تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت نهم
در ادامه ی سریال تاریخ نگاری یک بازجوی سابق زندان اوین به نکات وتناقض هائی اشاره کرده است که برای مدعی نویسنده حا لت تف وتاق وریش را دارد . زیرا که اتهام مغز شوئی در سازمان مجاهدین که آن روی سکه ی اتهام پول شوئی می باشد که قبلاً وارد شده بود که در این قسمت مطرح شده که هم مضحک وهم بسیار جالب است چونکه حال بماند که همین اتهام، شگردیست که بطور نسخه ی مشابه نامه های نادمان ومزدوران تازه به خدمت گرفته شده در سایت انجمن نجات وابسته به وزارت بد نام اطلاعات بکار گرفته شده است که تزده خود همین شگرد، روش کپی شده ی خطبه های مشابه نماز جماعات ائمه جمعه هاست که هر هفته در سراسر ایران به نمایش گذاشته می شود. از سوی دیگر می توان گفت که هنوز آنقدر زمان زیاد سپری نشده است که شامل مرور زمان شود که از خاطره ها پاک و زدوده شده باشد که چگونه دانش آموزان از پشت میز مدارس به عنوان بسیجیان یک بار مصرف راهی جبهه های مرگ جنگ ضد ملی و ضد میهنی 8 ساله ی ایران وعراق می شدند که از سوی خمینی دجال نعمت الهی نامیده شده بود و چگونه با آویزان کردن یک کلید پلاستیکی بهشت ساخت تایوان چین با امضای فتوای 14 آیت دولاهای مفتخور و دانیاسور بر گردن این قربانیان با چاشنی نوحه سرائی مرگ، از سوی مداح مرگ آهنگران بطور جمعی وگله ای عمودی بر روی میادین مین راهی می شدند و بلافاصله برخی افقی باز می گشتند و برخی هم هر گز بازنمی گشتند. ولی اکنون بازجوی تاریخ نگار شده با نعله وارونه زدن مغز شوئی را به مجاهدین نسبت داده است. لازم است که برای روشن شدن واقعیت به بازگوئی دو خاطره در این رابطه اشاره کنم تا که با بیان آن رسوا شود هر که در آن غش باشد.
روزی در اوایل تابستان سال 60 بود که در جمعی بودم که یکی تعریف می کرد با یک پاسدار زندان اوین در یک محفل عروسی آشنا شده بود که چند روزیست برای تقویت روحیه به وی که جزو 12 پاسدار محافط آخوند شیاد و جلاد محمدی گیلانی در زندان بودند مرخصی داده شده ، زیرا که شاهد محاکمه ی دختر 13 ساله از خانواده ی مصباح اهل یزد بودند که موقع محاکمه شدن ایشان در زندان اوین که آیه ای از قرآن را بیان و تفسیر کرده بودشاد بودند که ناگهان آخوند محمدی گیلانی دستور می دهد که چشم بندش را باز کنند. این پاسدار وبقیه پاسداران دیگر تصور می کردند که آخوند محمدی گیلانی می خواهد به خاطر تفسیر زیبائی که کرده بود وی را مورد عفو قرار دهد وآزادش کند. در صورتیکه آخوند جانی حکم صادر کرده بود که اکنون به خاطر اینکه تفسیر به رأی کرده است تعداد50 ضربه شلاقش بزنند، سپس حکم اعدام در موردش اجر کنند. این پاسدار که اهل شمال بود گفته بود چون همه ی ما تحت تأثیر تفسیر قرار گرفته بودیم و رنگ های رخساره مان پریده ودچار اضطراب روحی و روانی شده بودیم ، بنابراین حکم مرخصی دوهفته ای برایمان صادر شد تاکه از آن حالت بدر آئیم .
اما مورد دیگر مربوط به تابستان 61 زندان اوین است که بچه های زندانی در اوین تعریف می کردند که یکی دیگر از اعضای خانواده های مجاهدین که نوجوان میلیشیائی بود. که پس از محاکمه ی چند دقیقه ای آخوند محمدی گیلانی که بغل دستش لاجوردی قصاب نشسته بود بهش گفته بود که برو وصیت خودت را بکن ، چونکه می خواهی اعدام شوی. این نوجوان میلیشیا خطاب به آخوند جنایتکارمحمدی گیلانی گفته بود که وصیتت من این است که من در مسیر آرمانی که آگاهانه برگزیده ام شهید می شوم وبه آن افتخار می کنم. گیلانی جانی گفته بود که تو کشته می شوی ونه اینکه شهید. نوجوان اصرار کرده بود که من شهید می شوم . گیلانی پرسش کرده بود که اگر چنانچه تو شهید می شوی ، پس بچه های ما که در جبهه های جنگ حق علیه ی باطل با صدام می جنگند چه می شوند یا چه هستند ؟ نوجوان میلیشیا به گیلانی گفته بود آنان کشته می شوند. گیلانی با عصبیت پرسش کرده بود چگونه است که آنان کشته می شوند، ولی تو شهید می شوی؟ میلیشیای نوجوان به محمدی گیلانی پاسخ داده بود من چون آگاهانه مسیرم را انتخاب کرده ام شهید می شوم آنان چون تحریک واحساسی شده اند ونمی دانند که برای چه به جبهه ی جنگ رفته اند وبرای چه دارند می جنگند، پس کشته می شوند. خلاصه محمدی گیلانی دژخیم پس از شنیدن این پاسخ حکم تیربارانش را صادر کرده بود .
اکنون برای مقایسه واثبات دجال گری و دوروئی ووارونه گوئی تاریخ نگار قلابی تحریف گر، به نقل قول کردن از آیت دولا بی ریا ضروریست چونکه وی مشاور مذهبی پاسدار غلامگ وگماشته احمدی نژادمی شود که بازگوئی آن بسیار افشاگر وهم کمیک می باشد که خواندنش برای خندیدن مناسب است. زیرا که عمق ماهیت تحجر گرائی و هویت اصلی خرافه پرستان وابسته به جبهه ی اصول گرایان باندهای مافیائی حاکم را می رساند که چگونه است و هم نقش تصویر مار کش ومار قالب کن بازجوی در جلد تاریخ نگار رفته و مدافع مبلغ رژیم تروریستی آخوندی شده را به نمایش می گذارد . هم اینکه به خواننده قدرت قضاوت شفاف تر برای قضاوت می دهد تا که دقیقاً بداند چه کسانی حتی هم اکنون دست به عوامفریبی ومغز شوئی می زنند؟ در هر صورت پس از طنز معروف نورانی شدن پاسدار احمدی نژاد در سازمان ملل که مهرورزانه عدالت ودانش بومی هسته ای را به بندگان خدا در سراسر جهان صادر کرد. اکنون نوبت به بازگوئی دو خاطره ی ایشان در ازبکستان وچین رسیده است که چگونه ایشان تبدیل به همان چهره و شخصیتی شده است که خودش ادعای جهانی شدن احمدی نژاد راکرده بود که بازگوئی داستان از زبان مشاور روحانی اش به نقل از روزنامه اعتماد 28 تیر وبازتاب داده شده در 30 تیر روزنامه ی سرمایه چنین است:
اعتماد تبرك هندوها به شيشه اتومبيل احمدينژادشنيديم مشاور محمود احمدينژاد در امور روحانيت در نيشابور گفت: آقاي احمدينژاد نقل ميكرد كه من در اولين سفري كه به ازبكستان يا يكي از كشورهاي آسياي ميانه داشتم ديدم استقبال مردمي مثل سفرهاي استاني است و مردم از يك ساعت قبل جمع شده و تكبير ميگويند. بيريا با تاكيد بر اينكه «ما چه عزتي از اين بيشتر ميخواستيم كه احمدينژاد قلبهاي مردم را متحول كرد» اضافه كرد: ايشان (احمدينژاد) ميگفت كه در سفر شانگهاي خانمهاي هندو آمدند و با دست ماليدن بر شيشه اتومبيل رييسجمهور ميخواستند خودشان را تبرك كنند. وي در ادامه خطاب به حاضران گفت: به فضل و بركت رايهايي كه شما داديد كشتي انقلاب به سرعت حركت ميكند. سقاي بيريا كه منتقدان رييسجمهوري را «كوردلان» ميخواند، خاطرنشان كرد: آن كوردلاني كه چشم معنابينشان كور است و نميتوانند بشنوند كه فرزند اسلام در سازمان ملل دعاي فرج ميخواند كور باشند.
. بابازتاب دادن اینگونه طنز و خرافات دیگر به نظر نمی رسد که هنوز جای شکی در اذهان عمومی باقی مانده باشد که چه کسانی مشغول مغز شوئی ومخ زنی و جوگ گوئی های جدید می باشند.ناگفته نماند که آخوند مشاور پاسدار نورانی شده احمدی نژاد ،آخوندی به نام سقائی بی ریا می باشد که از سابقه ی 12 ساله ی امام جمعه ی مسجد تگزاس بودن یعنی مکان بوش برخوردار است وپاسدار وگماشته احمدی نژاد از ایشان موقع استخاره کردن قبل از سفر به سوریه استفاده کرده است و ایشان را نیز همراه خودش برای مشورت استخاره کردن به سوریه برده است . البته که همانطوری قصاب سرکوچه ی پاسدار احمدی نژاد مشاور اقتصادی اش می باشد این آخوند مشاور در امور دینی ومذهبی اش نیز می بایست مترجم وبرگردان کننده اینگونه خاطرات طنز آمیز خرافاتی اش باشد. همچنین باید که پاسدار حسین شریعتمداری مبلغ احمدی نزاد نیز از اینگونه تاریخ نگاران مشابه در روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی کیهان برخوردار باشد تا که بتواند بطور وارونه مشتی اراجیف را به مجاهدین نسبت دهد و از شستشوی مغزی هوادارانش بگوید وبلغور ونشخوار کند.
در پایان اینکه بالاخره نویسنده لوداده است که نه تنظیم کننده ی ترجیح بندهای نوحه های یکنواخت بازتاب داده شده در سایت های مزدوران بد نام وزارت اطلاعات می باشد که داعیه ی شدید ضد امپرایالیستی و ضد آمریکائی دارند. بلکه افشا کننده ی ماهیت هسته های خاموش چپ شده ی مقاله نویس اینترنتی می باشد که توی همین مایه ها ادعا دارند و همچون طوطی اراجیف مشابه را کپی والگو برداری کرده و پیرامونش قلمزنی می کنند . بهر صورت باید اذعان کرد که نویسنده دقیقاً پاسدار بازجو وشکنجه گر حسین شریعتمداری می باشد. زیرا که به دمکراسی خواهی اشاره کرده است که اتفاقاً سوژه اصلی اجرای شوی شکست خورده ی تلویزیونی قربانیان لاله اسفندیاری و کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو بوده است که اکنون چاشنی آن جزم اندیشی ودگماتیسم و... آفات اندیشه وتفکر در سرزمین ایران افزوده شده و درنهایت طناب برای مجاهدین شده و متهم گشته اند .. بازجوی تاریخ نگار قلابی شده انگار که متحجران وخرافه پرستان حاکم خیلی مترقی ومدرن وعدالت خواه و مدافع آزادی و سخت ضد امپریالیسم ودشمن واقعی آمریکا می باشند که خود از وزارت امور خارجه ی آمریکا خواهش و تمنا و تقاضا نکرده اند تا که نام سازمان مجاهدین را در لیست گروه وسازمان های تروریستی بگنجاند و همچنان براین خواسته ی خود اصرار نمی ورزند و یا اینکه رؤسای دانشگاهها را بر کنار نکرده وبه جای آنان آخوندهای متحجر وبی سواد را انتصاب نکرده اند واستاتید دانشگاه ها را به اتهام سکولار ولیبرال بودن پاک سازی واخراج نکرده اند وفضای دانشگا هارا پادگانی نساخته اند ودانشجویان دگر اندیش و آگاه ومبارز و آزایخواه را با مارک ستاره شناسائی اخراج ویا محاکمه وزندانی نکرده اند که اینگونه سربازجوی شکنجه و تحریف گر و تواب وپرونده ساز حسین شریعتمداری لغز خوانی وروشنفکر نمائی مدل خودش کرده وبا ادا واطوارهای ضدیت با امپریالیسم وآمریکا ، با شیوه ی چماق وهویج اجرا کرده است. مسخره تر اینکه این مدعی کمدی فراموش کرده است که ولی فقیه یعنی چه . چه قدرت واختیارات نا محدودی دارد و ام القرای اسلامی یعنی چه ؟ چرا رهبرش در جماران است وادعای رهبریت جهان اسلام را دارد؟ ولی به بوش انتقاد شده است که خود را نماینده مدافع حقوق بشر در جهان می داند که سران رژیم تروریستی آخوندی در اشغال نظامی افغانستان وعراق با ایان نیز همکاری کردند. آخر رطب خورده کی تواند منع رطب کند؟
هوشنگ – بهداد
قسمت نهم
http://andesheh.com/maghalat28/131.htm
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm
قسمت نهم
در ادامه ی سریال تاریخ نگاری یک بازجوی سابق زندان اوین به نکات وتناقض هائی اشاره کرده است که برای مدعی نویسنده حا لت تف وتاق وریش را دارد . زیرا که اتهام مغز شوئی در سازمان مجاهدین که آن روی سکه ی اتهام پول شوئی می باشد که قبلاً وارد شده بود که در این قسمت مطرح شده که هم مضحک وهم بسیار جالب است چونکه حال بماند که همین اتهام، شگردیست که بطور نسخه ی مشابه نامه های نادمان ومزدوران تازه به خدمت گرفته شده در سایت انجمن نجات وابسته به وزارت بد نام اطلاعات بکار گرفته شده است که تزده خود همین شگرد، روش کپی شده ی خطبه های مشابه نماز جماعات ائمه جمعه هاست که هر هفته در سراسر ایران به نمایش گذاشته می شود. از سوی دیگر می توان گفت که هنوز آنقدر زمان زیاد سپری نشده است که شامل مرور زمان شود که از خاطره ها پاک و زدوده شده باشد که چگونه دانش آموزان از پشت میز مدارس به عنوان بسیجیان یک بار مصرف راهی جبهه های مرگ جنگ ضد ملی و ضد میهنی 8 ساله ی ایران وعراق می شدند که از سوی خمینی دجال نعمت الهی نامیده شده بود و چگونه با آویزان کردن یک کلید پلاستیکی بهشت ساخت تایوان چین با امضای فتوای 14 آیت دولاهای مفتخور و دانیاسور بر گردن این قربانیان با چاشنی نوحه سرائی مرگ، از سوی مداح مرگ آهنگران بطور جمعی وگله ای عمودی بر روی میادین مین راهی می شدند و بلافاصله برخی افقی باز می گشتند و برخی هم هر گز بازنمی گشتند. ولی اکنون بازجوی تاریخ نگار شده با نعله وارونه زدن مغز شوئی را به مجاهدین نسبت داده است. لازم است که برای روشن شدن واقعیت به بازگوئی دو خاطره در این رابطه اشاره کنم تا که با بیان آن رسوا شود هر که در آن غش باشد.
روزی در اوایل تابستان سال 60 بود که در جمعی بودم که یکی تعریف می کرد با یک پاسدار زندان اوین در یک محفل عروسی آشنا شده بود که چند روزیست برای تقویت روحیه به وی که جزو 12 پاسدار محافط آخوند شیاد و جلاد محمدی گیلانی در زندان بودند مرخصی داده شده ، زیرا که شاهد محاکمه ی دختر 13 ساله از خانواده ی مصباح اهل یزد بودند که موقع محاکمه شدن ایشان در زندان اوین که آیه ای از قرآن را بیان و تفسیر کرده بودشاد بودند که ناگهان آخوند محمدی گیلانی دستور می دهد که چشم بندش را باز کنند. این پاسدار وبقیه پاسداران دیگر تصور می کردند که آخوند محمدی گیلانی می خواهد به خاطر تفسیر زیبائی که کرده بود وی را مورد عفو قرار دهد وآزادش کند. در صورتیکه آخوند جانی حکم صادر کرده بود که اکنون به خاطر اینکه تفسیر به رأی کرده است تعداد50 ضربه شلاقش بزنند، سپس حکم اعدام در موردش اجر کنند. این پاسدار که اهل شمال بود گفته بود چون همه ی ما تحت تأثیر تفسیر قرار گرفته بودیم و رنگ های رخساره مان پریده ودچار اضطراب روحی و روانی شده بودیم ، بنابراین حکم مرخصی دوهفته ای برایمان صادر شد تاکه از آن حالت بدر آئیم .
اما مورد دیگر مربوط به تابستان 61 زندان اوین است که بچه های زندانی در اوین تعریف می کردند که یکی دیگر از اعضای خانواده های مجاهدین که نوجوان میلیشیائی بود. که پس از محاکمه ی چند دقیقه ای آخوند محمدی گیلانی که بغل دستش لاجوردی قصاب نشسته بود بهش گفته بود که برو وصیت خودت را بکن ، چونکه می خواهی اعدام شوی. این نوجوان میلیشیا خطاب به آخوند جنایتکارمحمدی گیلانی گفته بود که وصیتت من این است که من در مسیر آرمانی که آگاهانه برگزیده ام شهید می شوم وبه آن افتخار می کنم. گیلانی جانی گفته بود که تو کشته می شوی ونه اینکه شهید. نوجوان اصرار کرده بود که من شهید می شوم . گیلانی پرسش کرده بود که اگر چنانچه تو شهید می شوی ، پس بچه های ما که در جبهه های جنگ حق علیه ی باطل با صدام می جنگند چه می شوند یا چه هستند ؟ نوجوان میلیشیا به گیلانی گفته بود آنان کشته می شوند. گیلانی با عصبیت پرسش کرده بود چگونه است که آنان کشته می شوند، ولی تو شهید می شوی؟ میلیشیای نوجوان به محمدی گیلانی پاسخ داده بود من چون آگاهانه مسیرم را انتخاب کرده ام شهید می شوم آنان چون تحریک واحساسی شده اند ونمی دانند که برای چه به جبهه ی جنگ رفته اند وبرای چه دارند می جنگند، پس کشته می شوند. خلاصه محمدی گیلانی دژخیم پس از شنیدن این پاسخ حکم تیربارانش را صادر کرده بود .
اکنون برای مقایسه واثبات دجال گری و دوروئی ووارونه گوئی تاریخ نگار قلابی تحریف گر، به نقل قول کردن از آیت دولا بی ریا ضروریست چونکه وی مشاور مذهبی پاسدار غلامگ وگماشته احمدی نژادمی شود که بازگوئی آن بسیار افشاگر وهم کمیک می باشد که خواندنش برای خندیدن مناسب است. زیرا که عمق ماهیت تحجر گرائی و هویت اصلی خرافه پرستان وابسته به جبهه ی اصول گرایان باندهای مافیائی حاکم را می رساند که چگونه است و هم نقش تصویر مار کش ومار قالب کن بازجوی در جلد تاریخ نگار رفته و مدافع مبلغ رژیم تروریستی آخوندی شده را به نمایش می گذارد . هم اینکه به خواننده قدرت قضاوت شفاف تر برای قضاوت می دهد تا که دقیقاً بداند چه کسانی حتی هم اکنون دست به عوامفریبی ومغز شوئی می زنند؟ در هر صورت پس از طنز معروف نورانی شدن پاسدار احمدی نژاد در سازمان ملل که مهرورزانه عدالت ودانش بومی هسته ای را به بندگان خدا در سراسر جهان صادر کرد. اکنون نوبت به بازگوئی دو خاطره ی ایشان در ازبکستان وچین رسیده است که چگونه ایشان تبدیل به همان چهره و شخصیتی شده است که خودش ادعای جهانی شدن احمدی نژاد راکرده بود که بازگوئی داستان از زبان مشاور روحانی اش به نقل از روزنامه اعتماد 28 تیر وبازتاب داده شده در 30 تیر روزنامه ی سرمایه چنین است:
اعتماد تبرك هندوها به شيشه اتومبيل احمدينژادشنيديم مشاور محمود احمدينژاد در امور روحانيت در نيشابور گفت: آقاي احمدينژاد نقل ميكرد كه من در اولين سفري كه به ازبكستان يا يكي از كشورهاي آسياي ميانه داشتم ديدم استقبال مردمي مثل سفرهاي استاني است و مردم از يك ساعت قبل جمع شده و تكبير ميگويند. بيريا با تاكيد بر اينكه «ما چه عزتي از اين بيشتر ميخواستيم كه احمدينژاد قلبهاي مردم را متحول كرد» اضافه كرد: ايشان (احمدينژاد) ميگفت كه در سفر شانگهاي خانمهاي هندو آمدند و با دست ماليدن بر شيشه اتومبيل رييسجمهور ميخواستند خودشان را تبرك كنند. وي در ادامه خطاب به حاضران گفت: به فضل و بركت رايهايي كه شما داديد كشتي انقلاب به سرعت حركت ميكند. سقاي بيريا كه منتقدان رييسجمهوري را «كوردلان» ميخواند، خاطرنشان كرد: آن كوردلاني كه چشم معنابينشان كور است و نميتوانند بشنوند كه فرزند اسلام در سازمان ملل دعاي فرج ميخواند كور باشند.
. بابازتاب دادن اینگونه طنز و خرافات دیگر به نظر نمی رسد که هنوز جای شکی در اذهان عمومی باقی مانده باشد که چه کسانی مشغول مغز شوئی ومخ زنی و جوگ گوئی های جدید می باشند.ناگفته نماند که آخوند مشاور پاسدار نورانی شده احمدی نژاد ،آخوندی به نام سقائی بی ریا می باشد که از سابقه ی 12 ساله ی امام جمعه ی مسجد تگزاس بودن یعنی مکان بوش برخوردار است وپاسدار وگماشته احمدی نژاد از ایشان موقع استخاره کردن قبل از سفر به سوریه استفاده کرده است و ایشان را نیز همراه خودش برای مشورت استخاره کردن به سوریه برده است . البته که همانطوری قصاب سرکوچه ی پاسدار احمدی نژاد مشاور اقتصادی اش می باشد این آخوند مشاور در امور دینی ومذهبی اش نیز می بایست مترجم وبرگردان کننده اینگونه خاطرات طنز آمیز خرافاتی اش باشد. همچنین باید که پاسدار حسین شریعتمداری مبلغ احمدی نزاد نیز از اینگونه تاریخ نگاران مشابه در روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی کیهان برخوردار باشد تا که بتواند بطور وارونه مشتی اراجیف را به مجاهدین نسبت دهد و از شستشوی مغزی هوادارانش بگوید وبلغور ونشخوار کند.
در پایان اینکه بالاخره نویسنده لوداده است که نه تنظیم کننده ی ترجیح بندهای نوحه های یکنواخت بازتاب داده شده در سایت های مزدوران بد نام وزارت اطلاعات می باشد که داعیه ی شدید ضد امپرایالیستی و ضد آمریکائی دارند. بلکه افشا کننده ی ماهیت هسته های خاموش چپ شده ی مقاله نویس اینترنتی می باشد که توی همین مایه ها ادعا دارند و همچون طوطی اراجیف مشابه را کپی والگو برداری کرده و پیرامونش قلمزنی می کنند . بهر صورت باید اذعان کرد که نویسنده دقیقاً پاسدار بازجو وشکنجه گر حسین شریعتمداری می باشد. زیرا که به دمکراسی خواهی اشاره کرده است که اتفاقاً سوژه اصلی اجرای شوی شکست خورده ی تلویزیونی قربانیان لاله اسفندیاری و کیان تاجبخش و رامین جهانبگلو بوده است که اکنون چاشنی آن جزم اندیشی ودگماتیسم و... آفات اندیشه وتفکر در سرزمین ایران افزوده شده و درنهایت طناب برای مجاهدین شده و متهم گشته اند .. بازجوی تاریخ نگار قلابی شده انگار که متحجران وخرافه پرستان حاکم خیلی مترقی ومدرن وعدالت خواه و مدافع آزادی و سخت ضد امپریالیسم ودشمن واقعی آمریکا می باشند که خود از وزارت امور خارجه ی آمریکا خواهش و تمنا و تقاضا نکرده اند تا که نام سازمان مجاهدین را در لیست گروه وسازمان های تروریستی بگنجاند و همچنان براین خواسته ی خود اصرار نمی ورزند و یا اینکه رؤسای دانشگاهها را بر کنار نکرده وبه جای آنان آخوندهای متحجر وبی سواد را انتصاب نکرده اند واستاتید دانشگاه ها را به اتهام سکولار ولیبرال بودن پاک سازی واخراج نکرده اند وفضای دانشگا هارا پادگانی نساخته اند ودانشجویان دگر اندیش و آگاه ومبارز و آزایخواه را با مارک ستاره شناسائی اخراج ویا محاکمه وزندانی نکرده اند که اینگونه سربازجوی شکنجه و تحریف گر و تواب وپرونده ساز حسین شریعتمداری لغز خوانی وروشنفکر نمائی مدل خودش کرده وبا ادا واطوارهای ضدیت با امپریالیسم وآمریکا ، با شیوه ی چماق وهویج اجرا کرده است. مسخره تر اینکه این مدعی کمدی فراموش کرده است که ولی فقیه یعنی چه . چه قدرت واختیارات نا محدودی دارد و ام القرای اسلامی یعنی چه ؟ چرا رهبرش در جماران است وادعای رهبریت جهان اسلام را دارد؟ ولی به بوش انتقاد شده است که خود را نماینده مدافع حقوق بشر در جهان می داند که سران رژیم تروریستی آخوندی در اشغال نظامی افغانستان وعراق با ایان نیز همکاری کردند. آخر رطب خورده کی تواند منع رطب کند؟
هوشنگ – بهداد
قسمت نهم
http://andesheh.com/maghalat28/131.htm
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm