تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت هشتم

فقط به خاطر داشته باشید که تواب سابق زندان و تاریخ نگار خودش گفته بود که در دوران انقلاب دانش آموز بوده که به دلیل ناآگاهی واحساسی بودن گول مجاهدین را خورده بود تااینکه در سال 62 در زندان اوین وقتی که با چشمان باز با بازجویانی مواجه شد که همه قبلاً هواداران مجاهدین بودند و با وی به بحث پرداخته بودند وی ارشاد شده وخودش نیز با حفظ استقلال فکری وغیر وابسته به هیچ جریان فکری بودن که ادعا کرده به آنان ملحق شده و این وضعیت را ادامه داده است تا اینکه سر وکله اش به عنوان تاریخ نگار در روزنامه ی پادگانی – کیهانی پیدا شده که شدیداً مستقل وبدون عدم سابقه در بازجوگری وسناریو وپرونده وتواب سازی وتحریف گری می باشد و شروع به همکاری نموده و از موضع پیشمر گه وخط وپیرو خمینی ومدافع رژیم تروریستی آخوندی شده و به همان سبک وروش پاسدار حسین شریعتمداری مدارک واسناد تاریخی در مورد مجاهدین وفدائیان وسایرین رو کرده و باز تاب می دهد. همینطور جالب است که اکنون مشخص شده است این دانش آموز سازمان انقلاب و مدعی هوادار سابق مجاهدین نه اینکه وقایعه سال 55 مربوط به فدائیان ودر گیری مسلحانه سرآسیاب مهر آباد را به خاطر دارد که حتی می دادند که از سال شهریور 1320 تا 1332 توده ای ها خیانت کردند و از مبارزه کنار کشیده وحضور نداشتند. یعنی فقط پاسدار حسین شریعتمداری نیست که نابغه ی همه چیز دان می باشد ، بلکه هر که دمخور وهمکار روزنامه ی کیهان شود از همین خصلت مشابه ی نابغه ومعجزه گری برخوار خواهد شد . قبول ندارید فاکت از خود تواب دانش آموز سابق زندان اوین و خالی بند حرفه ای تاریخ نگار امروزی و یکی از تئوری پردازان بنیانگذار سپاه پاسداران وخرده جریاناتی نقل می شود که پس از انقلاب همانگونه که در شماره های پیشین گفته شده بود از ترکیب وتلفیق 7 خرده جریان با هم دیگر سازمان فاشیستی مجاهدین انقلاب اسلامی را تشکیل دادند که خمینی در برابر سازمان مجاهدین خلق آن را علم کرده بود واکنون که طبق مثلی که گفته می شود که به گنجشک گفتند منار به فلان جایت برود، گفت یک چیزی بگو تاکه بگنجد، این تاریخ نگار نیز مدعی شده است در آن زمانی که سازمان فدائیان در سال 55 ضربه خورده بود و مجاهدین هم با کودتای خائنانه ی سازمان پیکاری ها در سال 53 عملاً تشکیلات شان از هم پاشیده شده بود و این دو سازمان قدرت عملیات نداشتند، ولی در عوض یکی از این خرده جریانات پیرو خمینی مدعی شده طبق نظر سنجی و آمار ارائه شده سربازان گمنام امام زمانی پیرو خمینی عضو500 داشته است که مبارزات قهر آمیز بهمن ماه سال 57 را اینان هدایت گری می کردند را این ادعای کمدی حسین شریعتمداری وار یا دون کیشوتی چنین بازتاب داده است :
"چنين وضعيت نامطلوبي در سازمان مجاهدين خلق، براي سازمان چريك هاي فدايي خلق نيز وجود داشت. آنها هم بعد از ضربه تيرماه 55 و كشته شدن 11 تن از رهبران خود از جمله حميد اشرف منفعل شدند. حزب توده ايران هم كه اساساً با مبارزه مسلحانه ميانه اي نداشت و علاوه بر آن، سال ها بود از صحنه مبارزاتي ايران كنار كشيده بود. (اگرچه در همان دوراني هم كه به اصطلاح مبارزه مي كردند، يعني سال هاي 1330 تا 1332 به دليل وابستگي شان به شوروي