نقد مطبوعات تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری

قسمت دوازدهم
بازجوی تاریخ نگار شده، در دنباله گزارش تاریخ نویسی زنجیری اش که هر چه جلوتر می رود بیشتر هویت خودش ویاکه تاریخ نگاری اش عیان می شود . روش بازگوئی تاریخ نگاری اش درست شبیه بازجوئی واعتراف گیری وکیفرخواست صادر کن وپرونده سازی کردن بازجویان زندان اوین می باشد که حتی در کنار حاکمان شرع چند نفر به خاطر تشابه نام در زندان اوین را تیرباران کرده بودند . چون شیوه تاریخ نگاری همانگونه است که یادداشت روز نویسان روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی کیهان سربازجو پاسدار حسین شر یعتمداری تهیه وتنظیم می کنند و این سبک روایتگری نیز آنگونه است که دربست یک طرفه و به نفع رژیم جنایتکاران حاکم می باشد .اکنون تاریخ نگار بازجو گذشته از اینکه در بازتاب دادن وقایع شدیداً ممیزگری و سانسور کرده است و بدون توجه به اینکه همچون یادداشت روز نویسان روزنامه ی کیهان که مطلقاً شیوه ی رابطه ی علت ومعلولی نمی باشد، اینهم اینگونه تاریخ نگاری کرده است . یعنی اینکه به موازات سانسور و ممیزگری کردن بازگوئی واقعیات، معلوم نیست که چرا گزارشگر بازجو از روی بازگوئی برخی از واقعیات پریده است و از بیان اردیبهشت ماه در سال 59 ویورش وتهاجم سراسری به دانشگاه های سراسر کشور در همین سال 1359، به آسانی آ ن را سانسور نموده و از قلم انداخته است واز بازگوئی ان حتی به همان روشی که خود می خواهد ومی پسنددعبور کرده است و اشاره ی گذرا نیز به آن نکرده است و نگفته است که در آن ایام دست به چه جنایاتی در دانشگاه ها در اردیبهشت ماه سال 59 علیه ی دانشجویان زده شد وچرا ؟ در آن یورش سبعانه ومغول وارچه تعداد دانشجو کشته ومجروج شدند ؟ چه تعداد از دانشجویان دستگیر و سپس تیرباران شدند؟ برای چه دانشگاهها به مدت 3 سال تعطیل شدند ؟ مگر ادعا نمی شود که مجاهدین وفدائیان تعداد تعیین کننده در دوران انقلاب نبودند وانقلاب را خمینی وحامیان وی رهبری و هدایتگری کرده بودند؟ بنابراین پس چه دلیل داشت که دشمنی با قشر روشنفکر دانشگاه ودانشجو به شود که کارنامه و پرونده ی بسیار درخشان مبارزاتی در زمان شاه داشتند ؟ آری چرا گفته نشده است که دلیل اصلی حمله سراسری به دانشگاه ها ودانشجویان برای چه بود؟ یعنی اگر چه این بازجوی تاریخ نگار شده جواب مشخص ندارد که بدهد. یعنی اگر مجبور شود که به آن اشاره کند خوب می داند که تبدیل طناب می شود وبر گردن خودش می افتد یا اینکه بیان آن تبدیل به تف وتاق وریش می شود. اما به وضوح قابل فهم است که چرا بازجوی گزارشگر وروایتگر اطلاعاتی به بازگوئی وقا یع دانشجوئی سال 59 اشاره نکرده وآن را سانسور کرده است؟ برای اینکه باندهای متحجر وخرافه پرست حاکم اکنون نیز پس ا از28 سال که سرکوبگری مداوم حاکمان ضد آزادی و ضد بشر ودشمن علم ودانش ودانشجو در جامعه ادامه داشته است هنوز هم آنقدر از قشر دانشجو وحشت واضطراب دارند که اتفاقاً از دانشجویانی که محصول ودست پرورده ی خود این رژیم می باشند صحبت از انقلاب فرهنگی دیگر در دانشگاه ها می کنند. ولی چون شهامت تکرار مشابه ی آن اعمال جنایت آمیز مشابه اردیبهشت ماه سال 59 را ندارند . بنابراین حاکمان متحجر وخرافه پرست وحشت و نگرانی خود از طریق انتصاب کردن رؤسای متحجر وبی سواد حوزه ی علمیه ی قم مرید آخوند انگلیسی ودزد مصباح یزدی را در دانشگاه ها دنبال کرده اند تا که دانشجویان معترض را کنترل و خاموش و اینگونه خفقان را جانشین همان یورش سراسر اردیبهشت ماه سال 59 به دانشگاه ها وانقلاب ضد فرهنگی کنند و تاریخ نگار اینگونه تفهیم کند که علت تهاجم در سال 59 به دانشگاه ها وعدم بازگوئی آن چه بوده است ؟ چون متحجران وخرافه پرستان حاکم نگران از آگاهی نسل جوان از سابقه حاکمان متحجر ضد علم ودانش می باشند که نکند اینان متوجه شوند زمان و تاریخ دشمنی اینان حاکمان سرکوبگر با قشر دانشجویان آگاه ومبارز از چه دورانی بوده است وترس ونگرانی این واقعیت است که اگر مشخص شود ولو برود که ریشه ی تاریخی اینکه چرا اکنون فضای دانشگاه ها تبدیل به پادگان شده است کجاست؟ چرا دانشجویان شناسائی و اخراج یا محاکمه وزندانی می شوند؟ آنگاه دیگر نتوانند خشم دانشجو را مهار کنند. زیرا که اگر بطور دقیق علت آن بازگو گردد. آنگاه معلوم می شود که هیچ فرقی میان شاه وشیخ نیست .همانگونه هیچ اختلافی میان حاکمان مستبد ومرتجع وسرکوبگران 16 آذر سال 32 با 13 آبان 57 و تیر18 سال 78 نیست. چونکه برای مستبدان و مرتجعان پیوسته قشر دانشجوی آزادیخواه و ضد استعمار و ضد ارتجاع خطر جدی وواقعی بوده است.. چونکه این دو ضد هم دیگری می باشند . بنابراین بهمین دلیل است که بازجوی تاریخ نگار شده علاقه ی از خود نشان نداده است که به وقایع تاریخی از دیبهشت ماه سال 59 اشاره کند که چرا کلیه ی دفاتر دانشجوئی در دانشگاه ها تعطیل ومنحل شد ودر عوض چماقداران حزب الهی در خیابان ها جایگزین آنان شدند و شروع جنگ ضد ملی و ضد میهنی مکمل فضای اختناقی در جامعه شد که ادامه ی همان سیاست یورش به دانشگا ه ها وتعطیل کردن به خیابان ها کشانده شده بود .
تاریخ نگار بازجو نه اینکه ازنمایش انتخابات ریاست جمهوری سال 58 سخنی نگفته است که چرا خمینی اجازه نداد مسعود رجوی جزو نامزدان ریاست جمهوری باشد . همچنین چرا اجازه نداد که هیچک از نمایندگان مجاهدین وارد مجلس شوند؟ همینطور چرا بازگوئی اردیبهشت ماه سال 59 و یورش دانشجوئی به دانشجویان را بطور کامل سانسور کرده است ، بلکه کوچکترین اشاره ای به سخنرانی بنی صدر در 14 اسفند 59 در دانشگاه تهران نکرده است که چرا بنی صدر در سخنرانی خود که ادعا کرد تنها رئیس جمهور در دنیاست که هم رئیس جمهور وهم رهبر اپوزیسیون نیز می باشد وچرا کارت های افشا شده ی مأموران کمیته با نام مشخصات را که جزو چماقداران وتهاجم کنندگان به شرکت کنند گان در این سخنرانی بودند در جلوی دوربین تلویزیون که بطور مستقیم پخش می شد گرفت. همچنین این تاریخ نگار بازجو بدون اینکه از فضای حفقان آن دوران بگوید که به اصطلاح فاز سیاسی گفته می شد وتذکر دهد که تا قبل از فرا رسیدن 30 خرداد ماه 60 چه تعداد از میلیشیا های نوجوان دختر وپسر هواداران مجاهدین به خاطر فروش وتوزیع نشریه مجاهد وبازوی انقلاب ارگان تبلیغی بخش کارگری مجاهدین در تهران وسایر شهرهای ایران بودند که به دست چماقداران وپاسداران وبسیجیان وکمیته چی ها شهید شدند ولی مجاهدین هر گز پاسخ تلافی جویانه قهر آمیز ندادند . یا اینکه این تاریخ نگار سانسور چی و وارونه گو بگوید که دلیل راه 60اندازی تظاهرات 500 هزار نفری هواداران مجاهدین در تهران در 30 خرداد سال برای چه بود که بازجوی تاریخ نگار ادعا کرده است که مجاهدین پایگاه مردمی نداشتند و بطر کمدی مدعی شده بود که مجاهدین عوامفریبی کرده بودند که از نیرو وپایگاه وسیع مردمی بر خوردارند. در صورتیکه رقم نیم میلیون نفری فقط در تهران به صحنه ی تظاهرات مسالمت آمیز تهرا ن کشانده شدند. اما خمینی از وحشت موج این تظاهرکنندگان که نکند انها به جلوی مجلس ارتجاع برسند دستور تیر و کشتار صادر کرد و تظاهر کنند گان بی دفاع به خاک و خون کشیده شدند وهر کس که دستگیر شد یا شبانه تیرباران شد ویا روز های بعد به جوخه های تیرباران سپرده شدند و شبکه ی تلویزیون رژیم جنایتکار ورسانه های اطلاع رسانی با وقاحت وسفاهت خمینی گونه تصاویز این نوجوانان را از تلویزیون به نمایش می گذاشتند واز بینند گان خواسته می شد که هر کس اینان را می شناسد با شماره های داده شده تماس بگیرند واطلاعات خودشان در مورد آنان را منتقل کنند . ولی تاریخ نگار بازجو به این حقایق اعتراف نکرده است و همانگونه که گفته شد به سبک بازجوئی سر باز جو پاسدار حسین شریعمتداری تاریخ نگاری کرده است و از جلاد معروف ومنفور زندان اوین اسدالله لاجوردی نقل قول کرده و در ازا ضربات وارده در 19 بهمن سال 60 و12 اردیبهشت و10 مرداد سال 61 گفته و به همان شیوه که به وی دیکته شده وقایع را تمام عیار سانسور وتحریف شده بازتاب داده است تا که ثابت کند چقدر تاریخ نویس و روایتگر تاریخی ناصادق وآلت دست و کفتر پرقیچی وزارت بد نام وزارت اطلاعات می باشد . البته که در مورد عبدالکریم لاهیجی هم دروغ گفته است که گفته ایشان جزو اعضای شورای ملی مقاومت بوده است . همینطور در مورد هدایت الله متین دفتری همینکه اشاره به نیمه پنهان کیهان کرده است . باز بازجوی تاریخ نگار شده گاف داده است که سرش توی کدامین توبره وآخور فرو رفته است وچگونه از کجا می خورد که می تواند اینگونه نشخوار وبلغور کند و بازهم بیشتر اثبات می کند که واقعاً چقدر این عنصر حقیر و بازجوی زندان اوین مستقل و بیطرف می باشد؟!!

هوشنگ – بهداد
قسمت یازدهم
http://andesheh.com/maghalat28/157.htm
قسمت دهم
http://andesheh.com/maghalat28/153.htm
قسمت نهم
http://andesheh.com/maghalat28/142.htm
قسمت هشتم
http://andesheh.com/maghalat28/131.htm
قسمت هفتم
http://andesheh.com/maghalat28/114.htm
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm

روزنامه ی کیهان چهار شنبه 3 مرداد ماه سال - 86
هسته هاي ترور رهايي از تو هم - 13
به قلم عضو سابق سازمان مجاهدين خلق ماجراي تشكيل هسته هاي مقاومت