرای شوی تلویزیونی دمکراسی، در حقیقت پیش درآمد اجرای شوعلیه رقیب مغلوب می باشد"

نقدوبررسی " آئينه شكستن خطاست ! (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان دوشنبه 8 مردادماه سال 1386اجرای شوی تلویزیونی دمکراسی، در حقیقت پیش درآمد اجرای شوعلیه رقیب مغلوب می باشد"
چوب وپیاز با هم خوردن یعنی همین! زیرا که سناریوسازان تهیه و تنظیم وپخش کننده ی شوی تلوزیونی اعتراف گیری به نام دمکراسی و براندازی انقلاب مخملین اکنون نقل و قول کرده اند که رقیب را به واکنش وادار کرده اند. البته در این یادداشت گفته شده است که سناریوسازان باند مافیائی جناح حاکم اعتراف کرده اند که علیه ی جناح مغلوب اجرا کرده اند. برای همین اکنون پاسدار یادداشت روزنو از رقیب مغلوب ومتهم خواسته است که نه اینکه تکلیف و موضع خودشان را روشن نکرده است . برای اینکه تصوير روشني از اصل مسئله مطرح نکرده كه اساساً قضيه ی اصلی نمایش شوی تلویزیونی چه بود ه و آن مشكل بزرگي دانسته است . در ادامه سناریوی ساز که در کسوت یادداشت روز نویس وارد صنه شده است به همان شیوه ی بازجوئی که از قربانیان شرکت کننده در شو خواسته شده، به همان اتهاماتی که اعتراف کنندگان در شو زده شده وخواسته شده بود تاکه آنچه را بازگوکنند که از اینان خواسته شده با دستان باز به توان اینان اتهام جاسوس بیگانه بودن زد، اکنون نیز از رقبای منتقد برخورد شده و از اینان دو سه جریان منتقد و مطبوعات وابسته به آنان نام برده شده، با همان شیوه ی بازجوئی و پرونده سازی برخورد شده و به اینان نیز اتهامات جاسوسی وهمکاری با بیگانه یا دشمن آمریکا زده شده است و خلاصه در دنباله با همان نگرش جاسوسی به اینان انتقاد شده است که اینان نیز به همان سبک وگفتار متهمان در شو حرف زده اند و خودشان اذعان کرده اند که در زمره ی شریک متهمان و جاسوسان اعتراف وشرکت کننده در شوی تلویزیونی دمکراسی و براندازی مخملین قرار گرفته اند، ولی هنوز تکلیف شان را با خودشان روشن نکرده اند. در دنباله ضمن اینکه شوی تلویزیونی دمکراسی را حاوی نکاتی با ایراداتی و ضعف دانسته است که چون در پخش آن محافظه کاری شده و اسامی برنامه ریز پشت پرده معرفی و بیان نشده است . بنابراین این شوی تلویزیونی نتوانسته است تاکه بطور روشن پیام اصلی را به بینندگان عادی خود منتقل کند وهمین مسئله را ضعفی دانسته است که مدعی شده رقبائی که اتفاقاً خود زیر تیغ ومخاطبین اصلی و یا صحنه گردانان پشت صحنه ی براندازان مخملین به سبک کشورهای آسیانه میانه بودند ، یادداشت روز نویس ادعاکرده است که خود اینان پیام را بطور روشن در یافت کرده اند که در کنار آمریکا قصد براندازی مخملین داشتند .به همین دلیل از خودشان واکنش نشان داده اند و با هشدار آئینه شکستن خطاست که به اینان داده است اینگونه تشریح وتوضیح است:
"در ميان واكنش هاي فراواني كه پخش برنامه «به اسم دموكراسي» برانگيخت، از همه جالب تر و تأمل برانگيزتر مخالفتي بود كه يكي دو جريان سياسي داخلي از خود نشان دادند.اين مخالفت ها هم از حيث شكل استدلال و هم از نظر نوع افرادي كه اين مخالفت ها از جانب آنها صورت مي گرفت و انگيزه هايي كه آنها را به اين كار وامي داشت قابل مطالعه جدي است. صورت مسئله اين است: چند جاسوس دستگير شده اند، در اعترافات خود نشاني همكاران ديگرشان را داده اند و آنها هم به دام افتاده اند و حالا در يك برنامه تلويزيوني توضيح مي دهند چه خيالاتي عليه ملك و ملت در سر داشته اند. يك ايراني اساساً چگونه مي تواند به چنين چيزي معترض باشد؟ مگر اينكه صورت مسئله به گونه اي ديگر طرح شده باشد.هيچ كدام از رسانه هاي داخلي ايران يا گروه ها و محافل سياسي كه خود را موظف به اظهارنظر درباره اين موضوع دانستند، تصوير روشني از اصل مسئله و اينكه اساساً قضيه چه بود به دست نداده اند و اين مشكل بزرگي است چرا كه تا وقتي تكليف خودمان را با اينكه دقيقاً راجع به چه چيزي صحبت مي كنيم روشن نكرده باشيم هيچ ارزيابي دقيقي از واكنش ها نسبت به آن هم نمي توان به دست داد. اين، در كنار ضعف شديد فيلم پخش شده در برقراري ارتباط ميان سخنان اسفندياري، تاج بخش و جهانبگلو با تصاويري كه از پشت صحنه انقلاب هاي رنگين در جمهوري هاي آسياي ميانه لابلاي سخنان اين افراد گنجانده شده بود، اين مشكل را به وجود آورده است كه بسياري از بينندگان عادي اين برنامه هم به رغم تلاشي كه كردند موفق به فهم پيام آن به شكلي ساده و صريح نشدند. مخالفت هاي يكي دو گروه سياسي با اين برنامه اما ظاهراً ربطي به اين موضوع ندارد. آنها- چنانچه بحث خواهيم كرد- ادعا مي كنند اتفاقاً پيام برنامه را به دقت دريافته اند و با اين وجود با آن مخالفند. اين طبعاً جايي است كه بايد اندكي در آن توقف كرد.«به اسم دموكراسي» مي خواست چه بگويد؟"
پاسدار یادداشت روز نویس یا در حقیقت سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری بیشتر از اهداف شوی اجر شده ی تلویزیونی گفته است و در مورد ضعف های این شو اشاره کرده وگفته است که چه بوده که درست منتقل نشده است. برای همین اکنون در مورد طرح و اهداف رقیب برانداز وطراح انقلاب مخملین گفته است که ابتدا هدف شان ایجاد نهاد و سازمان های گوناگون غیر دولتی بوده است در دنباله رشد وتوسعه و گسترش دادن اینان بوده است. در ادامه افزوده است که مأموریتشان نفوذ درون دولت وسایر نهاد های دولتی به عنوان اصلاح طلبی می باشد گه اینگونه این مأموریت واهداف بیان شده است "
" در كشوري چون ايران مهم ترين "علت روي آوردن به جانب سازماندهي ناراضيان در قالب نهادهاي غيردولتي و درمرحله بعد به اصطلاح توانمندسازي آنها، اين است كه پروژه نفوذ در درون حاكميت و استحاله از درون به نام اصلاح طلبي يا هر چيز ديگر جواب نداده و لذا تصميم گرفته شده كه با استفاده از توسعه تعداد و دامنه فعاليت NGOها به جاي نفوذ در حاكميت هرچه بيشتر از آن فاصله گرفته شود تا به قول تئوريسين هاي انقلاب نرم «كارها هرچه بيشتر از دست دولت هاي ناهمراه در بيايد و به دست ناراضي ها بيفتد تا روزي كه حاكميت ببيندNGOها همه جا را تسخير كرده اند و ديگر هيچ كاري در دست دولت نيست». معلوم است چنين پروژه اي بايد در قالب عناويني دهن پركن مانند توسعه دموكراسي، حمايت از حقوق بشر و آزادي بيان، توسعه بنيادهاي خيريه و امثال آن انجام شود و مسلماً در ظاهر آن خبري از براندازي يا حتي «نارضايتي سياسي» نخواهد بود و اين درست همان اتفاقي است كه اكنون در حال رخ دادن است. اكنون كه صورت مسئله كمي واضح شد مي توان به ارزيابي واكنش ها پرداخت."
بالاخره پاسدار حسین شریعتمداری دنباله ی یادداشت روز نویس بازهم بیشتر درمورد نارسائی و نکات ضعف شوی تلویزیونی دمکراسی پخش گفته است و از حزب مشرکت اسلامی نام برده است و این حزب را جزو اولین جریانی دانسته است که به این شوی تلویزیونی اعتراض کرده است وخلاصه قید کرده که چگونه در مورد اهداف این حزب وسناریو برایش تدارک دیده و پیگیری شده و تأکید شده درک اهدافش زیاد هم دشوار نمی باشد. زیرا که یادداشت روز نویس توضیح داده است، گذشته از اینکه حزب مشارکت جزو اولین جریانی بود که از خود واکنش نشان داد، بلکه شیوه ی اعتراضی که حزب مشارکت نسبت به پخش این شوی تلویزیونی کرده اینگونه مشابه با گفتار اعتراف کنندگان بوده که اختلافی با هم دیگر وهدف کنگره و براندازان مخملین آمریکائی نداشته است:
حزب مشاركت يكي از اولين و در ميان جريان هاي سياسي رسمي درايران تنها گروهي بود كه به پخش اين برنامه واكنش نشان داد و آشكارا اعلام كرد با آن مخالف است. مخالفت حزبي چون مشاركت با برنامه اي مانند به اسم دموكراسي چيزي نيست كه حتي اگر رسماً هم اعلام نمي شد تشخيص آن دشوار باشد. جالب تر اما دليل مخالفت مشاركتي ها با اين برنامه است. خلاصه آنچه در بيانيه اين حزب آمده اين است كه آنچه در اين برنامه از زبان دستگيرشدگان به عنوان برنامه براندازي معرفي شد همان برنامه هاي اعلام شده اين حزب است و بعد نتيجه گرفته اند اين برنامه در آستانه انتخابات ساخته و پخش شده تا آنها را بدنام كند. نگارنده پس از پخش برنامه «به اسم دموكراسي» و حتي مدت ها پيش از آن در انديشه بود كه چيزي درباره مشابهت و بلكه اينمهماني پروژه آمريكا در منطقه -كه گفتيم شامل سازماندهي هواداران غرب در قالب سازمان هاي غير دولتي و بعد آموزش، حمايت مالي و به قول خودشان توانمندسازي آنهاست- با برنامه هاي اعلام شده برخي احزاب و گروه هاي داخلي از جمله حزب مشاركت بنويسد و بپرسد علت اين همه تشابه چيست و چرا اين افراد مطابق برنامه هاي اعلام شده شان مي خواهند همان كارهايي را در ايران انجام دهند كه آمريكا در چارچوب يك پروژه براندازي مأموريت انجام آنها را به مزدوران و مأموران خود داده است؟ آيا اين تشابهات علامت نوعي هماهنگي نيست؟ آيا نمي توان اين تشابه هاي عجيب و غريب گاه در حد جزئيات را علامتي از آن دانست كه برخي گروه هاي سياسي بدل به بازوهاي اجرايي برنامه هاي غرب در ايران شده اند و حتي جزئيات برنامه عملي خود را بر آنچه آنها در پي انجام آن هستند، منطبق ساخته اند؟ آيا حزب مشاركت برنامه عملي خود را از كنگره آمريكا مي گيرد؟! اين سؤال ها اكنون و پس از صدور بيانيه اخير اين حزب اساساً مضحك به نظر مي رسد. حزب مشاركت در بيانيه خود رسماً تأييد مي كند كه برنامه هاي اعلام شده اش همان هاست كه مأموران به راه انداختن انقلاب مخملين در ايران مأمور به انجام آنها بوده اند، و سپس از صدا و سيما و نهادهاي امنيتي گله مي كند چرا برنامه اي را پخش كرده اند كه وجود اين هماهنگي تقريباً صد درصدي را از رسانه اي چون تلويزيون به اطلاع مردم ايران رسانده است! مشاركتي ها در واقع دست پيش را گرفته اند كه پس نيفتند. پس از پخش «به اسم دموكراسي» گروه هايي چون حزب مشاركت اساساً در جايگاهي نيستند كه بتوانند نظام را بابت افشاي پروژه ها و برنامه هاي دشمن به پرسش بكشند، بلكه كاملا برعكس اين نظام جمهوري اسلامي است كه اكنون بايد از آنها بپرسد چرا آنچه چند جاسوس در زندان به عنوان «روش هاي براندازي» به آن اعتراف كرده اند دقيقاً همان چيزهايي است كه اين حزب خصوصاً از پس از سوم تير 84 در بيانيه هاي خود به عنوان «برنامه سياسي آينده» اعلام كرده است؟!
درخاتمه اینکه پاسدار حسین شریعتمداری اعتراف کرده است که اجرای این شوی تلویزیونی بخشی دیگر از پیگیری اهداف سیاست حرکت چراغ خاموش سپاه پاسداران و باند بازسازی شده مخفلی سعید امامی می باشد که اکنونبه این شیوه تعقیب شده است . زیراکه با یک دست شدن نظا م که قرار بود در گام چهارم برگزاری خیمه شب بازی نمایش مجمع خبرگان رهبری وشوراهای شهر و روستاها در آذرماه سا گذشته به پایان کار خود برسد، ولی چون با نفر اول شدن رفسنجانی در نمایش خیمه شب بازی خبرگان از تهران شد و 4 نامزد وابسته به اصلاح طلبان وارد شورای شهر تهران شد، بنابراین سناریوی حرکت چراغ خاموش یا گام پیرروزی چهارم یا نهائی با مشکل روبرو شد و خلاصه موفق به حذف کامل رقیب از صحنه نشد. همچنین چون نمایش خیمه شب بازی مجلس هشتم و ریاست جمهوری دهم رقابت ها ونزاع های باند های مافیائی ادامه دارد.اکنون این سناریو وشوی تلویزیونی تدارک دیده شد که مکمل برنامه های اعتراف گیری و پرونده سازی هویت و چراغ می باشد که سال ها قبل از شبکه ی تلوزیونی پخش شده بود. پس هر چه زمان به تاریخ برگزاری نمایش خیمه شب بازی انتخابات مجلس هشتم نزدیک تر می شود اجرای اینگونه شوهای تلویزیونی ویا سناریوهای مشابه ی آن گسترش و اجرا خواهد شد وبازهم به نمایش گذاشته می شود.
هوشنگ – بهداد
دوشنبه 8 مردادماه سال 1386

اعتراف به پرداختن هزینه سنگین ازسوی قربانیان به جای مسئولان مجرم8 مردادجمهوری

نقد وبررسی " گفتا زكه ناليم!" روزنامه ی جمهوری اسلامی دوشنبه 8 مردادماه سال 1386
"اعتراف به پرداختن هزینه ی سنگین از سوی قربانیان به جای مسئولان مجرم فساد اخلاقی و اجتماعی و.."
واقعداً اگر نمی دانند مصاق عینی کوسه وریش پهن یعنی چه؟ خوب ابتدا این گزیده زیر را که در ابتدی سرمقاله ی امروز روزنامه ی جمهوری اسلامی با عنوان "گفتا زکه نالیم ! " آمده با دقت به خوانید که چنین است "
"مسافراني كه از شمال آمده اند و تعطيلات آخر هفته گذشته و ميلاد حضرت علي عليه السلام را در گيلان و مازندران گذرانده اند از وضعيت نامناسب پوشش زنان و رفتارها و روابط غيرشرعي دختران و پسران و مردان و زناني كه براي تفريح به اين استانها سفر كرده بودند بشدت گلايه مند هستند. آنها مي گويند چهره شهرهاي شمالي كشور و حتي روستاها و نقاط ييلاقي و بويژه كنار دريا هيچ تناسبي با يك جامعه اسلامي نداشت و ابتذال بقدري شديد بود كه افراد متدين احساس انزوا ميكردنداين وضعيت تاسف بار مربوط به زماني است كه نيروي انتظامي برخورد با ابتذال و افرادي كه مقررات پوشش و معيارهاي اخلاقي را رعايت نكنند را از اول مرداد ماه تشديد كرده است . واقعيت اينست كه نيروي انتظامي به وظايف خود عمل مي كند و عليرغم مشكلات و موانع و بي مهري هائي كه در اين باره وجود دارد با جديت به كار خود ادامه ميدهد اما اينكه با اينحال جامعه دچار چنين ناهنجاري شديدي است علت را بايد در كجا جستجو كرد .بادا كساني تصور كنند ابتذال و پوشش هاي نامناسب و نمايش رفتارها و روابط غيرشرعي و خلاف اخلاق چندان اهميتي ندارند و نبايد براي اين موضوع جايگاهي در اين حد و اندازه قائل شد. اگر افرادي اينگونه فكر كنند قطعا از تاثير عميق و شديد اين مظاهر فساد در روح جوانان و فرهنگ جامعه بي خبرند و نميدانند كه اجتماع را به نمايشگاه سكس و رفتارهاي غيرشرعي تبديل كردن مساوي است با آموزش فساد و فحشا به افراد جامعه و تشويق و ترغيب مردم به روي آوردن به آنچه مشاهده مي كنند. فلسفه حجاب كه قرآن كريم به آن آنهمه اهميت داده نيز همين است . بي جهت نيست كه غربي هاي استعمارگر پوشش و رفتارهاي غيراخلاقي و معاشرت هاي غيرشرعي را از مهمترين ابزارهاي درهم شكستن هنجارهاي جوامع اسلامي و مستقل و يكي از راه هاي وابسته نمودن آنها به خود ميدانند. "
حال بماند که گذشته از اینکه نتایج سرکوبگری نیروی انتظامی با طرح امنیت اجتماعی چیست که از اول اردیبهشت در سراسر ایران به مرحله اجرا گذاشته شده است و حاصل آن تا حال ده هزار بازجوئی و تحقیق بررسی خیابانی زنان ودختران جوان بوده است که تؤام با دستگیری وزندان و و در خیابان شلاق زدن وشکنجه کردن وآفتابه بر گردن جوانان آویزان کردن و چرخاندن آنان در خیابان بوده است . البتکه به زور سوار خودرو سوار کردن زنان ودختران جوان به اتهام بد و بی حجابی با ضرب و شتم نیز همراه بوده است ودر چندین مورد نیز مأموران نیروی انتظامی به سوی جوانان در حال موزیک گوش دادن و اراذل و اوباش خوانده شده شلیک کرده و آنان را کشته اند. همچنین تا حال نیروی انتظامی و قوه ی قضائیه بطور مشترک ده ها مورد نیز اعدام ودار زدن وسنگسار نمودن نگون بختان قربانی داشته اند که اتفاقاً همه هم دست پروردگان بیش از 28 ساله رژیم تروریستی آخوندی بوده اند که عامل اصلی فقر و بیکاری و تبعیض و شکاف عمیق طبقاتی و زائده ی بی عدالتی نهادینه شده در جامعه با سوء استفاده ی مذهبی و عوامفریبی می باشند،.
اما کمدی وتراژدیک آن موقع ااست که اکنون مبلغان همین روزنامه ی جمهوری اسلامی و روزنامه ی اطلاعاتی و پادگانی و اطلاعاتی کیهان پاسدار حسین شریعتمداری و سایر مطبوعات حامی دولت وجبهه ی ارتجاع حاکم اصول گرایان می باشند، پس از انتخابات اسلام گرایان در ترکیه هوار و هوار زده و موج شادی وخوشی بر پا کردند که گویا در ترکیه هم نوع ومدل جمهوری اسلامی حاکم بر ایران به قدرت رسیده است. در صورتیکه نوع پوشش هادی گوناگونی که برای زنان وحتی مردان در ترکیه وجود دارد کلاً با نوع ومدلی که در ایران وجود د دارد اختلاف فراوان وفاحشی دارد. ولی در مجموع می توان گفت که اینگونه گزارشی که سرمقاله از پوشش مناطق شمالی کشور این ایام تابستانی ارائه کرده است که تازه پس از پیاده شدن طرح سهمیه سازی بنزین می باشد که خیلی از صاحبان خودروهائی که از طریق حمل و نقل مسافران وجا به جائی آنان امرار معاش می کنند اکنون خانه نشین اند .،ولی فراموش نشود که با این گزارش از شرایط شمال و سواحل آن به وضوح و بطور شفاف اثبات می کند که این گزارش و اعتراف ناشی از طرح شکست جامعه دینی – فرهنگی کردن جامعه از سوی حاکمان بر ایران می باشد که در 28 سال گذشته تلاش کرده اند با شعار روسری یا توسری در جامعه نوع پوشش سیاه جامگانی پوشش و حجاب برتر چادر سیاه است راحاکم نمایند. امااکنون در حقیقت این گزارش سر مقاله نویس اذعان می دارد که جدا از تناقض آشکار ذوق زدگی زود گذر و صوری مبلغان و جارچیان حاکمان تهران از خود نشان داده اند که منوظ از پیروزی اسلام گرایان در ترکیه دانسته اند که کلاً اختلاف گسترده دارد با مدل بنیادگرائی مذهبی که در ایران وجود دارد، اما در حقیقت به معنی و مفهوم بیان ضریب مخالفت در جامعه ایرانی نسبت به طرح های ضربتی پوششی تحمیلی و جو وارعاب خفقان و خفه سازی صدا و واکنش های اعتراضی در جامعه می باشد که از سوی نیروی انتظامی اجرا گذاشته شده است که حتی با طرح های چند مرحله ای سرکوبگرایانه ی با پوشش مبارزه با فساد اخلاقی و اجتماعی و فرهنگی پیش برده شده است ، ولی موج مخالفت و موافقت و ایستادگی در جامعه آنچنان است که اکنون سرمقاله نویس روزنامه ی جمهوری اسلامی متعلق به ولی فقیه با یأس و نامیدی تمام حاصل طرح امنیت اجتماعی نیروی انتظامی را آنچنان دیده که خود گزارش کرده که بخشی از آن بازتاب داده شد و اکنون در دنباله سرمقاله نویس چنین مقاومت کنندگان وتسلیم ناشدگان را با اتهام اراذل و اوباش واقعیت خوانده و آبشخور را چنین دیده است:
"به اين نكته نيز كاملا واقفيم كه طرح ارتقا امنيت اجتماعي كه "نيروي انتظامي اجراي آنرا برعهده دارد در مبارزه با بدحجابي و پوشش مبتذل خلاصه نمي شود اما لازم ميدانيم اين واقعيت را نيز يادآور شويم كه اشرار اراذل و ساير علف هرزه هائي كه در جامعه مزاحم مردم و متعرض نواميس مردم مي شوند آبشخور اصلي شان همين نمايشگاه ابتذالي است كه متاسفانه در جامعه داريم . قطعا مسائل اقتصادي اخلاقي و روابط اجتماعي ناسالم و ناكارآمد نيز سهم مهمي در اين وضعيت دارند ولي هيچگاه نميتوان تاثير مظاهر فساد و ناهنجاري هاي پيدا را در پيدايش شرارت ها و انواع مفاسد" ديگر انكار كرد. "
مهم این است که سرمقاله نویس پاسخ دادن به علت ناهنجاری های موجود در جامعه را از دید خودش مورد بررسی و جستجو قرار داده و آن را تشریح کرده است و شیوه ی فهم و درک و اعتماد بدون راه اندازی پروژه بازی هاوبا نگاه داشتن به جلسه ونشست مسئولان رژیم تروریستی آخوندی را اینگونه توضیح داده است:
"اكنون نوبت پاسخ دادن به اين سئوال است كه علت اين ناهنجاري ها را در كجا بايد جستجو كرد . براي رسيدن به پاسخ يك راه اينست كه به فلسفه بافي روي آوريم و با فرمول هاي معمول كساني كه عادت دارند پيچيده صحبت كنند به پيش برويم . اين شيوه همانست كه همواره به امضاي چند قرارداد تحقيق و پژوهش با بودجه هاي كلان منجر مي شود و پژوهشگران بعد از چند ماه به اين نتيجه مي رسند كه لايه هاي ديگر مساله را نيز بايد با چند كار تحقيقي بيشتر و باصطلاح خودشان « پروژه » هاي ديگر كاويد و... بعد از سالها اعلام مي كنند موضوع بسيار غامض تر از آنست كه فكر مي كرديم و بايد كار فكري بيشتري روي اين مساله انجام شود! پيچيدگي موضوع را آنقدر شديد مي كنند كه راهي جز گم شدن در پروژه بازي هاي معمول باقي نمي ماند و بعد از مدت ها سفارش دهندگان متوجه مي شوند بجاي آنكه جلوي آب كمي كه رخنه كرده بود را بگيرند كه انجام آن با « بيل » هم ميسر بود حالا همان آب به سيل تبديل شده بطوري كه با « پيل » هم نميتوان جلوي آنرا گرفت ! شيوه ديگر اينست كه به درك و فهم عادي خودمان اعتماد كنيم و بدون احساس نياز به آن « پروژه بازي ها » بپذيريم كه رفتارها گفتارها بي تفاوتي ها و بي ضابطگي هاي خودمان و اطرافيان خودمان و كساني كه به كار ميگماريم و در مسئوليت ها قرار ميدهيم را عوامل پديد آمدن ناهنجاري ها بدانيم . ما چرا عادت كرده ايم خودمان را از خطا مصون بدانيم و همه چيز را گردن عوامل پنهان يا بيروني بياندازيم نگاهي به جلسات رسمي كه با حضور مسئولان تشكيل مي شود بياندازيد و بعضي زنهاي حاضر در اين جلسات را كه فلان مسئول سطح بالا برايشان سخنراني يا با آنها مصاحبه مي كند و به آنها لوح تقدير ميدهد زير نظر بگيريد خواهيد ديد كه ما خودمان مشوق بدحجابي هستيم . به افرادي كه جوايز مختلف فرهنگي و هنري از دست مسئولان رسمي دريافت مي كنند اگر نگاهي بياندازيد خواهيد ديد كه اكثر آنها ضوابط شرعي و قانوني پوشش و ظاهر را حفظ نمي كنند. حتي اگر از سوابق و لواحق و پرونده هاي شخصي دريافت كنندگان لوح ها و جايزه ها چشم پوشي نمائيم و فقط به ظاهر آنها نگاه كنيم نيز كاملا مشخص است كه ما با اين كارمان درحال ترويج چه چيزي هستيم' .همين امشب به مجموعه تلويزيوني « مدار صفر درجه » نگاه كنيد كه دوشنبه شب ها از شبكه اول سيما پخش مي شود خواهيد ديد كه علاوه بر ترسيم چهره اي در نهايت مظلوميت از يهودي ها چنان راحت و بي مشكل روابط غيرشرعي دختر و پسر و بي بندوباري آنها را در خارج و داخل ـ البته به بهانه اينكه مربوط به زمان طاغوت است ـ ترويج مي كند كه گوئي بينندگان اين مجموعه تلويزيوني در شانزليزه پاريس زندگي مي كنند و قرار است از پستان فرهنگ غربي ارتزاق كنند! از اينهمه مظلوم و نجيب و محترم و با شخصيت نشان دادن يهودي ها كه متاسفانه براي رسانه ملي ما به تبعيت از رسانه هاي غربي تحت سيطره آژانس يهود يك عادت شده و البته اميدواريم ناخودآگاه باشد و تصحيح شود كه بگذريم آنهمه تعابير هوس آلود و رفتارهاي مفسده انگيز كه به بهانه نشان دادن ماجراي دانشجويان اعزامي به پاريس و آنچه در دانشگاه سوربن و صحنه هاي مرتبط با آن ميگذرد و همينطور آنچه در خانواده هاي منضبط و غيرمنضبط داخل كشور در اين فيلم ميگذرد را چگونه مي توان توجيه كرد وقتي ما در مجالس رسمي به اين راحتي عناصر مبتذل پوش را تشويق مي كنيم و با بودجه بيت المال اين ابتذال ها را در قالب فيلم تلويزيوني به خورد جوان هاي اين جامعه ميدهيم از نيروي انتظامي چگونه انتظار داريم معجزه كند آيا ترسيم يك قطعه تاريخي و نشان دادن چهره جنايتكار صهيونيسم ـ اگر تا پايان اين مجموعه تلويزيوني چنين چيزي تحقق يابد ـ به اينهمه انحراف نيازمند است ! وقتي به چنين عوارض قابل اجتنابي تن ميدهيم چگونه انتظار داريم خيابان ها و لب دريا و حتي روستاهاي ما به نمايشگاه هاي ابتذال تبديل نشوند
"
در پایان سرمقاله نویس علت و ریشه ی ناهنجاری ها و عدم امنیت اخلاقی در جامعه را چنین دیده وبازگو کرده است :
"بدين ترتيب بايد علت ناهنجاري ها را در رفتارهاي خودمان جستجو كنيم و اگر واقعا مايل هستيم امنيت اخلاقي جامعه را ارتقا بخشيم اين امر را از رفتارهاي خودمان از رسانه ملي از ادارات از شركت ها از فرودگاه ها و از جلسات رسمي آغاز كنيم و نتيجه گيري پرمعناي آن شاعر را به ياد بياوريم كه : گفتا زكه ناليم كه از ماست كه بر ماست"
در خاتمه اینکه در شرایطی که سرمقاله نویس به این وضوح وسادگی پذیرفته است که ریشه وعامل پیدایش و رشد فساد اخلاقی و فرهنگی درون حاکمیت خود مسدولان دولتی می باشند که خودشان را جزو کابینه ی دولتی می دانند که مدعی دولت امام زمانی می باشند که رئیس مترسک این دولت ادعای نهمین قدرت اتمی جهانی شدن دارد ، پرسش است که چرا باید بهای این اعتراف فساد را متهمان قربانی به پردازند که محصول و دست پرودگان همین نظام و مسئولان نامبرده می باشند که اکنون اعتراف آشکار شده است خودشان جزو مجرمان اصلی می باشند ولی متهمان خود را قربانی جرم خود کرده اند تا که خود مصون بمانند؟!
هوشنگ - بهداد

"خط زنجیره ای سناریو سازی برای حذف کامل رقیب از صحنه7مرداد کیهان"


نقدوبررسی " بار ديگر علي(ع) (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان یکشنبه 7 مرداد ماه سال 1386
"خط زنجیره ای سناریو سازی برای حذف کامل رقیب از صحنه"
روز پنجشنبه در یادداشت روز کیهان پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی به عنوان پدر روزت مبارک یادداشتی بی نام ونشان تنظیم شده بود. یعنی در حقیقت پاسدار حسین شریعتمداری سخنگو ومفسر سپاه پاسداران آنچه از قبل برای ولی فقیه آلت دست سپاه پاسداران آماده کرده بود ولی فقیه می بایست که برای بیان آن در اجرای نقش برروی صحنه ی در روز تولد علی آماده شود و بگوید:، پايداري در راه خدا، نهراسيدن از سرزنش ديگران و تلاش خستگي ناپذير براي اجراي عدالت را از جمله زيبايي هاي شخصيت اميرمؤمنان است و خاطرنشان كرده منطق و راه علي(ع)، سلوك راه خداست و افزوده شيعه يعني كسي كه علاوه بر محبت و تمجيد از امير مؤمنان، در اين راه «حركت و تلاش» مي كند؛ چرا كه ستايش و تعريف از امير مؤمنان و محبت قلبي به آن بزرگوار، بدون حركت در راه او، فايده اي ندارد و مورد رضايت امير مؤمنان نيست. در دنباله افزوده است تشكيل جمهوري اسلامي را مصداقي هر چند ناقص از راه امير مؤمنان خواندند و افزودند: هويت نظام اسلامي، مبتني بر اهداف امير مؤمنان يعني عدالتخواهي و مقابله با ظلم و زور و تبعيض است؛ به همين علت ستمگران و صاحبان زر و زور كه با تبليغات مزورانه خود و «به اسم دموكراسي و آزادي و حقوق بشر»، به بشريت ظلم مي كنند با جمهوري اسلامي، سر ناسازگاري و ستيزه گذاشته اند. ولی فقیه پس از تکرا ر دیکته شده ی محتوای یادداشت روز 4 مرداد کیهان همچون طوطی همان اتهاماتی را بیان کرده است که از طریق شوی اعتراف گیری تلویزیونی دمکراسی و انقلاب مخملین به نمایش گذاشته شده بود ودر ادامه ی فرمایش سفارشی خود به ايستادگي جمهوري اسلامي را در مقابل شبكه صهيونيستي زورگويان جهاني، مظهر راه امير مؤمنان اشاره کرده و تأكيد كرده آحاد ملت و مسئولان، با شناخت كامل اين راه، پيگيري دقيق «عدالت خواهي و دين داري»، تاسي به مجاهدت ها و روش هاي امام راحل عظيم الشأن و ايستادگي كامل در مقابل دشمنان زورگو، راه اميرمؤمنان را به عنوان تنها راه تحقق آرمان هاي بزرگ ملي و دستيابي به عزت و عظمت و افتخار، ادامه خواهند داد و جمهوري اسلامي ايران را هر چه بيشتر به الگوي اصلي يعني راه امير مؤمنان، نزديك خواهند كرد. در نهایت ایشان افزوده است که رژيم صهيونيستي و دولت آمريكا را دشمنان اصلي ملت ايران است که افزوده با اشاره به نفرت روزافزون ملت ها از رژيم آمريكا دارد تصريح نموده امروز، برخلاف تلاش هاي ناكام دشمنان نظام اسلامي، ملت ايران در ميان ملت هاي مسلمان عزيز است و به بركت شعار عدالت و مردم دوستي كه بحمدالله به طور دائم بر زبان دولتمردان جاري است، ايران اسلامي، راه خود را با نشاط و اقتدار ادامه مي دهد.اما پس از اجرای نقش ولی فقیه ، پاسدار حسین شریعتمداری که از تولید به مصرف رسیده با نام ونشان خود وارد صحنه شده است و با عنوان یادداشت روز "بار دیگر علی" که منظور نام سید علی رهبر چلاق می باشد سناریوی طراحی شده خودش علیه رقیب به خصوص رفسنجانی و باند وی ودفاع کردن از دولت پاسدار احمدی نژاد وبا ادعای عدالت محوری را چنین دنبال کرده است:
" اين سؤال را بي پاسخ مي گذاشتند كه مردم مگر هميشه، در همه جاي دنيا و در تمامي روزهاي دراز تاريخ تشنه عدالت نبوده اند؟ و مگر حاكمان جور براي جلب ميل و رغبت مردم به خويش از عدالت دم نمي زدند؟ و به فريب از برانگيختگي خود براي گسترش عدالت سخن نمي گفتند؟ بنابراين چگونه مي توان اين تهمت را برتافت كه مردم عدالت علي(ع) را تاب نمي آوردند؟! جماعتي از خواص بودند، آلوده به چرب و شيرين دنيا... خواص آلوده اي كه مثل همه اسلاف و اخلاف خود در همه طول تاريخ، خشنودي ها و ناخشنودي هاي خويش را به زبان مردم بيان مي كنند و امروز هم... مردم از برخورد با مفاسد اقتصادي ناخشنودند!... مردم از سخت گيري نسبت به عوامل ترويج فساد اخلاقي گله دارند! مردم از گزينش در سپردن مسئوليت ها ناراضي هستند! مردم از ايستادگي در مقابل باج خواهي قدرت هاي استكباري ناراحتند! مردم، بازداشت جاسوسان بيگانه را نمي پسندند! مردم از برخورد با اراذل و اوباش نگرانند! مردم از اين كه افراد بدسابقه براي حضور در خانه ملت رد صلاحيت شوند ناخشنودند! مردم، مردم، مردم و...!"
به فاصله ی میان دو یادداشت روز که خامنه ای از پای منقل به سوی منبر هل داده شده است تا روضه ای به مناسبت تولد امام اول شیعیان علی به خواند که تکرار مشابه شوی منشور8 ماده ای 6سال پیش ایشان است که به مناسب نوروز و پیام نوروزی علیه ی دولت و مجلس اصلاح طلبان صادر شده بود که سال علی خواندن ادعای مبارزه با فقر و تبعیض بیکاری ورشوه و... شده بود که اکنون ولی فقیه در شرایطی جنگ ورقابت وتضاد ونزاع میان باندهای وابسته به جناح غالب و مغلوب بالا گرفته شده است و نمایش خیمه شب بازی مجلس هشتم در پیش روی می باشد . بنابراین روضه ی از قبل تعیین شده را قبل از برگزاری نمایش مجلس هشتم قرائت کرده است که فرصت برای سناریوی ساز مداح سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری فراهم شده است تا که دست به بازگوئی و تکرار همان ادعاهائی بزند که قبلاً خود در یادداشت روز بی نام و نشان در یادداشت روز 4 مرداد خود بیان کرده بود که نقل قول کردن از زبان طوطی ولی فقیه در راستتای سناریوی طرح ریزی شدده چنین است :
"امروز، هرجا سخن از «عدالت» در ميان است، نام مبارك علي(ع) به گوش مي خورد، انگار «عدالت» بي نام علي(ع) معنا ندارد. هرجا ملت مظلومي بر ظالمان خروش برمي دارد و كساني حق پايمال شده اي را مي طلبند، اين روزها، در عصر ما كه به قول «آقا»، «عصر خميني» است، بار ديگر علي(ع) است كه به فراز آمده و شيفتگان عدالت و معنويت را به تماشاگه راز آورده است. آنجا كه عدالتخواهي و دينداري، شجاعت و خداترسي، خشم مقدس و مردم دوستي، از خود گذشتن و به خدا پيوستن، شهامت و شهادت، قدرت و خاكساري، اقتدار و تواضع و... به هم آميخته اند، «كثرت»ها راهي كوي «وحدت»اند، «زلف پريشان» اوست كه «در دست صبا» رها شده و هر جا كه دل عدالتخواه و خداجويي بوده است، در «دام بلا» افتاده. بلايي كه روزي «اهل ولا»ست و بلاگردان مردم از كيد و كينه حراميان."
در خاتمه اینکه هماگونه که در گذشته چندین بار تکرار وتأکید شده بود اگر تصور شود که سپاه پاسداران که به قدرت اجرائی نزدیک شده است ودربست تأسیسات هسته ای و پروژه ی هسته ای را در اختیار کامل خود دارد و ولی فقیه بدون چون وچرا بلند گوی تبلیغاتی اش می باشد و پاسدار احمد نژاد غلامک دسته نشانده ومبلغ دفاع علنی کردن اهداف هسته ای ولولو برای رفسنجانی می باشد و پاسدار حسین شریعتمداری تئوری پرداز و سخنگوی سپاه پاسداران می باشد .خلاصه اکنون که باند سعید امامی بازسازی شده ودر ون دولت جایگزین شده است . بنابراین هرگز باند امنیتی – نظامی – اطلاعاتی غالب که با سیاست چند لایه و پیچیده ی حرکت خاموش سپاه پاسداران به قدرت رسیده است که نوعی پیشبرد طرح کودتای خزنده می باشد به این سادگی از قدرت کنار برو نمی باشد. یعنی آمده اند تا که بمانند نه اینکه بروند. چونکه ولی فقیه و یادداشت روز نویس تأکید کرده اند که اینان 25 سال در نوبت انتظار چنین ایامی بوده اند. بنابراین سناریو سازی های داخلی که تعقیب می شود و شوی دمکراسی و براندازی مخملین نمایش داده شد که وزارت اطلاعات گزارش داده دستگیری هائی در این رابطه شده است که معنی آن این است اینگونه شوی تلوزیونی و اعتراف گیری ادامه دارد. همچنین از خاتمی نوار ویدئوئی دست دادن با 4 زن در ایتالیا پخش شده است. تصویر کروبی در کنار خانم اسفدیاری در آمریکا رو شده است . حسن روحانی وصل به حسین موسویان جاسوس هسته ای بیگانه شده است . خانم فاطمه رجبی همسر غلامحسن الهام سخنگوی دولت افشاگری های زنجیر ای علیه ی رفسنجانی و خانواده وحزب کارگزارانش می کند . طرح ضدامنیت اجتماعی نیروی انتظامی اجرای شده است . اعدام ودار زدن وسنگسار کردن ها گسترش داده شده است و اکنون تهدید کردن کویت وبحرین وعربستان شروع شده است که در راستای مداخله گری در امور داخلی عراق و فسلطین ولبنان وافغانستان می باشد. در مجموع این سیاست وخط زنجیره ای متصل بهم برای حفظ قدرت تیم امنیتی – نظامی – اطلاعاتی حاکم می باشد که برای حذف کامل رقیب تا فرارسیدن برگزاری خیمه شب بازی مجلس هشتم و ریاست جمهوری دوره دهم همچنان ادامه خواهد داشت.

هوشنگ – بهداد
یکشنبه 7 مرداد ماه سال 1386

دولت پاسدار احمدی نژادبایدجواب دهدکه چرااصراربا مذاکره با آمریکا میکند 7 مرداد؟


نقد وبررسی " بمباران كربلا و سه پيام " روزنامه ی جمهوری اسلامی یکشنبه 7 مرداد ماه سال 1386
دولت پاسدار احمدی نژاد باید جواب دهد که چرا اصرار با مذاکره با آمریکا می کند ؟
تاریخ تکرار می گردد . چون همانگونه که در زمان اشغال افغانستان آخوندهای جانی و غارتگر بر ایران با همکاری همه جانبه با اشغالگران نظامی افغانستان کردند، ولی به زودی دوران ماه عسل خورانشان تمام شد وجز هزینه های هنگفت سرمایه گذاری شده در افغانستان که بر باد رفت .سهمی دیگر در قراردادهای سازندگی در افغانستان نصیب شان نشد ؛جز اینکه اعضای گریخته و القاعده شده از افغانستان به ایران که آنان در اختیار سپاه پاسداران قرار داده شدند تا اینکه با آموزش نظامی دادن وسازماندهی کردن شان مورداستفاده اعمال تروریستی در عربستان قرار بگیرند . سپس اعزام کردن شان به عراق دنبال شد تا که در کنار سپاه پاسداران مشابه ی اهداف تروریستی در پادگان نظامی خبر و ظهران عربستان در عراق را تعقیب کنند . درصورتیکه اکنون عربستان خواهان تحویل دادن اعضای القاعده به این کشور شده است که در ایران به سر می برند و این تقاضاموجب افزایش تنش و بحران میان دو کشور شده است . یااینکه اکنون سران رژیم تروریستی و سپاه پاسداران مجبور شده اند که سلاح وبمب های پیشرفته کناره جاده ای و با کنترل از راه دور که در عراق روزانه علیه ی نظامیان آمریکائی در عراق آزمایش می شود وموجب کشته شدن نظامیان آمریکائی می گردد شود را به افغانستان منتقل کند که البته مورد اعتراضات شدید مقامات آمریکائی و انگلیسی و حتی افغانی واقع شده است. بنابراین اکنون نیز زمان ماه عسل خوری مشابه در عراق برای سران رِژیم تروریستی آخوندی و سپاه پاسداران به پایان رسیده است .حال سران رژیم تروریستی آخوندی می بایست که هزینه ی سوء استفاده ها را با موم خوری پرداخت نمایند ولی از سوی دیگر تلاش مذبوحانه برای پاک کردن صورت مسئله وجو سازی کردن وآدرس غلط دادن شده است تا که انفجار حرمین در سامرا به دستور مفتیان وهابی عربستان جا زده شود و گفته شود که این مفتیان وهابی فرمان تخریب عتبات عالیات را داده اند. همچنین قبلاً ادعای کاذب شده بود که در کربلا 3 اعضای مجاهدین دستگیر شده اند بنابراین اینگونه فرافکنی و ادعا کردن مفهومی جز خودزنی کردن ویا در حقیقت موم خوردن نمی باشد که اکنون ادامه ی این سناریو سازی را سرمقاله نویس با انتخاب عنوان بمباران کربلا و 3 پیام دنبال کرده و تلاش کرده است با شیوه ی توبره و آخور خوری آخوند های روضه خوان حرفه ای منبری گریز به صحرای کربلا بزند وبا یک تیر چند هدف بزند که باید گفت که نقش دخالت گری گسترده سران رژیم تروریستی و سپاه پاسداران در امورد داخلی عراق با اعمال ادامه دار تروریستی اش آنقدر محرز است که نیاز به اثبات بیش از این نمی باشد که بازگو گردد سفیر آمریکا در عراق در مصاحبه ی مطبوعاتی خود بطور آشکارا اذعان کرده که به مخاطبین خود در مذاکره گفتیم که باید به دخالت گری در عراق و مسلح کردن گروه های شیعه وابسته به رژیم تروریستی در عراق پایان داده شود. بنابراین اینگونه جو سازی و قلمزنی وتهدید کردن نه اینکه دیگر آبی برای رژیم ترووریستی گرم ومشکلی را برایش حل نمی کند، بلکه هر گونه فرافکنانه ادعا کردن وپیام دادن ها برای مدعی و صاحب ادعا، با اینگونه نمایش دادن ها ومظلوم نمائی کردن واشک تمساح ریختن ها بی ثمر است، زیرا که در نهایت بیان آن و 3 پیام دادن ویقه دولت را گرفتن چنین حالت تف وتاق ریش پیدا می کند :
"بمباران يكي از مناطق مسكوني كربلا توسط جنگنده هاي آمريكائي كه منجر به شهيد و مجروح شدن ده ها نفر از مردم اين شهر شد براي همه كساني كه به دولتمردان آمريكائي دل بسته اند پيام هاي آموزنده اي دارد. قبل از همه رهبران و فعالان سياسي عراقي بايد از اين اقدام آمريكا بياموزند كه بوش كوچك و دارودسته جنگ افروز او هرگز از جنايت عليه مردم عراق دست برنميدارند و براي آنها مردم عادي و ديگران تفاوتي ندارد. فرماندهي اشغالگران نظامي آمريكا در عراق اگر واقعا قصد مقابله با تروريست ها را داشته باشد بجاي آنكه دستور بمباران مناطق مسكوني كربلا را صادر كند بايد در جستجوي القاعده و گروه هاي تكفيري در سامرا و بغداد باشد. اينكه تروريست ها مجال مي يابند دو بار حرم مطهر عسكريين عليهماالسلام را در سامرا بمباران كنند و بار سوم نيز از فاصله اي نزديك باقيمانده ساختمان حرم را هدف خمپاره قرار دهند اين نشان ميدهد آمريكائي هاي اشغالگر نه تنها تمايلي به مقابله با تروريست ها ندارند بلكه با آنها همكاري نيز مي كنند. به همين دليل است كه روز به روز اقدامات تروريستي گروه هائي مثل القاعده و تكفيري ها عليه دولت مردم و اماكن مقدسه عراق بيشتر مي شود و ناامني ها اخيرا علاوه بر بغداد به ساير مناطق از جمله مناطق جنوبي عراق نيز سرايت پيدا كرده است" .
سرمقاله نویس بدون آنکه توضیح دهد برای چه سران رژیم تروریستی آخوندی با اشغالگران افغانستان وعراق به خصوص با آمریکا همکاری از نزدیک کردند که حال اعتراف شده است بوش فقط به دنبال نوکر در عراق می گردد و یااینکه پاسخ دهد که چرا با رئیس جمهور کشوری به دنبال نوکر برای خدمتگزاری در عراق است. ولی سفیر پاسدار تروریست اطلاعاتی را به مذاکره سفیر بوش می فرستد و یا اینکه ایشان بگوید که چرا سران رژیم تروریستی آخوندی سهم خودشان در همکاری کردن با آمریکا در اشغال عراق و تقاضای بمباران کردن قرار گاه های نظامی مجاهدین وخلع سلاح کردن آنان در عراق را به کلی فراموش کرده اند و آمریکا تبدیل دشمن شده است؟! برای چه اکنون پس از تهدید کردن بحرین و سپری شدن یک هفته فضا سازی وتهدید نمودن عربستان و فتوای بسیج سنی و شیعه برای قیام علیه ی وهابیون عربستان دادن؟ چرااکنون ادامه ی آن سناریو چنین به عنوان پیام دوم بمباران کربلا، تکرار و بیان شده است؟:
"دومين گروهي كه بايد از جنايت اشغالگران آمريكائي در كربلا پيام بگيرند آن دسته از رهبران اهل سنت عراق هستند كه در برابر اين جنايات و همينطور جنايات تروريست ها سكوت مي كنند و تصورشان اينست كه كشتن شيعيان و حمله به اماكن مقدسه شيعيان مشكلي از آنها و از عراق حل خواهد كرد. اين افراد و گروه ها بايد بدانند كه براي آمريكائي هاي اشغالگر شيعه و سني تفاوتي ندارد. آنها نوكر ميخواهند وبه هركس كه خواهان استقلال عراق باشد رحم نمي كنند. در ميان شيعيان هم كساني هستند كه چون مهره آمريكا شده اند آمريكائي ها به آنها نظر دارند و حتي براي حاكم كردن آنها و به اكثريت رساندن آنها در انتخابات مجلس عراق صدها ميليون دلار خرج كردند اما نتوانستند طرفي ببندند. بنابر اين روشن است كه آمريكائي هاي اشغالگر فقط دنبال افرادي هستند كه براي تحكيم موقعيت آنها مفيد و موثر باشند و در اين ميان مذهب و قوميت و زبان براي آنها هيچ اهميتي ندارد. :
بالاخره سرمقاله نویس در پیام سوم خود که مخاطبینش درون دولت می باشد وپیرامون مذاکره با آمریکا در عراق و انتظارات وتوقع آنان می باشد اینگونه پیام وهشدار داده شده و از دولتمردان وسیاستمداران پیگیر مذاکره کننده با آمریکا پرسش وخواهان پاسخگوئی شده است :
آن دسته از دولتمردان ايراني نيز كه فكر مي كنند از طريق مذاكره با آمريكا در بغداد مي توانند مشكلي از مشكلات عراق اشغالي را حل كنند و يا آنگونه كه صاحبان نگاه بدبينانه به مذاكرات بغداد ميگويند اگر تصور مي كنند مي توانند مشكلي از مشكلات ايران با آمريكا را حل كنند بايد از برخوردهاي مختلف آمريكا در همين دو ماه اخير از جمله از بمباران كربلا اين پيام را بگيرند كه سخت در اشتباهند. زيرا به آمريكا نمي توان اعتماد كرد همانگونه كه به گرگ درنده نميتوان اعتماد كرد. سخن عميق و آموزنده حضرت امام خميني رضوان الله تعالي عليه را به ياد بياوريم كه فرمودند رابطه آمريكا با ما رابطه گرگ و ميش است دولتمردان آمريكائي در عراق و افغانستان و فلسطين و در مناسباتشان با ايران اين واقعيت را به اثبات رسانده اند كه « گرگ » هستند. از گرگ چه انتظاري غير از درنده بودن مي توان داشت مگر غير از اينست كه آمريكائي ها تاكنون بارها در عراق برخلاف همه مقررات بين المللي هر وقت خواستند ماموران رسمي ايراني را ربودند و هرقدر خواستند آنها را در بازداشت نگهداشتند شكنجه كردند و به هيچكس هم پاسخگو نبودند و نيستند ربودن همين 5 ايراني كه آمريكائيها آنها را در اربيل ربودند و اكنون بيش از 6 ماه است كه برخلاف همه موازين بين المللي آنها را در بازداشت دارند و به هيچكس و هيچ مرجع بين المللي هم پاسخگو نيستند يكي از روشن ترين و زنده ترين نمونه هاي رفتارهاي غيرقانوني اشغالگران آمريكائي در عراق است"
درخاتمه اینکه به موازات پیام ها و سئوال وپرسش هائی که سر مقاله نویس از دولتمردان رژیم تروریستی آخوندی کرده است وجواب خواسته است که برای چه با آمریکا به مذاکره ادامه می دهد، ؟ اکنون از مقامات آمریکائی و اروپائی سئوال است که پس از 28 سال تجربه ای از رژیم تروریستی آخوندی که در دسترس است که تؤام به بحران سازی وتهدید وصدور تروریسم وبنیاد گرائی به کشورهای همجوار و خاورمیانه وسایر نقاط جهان بوده است و اکنون که اهداف نهائی پروژه ی هسته ای رژیم تروریستی مشخص شده است که سپاه پاسداران مدیریت واهداف آن را نظارت کامل می کند و عراق تبدیل به باتلاق شده است و جنگ ونزاع داخلی وکودتا در فسطین رخ داده است. لبنان به دلیل جنگ 33 روزه سپاه پاسداران با اسرائیل به سرزمین سوخته شده مبدل شده است و فضای تنش و احتمال بحران جدید یا جنگی دیگر مان لبنان واسرائیل وجود دارد و به جنگ داخلی در افغانستان و ارسال سلاح به این کشور دامن زده می شود. مهمتر اینکه ادعای مالکیت در مورد بحرین شده است و فتوا و بسیج عمومی به شیعه و سنی برای قیام ومبارزه با وهابیون در عربستان داده شده است .خلاصه نتیجه ی مذاکره خائنانه و سیاست مماشات گری اروپا با رژیم بربرمنش و یاغی بین المللی وتروریستی آخوندی به آن نتیجه ای ختم شد ه است که شمه ی کوکی از آن بیان شد. اکنون بازهم پرسش می شود که اصرار بر ادامه ی مذاکره با چنین رژیمی برای چیست؟ همانگونه که مکمل این سئوال اینست که غرض ورزی و پافشاری بر ماندن نام مجاهدین در لیست گروه و سازمان های تروریستی که فقط خواست سران رژیم تروریستی آخوندی برای چیست؟ در صورتیکه تنها شانس تغییرات دمکراتیک بدون نیاز جنگ که عاقبت آن نامشخص می باشد حمایت و پشتیبانی از همین مجاهدین و شورای ملی مقاومت واپوزیسنون اصلی رژیم تروریستی آخوندی می باشد.
هوشنگ – بهداد
.یکشنبه 7 مرداد ماه سال 1386

مقایسه ادعای مضحک ووارونه دخمه ی هابیلیان با واقعیت ملموس درجامعه.شکنجه 3 دانشجو


مقایسه ادعای مضحک ووارونه دخمه ی هابیلیان با واقعیت های ملموس درجامعه .وشکنجه 3 دانشجو
جهت اطلاع سایت های مزدوران وابسته به وزارت بد نام اطلاعات رسانده می شود . به خصوص مبلغان و بازجویان وشکنجه گران زندان اوین وسایر سیاهچال های سراسر ایران و دست پروردگان لاجوردی قصاب قتلگاه زندان اوین که در دخمه ی پرورش وتعلیم دهنده ی آدمکشی هابیلیان تجمع کرده اند که همان سیاست کثیف ترور فیزیکی و شخصیتی مخالفین آزادیخواه را دنبال می کنند که هنوز پس از سپری شدن بیش از 28 سال از عمر نکتبار رژیم جهل وجنگ وجنایت وخیانت وغارتگری وخرافه وتحرگائی آخوندی می گذرد ، اینان همچنان در کنار حاکمان جلاد که سایه شوم و پلید و ضد انسانی خودشان را در زندان های سراسر ایران گسترانیده اند و می توان گفت که اکنون ایران را تبدیل به یک زندان بزرگ کرده اند که زندانبانش یک آخوند معتاد به تریاک و بیمار عقده ای شهوت قدرت داشتن است که به نام و ولی در جماران نشسته است وخود را رهبر ام القرای جهان اسلام نامیده است و کار ووظیفه ومأمورتش ، تشستن پای منقل وخودسازی کردن وبه دستور سپاه پاسداران وارد صحنه شدن و کشورهای همسایه را تهدید کردن وتلاش برای صدور تروریسم وبحران وناامنی وجنگ به کشورهای منطقه و خاورمیانه صادر کردن است و از دسترسی سلاح هسته ای دفاع کردن است که برای پیگیری این اهداف ، می بایست که مدام فتوای مرگ نیستی و سرکوبگری وتهدید در داخل کشور و علیه ی مردم ایران به خصوص جوانان ناراضی و دانشجویان آگاه ومبارز صادر کند. این دیو سیاه جانشین دیو بزرگتر خمینی به موزه پیوسته شده می باشد که ظاهراً تصویرش در زمان بی احساسی که وارد ایران شد بر توی ماه رفته بود، ولی اکنون کمتر دستشوئی یا آبریزگاه سالن غذاخوری های بین راه وجاده های ایران یافت می شود که مرگ و... نثارش نشده باشد. اکنون چقدر مشمز کننده است که عاملان رژیم ضد بشری که پرونده ی بیش از 120 هزار زندانی سیاسی دارند که یک قلم آن مربوط به قتل عام هزاران زندانی سیاسی در تابستان خونین سال 67 می باشد که سند انکار ناپذیر جنایت علیه ی بشریت می باشد که مدافعین وسازمان ها ونهاد بین المللی حقوق بشری می بایست که هرچه زود بررسی وپیگرد این جنایت را بطور جدی و مسئولانه در دستور کار خویش قرار دهند به خصوص اینکه این روز ها از ایران جز خبر دار زدن وسنگسار کردن وشلاق واعدام و سرکویبگری به گوش نمی رسد که چه وحشتناک آمار صعودی اعدام ها انجام می گیرد که البته بازتاب ونتیجه ی اعتراضات ونارضایتی عمومی در جامعه می باشد . از سوی دیگر ضریب وحشت وترس بیش از حد حاکمان جنایتکار برایران نسبت به مردم ناراضی را اثبات می کند. همچنین در خبر نامه ی امیر کبیر نیز گزارش واقعی از شکنجه شدن 3 دانشجو داده است که مکمل سرکوبگری اجتماعی و اعدام های گروهی می باشد که تصاویر و گزارش آن ضمیمه شده است وبا یک لینکی که اضافه شده است که مربوط به شیوه ی برخورد نیروی انتظامی با متهمان یا در حقیقت قربانیان رژیم جنایتکار آخوندی با جوانان ودست پروردگان خودش در خیابان ها ست تا که دانسته شود چه کسانی باید عبرت بی آموزند؟ مجاهدین یا شکنجه گران وبازجویان زندان های سراسر ایران که در دخمه هابیلیان تجمع کرده و مشغول همان شغل ناشریف بازجوئی و شکنجه گری و پرونده سازی وتیرخلاص زنی مخالفین ودر اندیشان می باشند که اکنون به مناسبت تولد حضرب علی بر سر در ورودی دخمه هابیلیان که یاد آور همان دخمه ای می باشد که در شهر ری تهران سعید عسگر ها را آموزش و پرورشن داد که به مقام سابق بالای اطلاعاتی و تئوریسین دوم خردادی سعید حجاریان نیز رحم نکرد و گلوله بر فک وی نشاند . سپس ممشخص شد که وی در کنار همکاران آدمکش خود چگونه در قتل های زنجیره ای مرتکب چه جنایت دیگری شده از جمله دخالت در قتل یک تعمیر کار ماشین در شهرری نیز دست داشته است . یا همکاران دیگر این دخمه نشینان هابیلیان سعید حنائی بسیجی بود که در مشهد تعداد 19 زن نگون بخت خیابانی که همه محصول همین رژیم ضد بشری می باشند را با روسری های خودشان خفه کرد . یا بسیجیانی که در کرمان به فرمان فتوای قتل آخوند جانی ودزد و متحجر انگلیسی مصباح انگلیسی چونه زوج های جوان را از خیابان می ربودند ودر باغ های اطراف کرمان به آن وضع فجیع می کشتند که اخیراً نیز حکم تبرئه اینان به خاطر اجرا کردن فتوای مرگ از سوی آخوند منادی و مبشر وپیام آور مرگ آخوند مصباح یزدی صادر شده است. یا این دخمه نشینان قاتل عزت ابراهیم نژاد در قیام دانشجوئی تیرماه سال 78 در دانشگاه تهران می باشند که اکنون همکاران شکنجه گرشان با سه دانشجوی اسیر در زندان اوین وسلول 209 انجام داده اند که همچون خمینی دجال عوامفریب وسو ء استفاده گر از مذهب ودین وجانشینش که به نام علی سال عدالت و سال اما علی اعلام کرد ومنشور 8 ماده ای مبارزه با فقر و بیکاری و رشوه وتبعیض و.. صادر کرد ولی دقیقاً در عمل معکوس آن اتفاق افتاد وعمل شد .
اکنون این جارچیان وپادو ها ودست پروردگان خمینی و خامنه ای در دخمه ی هابیلیان وانجمن نجات ودیدبان آستان قدس رضوی هستند که چنین فرصت طلبانه و شیادانه از علی در دخمه نقل قول کرده اند
" شيعه علي حقيقت گرا يا شخصيت گرا؟ كانون هابيليان فرارسيدن سالروز ميلاد پربركت اميرالمؤمنين علي عليه السلام را به تمامي مسلمانان و دوستداران آن حضرت تبريك مي گويد "
پس از تبریک گفتن چنین افزوده شده است
"اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند. اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنان باشند. تمام سخن كوتاه، اما بس عظيم و بلند بود. به بلنداي حقيقت و تاريخ! اين سخن يعني معياري براي تشخيص پيروان علي (ع) از غير!و به همين دليل است كه اگر به صدر اسلام بازگرديم، به يك روحيه خاصي برمي خوريم كه آن روحيه تشيع است و تنها آن روحيه ها بودند كه مي توانستند وضعيت پيامبررا در مورد علي (ع)، صددر صد بپذيرند و دچار ترديد و تزلزل نشوند! همانا حقيقت بر تو اشتباه شده است. به درستي كه حق و باطل را با ميزان قدر و شخصيت افراد نمي توان شناخت.اول حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي و باطل را نيز او بشناس،‌ اهل آن برايت آشكار مي گردد."
اکنون برای زدودن پرده ی کثیف پنهانکاری از نقاب این شاگرد جلادان زندان اوین وسایر زندانا های سراسر ایران و افشای ماهیت دجالان وعوامفریبان ودین فروشان حاکم بر ایران، هم گزارش مربوط به شیوه ی برخورد به 3 دانشجوی اسیر ضیمه شده ک ه توصیه می شود حتما ً آن را به خوانید و هم پیشنهاد می شود نگاهی به اینک ضمیمه شده برخورد نیروی نظامی با متهمین در خیابان بی اندازید تا رسوا شود هر که در اوغش باشد. البته لینک به دار کشیدن یک زن ودو مرد در تبریز و رقص مرگ کردن آنان و به دار کشیدن یک مرد درکرج که قبل از دار زدن فریاد می زند در جمهوری اسلامی به ناحق می کشند و یا اینکه جزو 16 اعدام شدگان اخیر چند زندانی سیاسی وجود داشته است که بین 2 تا سال8 در زندان بودند یا در مورد مردی که اخیراً در تاکستان قزوین سنگسار شد چیزی گفته نشده است چون حتماً در ریز خبرش می باشید . ولی پس از خواندن گزارش شکنجه شده ی 3 دانشجو و تماشای لینک زده شده ، آنگاه با نقل قولی که از علی شده و عملکرد سران رژیم جنایتکاری را که خود را شیعه وپیرو علی می دانند مقایسه کنید تا در حقیقت بیشتر دانسته شود چه کسانی مستحق مرگ هستند ؟ متهمان قربانی یا فتوا و صادر کنند گان احکام سنگسار و دار وشلاق زدن واعدام کردن ومبغن آنان در سیت های وابسته به وزارت بد نلام اطلاعات از جمله همینن دخمه هابیلیان که از جاسوسان وشکنجه گران مشترک عراق و پاسداران وبازجویان رژیم تروریستی آخوندی می باشند.
http://www.youtube.com/watch?v=W8hIKPOXvBc&NR=1

هوشنگ – بهداد
شششم مردادماه سال – 86

جزئیات تکان دهنده دیگری از شکنجه دانشجویان بازداشت شده فاش شد
http://web.peykeiran.com/vs2005/iran_news_body.aspx?ID=41968
خبرنامه امير کبير: یک منبع آگاه جزئیات بیشتری از شرح شکنجه دانشجویان بازداشت شده دانشگاه امیرکبیر جهت اعتراف گیری از ایشان فاش کرد. گفته می شود برخی از این موارد ابتدا در رنجنامه والدین احمد قصابان، مجید توکلی و احسان منصوری ذکر شده بود که بنا به ملاحظاتی در نهایت از این نامه حذف شد.شنیده ها حاکی از آن است که دانشجویان بازداشت شده مورد انواع و اقسام آزارهای جنسی قرار گرفته اند. بازجوهای وزارت اطلاعات در طول مدت بازجویی، دانشجویان را به شیوه های مختلف مورد اذیت و آزارهای جنسی قرار می دادند. به عنوان نمونه دانشجویان را به پشت روی زمین می خواباندند و لباس هایشان را از تنشان خارج کرده و به شیوه های مختلف مانند بطری نوشابه، تخم مرغ داغ و… آن ها را مورد تهدید قرار می دادند. شدت ضرب و شتم و شکنجه های روحی روانی دانشجویان به حدی بوده که صدای گریه و ناله های ایشان از اتاق های بازجویی و سلول های انفرادی به گوش دوستانشان که در اتاق های بازجویی یا سلول های مجاور قرار داشتند می رسیده است. در اثر آزار و اذیت دانشجویان توسط تیم بازجویی و برخی از نگهبان های بند ۲۰۹ زندان اوین چند نفر دانشجویان در طول مدت بازداشت دست به خودکشی زده اند که آثار این عمل هنوز روی بدن آن ها قرار دارد.گفتنی است دانشجویان بازداشت شده به صورت مداوم از برخی از اعضای بسیج دانشگاه امیرکبیر و کارکنان اداره کل فرهنگی به عنوان عامل اجرایی جعل نشریات دانشجویی و علیرضا رهایی، رئیس دانشگاه امیرکبیر، به عنوان مسئول این قضیه نام می بردند که به محض نام بردن از دکتر رهایی و اعضای بسیج به شدت از سوی بازجویان مورد اذیت و آزار قرار می گرفتند.گزارش ها حکایت از آن دارد که دانشجویان بازداشت شده در عین حال که توسط یک تیم ۷ نفره در نیمه های شب بازجویی می شدند و طول زمان بازجویی گاها به بیش از ۱۲ ساعت می رسیده، در تمام طول این مدت اجازه صرف غذا یا نوشیدن آب نداشتند. مگر در مواردی که دانشجویان زیر شکنجه های طاقت فرسا بیهوش می شدند که بازجوها به کمک بهیاران بند ۲۰۹ اوین در حدی که دانشجویان دوباره به هوش بیایند به ایشان آب می دادند. همچنین در طول مدت بازجویی به دانشجویان اجازه رفتن به دستشویی نیز داده نمی شده به حدی که این دانشجویان در چند مورد کنترل خود را از دست داده و به همین خاطر به شدت از سوی بازجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. شدت ضرب و شتم دانشجویان به حدی بوده که گاه لباس های دانشجویان در حین بازجویی پاره می شده است.همچنین این منبع آگاه به خبرنگار خبرنامه امیرکبیر گفت بازجوها در عین این که دانشجویان را مجبور به انجام طاقت فرسا مانند خم شدن و گرفتن مچ پاها می کردند، چند نفری روی کمر دانشجو سوار می شدند. همچنین در مواردی که دانشجویان در اثر ایستادن های طولانی مدت کنترل خود را از دست داده و به روی زمین سقوط می کردند، بازجوها با گرفتن موها و بلند کردن ایشان، آن ها را مجبور می کردند دوباره سر پا بایستند. از جمله آزارهای روحی روانی دانشجویان این بوده که در مواردی ایشان را به بند اعضای گروه تروریستی القاعده منتقل نموده اند.تیم بازجویی تلاش زیادی جهت گرفتن اعتراف دروغ مبنی بر انتشار نشریات جعلی توسط دانشجویان بازداشت شده و همچنین ارتباط دادن این غائله با احزاب اصلاح طلبی مانند حزب کارگزاران و سازمان مجاهدین انقلاب داشته اند. علاوه بر این بازجویان تلاش وافری جهت ارتباط دادن غائله نشریات جعلی با انقلاب های مخلمین داشته اند
http://www.youtube.com/watch?v=W8hIKPOXvBc&NR=1
http://www.youtube.com/watch?v=W8hIKPOXvBc&NR=1

چراباند مافیائی مؤتلفه انگلیسی، حزب سوسیالیست فرانسه را تهدید کرده است؟

چراباند مافیائی مؤتلفه انگلیسی، حزب سوسیالیست فرانسه را تهدید کرده است؟
باند مؤتلفه انگلیسی و مافیائی وغارتگر بازار و شرکای دزد حاکمیت در 28 سال گذشته با صدور بیانیه ی اخیرخود به حزب سوسیالیست فرانسه تصور کرده است که اکنون نیز شبیه سال های 60 به بعد است که دادستانی ضد انقلاب و زندان اوین دربست در اختیار این باند پلید وجانی بود که از طریق عضو بدنام وجنایتکارش و قصاب زندان اوین اسدالله لاجوردی شب و روز فتوای های مرگ در زندان اوین وسراسر ایران پس از شکنجه های ضد انسانی صادر و اجرا می کردند. یا با وجود اینکه این شرکای قاتل در جنایت علیه ی بشریت در قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان خونین سال 67 را هنوز پس نداده اند، ولی اکنون بیانیه وادعای مضحکی در مورد محکوم کردن نقض حقوق بشر در ایران صادر کرده و حزب سوسیالیست فرانسه را تهدید کرده وبه این حزب اتهام زده و گفته که نقض حقوث بشر در ایران سرتاسر اتهام و فاقد پشتوانه منطقى و حقوقى است. همچنین با وجود اینکه عضو دیگر این باند مافیائی و مرتجع وانگلیسی سعید مرتضوی قصاب مطبوعات است که قاتل خانم زهرا کاظمی وتبعه کانادا در زندان اوین نیز می باشد که هنوز پرونده ی جنایتش در کانادا گشوده است واکنون نیز حکم اعدام 16 نفر از قربانیان رژیم ترروریستی آخوندی را صادر کرده است ودر مصاحبه ی خود با شبکه ی تلویزیونی رژیم تروریستی آخوندی به صدور این احکام اعدام 12 قربانی اعتراف کرده است و تذکر داده است که برای 17 قربانی دیگر نیز تقاضای اعدام کرده است. در صورتیکه این متهمین قربانی اراذل و اوباش خوانده شده اند و لی اکنون مشخص شده است که دو تن از این قربانیان اعدام شده زندانیان سیاسی بختیاری بودند که از 8 سال پیش به اتهام سیاسی اقدام مسلحانه در زندان بودند.
همچنین عضو دیگر این باند انگلیسی و دزد وغارتگر مؤتلفه پاسدار محمد باقر ذوالقدر می باشد که مبتکر وطراح سیاست حرکت چراغ خاموش یا کودتای خزنده سپاه پاسداران است که اکنون معاونت امنیتی – نظامی وزارت کشور را بر عهده دارد.
اکنون جالب است در شرایطی که سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 می باشد که قید شد سند زنده جنایت علیه ی بشریت می باشد. همچنین کشوری که هم رهبرانش دارای پرونده ی محکومت ترور مخالفین در آلمان هستند . هم اینکه رکوردار جهانی نقض حقوق بشر می باشد . بدتر اینکه اکنون که طرح ضد امنیت اجتماعی نیروی انتظامی بطور عریان چند ماه است که اجرا شده است که پیام عریان وشفافش سرکوبگری و شلاق و دار زدن در ملاء عام واعدام کردن در زندان ها می باشد وجائیکه در هیچ جای جهان یافت نمی شود نمونه صحنه های دار زدن 2 مرد ویک زن نگون بخت که در ملأ عام در تبریز اجرا شد و فیلم آن برروی سایت های اینترنتی موجود می باشد که حاوی صحنه ی بسیار رقت انگیز وضد بشری می باشد که نشان می دهد چگونه قربانیان دست وپا چشم بسته در فضا مشغول رقص جا ن کندن و دست وپا زدن در شرایط خفگی می باشند. یا اینکه یک فیلم و صحنه ی دیگریست که از چگونگی دار زدن یک متهم قربانی در شهرستان کرج است که مراسم آن اجرا شده است که متهم قربانی موقع آویزان کردن طناب بر گردن خود و قبل از بالا کشیدن طناب دار چند بار فریاد می زند که رژیم تروریستی آخوندی به نا حق می کشد . همینطور چند روز جلوتر از اجرای این صحنه های ضد بشری سنگسار کردن یک مرد نگون بخت دیگر در تاکستان قزوین بود که زن شریک جرمش در نوبت سنگسار شدن می باشد . البته اینگونه اعمال جنایتکارانه وضد انسانی دار زدن وسنگسار واعدام کردن ناشی از ترس و قیام و وحشت از واکنش انفجار اجتماعی می باشد که برای زهر چشم گرفتن از مردم حاکمان ترسیده است که دست به اینگونه اعمال پلید ضد انسانی می زنند. همینطور اینگونه اجرای این اعمال به وضوح ماهیت پلید و رذل و ضد انسانی رژیم جهل وجنگ وجنون ومتحجر وخرافه پرست حاکم بر ایران را به اثبات می رساند که دیگر نیاز نباشد مجاهدین به حزب سوسیالیست فرانسه دیکته کنند تا که این حزب بداند در ایران چه خبر است ، سپس محکوم کند . زیرا که این اعمال بغایت ضد انسانی و نقض حقوق بشر ادامه ی گذشته در ایران است که از سوی حکومت آخوندی بیش ازسال28 است که روزانه اجرا می گردد ادامه داشته است. نکند طبق ادعای مسخره باند مافیائی مؤتلفه ی عسگر اولادی حکم اعدام برای دو روزنامه ی نگار کرد که صادر شده این هم کار مجاهدین که به حزب سوسیالیست منتقل شده تا که محکوم کند . مضحک تر اینکه ادعای کمدی باند انگلیسی مؤتلفه گفته سرتاسر اتهام و فاقد پشتوانه منطقى و حقوقى می باشد ؟ آیا این باند مؤتلفه ی انگلیسی تصور کرده است زمان سالهاها 60 است که این باند مافیائی در رأس قوه ی قضائیه و دادستانی ضد انقلاب نشسته است و حزب سوسیالیست فرانسه هم همچون حزب توده قبل از یورش در سال61 است که همکار دادستان ضد انقلابی بود که علیه ی مبارزان آزادی به خصوص لو دادن مجاهدین همکاری می کرد . ولی بعداً صابون همین باند مافیائی انگلیسی نیز بر تنش خورد که اکنون بطور مسخره وکروکی باند مافیائی یک شبه تبدیل به لولو شده ودارای معاون بين الملل حزب موتلفه اسلامى انگلیسی شده است! به حزب سوسیالیست اهام زده و اخطار کرده و وهشدار داده که آنچه مجاهدین به این حزب منتقل کرده واقعیت ندارد. آیا حزب سوسیالیست فرانسه نمی داند که رژیم تروریستی آخوندی با دخالت گری که در عراق و افغانستان وفلسطین وسوریه کرده است و اسرائیل را تهدید به نابودی نموده است و به شدت به دنبال دسترسی سلاح هسته ای می باشد . همچنین حزب سوسیالیست فرانسه اشراف کامل به این نقش واهداف رژیم تروریستی آخوندی در عراق و خاورمیانه ندارد و نمی داند که چرا جنگ 33 روزه در سال گذشته در لبنان شروع شد و مدتی پیش طرح کودتا در فلسطین را اجرا کرد. باز تأکید می شود مگر جنایات روزانه که از ایران مخابره می شود نیاز به این هست که مجاهدین اینگونه واقعیات واخبار را به این حزب دیکته کند؟ ناگفته نماند با این اعترافی که این باند مافیائ وغارتگر انگلیسی مؤتلفه کرده است عجب قدرت ونفوذی این مجاهدین دارند که از عراق و داخل کشور و کنترل حزب سو سیالیست فرانسه را در بر می گیرد. در صورتیکه از سوی دیگر ادعا می شود مجاهدین گروهک مضمحل شده وبدون پایگاه مردمی می باشد که دچار ریزش شدید نیزو نیز می باشد.

هوشنگ – بهداد
پنجشنبه 5 مرداد ماه سال 86

نگاهی به چند یادداشت های آقای کورش عرفانی. 5 مرداد-86

نگاهی به چند یادداشت های آقای کورش عرفانی
روزی رندی با میخ یا چیزنوک تیزی شبیه آن با این مضمون بر دیوار سیمانی یک سلول زندانی نوشته بود، اگر هدف از کرم ابریشم به دور خود تنیدن و پیله ساختن وتبدیل به ابریشم وتکرار وتکرار آن است و هیچ حرکتی تکاملی دیگر در مسیر تغییر وتحول این تکرار نیست ، باید گفت که کرم ابریشم ذاتاً حما ل است . حال پرسش است که وظیفه مدعی روانشناس وجامعه شناس و تئوری پرداز وتحلیل گرومنتقد سیاسی و سایر مدعیان مشابه چیست؟ آیا هنرش صرفاً در برج عاج نشستن واز بالا همچون عقاب به پائین وشکار خود نگریستن است که فصل شکار چه موقع فرار می رسد که اقدام کند . سپس خود که سیر شد، طلبکارانه دست بر قلم ببرد و از انقلاب قهرآمیز توده ها وزمین داغ کردن زیر پای حاکمان وستمگران بگوید که اگر خوشباورانه به آن نگریسته شود،هیچگونه زمینه ی عملی جز نوعی فرافکنی کردن درونی برای ارضای شخصی نمودن خود نمی باشد که حتی ارزش مادی وعملی آن جز محدوده ودر بستر قلمفرسائی کردن فراتر نمی رود. البته مکمل آن سلسله ی زنجیره ای از انتقادها وایراد گرفتن ها نسبت به دیگران است که با چاشنی اخطار وهشدار های عاقل اندر سفیه وتعیین وتکلیف کردن برای آنانست و در نهایت از موضع رضایتمندانه با خود دسته گل دادن و نسخه های گوناگون فرمایشی و سفارشی و گاهی مبهم وچند پهلو مشابه صادر کردنست که به زبان زرگری بیان می شود که البته مخاطبین خاصی دارد که برای آنان صادر وتوصیه می شود و دیگر خود مدعی هیچگونه مسئولیتی در قبال عملی و اجرا کردن ادعاهای مطرح شده ی خود تا صدور نسخه ی مشابه ی بعدی ندارد! مگر گفته نمی شود دو صد گفته چون نیم کردار نیست. پس تکلیف تئوری با عمل یعنی چه وچه می شود؟
اماقبل از بررسی چند یادداشت جدید آقای کورش عر فانی که درسایت دیدگاه بازتاب داده شده است به گزیدهائی از دو یادداشت های گذشته ی ایشان در سایت دیدگاه بازتاب داده شده، اشاره می شود که چنین است:
درشرایطی که مجاهدین تلاش گسترده می کنند تا که نام خودشان را از لیست گروه وسازمان های تروریستی خارج کنند ومتقابلاً رژیم جنایتکار نیز تلاش مضاعف می کند تا که همچنان نام مجاهدین در این لیست سیاه بماند، عجیب است که روشنفکر آسوده خاطر در پاریس کنگر خورده ولنگر انداخته که هیچگونه خطری ایشان را تهدید نمی کند و اتفاقاً خودش نیز بطور عملی اهل مبارزه ی قهر آمیز نمی باشد که اینگونه ادعای آن را نموده و اصرار بر روی مبارزه ی قهر آمیز کرده است که در یادداشت خود درسایت دید گا ه با نام " انقلاب خشونت زا نیست، برای به خشونت سالاری است" بازتاب داده شده است ، اکنون پرسش است چه پیام ومضمونی دارد و در شرایط کنونی به نفع کدام مدعی وبه ضرر کدام جریان کیست؟! به خصوص اینکه ایشان در بخشی دیگر از یادداشت خود چنین گفته وتأکیداست" هم از این روی، در شرایط کنونی ترویج اندیشه ی مبارزه ی قهرآمیز برای هدایت این پتانسیل انفجاری به سوی یک قیام ضد طبقاتی لازم است. اما تایید این نکته به طورمستقیم به دیدگاه طبقاتی هر یک از ما برمی گردد. کسانی که در این شرایط، با هر استدلالی، حرف از مبارزه ی غیر خشونت آمیز می زنند، خواسته یا نا خواسته در تحکیم خشن ترین ووحشی ترین حاکمیت تاریخ ایران شرکت می کنند."
البته به نظر من پاسخ را خود آقای کورش عرفانی در یادداشت دیگر خود داده است که در وبلاگ پیروزی اینگونه از ایشان نقل قول شده است :
http://www.paris1007.blogfa.com/ "این هزاران جوانی که رژیم از آنها به عنوان «اراذل و اوباش» نام می برد، در اکثریت مطلق خویش، جوانانی هستند که قربانیان مشترک رژیم از یکسو و اپوزیسیون رژیم از طرف دیگر هستند. یعنی از این شفاف تر نمی شود که قاتل و مقتول و آزادیخواه و سرکوبگر و ظالم ومظلوم را در یک سطح نشاند. این یکی از همان حلقه های مفقوده ای می باشد که آقای کورش عرفانی پیشبرده است و شعارها وتئوری های انحرافی ابراز مخالفت با رژیم جنایتکار کردن واز طبقه کارگر دفاع کردن پوشال و برای منحرف کردن اذهان عمومی و مخفی کردن همین واقعیت واهداف نهفته درون آن می باشد.
اما آقای کوروش عرفانی جامعه شناس و استادیار دانشگاه در پاریس که در زمینه ی قلمی وتئوری پردازی بسیار فعل کوشاء می باشد در ابتدای یادداشت روز خود با نام " تداوم تاریخی هتک کرامت انسان ایرانی توسط طبقات حاکم " که اشاره نموده که از 130 سال پیش این تداوم شروع شده اما در جای دیگر از 120 حکومت های مشترک قاجار وپهلوی و خمینی و بازمدگانش نام برده شده است. و لی در پایان به 137سال تلاش اشاره شده است که در آغاز کار تحقیقی خود آقای کورش عرفانی چنین شروع کرده است
"انتشار یک سند تاریخی جدید درباره ی قانون اساسی مشروطیت توجه ما را به یک نکته ی مهم جلب می کند و آن اینکه، با وجود گذشت 130 سال از تدوین یک قانون برای حفظ جان و مال و حرمت شهروندان ایرانی، نقض حقوق و کرامت ایرانیان همچنان ادامه دارد.
محقق در دنباله ی عنوان انتخا ب شده و ادامه وبسط دادن آن که مشخص است نوعی دفاع فردی در این نوشتار نهفته است . زیرا بدون اینکه ایشان افشاگری که بلاگ پیروزی از ایشان نموده است البته که توضیح داده شده از سایت پاسارگاد بر گرفته شده است وبدون اینکه ایشان به صحت وسقم این افشاگری به خصوص تصاویر بازتاب داده شده کوچکترین اشاره ای نماید که آیا درست است یا نه، در بخشی دیگر یادداشت روز خود در سایت دیدگاه بازتاب داده شده است بدون آنکه به زمینه چگونگی پیدایش رشد آمار ارائه شده قانون شکنی و گسترده ی فقر در جامعه ی ایران بطور دقیق وریز اشاره ای داشته باشد اما حاصل کار پس از سپری شدن از 130 سال تدوین قانون اساسی حفظ جان ومال وحرمت شهروندان ایرانی به آمار سال 120 سال افزایش فقر در جامعه ی ایران رسیده است که چنین نگاهی به این آمار شده وتوضیح داده شده است
"اگر به آمار نگاه کنیم در می یابیم که تعداد فقرای ایران در حال حاضر کمتر از ایران دوره ی قاجار نیست و شکاف طبقاتی به مراتب از دوران پهلوی بیشتر است. به عبارت بهتر در طول بیش از 120 سال نه تنها هیچ پیشرفتی برای محو نابرابری طبقاتی در جامعه ی ایران حاصل نشده بلکه شکاف میان طبقات اجتماعی، استثمارسالاری و هتک حرمت انسان ایرانی عمیق تر و گسترده تر نیز شده است. نوعی پسرفت تاریخی مشهود. این ننگی است بر چهر ی همه ی آنهایی که در طول این یک قرن با طرح مسائل کاذب و حاشیه ای موجبات بقای ساختار طبقاتی را فراهم کرده و اجازه نداده اند که در طول این سه حرکت تاریخی – مشروطیت، نهضت ملی و انقلاب سال 57 – پتانسیل مبارزاتی جامعه به سوی یک دگرگونی بنیادین در منطق ضد انسانی طبقاتی برود. "
ایشان بدون آنکه از همه که فراگیر است نامی ببرند که دقیقاً کیستند و یا تفکیک نماید که مخاطبین ایشان کیستند چون کلمه"همه" کلی گوئی ومبهم است . به خصوص اینکه اگر به خاطر داشته باشیم ایشان در نوشتار وادعای قبلی خود مبارزین و جانباختگان وجلاد ان وقاتلین حاکم بر ایران را بطور مشترک عامل شرایط کنونی در ایران معرفی کرده بود، بهتر معنی همه مورد نظر ایشان مفهوم می شود که کیستند. حال بماند که 120 سال مجدداً تبدیل به 137 سال شده است. زیرا که ایشان گفته است " صدای حق طلبی ایرانیان از 137 سال پیش تاکنون همچنان در گلو خفه شده است"
بنابراین با بکارگیری همه زمانی که بطور کامل تفکیک نشده است . بصورت دوگانه پیام ویژه وغیر مسقیم به مخاطبین یا پیام گیرندگان داده شده است که قاتل ومقتول و ظالم ومظلوم و آزادیخواه وآزادی کش در یک سطح قرار گرفته اند که تذکر داده شد در نوشتار قبلی خود به وضوح به آن اشاره و اعتراف کرده بود وبا توجه به اینکه کدام طرف دست بالا را دارد و در قدرت است و از امکانات وابزار سرکوبگری بر خوردار است و به اتکای در اختیار داشتن امکانات مالی ومنابع وذخایر کشوری که دارد ومی تواند وارد زد وبندهای کثیف پشت پرده با استعمار گران بیگانه شود که تا حال چنین کرده است. از جمله گذاشتن نام سازمان مجاهدین درلیست سازمان وگروه های تروریستی از سوی کشورهای اتحادیه ی اروپا ووزارت امور خارجه ی آمریکا می باشد. بنابراین مشخص است که اینگونه مرز مخدوش کردن ودوغ ودوشاب را با هم قاطی نمودن، به نفع کدام طرف تمام می شد که با زبان پیچیده سیاسی – جامعه شناسانه و ژورنالیستی بیان شده است که بسیار زیراکانه وماهرانه بسته بندی و بیان می شود .
آقای کورش عرفانی دربخشی دیگر از یادداشت خود، بدون آنکه اذعان شود که منتقد خودش از چه دفاع می کند والگوی مورد نظر ش چیست. بطور خیلی مخدودش طوریکه جایگاه وموضع خودش محو شده است، برای اینکه توضیح نداده اشت که خودش در کجای این دعوا وجوددارد از یک دهه ی گذشته تا حال را چنین فرموله وردیف کرده است.
" در طول یک دهه ی گذشته ما شاهدیم که بار دیگر سیل نظرات انحرافی که ساخته و پرداخته ی روشنفکران نوکر سیستم طبقاتی در داخل و خارج ایران هستند به صحنه ی مبارزات سیاسی سرازیر شده است : سوسیالیسم قلابی، چپ منتقد اما بی خطر، اصلاح طلبی، تغییر از درون نظام، مبارزات مسالمت جویانه، انقلاب مخملین، رفراندم خواهی و ... همه ی این نظرات به شکل های مختلف می خواهند پیکان مبارزات اجتماعی ایران را از هدف گیری طبقاتی دور ساخته و آنرا به سوی هدف های کاذب ثانوی هدایت کنند. هدف اصلی این است که در این میان، اگر هم تغییری سیاسی روی داد، منجر به ایجاد دگرگونی در روابط طبقاتی نشود تا مبادا سلطه ی فرهنگی این روشنفکران جیره خوار سیستم و منافع اقتصادی تغذیه کنندگان آنها زیر سوال رود. "
اگر کمی منصفانه ودقیق با این فرمول بندی فوق بر خورد شود که عاری از هرگونه تعصب برروی نام ها و اصطلاحات واتهامات وتعلقاتی وادعاهای مشابه ، می شود به واقعیت نهفته وبیان ناشده نیز رسید . زیرا صاحب این قلم به دلیل اینکه بطور مستمر سالیاتی است که یادداشت ها روزانه روزنامه ی کیهان را بطور روزانه دنبال می کند ،عجیب شباهت هاتی میان اتهامات و اصطلاحاتی که این منتقد با بکاره برده است ، با اتهامات مشابهی که روزانه از سوی قلم حسین شریعتمداری تکرار می گردد مشاهده می شود .به خصوص که برروی یک دهه ی گذشته و نه بیش از 28 سال عمر این نظام انگشت گذاشته شده است که مرتبط با تاریخ پیدایش دوم خرداد در سال 76 می شود که اتفاقاً نقطه آغازگر وجدی تضاد رقابت های دو جناح می باشد و مخاطبین مورد انتقاد واقع شده از طرف آقای کورش عرفانی ، اتفاقاً به باند ها ودار ودسته ها وطیف دوم خردادی یا اصلاح طلبان تعلق دارند که روزانه بطور شدید مورد حمله ی قلمی حسین شریعتمدار ی در روزنامه ی کیهان می باشند، حتی اصطلاح انقلاب مخلمین اشاره شده نیز جزو اتهامات اصلی متهمین شوئی بوده است که اخیراً در مورد 3 متهم در شوهای تلویزیونی به نام دمکراسی در ایران پخش شد که زیاد در این شوی تلویزیونی همین انقلاب مخملین کاربرد و مصرف داشته است .
جالب که محقق جامعه شناس و نقاد سیاسی در قسمتی دیگر از یادداشت خود به جای اینکه خودش دلیل ورهنمود در مورد سئوال خود ارائه کند ولی دلیل را بصورت پرسش اینگونه از دیگران طلب کرده است !
ا"سلام گرای» کنونی. و این برای ما سوالی را بر می انگیزد : چگونه است که رژیم هایی تا این حد به ظاهر متضاد – کهنه گرا، نو گرا، اسلام گرا – هر سه در یک خصیصه با هم شباهت داشته اند : زیر پا گذاشتن حقوق ابتدایی شهروندان ایرانی ؟"
مثلاً نگاه کنید محقق جامعه شناس با هم مشغولیتی که در دانشگاه دارد و لی با این وجود به دلیل فعالیت بیش از حد روشفکر ومتعهد ومسئول بودنش وسخت در گیر مبارزه طبقاتی بودن ، چونکه احساس مسئولیت شدید می کند پس تلاش کرده است هر طوری شده فرصت برای نوشتن آزاد کند و اتفاقاًً هم با قلم ونوشتن هم بیگانه نیست. به خصوص به همان زبانی که در دانشگاه تدریس می کند ترجمه وبرگردان می کند ومی نویسد .توجه کنید پس از توضیح مشروح ومبسوطی که ارائه کرده است که تقریباً حالت تنظیم دفاعیه ی فردی داشته است ، در مورد درک خود از روشنفکر متعهد ووظیفه ی آن با حفظ هشیاری در مورد تغییرات سیاسی در جامعه در صورت احتمال وقوع آن که نکند به نفع یک جریان تمام نشود وبدون تفکیک ومشخص کردن ماهیت روشنفکرمتعهد که به صورت " ما" بیان شده چه گفته است؟
"با چنین درکی می بینیم که به عنوان یک روشنگر متعهد به آرمان خودرهایی محرومان، وظیفه ی تاریخی ما چگونه تعریف می شود. آیا بازهم باید از وقت و توان خویش برای آماده سازی یک تغییر سیاسی برای حفظ ساختار طبقاتی بهره بریم و یا تلاش های خویش را بر برجسته کردن خصلت طبقاتی مبارزه متمرکز کنیم. وظیفه ی روشنگر، نه روشنفکری که بدیهی بودن نابرابری طبقاتی را در ناخودآگاه خویش یدک می کشد، در شرایط کنونی این است که بتواند در آگاهی بخشی و سازماندهی نیروهای محروم جامعه نقش فعال و حیاتی ایفاء کند. بدیهی است که در نبود یک کار بنیادین از جانب ما، اگر هم زمانی تغییری سیاسی در ایران روی دهد، باز منجر به تداوم روابط نابرابر طبقاتی به شکل و به نامی دیگر خواهد شد. برای شکستن این دور باطل باید به طبقه ی کارگر و قشرهای استثمار شده ی موجود یاری رساند تا به خودآگاهی طبقاتی و سازماندهی مبارزاتی دست یابند. فراموش نکنیم این بار دیگر شعار نادرست «رها سازی طبقات محروم» مطرح نیست بلکه شعار درست «خودرهاسازی طبقات محروم» مورد نظر است. چنین هدفی دور به نظر می رسد اما شدنی است، این به آگاهی و اراده ی ما بستگی دارد. "
حال روشنفکر متعهد تفکیک ناشده یا شده که نباید ناخودآگاه طبقاتی خود با یدک بکشد. اینگونه روشنفکر دارای نا خودآگاه طبقاتی چه نوع صیغه ای در جامعه شناسی می باشد ؟! تغییر سیاسی بدون توضیح مشخص کردن آن یعنی چه؟ چرا گنگ ومبهم گوئی شده است؟ خودرهاسازی طبقات محروم یعنی چه و چگونه بقول ایشان، اینان باید ساز ماندهی شوند؟ نقش روشنفکر متعهد ومسئول در این مورد چیست و چرا بیان نشده است؟ بالاخره چرا راه حل در مورد سازماندهی توده ها برای خود رها کردن از طبقات داده ارائه نشده است؟بهر حال با چنین درکی از روشنفکر متعهد ومسئول از سوی تئوری پرداز است که می بینیم به عنوان یک روشنگر متعهد به آرمان خودرهایی محرومان، وظیفه ی تاریخی خودش را چگونه بصورت سئوالی که مخاطب دیگران بودند تعریف کرد. البته برای راه حل و برای شکستن این دور باطل بقول ایشان باید به طبقه ی کارگر و قشرهای استثمار شده ی موجود یاری رساند، چگونه؟ا یشان مشخص و بیان نکرده ولی در عوض افزوده است " تا به خودآگاهی طبقاتی و سازماندهی مبارزاتی دست یابند. بالاخره با تأکیدی که ایشان در پایان ضمیمه و تأکید کرده فراموش نکنیم این بار دیگر شعار نادرست «رها سازی طبقات محروم» مطرح نیست بلکه شعار درست «خودرهاسازی طبقات محروم» مورد نظر است. چنین هدفی دور به نظر می رسد اما شدنی است، این به آگاهی و اراده ی ما بستگی دارد. یعنی اینکه شعار نیست، یعنی عمل است، ولی باز هم پرسش است که چگونه این رهنمود باید با کدام حزب و یا سازمان و یا تشکیلاتی باید واگذار گردد که وظیفه ی سازماندهی کردن را بر عهده بگیرد بازهم مشخص نیست جز اینکه در نهایت می توان گفت شعار زیبای ناکجاآباد سر دادن و آنان را با اینگونه نوشتار ها ونسخه ها سرگرم وبه حال خود رها کردن می باشد تا اینکه زمان صدور نسخه مشابه بعدی فرار رسد.
فراموش نشود استفاده ی ابزاری از کارگر کردن وتأکید برروی کارگر نمودن وژست چپ و انقلابی به خود گرفتن بدون آنکه مدعی بطور دقیق جایگاه خودش را مشخص کند که کجای این تئوری پردازی دفاع از کارگران در صحنه ی عملی عمل قرار گرفته است وراندمان یا ماده ی عملی خودش حتی در سطح نوشتاری چیست، البته خلاء عدم ارائه سند شده درا ین مورد همان حلقه ی مفقوده ایست که چپ نمائی تبدیل به نوعی سپر دفاعی فردی وپوششی برای ایجاد حاشیه ی امنیتی اهداف واندیشه ی مطرح نا شده می باشد که به شیوه ی فلسفی به در گفتن تا دیوار بشنود بیان می شود . ضمن اینکه مدعی توصیه صیقل زدن اراده ها با پسوند روشنکر متعهد نا وابسته به نا خودآگاه های طبقاتی با دیگران نموده است که معلوم نیست چرا خودش بطور رک ورو راست و بدون لکنت زبان اراده اش را به وضوع بیان نکرده که چست و چرا به زبان ساده نمی گوید که ماده یا بازده ی این اراده تغییر ودفاع از کارگر کردن ومبارزه طبقاتی کردن خودش تا کنون چه بوده است؟ آیا جز تهیه وتنظیم کردن مقالات و تحلیل طول ودراز که مدتیست کمی کوتاهتر شده است وآنقدر مملو از تناقضات وچپ و راست زدن وچند پهلو گوئی می باشند که هر چه بیشتر خوانده می شود، خواننده بیشتر گیج وسر در گم می شود. چون از بس از این شاخ به آن شاخ پریده می شود ومطلب اندر مطلب گشوده وافزوده می گردد و شعار های ضد ونقیض سر داده می شود و به تمر کز برروی عنصر کارگر ومبارزه ی قهرآمیزمی شود که نمی توان فهمید که مدعی چپ کمونیست دو آتشه می باشد یا نه سو سیال دمکرات است ، یا ملی و سکولار است، یا نه ضد استکباری مدل شیخ حسن نصر الله رهبر حزب الله لبنان می باشد یا نه معکوس همه ی اینان می باشد . چونکه در نوشته های ایشان اینگونه دیده وبرداشت می شود . همینطور از یک سو در این نوشتار ضد مذهب موضع گیری کرده است . از طرف دیگر قبلاً و به خصوص در روند جنگ 33 روزه ی حزب الله لبنان با اسرائیل که در حقیقت جنگ سپاه پاسداران با اسرائیل بود که پیرامون بحران پرونده ی هسته ای ارجاع شده به شورای امنیت سازمان ملل بود ایشان وکیل مدافع شیخ حسن نصرالله وحزب الله لبنان ومبلغ دو آتشه ی مبارزه این حزب الله لبنان با اسرائیل بود. آری از اینگونه تناقض گوئی ها وچند پهلو گوئی ها فراوان در نوشتار ایشان موج می زند.

هوشنگ – بهداد
چهارم مردادماه سال- 86
تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت سیزدهم

همانگونه در شماره های قبلی اشاره شده بود بازتاب دادن سیستماتیک اینگونه اراجیف جدا از ادامه ی جنگ روانی وشیطان سازی دستگاه بد نام وزارت اطلاعات آدمکش رژیم بربرمنش و ضد مردمی و قرون وسطائی نمی باشد که در راستای بسیج کردن همه ی سرمایه وتجربه ودار وندار اطلاعاتی وتبلیغاتی وبازجوئی و شکنجه گری وتواب وسناریو سازی بیش از 28 ساله ی این ارگان به شدت صدا خفه کن رژیم به غایت متحجر وخرافه پرست درمانده است که آنچنان در برابر مجاهدین درماند ومستأصل وناتوان وزبون وذلیل وخوار شده است که مجبور شده است به بسیج کردن گله های مزدوران چاقو کش به پاریس در 17 ژوئن تا با فضا سازی در عراق و... پاورقی ورق پاره کیهان مجبور شود که با خود زنی وعربده کشان اعزام شده با پاریس وشکم مخالف پاره کردن مخالفین وتهدید کردن آنان فضائی به وجود آورد که شاید مانع از برگزاری گردهمآئی مهم30 ژوئن در پاریس بشنود. ولی چون تیرش نه اینکه به هدف اصابت نکرد، بلکه کمانه کرد و به سمت خود شلیک کننده برخورد نمود. بنابراین اکنون سرباز جو پاسدار حسین شریعتمداری واین یار غاروحمام وگلستانه ی سعید امامی اکنون اجبار دارد برای جبران کردن آن شکست توطئه ی 17 ژوئن در پاریس ، با ارگان تبلیغاتی – اطلاعاتی – پادگانی وسخنگوئی سپاه پاسداران خود در روزنامه ی گیهان وارد صحنه شود و با بستن شمشیر خود از رو تلا ش نماید که همه ی تجریات گذشته ی پاسداری و بازجوئی و شکنجه گری و پرونده سازی وتحریف گری و با شیوه چماق وهویج استفاده کند و البته با شگرد لو رفته ونخ نما شد ه ی نام ساختگی هوادار سابق مجاهدین وارد نبرد تمام عیار گردد وعلیه ی گروهکی، شوی مضحک زنجیره ای اجرا کند که در 28 سال گذشته صد برابر این زمان، صدای طبل نابودی و پایان پذیری این گروهک ، نوید داده شده است که اکنون نه از موضع قدرت ، بلکه همانگونه که تذکر داده شد از موضع ضعف وناتوانی در برابر این سازمان ، چنین ازموضع افلاس و پیسی وتحریف گری ودروغ و وارونه گوئی ناچاراً دست به نمایش معرکه گیری زده شده است. تا که اثبات کند که زیاد هم راست گفته می شود که دروغگو فراموشکار می شود. برای اینکه شنیده شده است که بازجو م شیوه ی کارش اتهام زدن و پرونده ی دروغ تنظیم کردن وکفر خواست دروغ تر صادر کردن می باشد که اساساً با دروغ سر وکار دارد . بنابراین تاریخ نگار احمق وتحریف گر هم دروغگوئی خویش را رو کرده است . چون جالب است که مجاهدین از 30 خرداد که مقاومت مسلحانه به این سازمان تحمیل شد و هواداران شناخته و فعال می بایست که خانه های تیمی را انتخاب کنند و درآن زمان ضریب دستگیری و اعدام های وحشتناک آنگونه شروع شد که خیلی از دستگیر شدگان بدون اینکه نام ونشان ومشخصات خودشان را به بازجویان ودژخیمان جوخه های مرگ و شکنجه بدهند پس از شکنجه کردن شان تیربارشان کردند. از سوی دیگرهواداران دستگیر ناشده برای وصل شدن و پیگیری اخبار از طریق گوش دادن به رادیو مجاهد ودریافت پیام ها رابطه ی با خود را دنبال می کردند. اکنون تاریخ نگار بازجو به جای گوش دادن هواداران به راد یوی مجاهد را رادیوی آزادی وابسته به سلطنت طلبان معرفی کرده است که از عراق در آن زمان پخش می شده است! تا که اینکه به گذشته ضریب بیطرف بودن و در اتاق ویژه زندان اوین نشستن ورادیوهای بیگانه را رصد ومانتیتورکردن در صبح های جمعه در زندان اوین از بلندگو به عنوان بررسی رادیو های بیگاه پخش می گردید را به حساب هواداران مجاهدین گذاشته است . خلاصه این خبرنگار بازجو یا بازجوی نگار شده تلاش مذبوحانه کرده است که همه تجربیات وخاطرات بازجوئی کردن از هواداران مجاهدین در زندان اوین و اتاق شکنجه را به حساب نقل قول یک حساب هوادار سابق که فعلاً بی خط و مستقل می باشد قالب کند . یعنی اینکه یه شیوه خر یا خود رنگی بیچاره در شماره های آغازین بدجوری زور زده است تا که خودش را مستقل و بیطرف معرفی کند تا شاید بتواند برای مدتی با عوامفریبی کردن وآدرس غلط دادن موجب ذهنیت گرائی گردد. اما اکنون هر چه این سناریو سازی واجرای شوی کمیک جلو تر می رود ، بیشتر مشخص می شود که تاریخ نگار بازجو عجب شاگرد آموزش دیده ای می باشد که برروی دست استادان معدوم سابق خود لاجوردی جلاد وسعید مامی واجبی خورده و استاد زنده اش حسین شریعتمداری زده است.
زیرا که تاریخ نگار نشان داده است که همچون پاسدار غلامک سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه زمینه ی هنری واستعداد بذله گوئی هم دارد و همچون احمدی نژاد اهل نورانی شدن و تبرک دادن از پشت شیشه ماشین به هندوهای چینی می باشد و خلاصه همچون آخوند سقائی بی ریا مشاور امور دینی پاسدار احمدی نژاد ید والائی در بیان طنز یا جوک دارد که در ضمن دروغ و بیمزه بودن طنزهایش ، ولی بازهم نشان نمی دهد که موجب کاهش ضریب هوش و نابغه گری وبذله گوئی این تاریخ نگار بازجو می باشد . زیرا چون مستقل و بیطرف می باشد در این مورد همچون پاسدار حسین شریعتمداری شکسه نفسی کرده است وبر خلاف همه ادعاهائی که تا کنون کرده است که این دانش آمور زمان انقلاب اطلاعات گسترده ای از زمان شهریور 20 تا سال زمان کودتای ننگین 28 مرداد سال 32 دارد و مو به مو می داند که حزب توده چگونه خیانت کرده بود البته با فاکتور گرفتن از بیان نقش آخوند کاشانی در آن کودتا، و تذکر داده است که با تاریخ انقلاب و سازمان ها از جمله مجاهدین را مثل کف دست می داند و همه ی وقیع زمان انقلاب وپس از آن را به خاطر دارد و به یمن در رابطه بودن با امدادهای غیبی دسترسی کامل به آرشیو وحتی اسناد طبقه بندی شده ی اطلاعاتی – بازجوئی دارد ولی در این بخش بیان اطلاعات خود دچار شک نماز میان رکعت 2و 3 شده است واز خاطر برده است که وضو گرفته یا اینکه تیمم کرده است . یا اینکه اطمینان ندارد که وضوی خود را باطل کرده است یا نه ، در هرصرت دچار فراموشی مصلحتی شده است که نمی تواند بطور دقیق و صد در صد به خاطر بیاورد. اما نگفته ومشخص نشده است که چرا به پاسدار محمود احمدی نژاد رجوع نکرده است تا که برای ایشان برایش استخاره کند یا ااینکه به اتفاق همدیگر به نزد آخوند سقائی بی ریا مشاور امور دینی ایشان برود تا که با کمک ایشان استخاره کند تا که بداند استخاره در این مورد چه می گوید که جبران حالت فراموشی ایشان شود تا که به بطور کامل وبا ضریب خاطر و اطمینان و یقین بگوید به جای اینکه اعتراف کند که دچار نفهمی شده و بگوید " به خاطر دارم در آن روزها اين سؤال ها و پرسش هاي بسيار ديگري، بي نهايت ذهنم را آزار مي داد كه با اصول سازمان جور درنمي آمد. مسائلي كه اصلاً در فاز سياسي وجود نداشت و يا من نمي فهميدم. " یعنی اینکه فراموش کرده که گفته بود در مدرسه مسئول بخش تئوریک نشریه ی دیواری مجاهد بوده است وبقول خودش خیلی هم چپ می زده است و بقیه ی بچه های همکاراش نیز همچون وی اهل تئوریک بودند. ولی به رادیکالی وی نبودند با این وجود همه به سازمان پیکار پیوستند که با همه ادعای چپ نمائی که داشتند هم زود تر از سایر جریانات سیاسی ضربه خورد وداغان شد وهم اینکه در زندان اوین وقزل صار عجیب دست به همکاری با زندانبانان زدند و مسئول بندهای عمومی زندان شدند. اکنون این نابغه ی تاریخ نگار شده مدعی شده یعنی اینکه اعتراف کرده است که آن موقع انقدر گیج شده بود که فرق بین مسائل فاز سیاسی و پس از آن را نمی فهمیده است !
این کلاغ خبر چین از بس قار قار کرده واز این شاخ به آن شاخ پریده تا که خبررسانی کند وجای دوست ودشمن را نشان دهد و از بس زیادی قار قار کرده وپرسه زده بود اکنون اینقدر این نابغه تاریخ نگار وبازجو گیج شده است. لابد از فرط مستقل و بیطرف بودن می باشد که چنین قاطی کرده است که اصلاً به یاد نمی آورد و نمی داند که سران رژیم جنایتکار حکومتی در آنزمان یا چماقدار شان در جامعه یا بازجویان وتوابان وجاسوسان شان در زندان ها در آن مقطع تاریخی چه می کردند و آنگونه تاریخ نگاری کرده است که گویا این مجاهدین بودند که در رأس قدرت بودند که اکنون همه اش بطور یک طرفه با تحریف گری وجادو وجنل و شارلاتان بازی هرچه خواسته گزارش کرده است که جا بی اندازد این آخوند های جنایتکار وحامیان شان هیچ گناه وخطائی ندارند برای اینکه اینان در اپوزیسیون بودند. ولی معلوم نیست چرا آن زمانی که مسعود رجوی قرار داد صلح با طارق عزیر وزیر امور خارجه ی وقت عراق را امضا ء کرد وامکان صلح فراهم شده بود، خمینی ضد بشر نه اینکه زیر بار صلح با عراق نرفت ، بلکه بدتر لج کرد وجنگ ضد ملی و ضد میهنی را تا آنجا ادامه داد که مجبور به سرکشی جام زهر شد و رفسنجانی هم در نماز جمعه ی تهران اعتراف کرد که فقط یک قلم 1000 میلیارد دلار خسارات مادی جنگ بود. سپس خمینی پس از سر کشی جام زهر خمینی جلاد فرمان قتل عام زندانیان سیاسی را در سراسر زندان های ایران صادر کرد و آن تابستان خونین را راه انداخت که سند زنده وفراموش ناشدنی جنایت علیه ی بشریت می باشد که همین روز ها فرارسیدن سالگرد آن جنایت تاریخی می باشد ولی چون گفته شد که چون تاریخ نگار در حالت کماء واغماء وگیجی به سر می برد پس قادر به تشخیص اختلاف فاز سیاسی و نظامی در مجاهدین نمی باشد . بنابراین اینگونه جنایات خمینی و جانشینانش را نیز به خاطرهم نمی آورد. برای همین بیچاره اشاره نمی کند واز روی آن می پرد. جالب است که هر چه تاریخ نگار جلو می رود بازهم بیش از شماره های پیشین ضرییب استیصال وا فلاس ودرماندگی رژیم بربرمنش و ئار یک اندیش وتروریستی آخوندی در برابر مجاهدین را بیشتر به نمایش می گذارد که آنچنان نیازمند سایت های مزدوران وابسته به وزارت بد نام اطلاعات می باشد که با وجودی که مهر ه های مزدور وخائن و بیش از حد مصرف شده و سوخته ومنفور ومشهور شده اند، ولی بازهم نیازمند آنان است که به پاریس برای چاقو کشی وتهدید کردن مجاهدین اعزام شوند ، بلکه به ورق پاره ی کیهان و پاورقی آن که حالت آرشیو اسناد سازی های طبقه شده ی محرمانه ی وزارت بد نام اطلاعات نیز دارد و بیشتر محتاج شده است که چنین از آن به عنوان تاریخ نگاری آسمان وریسمان بافی و گلابزنی کند.

هوشنگ - بهداد
روزنامه ی کیهان پنجشنبه 4 مرداد ماه سال 1386
شكنجه در خانه تيمي رهايي از تو هم - 14

چرا از شیوه به درگفتن تا دیواربشنوداستفاده شده است؟یادداشت روزکیهان 4 مرداد!

نقد وبررسی "پدر ! روزت مبارك (يادداشت روز) روزنامه ی کیهان پنجشنبه 4 مرداد ماه سال 1386"چرا از شیوه به در گفتن تا دیوار بشنود استفاده شده است؟!"
انتخاب عنوان " پدر" برای یادداشت روز مثل همیشه چند هدف در بر دارد از جمله پدر بر زن بدر است که یک واحد سپاه مخصوص مزدبگیران عراق وابسته به سپاه پاسداران است که در عراق فعالانه مشغول اجرای اعمال تروریستی می باشد. همچنین هدف اصلی از این عنوان پدر که یادداشت روز آن را برگزیده و با اشاره با کتاب نهج ابلاغه بخشی از تاریخچه ی مبارزه وحکومت علی را بازگو کرده است در حقیقت خواسته است تاکه تیغ را بر زیر گلوی رفسنجانی و دار ودسته اش بگذرد وفشار آورد. چونکه بطور مستقیم قدرت برخورد رو در روئی وبرکناری رفسنجانی وجود ندارد بنابراین گذشته از افشای قلمی که از طریق فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت وحامی سفت وسخت پاسدار احمدی نژاد در مورد رفسنجانی وخانواده اش دنبال می شود. اکنون به شیوه ی به در گفتن تااینکه دیوار بشنود ، باروش دیگر با رفسنجانی وحامیانش بر خورد شده است. البته که مرتبط باچالش جانشینی ریاست مجمع خبرگان رهبری نیزمی باشد که میان رفسنجانی مکار وهفت خط و آخوند انگلیسی ومتحجر ودزد مصباح یزدی وجود دارد که به خاطر مردنی شدن آخوند علی مشکینی اکنون بالا گرفته است . بنابراین اکنون یادداشت روز نویس تلاش کرده است که ولی فقیه خامنه ای را جای پیامبر و دولت پاسدار احمدی نژاد را نیز مشابه ی حکومت علی معرفی کند ورفسنجانی و خاتمی حامیانش نیز مشابه را طلحه و زیبر زمان هستند و با گزیده برداری از کتاب نهج البلاغه برای مقایسه و قضاوت تاریخی کردن با موضع امام علی در برابر اینان در آن زمان، این چنین گفته ونقل قول کرده است:
"طلحه همان مرد خوش سابقه و تيرانداز ماهر ميدان هاي جنگ اسلامي بود با خدماتي ارزنده، و زبير كه خوش سابقه تر از طلحه بود و حتي در روز سقيفه، ازجمله معدود متحصنان در خانه علي(ع) به شمار مي رفت. حالا همين ها هم كه با علي بيعت كرده بودند، از او ابقاي امتيازهاي سابق را مي خواستند و اينكه قانون عطف به ماسبق نشود. اما پاسخ علي بس ناگوار مي آمد «انّ الحق القديم لايبطله شئي. حق ديرين را هيچ چيزي باطل نمي كند». حق بايد به سرجاي خود برگردد. علي با اين ياران نزديك و ديرين باصراحت و عدالت سخن گفت، حتي آنجا كه در برابرش صف آراسته بودند؛ «نخستين گام كه بايد در راه عدالت بردارند آن است كه خود را محكوم شمارند. همانا بصيرتم با من است كه نه آن را از خود پوشيده داشتم و نه برمن پوشيده بوده است. اينان گروهي ستمكارند، گل و لاي تيره و عقرب جرّار...» (خطبه 137 نهج البلاغه) امام با خوش سابقه هاي از درون پوسيده اي مواجه بود كه در فراواني ثروت و سرمايه، دهه ها به «مستي با نعمت» روي آورده بودند و حالا ترك عادت نمي توانستند؛ «شما اي مردم عرب، هدف و آماج بلايايي هستيد كه نزديك است. پس، از مستي ها و سكرات نعمت بترسيد و از مصيبت انتقام برحذر باشيد» (خطبه 149 نهج البلاغه)"
یادداشت روز نویس در دنباله در برابر موج انتقاد کردن جریان شکست خورده ی رقیب به دولت پاسدار احمدی نژاد با اشاره به غارتگری هائی که اینان نموده وصاحب انباشت ثروت ها شده اند که اکنون دارند بدمستی می کنند را برجسته کرده و با برکناری حاکم آذربایجان به اینان چنین پاسخگو شد ه است:
"رنج امام آن جا مضاعف شد كه جريان هاي بدمستي كرده با قدرت و ثروت، سردمدار جديدالاسلام ها شدند، تازه مسلمان هايي كه از دين جز برخي ظواهر آن را نمي شناختند و به رغم ادعا، به سادگي بازي مي خوردند و در استخدام درمي آمدند؛ «مردمي خشن و فاقد انديشه والا و احساسات لطيف، مردماني فرومايه، برده صفت، بي سروپاهايي كه از هر گوشه اي جمع شده اند. كساني كه سزاوار است تربيت و در دين عميق شوند و تحت تعليم و سرپرستي واقع شوند و دستشان گرفته شود. نه از مهاجرين هستند و نه از انصار». (خطبه 236 نهج البلاغه).اوضاع چنان شده بود كه امام مجبور بود دست به قلم ببرد و اشعث بن قيس را- كه از زمان عثمان والي آذربايجان بود- چنين توبيخ كند كه «ان عملك ليس لك بطعمه ولكنه في عنقك امانه . منصب و مقام، طعمه اي نيست كه به جانش افتاده اي بلكه امانتي است برگردنت». (نامه 5 نهج البلاغه) و البته طبيعي بود كه زخم اين نگاه طعمه وار به حكومت، چندصباحي بعد در وسط معركه صفين سرباز كند و اشعث كه حالا با سران شام ساخته بود، مهر تأييد بر ادعاي تبليغاتچي هاي سپاه رو به شكست دشمن بزند كه آري! آنها راست مي گويند، بايد قرآن درميان ما حكميت كند نه شمشير و جنگ و ريختن خون برادر مسلمان!"
در دنباله بازهم یادداشت روز نویس سناریو ساز از پوستین وارونه پوشان اسلامی رقیب با عنوان منافقان جدید الارتداد وقانون وپیمان شکنان با حزب بادی اشان که منظور حزب کارگزاران و مشارکت اسلامی می باشد واز بت شدن اینان و بت شکنی پاسدار احمدی نژاد با گروه اندک دولت اطراف وی وسپاه پاسداران وآخوند مصباح یزدی و ولی فقیه حامی دولتش که علیه ی اینان ایستاده ومقاومت می کنند اینگونه نام برده است:
:ظرف دين را واژگون ساخته و پوستين وارونه برتن قرآن و سنت كرده بودند، چندان كه اگر ببيني بازنشناسيش. علي بود و قانون دانان پيمان شكن. علي بود و منافقين جديدالارتداد و قديم الارتداد. و علي بود و تازه مسلمان هاي جاهل. علي بود و حزب بادي هاي بي ريشه، فاقد هرگونه قوت ايمان و ثبات رأي. علي بود و جماعتي حيرت زده با پرسش هايي از اين دست كه «مگر طلحه و زبير و امثال آنها در سابقه ايمان و جهاد مي توانند بر باطل اجتماع كنند». فكرهاي فراز نايافته و منجمد، هرگز قد به بلنداي پاسخ مولا كه به يكي از همين ها داده بود، نمي كشيدند «انك لملبوس عليك. حقيقت بر تو پوشيده شده. حق و باطل با قدر و ميزان رجال و شخصيت ها شناخته نمي شوند. حق را بشناس، اهل آن را مي شناسي، و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسي». اما جماعت لجوج در پاسخش جز اين نمي گفتند كه «قاتله الله ماافقهه. خدا او را بكشد، چقدر زياد مي داند»!" علي و آن انگشت شمار مردمي كه بر مرام او ماندند، بت شكن شدند. تا فقط عدالت در رفعت و اوج بماند و شخصيت هاي از درون تهي شده و پوك، مجسمه و طراز حق نشوند. و اين همه ميسر نمي شد جز آن كه مولا چندان خود را ساخته بود كه به عثمان بن حنيف نوشت «پيشواي شما از دنيا به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده كرده است... من تن و جان خود را با پرهيزگاري رياضت مي دهم تا به آسودگي و آرامش در روزي كه هراس انگيز است درآيد و اگر مي خواستم، مي دانستم چگونه عسل ناب و مغز گندم و پارچه هاي ابريشم به كار گيرم اما هرگز هواي نفس و حرص برمن چيره نخواهد شد كه شايد در يمامه يا حجاز، كسي حسرت گرده ناني را ببرد يا سير نخورد يا شكم هايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته... آيا به اين بسنده كنم كه گويند امير مؤمنان است و در ناخوشايندهاي روزگار شريك آنان نباشم يا در دشواري هاي زندگي نمونه اي براي آنها نشوم. مرا نيافريده اند تا مانند چارپايي كه سر در آخور دارد، تنها به علف پردازم...» (نامه 45)."
در پایان پاسدار یادداشت روزنویس از شهامت وایستادگی پاسدار احمدی نژاد در برابر رفسنجانی و حامیانش از مقاومت ایستادگی وی در قامت و شمایل علی، چنین به عنوان پدر گفته پیام داده است :
"علي هنگام فشلي امت و از هم پاشيدگي شيرازه امور، كه بسياري عاجزمانده و به ستوه آمده بودند، برپاخاست. سخن گفت آن هنگام كه ديگران در زبانشان و فهم و عقلشان گره افتاده بود. برخاست تا بار برزمين مانده و بند گسيخته امت را بر دوش كشد. برخاست تا برجاي بماند و حفظ شود آنچه زيرپا مانده. تا پدري كند در حق امت، كه پيامبر فرموده بود «أنا و علي ابوا هذه الامه ». و چنين بود كه دل از همه برد آن شهر آشوب....جوان 33ساله حالا پيرمردي 58 ساله بود و اكنون پير وجوان و زن و مرد با شوريدگي و عطش تمام از او مي خواستند جواني و جوانمردي كند. چقدر سخت بود بر علي، «باشد» گفتن به جماعتي آشفته و سردرگم اما ستم زده و بي پناه. و باشد را گفت تا سياست و قدرت و حاكميت ولو براي 4سال و 9ماه با او عاشقي كند و بر او ببالد تا هميشه تاريخ، پدري كه شانه هايش زخمي است از كشاندن و رساندن بار بر زمين مانده.سلام بر بوتراب، سلام بر افلاكي خاك نشين. سلام بر عدالت خار درچشم و استخوان در گلو مانده. و روز ميلادش مبارك!"
اما در خاتمه اینکه معلوم نیست که چرا پاسدار یادداشت روزنویس با اینکه روز پدر را مبارک گفته است ونقل قول تاریخی کرده است که چگونه یاران وفادار پیمان شکنی نموده و در عوض به دنبال جمع آوری ثروت رفتند وچرا این صحنه ی تاریخی چرا دوباره تکرار شده است؟ اما برای چه یادداشت روز نویس دچار آنچنان روی دروایسی و تعارف بازی شده که مجبور شده است وقایع گذشته تاریخی و تکرار شده در شرایط حال را به همان زبان تاریخی 1400 سال پیش بیان کند که مجبور نباشدتوضیح دهد که چرا با در دسترس بودن سند تاریخی گذشه ، مجدداً مشابه ی تاریخی آن در زمان کنونی تکرار شده است که البته خود یک بعد معادله است وطرف دیگر معادله آنگونه است که سوء استفاده ابزاری از دین و بازگوئی روایات تاریخی مذهبی برای انحراف اذهان عمومی و سر کار گذاشتن مردم در 28 سال گذشته، آنچنان گسترده شده است که اکنون مورد کاربرد تسویه ی حساب های درونی وباندی قرار گرفته است . همچنین ملت بیچاره ایرانی را بگو که چگونه گیر افتاده اند و حق وحقوق شان از سوی یک مشت شارلاتان وکلاهبردان وعوامفریب پایمال می شود که روزگارشان هر روز از سوی حاکمان متحجر و خرافه وقدرت و زر پرست سیاه وتباه تراز قبل می گردد. زیراکه با شیوه شیادانه ی تصویر مار کشی ومار قالب کنی با مبلغان وقلم بردستان ومداح شان مورد اجحاف وغارتگری وسرکوبگری واقع می شوند. و ارمغانی که پس از 28 سال نصیب شان شده است جز فقر وبیکاری واختلاف شدید طبقاتی وجنگ و ویرانی وبی خانمانی و آوراگی و زندان و شکنجه وقتل وجنایت و خیانت و اعتیاد وتن فروش و..... نبوده است. البته که این روز ها سرکوبگری گسترده با طرح امنیتی اجتماعی نیروی انتظامی و بساط گسترده ی دار واعدام کردن نیز افزوده شده است . بهرحال این روز ها سنگسار کردن در تاکستان قزوین و اعدام در تهران وسایر شهرهای ایران و برپائی چوبه های دار و رقص مرگ در تبریز به وضوع می گوید که فضای ایران چگونه است وچرا زندانیان سیاسی که با 8 سال زندان بوده اند در فراررسیدن سالگرد خونین قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 که به دستور خمینی دژخیم انجام گرفت اکنون با اتهام ارذل و اوباش در کنار سایر قربانیان دستگیر شده ی اخیر به دار کشیده شده اند . همچنین حکم اعدام دو روزنامه نگار کرد در کردستان نیز صادر شده است . از طرف دگر یادداشت روز نویس هم در مورد رقبا گفته است که چکاره اند در صورتیکه اینان یار وهمکار ولی فقیه وحاکمان دزد کنونی می باشند که در به وجود آمدن شرایط کنونی جامعه ی ایران، سهیم وشریک ایران بوده اند .بنابراین جناح ها وباندها هیچگونه اختلافی با هم دیگر ندارند.

هوشنگ – بهداد
پنجشنبه 4 مرداد ماه سال 1386