نقد وبررسی " فرصت طلب ها (يادداشت روز) روزنامه ی کیهان شنبه 16 تیرماه سال 1386
"جائی که عقاب پر بریزد از پشه ی لاغری چه خیزد"
گفته می شود که چو دزد با چراغ آید گزیده تر برد کالا که نقطه مقابلش اینست که گفته می شود دزد ناشی به کاهدان می زند و یااینکه اگر دومی بخواهد ادا واوطوار اولی را درآورد می شود همان مثل کلاغی که می خواست ادای راه رفتن کپک را تقلید کند که فقط می تواند بطور مسخره سر خودش را بر زیر برف کند و لنگلش را بر هوا کند تا که ظاهر وباطن خود ش را رو کند که چه دارد؟ اکنون داستان پاسدار تئوریسین سپاه پاسدار یادداشت روز نویس است که بر سر شاخ نشسته است ودارد بن می برد. یعنی آمده است که شگرد های رقیب دوم خردای شکست خورده را رو کند غافل ازآنکه ماهیت وساختار و عملکرد کل رژیم قرون وسطائی را بر زیر تیغ کشانده است که آنقدر ارتجاعی و عوامفریب وتنگ نظرانه وتحمل ناپذیر می باشد که اکنون جریان رقیب را بطور آشکارا واژگونه وهمردیف دشمن قرار داده است وگفته 3 دهه است که تا کنون توانسته است با انحراف مخاطبین خود را به سبب ابزار قدرت وثروت که داشته است ماهیت خود را مخفی نگهدارد . البته سرنخ آن را به دوران بنی صدر وصل کرده که تا اصلاح طلبان کنونی امتداد یافته است . البته پاسدار تئوریسین سپاه پاسداران توضیح نداده است که اگر چنانچه سید ابوالحسن خان بنی صدر یا اندیشه ی قرن، زیاد بد می باشد برای چه سازمان نجات وزارت بد نام اطلاعات جزوات عموزاده ی وی مسعود بنی صدر را حلوا حلوا می کند و آن را بطور مجانی از داخل کشور به برون مرز برای هواداران مجاهدین پست می کند . البته مشخص است که برای این توضیح نداده است زیراکه خودش از این شیوه ی اطلاعاتی – جاسوسی علیه ی رقیب مغلوب دوم خردادی استفاده کرده و در رتو آن تاریخچه پیدا یش و رشد و شیوه آن را چنین تشریخ کرده است :
"وقتي «واژگان كليدي» در جاي خود به كار نروند، معناي واژگونه اي به خود مي گيرند و تا مقطعي باعث انحراف مخاطب از «مسئله اصلي» مي شوند ما در تجربه سه دهه خود شاهد بوديم كه عده اي مخالفت خود با اسلام، انقلاب و روحانيت را زير عنوان مخالفت با «ارتجاع» مخفي مي كردند مدتي طول كشيد تا مردم دريابند منظور اين عده از ارتجاع، «اسلام انقلابي» است. يكي ديگر از واژگان «استبداد» بود، طيف بني صدر مخالفت با اسلام، انقلاب و امام را زير عنوان مخالفت با استبداد مخفي مي كردند مدتي طول كشيد تا مردم فهميدند منظور از واژه استبداد، چماقدار و... اسلام انقلابي و هواداران آن مي باشد پس از آنكه ماجرا لو رفت طولي نكشيد كه مخالفان استبداد! با چماق و چاقو و بمب درصدد رسيدن به مقصود خود برآمدند وكشتار دها نفر از مردم و مسئولان را شكل دادند.يكي ديگر از جديدترين نمونه ها به كار بردن واژه «اقتدارطلب» براي نيروهاي اصيل انقلاب بود، عده اي خود را مردمي و نيروهاي انقلاب و اسلام و پيروان واقعي حضرت امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب را «اقتدارطلب» مي ناميدند. مدتي طول كشيد تا مردم دريابند منظور آنان از مخالفت با اقتدارطلبي مخالفت با حضور فعال انقلاب و اسلام در حيات سياسي ايرانيان است، پس از آنكه ماجرا- در حدود سالهاي 81 تا 83- لو رفت، طولي نكشيد كه اينها همان «اقتدارطلب ها»! را پوپوليست- كه نقطه مقابل تعريف خاص از اقتدارطلبي است- ناميدند و هر روز در مذمت آن داد سخن دادند جالب اين است كه اين عده در مقطعي شعار «ايران براي همه ايرانيان» سر مي دادند و در ظاهر اينگونه وانمود مي كردند كه براي هر ايراني در هر سطح از تفكر و وضعيت اجتماعي كرامت و حرمت و حقوق قائلند، امروز وقتي احمدي نژاد در دور دست ترين شهرستان هاي كشور سراغ «قشر محذوف» جامعه- در تفكر و سيره تكنوكرات ها و اصلاح طلبان- مي رود، با آنان مي نشيند، برمي خيزد، چون آنان لباس مي پوشد و مثل آنان در مواجهه با دنياي استكباري و در دفاع از حقوق مسلم ايران محكم مي ايستد او را به «پوپوليسم» متهم مي كنند، عجبا يك روز احمدي نژادها مرتجع، يك روز طرفدار استبداد، يك روز اقتدارطلب و يك روز پوپوليست است! و مخالفان احمدي نژادها يك روز از حق همه مردم حرف مي زنند و روز ديگر توده هاي محروم جامعه را از ليست ايرانيت حذف مي كنند! ترديدي وجود ندارد كه آن موقع هم كه از «ايران براي همه ايرانيان» دم مي زدند، منظور برخي از آنها- افراطيون دوم خرداد- تحويل دادن مقدرات مردم مظلوم و توده هاي محروم ايران به يك مشت وطن فروش وابسته به قدرت هاي استكباري بوده است.پوپوليسمي كه اين روزها نيز برخي از مدعيان اصلاحات به آن مي تازند در واقع همان انقلاب اسلامي، همان راه و خط امام و همان اسلام واقعي است. پوپوليسم (Peoplism) البته يك وجه منفي دارد ولي اين وجه از الزامات نيست بلكه از عوارض است. اگر مردم گرايي به معناي بي برنامگي و رها كردن كارهاي سيستمي و برنامه ريزي باشد- كه به هيچ وجه لازمه مردم گرايي نيست- مذموم است."
پاسدار تئوری پرداز وتحلیل گر در دنباله بیشتر عملکرد جناح رقیب شکست خوده را با زکرده است واز شیوه ی نقادگری ومچ گیری کردنش نسبت به عملکرد دولت نهم گفته است . همچنین از تاکتیک شان در دوران اصلاح طلبان گفته است که چگونه مردم به خاتمی برای اصلاح امور اقتصادی ومعیشتی رأی داده بودند ولی اینان به خاتمی توصیه کردند که اگر به دنبال توسعه ی اقتصادی بروی به سر نوشت شکست رفسنجانی دچار خواهی شد . پس خاتمی بهتراست که طرح توسعه سیاسی را دنبال کند . خلاصه نتیجه گرفته است که اکنون دارند با پوپولیسم گرائی دولت پاسدار غلامک وگماشته احمدی نژاد را می کوبند ونتیجه گرفته که در اصل در مقابل مردم ایستاده اند. زیرا که اینگونه جا انداخته اند هرکس از مردم حرف بزند ودفع کند مجرم است . البته که این پاسدار تئوریسین یادداشت روز نویس نگفته است که حربه ی مردم برای پاسدار احمدی نژاد چه مفهومی داد وچگونه از اینان دفاع کرده است که راندمان ونتایج کارش به ضرر طبقه ی محرومان جامعه بوده است ؟چه در مورد قول بردن نان برتوی سفر خالی محرومان باشد و چه در مورد شعار مبارزه با فساد اقتصادی باشد وچه نرخ وسهمیه بندی بنزین باشد همگی بر ضد طبقه فرودست بوده است. مشکل اینجاست که جریان حاکم بسیار مرتجع و عقب مانده تر وسر کوبگرانه تر از حریف شکست خورده اصلاح طلب خود عمل می کند. ضمن اینکه اشتهایش به غارتگری نیز بیشتر از آن یکیست .زیرا که دیر آمده است وتصمیم گرفته است سریع جبران کند وچون می خواهد بطور انحصاری این عمل را دنبال کند. بنابراین با منافع حریف تداخل وبرخورد دارد. چو نکه آن قبلی نیز به سادگی حاضر نیست از منافع غارتگرایانه ی خود چشم پوشی کند وعقب نشینی نماید . پس اصل جنگ ونزاع باند حاکم واتهام ضد انقلابی بهم زدن به رقیب مغلوب دقیقاً بر سر همین واقعیت قبضه ی انحصاری قدرت وکسب ثروت است و دفاع از مردم هم همان ییام انحرافی می باشد که پاسدار تئوریسین رقیب شکست خورده خود را به آن متهم کرده است که از طریق این شیوه موفق شده است برای 3 دهه ی ماهیت خود را در پشت آن پنهان نگهدارد. و آنان را بنابر قول خودش چنین فرصت طلبانه نعله وارونه زن خطاب کرده وماهیت فرصت طلبانه اشان را نیز چنین رو کرده است
"تغيير شعارها و تاكتيك هاي اين جماعت به گونه اي است كه نزديك ترين و ارجح ترين لقب براي آنان فرصت طلبي (oportonisme) است.فرصت طلبان هنري جز «نعل وارونه» زدن ندارند. آنان گمان مي كنند با نعل وارونه ردشان گم مي شود و معايبشان ديده نمي شود. آنان بر حسب ادعاهايي كه مطرح مي كنند، از عقل و درايت و فرزانگي برخوردارند و طرف مقابلشان از هيچكدام از اين ها بهره مند نيست! ما يك لحظه چشم خود را بر نيات آنان مي بنديم و فرض مي كنيم كشور در طول سال هاي گذشته-فقط- براساس تئوري آنان اداره شده است، امروز مي خواهيم آخر و عاقبت اين مملكت را مشاهده كنيم. چه مي بينيم؟ به موارد زير- كه تنها مشتي از خروارها داعيه آنان است- توجه كنيد:
-روزي كه آمريكا- در سال 1370- به عراق حمله كرد، مخالفان امروزي پوپوليسم با اصرار از مسئولان كشور مي خواستند در كنار صدام قرار گرفته و وارد جنگ با آمريكا شوند.2-روزي كه طالبان در افغانستان گام به گام به سوي تسخير كابل پيش مي رفت، آنان طالبان را يك نيروي مردمي معرفي مي كردند و از ايران مي خواستند به هيچ وجه مانع كار آنان نشود.3- روزي كه طالبان به قدرت رسيد، اين ها در بيانيه رسمي از ايران خواستند كه حكومت طالبان را به رسميت بشناسد. 2 ماه بعد حكومت طالبان سرنگون شد!4- روزي كه آمريكا به عراق حمله كرد، مخالفان امروزي پوپوليسم- در قالب نامه 127 نماينده و...- ذليلانه ترين نامه تاريخ را خطاب به رهبر انقلاب نوشته و از وي خواستند بطور مسالمت آميز همه خواسته هاي آمريكا از ايران را عملي كند. دو سال بعد مشخص شد كه آمريكا وارد باتلاق شده و راهي جز پذيرش شكست ندارد.5-در جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي با لبنان، كار حزب الله را تمام شده ارزيابي كرده و خواهان فاصله گرفتن ايران از حزب الله و حماس شدند. اما يك هفته بعد از آن بيانيه ها، نامه ها و سخنراني ها، پيروزي حزب الله و شكست حتمي اسرائيل نمودار شد .
فرصت طلب هاي مخالف پوپوليسم كه هر روز ادعايي دارند و ديگران را به ناداني و ناتواني متهم مي كنند، در تجربه تاريخي جز مشتي از ادعاهاي باطل شده ندارند. آنان واقعاً آدم هاي ناتواني هستند كه نمي توانند شاهد فعاليت آدم هاي توانا باشند. امام صادق-عليه السلام- در حديث شريفي فرموده اند: ذوالعيوب يحبون اشاعه معايب الناس ليتسع لهم لعذر في معايبهم. صاحبان عيب، مردم را به همان عيوب متهم مي كنند تا با وسعت فضاي اتهام، عيوبشان ديده نشود."
درخاتمه اینکه گفته می شود جائی که عقاب پر بریزد از پشه ی لاغری چه خیزد. وقتیکه پاسدار یادداشت روز نویس اینگونه ماهیت حامیان رفسنجانی و خاتمی را افشا کرده و به معرض نمایش گذاشته است که یکی از این دو نفر ستون وعمود خیمه و شناسنامه انقلاب ونظام است ودیگری منجی اصلاح طلبان ورئیس 20 میلیونی ملقب به جمهور آبدار چی نظام می باشد ، بنابراین اکنون دیگر چه توقعی می توان از یک پاسدار گمنام غلامک سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه داشت که با زور تقلب سپاه پاسداران وبسیج وحمایت ولی فقیه وشورای نگهبان رئیس جمهور شده است و بنا بر فرمان صادره از سوی ولی فقیه وسپاه پاسداران هنری جز تشدید سرکوب وارعاب ووحشت وخفقان در داخل ندارد و هدفی جز بر افزودن دامنه ی صدور بنیاد گرائی و تروریسم و جنگ افروزی و نقش دخالت گری در امور داخلی عراق و فلسطین ولبنان ندارد که به موازات آن باید بر شدت بحران هسته ای بی افزاید. بنابراین همانگونه که پاسدار تئوری پرداز یادداشت روز نویس در مورد رقیب گفته است که 3 دهه است که ماهیت خود را مخفی نگهداشته وپیام های انحرافی به مخاطبین داده است، می بایست که یادداشت روز نویس اعتراف کند که میان هرد و جناح هیچ فرقی نیست ونمی بایست که چون باند مافیائی غالب بر اریکه ی قدرت نشسته است واز حمایت ولی فقیه و ارگان های سرکوبگر برخوردار است فقط شمشیرخودش را علیه ی رقیب تیز وبرافراشته کند و آن را مقصر شرایط کنونی بداند و سهم خودش را پنهان کند ووانمود نماید که تافت جدا بافته ای است که در خدمت مردم است که رقیب تلاش می کند آن را واژگونه معرفی کند و دوربزند بطور وارونه تحمیل کند در به وجود آمدن شرایط کنونی نقش ودخالت نداشته است وهم اینکه هم اکنون نیز همان تاکتیک وشگرد آزمون شده ی رقیب را خودش دنبال نمی کند وتصمیم نگرفته است که مجموع جنایات وخیانات تجربه شده ی 28سال گذشته را نمی خواهد بطور انحصاری دنبال نمی کند.
هوشنگ – بهداد
شنبه 16 تیر ماه سال 1386
"جائی که عقاب پر بریزد از پشه ی لاغری چه خیزد"
گفته می شود که چو دزد با چراغ آید گزیده تر برد کالا که نقطه مقابلش اینست که گفته می شود دزد ناشی به کاهدان می زند و یااینکه اگر دومی بخواهد ادا واوطوار اولی را درآورد می شود همان مثل کلاغی که می خواست ادای راه رفتن کپک را تقلید کند که فقط می تواند بطور مسخره سر خودش را بر زیر برف کند و لنگلش را بر هوا کند تا که ظاهر وباطن خود ش را رو کند که چه دارد؟ اکنون داستان پاسدار تئوریسین سپاه پاسدار یادداشت روز نویس است که بر سر شاخ نشسته است ودارد بن می برد. یعنی آمده است که شگرد های رقیب دوم خردای شکست خورده را رو کند غافل ازآنکه ماهیت وساختار و عملکرد کل رژیم قرون وسطائی را بر زیر تیغ کشانده است که آنقدر ارتجاعی و عوامفریب وتنگ نظرانه وتحمل ناپذیر می باشد که اکنون جریان رقیب را بطور آشکارا واژگونه وهمردیف دشمن قرار داده است وگفته 3 دهه است که تا کنون توانسته است با انحراف مخاطبین خود را به سبب ابزار قدرت وثروت که داشته است ماهیت خود را مخفی نگهدارد . البته سرنخ آن را به دوران بنی صدر وصل کرده که تا اصلاح طلبان کنونی امتداد یافته است . البته پاسدار تئوریسین سپاه پاسداران توضیح نداده است که اگر چنانچه سید ابوالحسن خان بنی صدر یا اندیشه ی قرن، زیاد بد می باشد برای چه سازمان نجات وزارت بد نام اطلاعات جزوات عموزاده ی وی مسعود بنی صدر را حلوا حلوا می کند و آن را بطور مجانی از داخل کشور به برون مرز برای هواداران مجاهدین پست می کند . البته مشخص است که برای این توضیح نداده است زیراکه خودش از این شیوه ی اطلاعاتی – جاسوسی علیه ی رقیب مغلوب دوم خردادی استفاده کرده و در رتو آن تاریخچه پیدا یش و رشد و شیوه آن را چنین تشریخ کرده است :
"وقتي «واژگان كليدي» در جاي خود به كار نروند، معناي واژگونه اي به خود مي گيرند و تا مقطعي باعث انحراف مخاطب از «مسئله اصلي» مي شوند ما در تجربه سه دهه خود شاهد بوديم كه عده اي مخالفت خود با اسلام، انقلاب و روحانيت را زير عنوان مخالفت با «ارتجاع» مخفي مي كردند مدتي طول كشيد تا مردم دريابند منظور اين عده از ارتجاع، «اسلام انقلابي» است. يكي ديگر از واژگان «استبداد» بود، طيف بني صدر مخالفت با اسلام، انقلاب و امام را زير عنوان مخالفت با استبداد مخفي مي كردند مدتي طول كشيد تا مردم فهميدند منظور از واژه استبداد، چماقدار و... اسلام انقلابي و هواداران آن مي باشد پس از آنكه ماجرا لو رفت طولي نكشيد كه مخالفان استبداد! با چماق و چاقو و بمب درصدد رسيدن به مقصود خود برآمدند وكشتار دها نفر از مردم و مسئولان را شكل دادند.يكي ديگر از جديدترين نمونه ها به كار بردن واژه «اقتدارطلب» براي نيروهاي اصيل انقلاب بود، عده اي خود را مردمي و نيروهاي انقلاب و اسلام و پيروان واقعي حضرت امام خميني(ره) و رهبر معظم انقلاب را «اقتدارطلب» مي ناميدند. مدتي طول كشيد تا مردم دريابند منظور آنان از مخالفت با اقتدارطلبي مخالفت با حضور فعال انقلاب و اسلام در حيات سياسي ايرانيان است، پس از آنكه ماجرا- در حدود سالهاي 81 تا 83- لو رفت، طولي نكشيد كه اينها همان «اقتدارطلب ها»! را پوپوليست- كه نقطه مقابل تعريف خاص از اقتدارطلبي است- ناميدند و هر روز در مذمت آن داد سخن دادند جالب اين است كه اين عده در مقطعي شعار «ايران براي همه ايرانيان» سر مي دادند و در ظاهر اينگونه وانمود مي كردند كه براي هر ايراني در هر سطح از تفكر و وضعيت اجتماعي كرامت و حرمت و حقوق قائلند، امروز وقتي احمدي نژاد در دور دست ترين شهرستان هاي كشور سراغ «قشر محذوف» جامعه- در تفكر و سيره تكنوكرات ها و اصلاح طلبان- مي رود، با آنان مي نشيند، برمي خيزد، چون آنان لباس مي پوشد و مثل آنان در مواجهه با دنياي استكباري و در دفاع از حقوق مسلم ايران محكم مي ايستد او را به «پوپوليسم» متهم مي كنند، عجبا يك روز احمدي نژادها مرتجع، يك روز طرفدار استبداد، يك روز اقتدارطلب و يك روز پوپوليست است! و مخالفان احمدي نژادها يك روز از حق همه مردم حرف مي زنند و روز ديگر توده هاي محروم جامعه را از ليست ايرانيت حذف مي كنند! ترديدي وجود ندارد كه آن موقع هم كه از «ايران براي همه ايرانيان» دم مي زدند، منظور برخي از آنها- افراطيون دوم خرداد- تحويل دادن مقدرات مردم مظلوم و توده هاي محروم ايران به يك مشت وطن فروش وابسته به قدرت هاي استكباري بوده است.پوپوليسمي كه اين روزها نيز برخي از مدعيان اصلاحات به آن مي تازند در واقع همان انقلاب اسلامي، همان راه و خط امام و همان اسلام واقعي است. پوپوليسم (Peoplism) البته يك وجه منفي دارد ولي اين وجه از الزامات نيست بلكه از عوارض است. اگر مردم گرايي به معناي بي برنامگي و رها كردن كارهاي سيستمي و برنامه ريزي باشد- كه به هيچ وجه لازمه مردم گرايي نيست- مذموم است."
پاسدار تئوری پرداز وتحلیل گر در دنباله بیشتر عملکرد جناح رقیب شکست خوده را با زکرده است واز شیوه ی نقادگری ومچ گیری کردنش نسبت به عملکرد دولت نهم گفته است . همچنین از تاکتیک شان در دوران اصلاح طلبان گفته است که چگونه مردم به خاتمی برای اصلاح امور اقتصادی ومعیشتی رأی داده بودند ولی اینان به خاتمی توصیه کردند که اگر به دنبال توسعه ی اقتصادی بروی به سر نوشت شکست رفسنجانی دچار خواهی شد . پس خاتمی بهتراست که طرح توسعه سیاسی را دنبال کند . خلاصه نتیجه گرفته است که اکنون دارند با پوپولیسم گرائی دولت پاسدار غلامک وگماشته احمدی نژاد را می کوبند ونتیجه گرفته که در اصل در مقابل مردم ایستاده اند. زیرا که اینگونه جا انداخته اند هرکس از مردم حرف بزند ودفع کند مجرم است . البته که این پاسدار تئوریسین یادداشت روز نویس نگفته است که حربه ی مردم برای پاسدار احمدی نژاد چه مفهومی داد وچگونه از اینان دفاع کرده است که راندمان ونتایج کارش به ضرر طبقه ی محرومان جامعه بوده است ؟چه در مورد قول بردن نان برتوی سفر خالی محرومان باشد و چه در مورد شعار مبارزه با فساد اقتصادی باشد وچه نرخ وسهمیه بندی بنزین باشد همگی بر ضد طبقه فرودست بوده است. مشکل اینجاست که جریان حاکم بسیار مرتجع و عقب مانده تر وسر کوبگرانه تر از حریف شکست خورده اصلاح طلب خود عمل می کند. ضمن اینکه اشتهایش به غارتگری نیز بیشتر از آن یکیست .زیرا که دیر آمده است وتصمیم گرفته است سریع جبران کند وچون می خواهد بطور انحصاری این عمل را دنبال کند. بنابراین با منافع حریف تداخل وبرخورد دارد. چو نکه آن قبلی نیز به سادگی حاضر نیست از منافع غارتگرایانه ی خود چشم پوشی کند وعقب نشینی نماید . پس اصل جنگ ونزاع باند حاکم واتهام ضد انقلابی بهم زدن به رقیب مغلوب دقیقاً بر سر همین واقعیت قبضه ی انحصاری قدرت وکسب ثروت است و دفاع از مردم هم همان ییام انحرافی می باشد که پاسدار تئوریسین رقیب شکست خورده خود را به آن متهم کرده است که از طریق این شیوه موفق شده است برای 3 دهه ی ماهیت خود را در پشت آن پنهان نگهدارد. و آنان را بنابر قول خودش چنین فرصت طلبانه نعله وارونه زن خطاب کرده وماهیت فرصت طلبانه اشان را نیز چنین رو کرده است
"تغيير شعارها و تاكتيك هاي اين جماعت به گونه اي است كه نزديك ترين و ارجح ترين لقب براي آنان فرصت طلبي (oportonisme) است.فرصت طلبان هنري جز «نعل وارونه» زدن ندارند. آنان گمان مي كنند با نعل وارونه ردشان گم مي شود و معايبشان ديده نمي شود. آنان بر حسب ادعاهايي كه مطرح مي كنند، از عقل و درايت و فرزانگي برخوردارند و طرف مقابلشان از هيچكدام از اين ها بهره مند نيست! ما يك لحظه چشم خود را بر نيات آنان مي بنديم و فرض مي كنيم كشور در طول سال هاي گذشته-فقط- براساس تئوري آنان اداره شده است، امروز مي خواهيم آخر و عاقبت اين مملكت را مشاهده كنيم. چه مي بينيم؟ به موارد زير- كه تنها مشتي از خروارها داعيه آنان است- توجه كنيد:
-روزي كه آمريكا- در سال 1370- به عراق حمله كرد، مخالفان امروزي پوپوليسم با اصرار از مسئولان كشور مي خواستند در كنار صدام قرار گرفته و وارد جنگ با آمريكا شوند.2-روزي كه طالبان در افغانستان گام به گام به سوي تسخير كابل پيش مي رفت، آنان طالبان را يك نيروي مردمي معرفي مي كردند و از ايران مي خواستند به هيچ وجه مانع كار آنان نشود.3- روزي كه طالبان به قدرت رسيد، اين ها در بيانيه رسمي از ايران خواستند كه حكومت طالبان را به رسميت بشناسد. 2 ماه بعد حكومت طالبان سرنگون شد!4- روزي كه آمريكا به عراق حمله كرد، مخالفان امروزي پوپوليسم- در قالب نامه 127 نماينده و...- ذليلانه ترين نامه تاريخ را خطاب به رهبر انقلاب نوشته و از وي خواستند بطور مسالمت آميز همه خواسته هاي آمريكا از ايران را عملي كند. دو سال بعد مشخص شد كه آمريكا وارد باتلاق شده و راهي جز پذيرش شكست ندارد.5-در جنگ 33 روزه رژيم صهيونيستي با لبنان، كار حزب الله را تمام شده ارزيابي كرده و خواهان فاصله گرفتن ايران از حزب الله و حماس شدند. اما يك هفته بعد از آن بيانيه ها، نامه ها و سخنراني ها، پيروزي حزب الله و شكست حتمي اسرائيل نمودار شد .
فرصت طلب هاي مخالف پوپوليسم كه هر روز ادعايي دارند و ديگران را به ناداني و ناتواني متهم مي كنند، در تجربه تاريخي جز مشتي از ادعاهاي باطل شده ندارند. آنان واقعاً آدم هاي ناتواني هستند كه نمي توانند شاهد فعاليت آدم هاي توانا باشند. امام صادق-عليه السلام- در حديث شريفي فرموده اند: ذوالعيوب يحبون اشاعه معايب الناس ليتسع لهم لعذر في معايبهم. صاحبان عيب، مردم را به همان عيوب متهم مي كنند تا با وسعت فضاي اتهام، عيوبشان ديده نشود."
درخاتمه اینکه گفته می شود جائی که عقاب پر بریزد از پشه ی لاغری چه خیزد. وقتیکه پاسدار یادداشت روز نویس اینگونه ماهیت حامیان رفسنجانی و خاتمی را افشا کرده و به معرض نمایش گذاشته است که یکی از این دو نفر ستون وعمود خیمه و شناسنامه انقلاب ونظام است ودیگری منجی اصلاح طلبان ورئیس 20 میلیونی ملقب به جمهور آبدار چی نظام می باشد ، بنابراین اکنون دیگر چه توقعی می توان از یک پاسدار گمنام غلامک سپاه پاسداران وگماشته ی ولی فقیه داشت که با زور تقلب سپاه پاسداران وبسیج وحمایت ولی فقیه وشورای نگهبان رئیس جمهور شده است و بنا بر فرمان صادره از سوی ولی فقیه وسپاه پاسداران هنری جز تشدید سرکوب وارعاب ووحشت وخفقان در داخل ندارد و هدفی جز بر افزودن دامنه ی صدور بنیاد گرائی و تروریسم و جنگ افروزی و نقش دخالت گری در امور داخلی عراق و فلسطین ولبنان ندارد که به موازات آن باید بر شدت بحران هسته ای بی افزاید. بنابراین همانگونه که پاسدار تئوری پرداز یادداشت روز نویس در مورد رقیب گفته است که 3 دهه است که ماهیت خود را مخفی نگهداشته وپیام های انحرافی به مخاطبین داده است، می بایست که یادداشت روز نویس اعتراف کند که میان هرد و جناح هیچ فرقی نیست ونمی بایست که چون باند مافیائی غالب بر اریکه ی قدرت نشسته است واز حمایت ولی فقیه و ارگان های سرکوبگر برخوردار است فقط شمشیرخودش را علیه ی رقیب تیز وبرافراشته کند و آن را مقصر شرایط کنونی بداند و سهم خودش را پنهان کند ووانمود نماید که تافت جدا بافته ای است که در خدمت مردم است که رقیب تلاش می کند آن را واژگونه معرفی کند و دوربزند بطور وارونه تحمیل کند در به وجود آمدن شرایط کنونی نقش ودخالت نداشته است وهم اینکه هم اکنون نیز همان تاکتیک وشگرد آزمون شده ی رقیب را خودش دنبال نمی کند وتصمیم نگرفته است که مجموع جنایات وخیانات تجربه شده ی 28سال گذشته را نمی خواهد بطور انحصاری دنبال نمی کند.
هوشنگ – بهداد
شنبه 16 تیر ماه سال 1386