سابق، همواره در بزنگاههاي تاريخي ميدان را خالي مي كردند و بنا به گفته ها و نوشته هاي حتي دوستانشان، بزرگترين خيانت ها را در حق جنبش هاي مردمي ايران روا داشتند. ) نكته جالب اينكه بنابر همان باورهاي غلط، هنگام برنامه ريزي براي استقبال از امام در 12 بهمن 1357، ابتدا مطرح مي شود كه حفاظت از امام برعهده مجاهدين خلق گذارده شود كه گويا نماينده سازمان به محسن رفيق دوست (از اعضاي كميته استقبال) گفته بود كه آنها اسلحه ندارند و بايد كميته سلاح در اختيارشان بگذارد!!(29) همچنين علي دانش منفرد از ديگر اعضاي كميته استقبال نيز، در كتاب خاطراتش كه از سوي مركز اسناد انقلاب اسلامي انتشار يافته، مشابه همين سخن را نقل كرده است. در همان زمان، گروه توحيدي صف با هدايت افرادي چون شهيد محمد بروجردي حفاظت از حضرت امام خميني را برعهده گرفتند. سازماني مسلح كه بنا به گفته برخي از سرانش در آن زمان حدود 500 عضو فعال داشت(30) و در عمليات متعددي بر ضدرژيم شاه حضور پيدا كرده بود. طبيعي بود سازماني همچون مجاهدين خلق كه در سال هاي 54 به بعد بنابر گفته رهبرانش تقريباً منحل شده بود، از امكانات و توانايي هاي لازم براي شركت در درگيري هاي مسلحانه روزهاي 21 و 22 بهمن 57 بي بهره باشد، ولي گروههايي مثل منصورون، موحدين و گروه توحيدي صف كه عمده فعاليت هايشان در سال هاي 55 و 56 و بخصوص 57 بود، از توانايي و قدرت لازم براي هدايت مبارزات مسلحانه مردمي برخوردار باشند. ضمن آنكه در ميان كشته شدگان و شهداي روزهاي 21 و 22 بهمن 57 كه بنابرآمار منتشره حدود 3000 نفر را شامل مي شد، تنها فردي به نام قاسم سيادتي از اعضاي چريك هاي فدايي خلق به عنوان شهيد اعلام شد(31) و ديگر نامي از افراد وابسته به اين گروهها در ميان اسامي منتشره نبود و خود گروههاي مذكور هم ادعايي در اين زمينه نكردند. "
در ادامه تاریخ نگار با دفاعی که از برخی خرده جریانات ارتجاعی کرده، لو داده است که سابقه ی عضویت در این خرده جریانات داشته که حامی خمینی بودند. همچنین ایشان جزو عضو اولیه وبنیانگذار سپاه پاسداران و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بوده و سیاه بازی می کند که ادعای هواداری سابق ازمجاهدین کرده وخودش را اینگونه جا زده است. زیرا بدون آنکه بگوید آخوند کروبی و عسگر اولادی و قصاب زندان اوین اسدالله اجوردی چه سالی از زندان زمان شاه آزادشدند وچه گفته بودند؟ ولی اکنون این دانش آموز آنگونه هشیاری و حضور ذهن دارد که می تواند اینگونه ادعا کند که چگونه هوادار دانش آموزی مجاهدین بوده ولی به یاد دارد پس از آزادی مجاهدین از زندان زمان شاه که گفته می شد آخرین گروه از زندانیان بودند ، ولی هنوز زندانیان دیگری بودند که بعداً اینگونه از زندان آزاد شدند که پیرو خمینی بودند:
"حتي وقتي اعلام گرديد آخرين گروه زندانيان سياسي در 29 دي ماه 1357 از زندان آزاد شده اند، ديگر همه براين تصور بودند كه به جز اين افراد كه اكثرا وابسته به مجاهدين خلق و چريك هاي فدايي بودند، كس ديگري در زندان نيست در حالي كه آخرين گروه زندانيان سياسي از اعضاي گروه توحيدي بدر بودند (از گروههاي هوادار امام خميني كه بعد از انقلاب با 6 گروه ديگر سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را بوجود آوردند) كه در 22 بهمن، پس از شكسته شدن درهاي زندان اوين و قصر به بيرون راه يافتند. (32) "
معلوم نیست که چرا باز این نابغه عقب گرد کرده وسازمانی را که مدعی شده بود از سال 53 به بعد به دلیل ضرب دیدگی توان فعالیت وعملیات نداشته، ضمن دفاع کردن از خرده جریانات مدعی پیرو خمینی، دوباره با تناقش گوئی اینگونه اعتراف کرده است :
"با وجود اين من با همين تصور هوادار سازمان مجاهدين خلق شدم، زيرا آنها را صاحب اصلي انقلاب مي دانستم و اعتقاد داشتم حاكمان اصلي نظام بايد برآمده از انقلاب باشند. هرگونه تضييع حقي از حاكم شدن آنها را برخلاف اهداف انقلاب مي دانستم و بنابر همين باور كساني كه در پست هاي مختلف قرارگرفته بودند را غاصب به شمار مي آوردم! نكته جالب اين كه اعضا و رهبران سازمان مجاهدين خلق هم تقريباً در تمامي سخنراني هايشان خود را مالك و صاحب اصلي انقلاب معرفي مي كردند و مي گفتند فقط ما از ميادين خون و شكنجه آمده ايم و بس! پس ديگران حق ندارند بر انقلاب حاكم شوند!! خلاصه آنكه طوري به ما باورانده بودند كه مي پنداشتيم همه گروههاي هوادار حضرت امام خميني(ره) در طول سال هاي مبارزه در كنج عافيت بوده اند و تنها مجاهدين خلق در صحنه مبارزه با رژيم شاه حضوري پيوسته و فعال داشته اند. "
بالاخره مدعی تاریخ نویس بدون آنکه بگوید آنانی که انقلاب را به نام خود مصادره کردند و بیش از 28 سال است که بر مسند قدرت نشسته اند چه گلی بر سر مردم ایران زده اند؛ جز اینکه خودشان اعتراف می کنند بیش از 80% مردم ایران در زیر خط فقر اقتصادی زندگی می کنند و منتظر دریافت نان برتوی سفره های خالی اشان می باشند؟ برای چه ایشان با پاک کردن صورت مسئله، دست به کتمان کردن حقایق و وارونه گوئی تاریخ زده است و را بدون آنکه این دانش آموز سابق وتواب زندان اوین توضیح دهد که پس از انقلاب، در مدارس به خصوص در دبیرستان ها چه خبر بود؟ چرا خمینی از وحشت پیوستن دانش آموزان به سازمان های انقلابی، به خصوص سازمان مجاهدین خلق، اولین پاک سازی ها را از آموزش وپرورش ومدارس شروع کرد؟ چرا انواع و اقسام ارگان ها ونهاد جاسوسی وتفتیش عقید وسرکوبگری همچون امور تربیتی وانجمن های اسلامی و شعبه ها بسیج را در مدارس حاکم کرد؟ چرا لمپن های حاشیه نشین شهر ها را در کمیته ها آب بندی کرد؟ چرا روستائیان ناآگاه به مسائل سیاسی بیل های شان گرفته شد و تبدیل به تفنگ وچماق شد و در ارگان سپاه پاسداران وبسیج وحزب الله همیشه در صحنه برای سرکوب ،سازماندهی شدند؟ که هم در برابر ارتش بودند وهم در برابر نیروهای انقلابی بسیج شده بودند وهم علیه ی خیزش واعتراضات اقشار گوناگون جامعه به خصوص دانشجویان ساماندهی شده بودند. سپس چرا از وحشت شدید ناشی از حضور مسعود رجوی در دانشگاه وتدریس تبیین جهان که برای هواداران می شد و آنچنان گیرائی ورشد داشت که بیش از 10 هزار برای شرکت کنندگان کارت شرکت در هر هفته صادر می شد. خلاصه چرا همین حرکت منجر به تعطیل کردن دانشگاهها و طرح تدارک دیده شده ی تهاجم سراسری به دانشگاه ها در اردیبهشت ماه سال 1359 شد واکنون چرا این مدعی بیطرف! همچون پاسدار حسین شریعتمدار مسئول همکارش ، وقایع تاریخی را بطور معکوس بازتاب داده است ؟ !
هوشنگ – بهداد
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm