نقد وبررسی " ارتجاع عرب مانع اصلي " روزنامه ی جمهوری اسلامی شنبه 16 تیرماه سال 1386
طرح گسترش وبسط بحران جنگ در خاورمیانه از طریق حماس"
عجیب است در شرایطی که باندهار متحجر وخرافه پرست در ایران بر قدرت خزیده است که عملکردش آنچنان وحشت آور وبدتر از طالبان در افغانستان شده است که سر دبیر سیاسی ماهنامه پرتو آخوند مصباح یزدی در قم مدعی شده است که پس از 28 سال اکنون معنی عدالت مداری اسلامی در ایران دارد تجربه می شود و خلاصه شرایط طوری شده است که خواب و آرامش از چشمان رفسنجانی و خاتمی وکروبی و حسن روحانی آخوندهای ارتجاعی ودزد وغارتگر وشیاد وعوامفریب ربوده شده است که حتی جرأت نمی کنند دست از پا خطا کنند. همینطور در شرایطی که ولی فقیه موقع سخنرانی با زنان برای عوامفریبی دست به تقیه زده و صورت خود ش را از روی زنان و دختران بر گردانده است ونسخه ی خانه نشینی برایشان تجویز وصادر کرده است و عملاً زنان را خانه نشینی دعوت کرده است. زیرا که زنان در این نظام زن ستیز ومتحجر جز کالا و جنس درجه دوم نقش وجایگاه دیگری در رژیم تروریستی وبربرمنش تاریک اندیش آخوندی ندارند. زنان حتی حق ندارند در کنار همسران خود در میادین ورزشی فوتبال حضور یابند.همچنین زمانی که بیشترین دشمنی با اهل قلم ومطبوعات ودانشجو واساتید دانشگاه می شود و پاسخ به اعتراضات صنفی معلمان این قشر تحصیلکرده وزحمتکش جامعه با یورش وتهاجم ارگان های سرکوبگر داده می شود و .... اکنون جالب است که ملای سرمقاله نویس بازهم به شیوه ی شامورتی بازی تصویر مار کشیدن ومار قالب کردن تلاش مذبوحانه کرده است تا وانمود کند که گویا رژیم آزادی کش قرون سطائی و ضد بشری آخوندی خیلی مترقی و انسانی وپیشرفته ومدرن ومدافع حقیقی مردم فلسطین در جهان است وحق دارد که عنوان ارتجاع عرب را برای سرمقاله ی خود برگزیند ودر دنباله مختار است که از آنان در رابطه با غده ی سرطانی صهیویست در منطقه پرسش کند در صورتی که سازمان جاسوسی موسادش خودش در ابتدا بنیانگذار حماس در برابر جنبش آزادیبخش فلسطین ورهبرآن عرفات بود. سپس خمینی و آخوندهای حاکم بر ایران وسپاه پاسداران بر سازمان حماس چنگ انداخته اند و با این سازمان هم در فلسطین کودتا کرده اند . هم برادر کشی وجنگ داخلی بر پا کردند .هم دولت دست نشانده ی اسلامی مشابه نوری المالکی در عراق در نوار غزه تشکیل داده اند .هم اینکه برای بحران هسته ای از این حماس و دولت اسلامی اش با بحران سازی وجنگ افروزی کردن همچون شیخ حسن نصرالله وحزب الله لبنان بهره برداری باجگیرانه می کنند و خلاصه اینکه به عنوان وکیل مدافع مردم فلسطین وسخنگوی آنان اینگونه در برابر کشورهای عربی منطقه قد بر افراشته وعربده کشان طلب سقوط آنان و باج خواهی کرده واینگونه اتهام وتوهین نثارشان کرده است:
"به اين سئوال كه : غده سرطاني رژيم صهيونيستي را چگونه ميتوان از قلب خاورميانه و جهان اسلام ريشه كن ساخت؟ طولاني شدن معضل اشغال فلسطين و گسترش ابعاد آن نيز يكي از پيامدهاي فاصله ايست كه راه حل هاي تحليل گران و سياستمداران و دولتمردان كشورهاي اسلامي با واقعيت هاي فلسطين دارد. شايد براي بسياري از ناظران و حتي صاحبنظران و تحليل گران سياسي عجيب باشد اگر بشنوند كه تنها راه حل معضل فلسطين كه مي تواند به ريشه كن شدن غده سرطاني رژيم صهيونيستي منجر شود از ميان برداشتن سران ارتجاع عرب و آزاد ساختن كشورهاي عربي از شر حاكمان ديكتاتور وابسته حقير و خائن است . واقعيت اينست كه رژيم صهيونيستي در اصل تاسيس و ادامه موجوديت غاصبانه و جنايتكارانه خود بر دو اهرم منطقه اي و بين المللي تكيه داشته و دارد كه سران مرتجع عرب تكيه گاه منطقه اي و آمريكا و دولت هاي اروپائي همراه با صهيونيسم جهاني تكيه گاه بين المللي اين رژيم هستند. ترديدي نيست كه اگر رژيم صهيونيستي تكيه گاه منطقه اي خود را از دست بدهد از تكيه گاه بين المللي نيز كاري ساخته نيست . اين واقعيت را جنگ 33 روزه اي كه رژيم صهيونيستي بر لبنان تحميل كرد و سرانجام شكست مفتضحانه اي خورد كاملا نشان داد. در آن جنگ سران مرتجع عرب عليرغم تلاش هاي فراواني كه كردند نتوانستند كمكي به رژيم صهيونيستي بنمايند و در نتيجه از قدرتهاي غربي نيز كاري برنيامد و سرانجام مجبور شدند با برقرار ساختن آتش بس رژيم صهيونيستي را از نابودي نجات دهند. "
ملای سرمقاله نویس در دنباله ی سرمقاله ی خود پس از آویزان شدن به خمینی و نقل قول کردن نظر ایشان در مورد اسرائیل و کشورهای عربی، در ادامه زیر پوشش دلسوزی کردن برای مردم فلسطین که در حقیقت دشمنی نمودن خود نه با کشورهای مصر واردن وعربستان است و آن را به عنوان ارتجاع عرب به نمایش گذاشته است بلکه حتی بدتر بروز دادن کینه و دشمنی بیشتر نسبت به محمود عباس رهبر حکومت خود گردان فلسطین است که چنین است :
"اين روزها درخواست عربستان و مصر و اردن از رژيم صهيونيستي براي تقويت « ابومازن » بخش ديگري از چهره وابسته سران ارتجاع عرب را برملا ساخت . روزنامه صهيونيستي « معاريو » به نقل از محافل سياسي ـ امنيتي رژيم صهيونيستي نوشت : « مسئولان بلندپايه عربستاني مصري و اردني به مسئولان اين رژيم گفته اند درحال حاضر با توجه به اوضاع سرزمين هاي فلسطيني امكان فعال ساختن طرح صلح عربي با اسرائيل (طرحي كه عربستان براي به سازش كشاندن اعراب با رژيم صهيونيستي ) وجود ندارد و از اين رو آنها خواهان كمك اسرائيل براي تقويت جايگاه ابومازن هستند » . كمك به جايگاه ابومازن يعني مقابله با دولت حماس كه با آرا مردم فلسطين تشكيل شده و بجاي آن حمايت كردن از دولت سلام فياض كه دست نشانده رژيم صهيونيستي و فاقد هرگونه مشروعيت مردمي و قانوني است . مسئولان بلندپايه عربستان همان كساني هستند كه اجلاس مكه را براي تشكيل دولت وحدت ملي در فلسطين تشكيل دادند و دولت فعلي اسماعيل هنيه از نظر تركيب محصول اين اجلاس است . سران كشور عربستان حتي به آنچه خود وعده داده اند نيز پاي بندي نشان نميدهند و به دستور آمريكا و رژيم صهيونيستي عمل مي كنند. تكليف شاه عبدالله اردني و حسني مبارك نيز روشن است اولي نوكر خانه زاد انگليس و دومي پادوي وفادار و غلام حلقه به گوش صهيونيست هاست . ساير سران مرتجع عرب نيز دنباله روهاي عربستان و مصر هستند و دستور كلي را از واشنگتن مي گيرند. با توجه به اين واقعيت ها كه اكنون هيچ ترديدي در آنها نيست و تنيده بودن ماهيت سران مرتجع عرب در موجوديت رژيم صهيونيستي اشغالگر قدس آيا راهي غير از يكسره كردن كار سران ارتجاع در منطقه براي رسيدن به هدف اصلي يعني ريشه كن ساختن غده سرطاني اسرائيل در منطقه و قلب جهان اسلام وجود دارد !"
در خاتمه اینکه تصور نمی رود که کسی باشد که اشراف به عملکرد 28 سال گذشته ی رژیم تروریستی آخوندی داشته باشد و هنوز نداند که بحران سازی و صدور آن با تروریسم وبنیادگرا ئی چه نقش اساسی در بقای این رژیم تروریستی فاشیستی مذهبی داشته است و اکنون که درگیر شدید بحران هسته ای اش در سطح داخلی ومنطقه ای و جهانی می باشد، ضریب نیازش به بحران سازی وجنگ افروزی در عراق و فلسطین ولبنان وافغانستان ویمن وبحرین و اردن وعربستان ومصر وخلاصه خاورمیانه می باشد که می بایست هر طوری که شده این سیاست را بالاخره از طریق قربانیان آلت دستی همچون اسماعیل هنیه و سازمان حماس و شیخ حسن نصرالله و حزب الله لبنان و نوری المالکی نخست وزیر اپت عراق ومقتدی صدر .و... دنبال واجرا کند. جالب است که سر مقاله نویس جایگاه رهبران کشورهای عربی را در میان آغوش رهبران قدرتمند واستعماری جهان مشخص کرده است ولی سخنی در مورد جایگاه سران و رهبران رژیم تروریستی آخوندی نگفته است وتوضیح نداده است که چرا این روزها نماینده ی واسطه ها ودلالان ولابی ها بصورت خبرنگاران مطبوعات خارجی به خصوص آمریکائی به بیت جماران پذیرفته می شوند تااینکه پیرامون شرایط برگزاری مذاکره میان مقامات آمریکائی و رژیم تروریستی آخوندی قلمفرسائی کنند وگزارش تهیه نماند که از قضا موضوع مورد هم بحث مجاهدین مقیم شهر اشرف درعراق می باشد؟! یا اینکه برای چه اسفندیار رحیم مشائی معاون رئیس جمهوری برای چه این روز ها به لندن سفر کرده است وبا آیت الله اعظما جک استراو وزیر اسبق امور خارجه و رئیس قاضی القضات کنونی دولت فخیمه دیدار داشته است ؟ که البته که این حضرت آیت الدولا مبتکر وسرپل اصلی دریافت وانتقال سفارش نهادن نام مجادین در لیست گروه وسازمان های تروریستی در میان کشورهای عضواتحادیه ی اروپا بوده است؟ خلاصه اینکه چرا در مورد ارزیابی اینگونه جایگاها ودیدار ها سکوت شده است. شاید دلیلش به همان شیوه ی شامورتی بازی تصویر مارکشی ومار نشان دادن ارتباط دارد که در ابتدا به آن اشاره شد که شگرد وتخصص سرمقاله نویس می باشد.
در نهایت اینکه اگر اروپا و آمریکا مشتاق گسترش باتلاق عراق و سرایت وبسط آن به سراسر خاورمیانه می باشند و همینطور خواهان تکرار وگسترش جنگ 33 روزه ی سپاه پاسداران وحزب الله لبنان با اسرائیل می باشد و علاقمند است که سازمان حماس هم به آن ضمیمه گردد با سران رژیم جنایتکار حاکم بر ایران مذاکره ومماشات کنند ونام محاهدین را همچنان در لیست گروه وسازمان های تروریستی نگهدارند تاکه بالاخره شاهد رو کردن برگ برنده دسترسی به سلاح هسته ای برایشان در پای سیاست کثیف و خائنانه ی میز مذاکره باشند آنچنان دست شان را در پوست گردو وحنا بگذارد که جز تسلیم به خواست ها وتهدید هایش کار دیگری از دست اینان بر نیاید. چون درباغش سرمقاله نویس خواهان سقوط کشورهای عربی در کنار اسرائیل شده است
هوشنگ – بهداد
شنبه 16 تیرماه سال 1386