نقد وبررسی " انحصار طلبان پوپوليست (يادداشت روز) " روزنامه ی جمهوری سلامی سه شنبه 12 تیر ماه سال1386
"اوج جنگ جناحی قدرت و رو کردن ارقام نجومی پورسانت و رانتخواری و..."
هرروز که از طرح سهمیه بندی بنزین وگران شدن قیمت آن می گذرد جنگ وجدال میان باندهای مافیائی صاحب قدرت ونفوذ ومنافع پیرامون این موضوع تند وتیز تر می شود . اکنون رقابت ها به مرحله ای رسیده است که جناح مغلوب بها نه گیر آورده است تا که فرصت طلبانه برروی موج نارضایتی عمومی سوار شود و از واکنش خشمگینانه ی آنان برای تبرئه کردن خودش وزیر سئوال بردن جریان غالب بهره برداری کند تااینکه وانمود کند گویا خودش حامی مردم می باشد ونه نقشی در سرسرکوبی وبه وجود آمدن شرایط کنونی نداشته است ، بلکه به دلیل اینکه در کنار مردم بوده است از سوی جناح غالب کنار گذ اشته شد. ولی درعوض جریان غالب که همه اهرم های قدرت واطلاعاتی و مطبوعاتی را در اختیار دارد ضمن اعتراف به بیماری اقتصاد وتک محصولی بودن نفت و... دست رقیب ماموت خوانده شده وغارتگری هایش را اینگونه افشاکرده است:
"بيماري و رنج هاي اقتصاد كشور ما متعدد است. از وضعيت تك محصولي و وابسته به نفت بگيريد تا نابرابري واردات و صادرات غيرنفتي. از نقدينگي و دلالي به جاي سرمايه گذاري مولد تا ركود و تورم توأمان. از توزيع ناعادلانه ثروت تا بيكاري و تورم. اما شايد بتوان گفت بزرگترين رنج و بيماري اين اقتصاد، ماموت هاي گردن كلفتي هستند كه ثروت و نفوذي به هم زده و حزب و دارودسته و روزنامه و رسانه هايي فراهم كرده اند تا هر وقت اراده اي براي اصلاح و علاج اين پيكره رنجور پيدا مي شود، با انواع لطايف الحيل از جمله شانتاژ و فضاسازي رسانه اي- در كنار اعمال نفوذهاي آشكار و نهان- به مقابله برمي خيزند و مسئله خيانت بارتر، نه رويارويي آشكار آنان بلكه كوشش براي فريب مردم و نخبگان و مديران است چندان كه تصور شود آنها خواهان اصلاح و علاجند اما شيوه علاج چيز ديگري است غير از آن اراده هاي تغيير كه شكل گرفته است."
پاسدار یادداشت روز نویس در دنباله ی یادداشت روز خود به پیدایش ماموت ها ونقش آنان پرداخته که چنین است"
"شايد ماموت ها عبارت گنگي باشد اما اين اصطلاحي بود كه زماني روزنامه زنجيره اي بنيان( به سردبيري علي رضا علوي تبار) درباره يكي از اعضاي سابق هيئت مديره شركت نفتي پتروپارس- به عنوان يك هم آئين خود- به كار برد تا بر پدرخواندگي وي در ميان جريان افراطي تأكيد ورزد. اين پدرخوانده و امثال وي آن قدر نفوذ داشتند كه شوراي اقتصاد دولت وقت را متاثر و مقهور خويش كنند چندان كه وزير نفت 2مرداد 1380در گفت وگو با روزنامه آفتاب يزد اذعان كرد «با تصميم شوراي اقتصاد مقرر شد مناقصه واگذاري فاز يك حوزه نفتي پارس جنوبي به شركت پتروپارس ترك شود.»طبق قانون پروژه هاي اجرايي دولتي به مناقصه گذاشته مي شود تا هر شركت و پيمانكاري اعلام آمادگي كرد پروژه را در حداقل زمان و با كمترين هزينه عملي كند و در عين حال صلاحيت و توانايي اش احراز شد، كار به او واگذار شود. بدين ترتيب از منابع ملي كمتر هزينه مي شود و بهره وري افزايش مي يابد. اما درباره پتروپارس تخلف ترك مناقصه صورت گرفت و فاز يك پروژه واگذار شد كه پس از آن چند فاز ديگر در پارس جنوبي مجموعا به ارزش 5/7ميليارد دلار به اين شركت تازه تأسيس با سرمايه 50هزار دلاري واگذار شد شركتي كه هيچ سابقه اي نداشت و تا قبل از اعتراض منتقدان، متوليان آن معلوم نكردند شركتي خصوصي است يا دولتي؟ در عمل نيز همان فاز يك با 5/1سال تأخير به بهره برداري رسيد در حالي كه معلوم بود هر يك روز راه اندازي زودتر آن مساوي با چند ده ميليون دلار سود براي كشور است. در عين حال شركت حاضر نشد جريمه ده ها ميليون دلاري تأخير در تحويل پروژه را پرداخت نمايد.اين ماجرا و مشابه هاي آن رخ داد چون مدعيان آزادسازي اقتصاد و رقابتي كردن آن، نگاهي كاملا انحصاري به عرصه داشتند و هيچ رقيب و رقابتي را برنمي تافتند. نتيجه مشخص بود؛ افزايش هزينه هاي عمومي و هرز رفتن و حيف و ميل بيت المال، كاهش بهره وري، افزايش قيمت تمام شده كالاها و خدمات، بي رغبتي صاحبان سرمايه به سرمايه گذاري سالم و مولد و سوق آنها به دلالي و بورس بازي زمين و انواع فعاليت هاي اقتصادي نامشروع."
پاسدار یادداشت روز نویس مطلع از همه غارتگری ها در دنباله افشاگری و غارتگری هائی که صرفاً به جناح رقیب ارتباط دارد ، دروغین بودن بازی مضحک ومسخره ی مبارزه با شیطان بزرگ دشمنی تاکتیکی با آمریکا را ناخوسته رو کرده است. زیرا از همکاری با شرکت الیبرتون وابسته به دیگ چینی گفته و در ادامه از دریافت پورسانت های بسیار کلان و فراوان آقازاده های نام نبرده شده ی ماموت ها گفته است که البته منظور آقازاده های رفسنجانی می باشد . اعتراف به بخشی از غارتگری های دوم خردادی ها در زمینه ی قرا ردادهای نفتی وگازی چنین است:
"سخن تنها بر سر پتروپارس نيست. پس از مدتي معلوم شد شركت كيش اورينتال (همكار شركت هاليبرتون وابسته به ديك چني) براي يك قلم قرارداد، نيم ميليون دلار رشوه به يكي از مشاوران ارشد شركت نفت داده است. چندي بعد خبر آمد شركت نروژي استات اويل حدود 15ميليون دلار براي گرفتن برخي قراردادها در ايران رشوه پرداخته است. مدتي پس از آن معلوم شد گاز را كه قيمت جهاني آن 230دلار است با برخي دلالي ها و لابي هاي آلوده، 14برابر زير قيمت (5/17دلار) و براي 20سال به طرف اماراتي فروخته اند چون در يك قلم رشوه، يكي از دلالان در ازاي دريافت ماهانه 270هزار دلار (سالانه 2/3ميليون دلار) موفق شده برخي مقامات وزارت نفت را براي امضاي قرارداد توجيه كارشناسي! كند و... سياسي و آزادي بيان محترم! اما اين قضيه پتروپارس و تخلفات صورت گرفته در آن چيست؟ "
یادداشت روز نویس پاسدار از شیوه ی خودمانی کردن به جای خصوصی سازی ها در زمان رفسنجانی وخاتمی گفته ودر ادامه از شیوه ی واردات خودرو ها وبا فروش 2،3 برابر قیمت گفته که چگونه اکنون همه ی آنان فراموش شده است و فقط به معلول گرانی سهمیه بندی بنزین اینگونه گفته اند:
"انحصاري، اختصاصي و خودماني كردن عرصه اقتصاد تحت عنوان دروغين خصوصي سازي و آزادسازي اقتصاد، بيماري بزرگي بود كه طي ساليان به تدريج و با حوصله در تن و جان اقتصاد مملكت تزريق شد، سودش از آن پدرخوانده ها و مافياها و زيانش بر شانه معاش مردم. وقتي انحصارها تقويت شد و مدعيان اقتصاد آزاد طي 16-15سال رخنه و سيطره بر دولت، با 122هزار ميليارد تومان سرمايه گذاري جديد از جيب مردم، حجم دولت را 39برابر كردند، به تدريج آثار خانمان برانداز آن آشكار شد؛ روند نزولي بهره وري، افزايش هزينه هاي عمومي، جرياني شدن ماجراي تبعيض و فساد اقتصادي، پايداري تورم، ركود در عرصه اشتغال زايي و... انواع دشواري ها و محنت هايي از اين دست.اين روزها ماجراي بنزين، بحث هاي مختلفي را داغ كرده است. همين ماجراي خودرو را درنظر بگيريد؛ بازاري انحصاري و پرسود كه آنچه در آن اهميت و اولويت داشته سودهاي مضاعف است و آنچه كمتر مورد توجه واقع شده، كيفيت و گارانتي است. اين حق مردم است از مدعيان سياست اقتصاد آزاد بپرسند چرا بايد خودرويي كه طبق برآورد كارشناسي 3، 4يا 6ميليون ارزش دارد به 6، 8 يا 12ميليون فروخته شود. اين را اضافه كنيد به تسهيلات برخي بانك ها و موسسات مالي خاص كه عملا براي يك خودروي 7 ميليوني 2 تا 3 ميليون سود مضاعف مي گيرند و در واقع قيمت يك خودرو به 3 برابر افزايش مي يابد. چرا؟ چون تنها چيزي كه در برخي سياستگذاري ها لحاظ نشده سود و منفعت عمومي است كه نمي تواند در مسالمت با منافع و امتيازهاي خاص باشد.اين روزها كه بحث بنزين بالا گرفته و دولت مجبور است با به جا آوردن قضاي تكاليف انباشته دولت هاي سازندگي و اصلاحات، اقدام به سهميه بندي و ساماندهي مصرف كند، صداي ماموت ها بلند شده كه امان از معيشت مردم و اجحاف دولت بر آنان! در اين نوشتار مجال آن نيست كه به علل ناگزير سهميه بندي بنزين و فشار آن بر زندگي مردم بپردازيم."
پاسدار حسین شریعتمداری بدون آنکه بگوید چرا خودش در دوران رفسنجانی نه اینکه از دولت سازندگی وتعدیل اقتصادی و خودمانی سازی وی دفاع می کرد، بلکه در کنار سعید امامی و علی فلاحیان برای ترور مخالفین وسر به نیست کردن آنان در داخل وخارج از کشور در کنار رفسنجانی بود وبدون آنکه توضیح دهد که قراداد 7 میلیارد دلاری سال گذشته دولت کنونی با سپاه پاسداران وبسیج چه فرقی با قرار داده های مشابه در زمان رفسنجانی وخاتمی دارد . زیرا هر دو بر ضد منافع مردم ایران می باشد وسود غارتگری را بطور مستقیم توی کیسه ی باندهای مافیائی دزد غارتگر واریز می کند ولی روی سخن به دولتمردان کارگزارانی و اصلاح طلبان و انتقام آنان از احمدی نژاد گفته و عملکرد آنان که تأکید کرده حتی یک روده ی راست ندارند چنین تشریح کرده است:
"اما سخن اين است كه خوش غيرت ها! دولت نهم اگر ناگزير از اين جراحي اقتصادي است، جور شماياني را مي كشد كه در زمان تصدي خود مي توانستيد- و بايد- صرفاً با تجويز داروهاي كم دردسر به پيشگيري و درمان در همان بدو امر بپردازيد اما نكرديد به دلايل مختلف از جمله سودهاي كلان توليد و فروش انحصاري خودرو. به راستي اگر قرار بود مردم به جاي خودرو شخصي از سيستم حمل و نقل عمومي استفاده كنند، آن سودهاي مفت و محيرالعقول بايد از كجا تامين مي شد؟جز اين است كه ادعا مي كرديد دولت نهم، پوپوليست (عوام فريب) است؟ شما را به آن وجدان نداشته! اين دولتي كه رنجش مردم و اقتصاد خو كرده- و البته ناچار- به مصرف بي قواره بنزين را بر جان خريده و حاضر نشده به قيمت فريب و جلب رضايت راي دهندگان، مصلحت حقيقي كشور و ملت را قرباني كند پوپوليست است يا شماها كه در قوانين برنامه پنج ساله توسعه و بودجه هاي ساليانه، مكرراً ساماندهي و كاهش تدريجي مصرف بنزين و واقعي سازي قيمت آن را تصويب كرديد اما به اجرا نگذاشتيد؟! مگر ادعا نمي كنيد چاره، آزادسازي قيمت است نه سهميه بندي؟ پس چرا به تدريج طي 16 سال اين كار را نكرديد؟ و اگر مدعي نگراني معيشت مردم از بابت سهميه بندي فعلي- ساماندهي مصرف- هستيد چرا دم از آزادسازي كه رنجي مضاعف تر دارد مي زنيد؟ آيا يك روده راست در مجموعه گفتمان اقتصادي شما پيدا مي شود؟ اساساً چرا روند تبليغي- تحليلي شما نه مشابه كه طابق النعل بالنعل بي بي سي و صداي آمريكا شده است؟ از كي شما و بي بي سي و صداي آمريكا شريك غم و رنج هاي مردم ايران شده ايد؟از چه كسي مي خواهيد انتقام بگيريد؟ از دولت احمدي نژاد؟ يا مردمي كه از عملكرد فرصت سوز و سياه شما به تنگ آمدند و بساط انحصارتان را به هم ريختند؟"
درخاتمه اینکه ا کنون که تضاد ورقابت های باندهای مافیائی و غارتگر باندهای غالب ومغلوب آنچنان اوج گرفته شده است که رقبا مجبور شده اند برای رو کم کردن هم دیگر بخشی از عملکرد غارتگری های هم دیگر را افشا کنند و اکنون بطور علنی خودشان اعتراف می کنند که چه ارقام نجومی غارتگری ورشوه گیری ها در قراردادهای نقتی وگازی شده است . بنابراین حال بهتر مشخص می شود که تا کجا وچه اندازه شعار های حکومت از آنان مستضعفان خمینی دروغ وعوامفریبانه بوده است واقتصاد مال خر است تا کجا شیادانه و منحرف کردن اذهان عمومی از اهداف کثیف و پلید وخائنانه ی پشت پرده بوده است. همانگونه که شعار تاکتیکی مبارزه با شیطان بزرگ و ابراز دشمنی با آمریکا چقدر رذیلانه وحقه بازانه بوده است که اکنون خودشان اعتراف می کنند با شركت كيش اورينتال همكار شركت هاليبرتون وابسته به ديك چني قرار داد بسته اند. ولی مخالفان را به جاسوس وهمکار آمریکا متهم می کنند. حال که مشخص شد دعوا ونزاع فقط برای انحصاری کردن قدرت وثروت وغارتگری باندی می باشد باید پرسش کرد که آیا جناح های رژیم تروریستی با هم دیگر فرق دارند؟ و آیاهنوز هم شکی در براندازی کامل این رژیم ضد بشری و قرون وسطائی باقی مانده است؟
هوشنگ – بهداد
سه شنبه 12 تیر ماه سال 1386
"اوج جنگ جناحی قدرت و رو کردن ارقام نجومی پورسانت و رانتخواری و..."
هرروز که از طرح سهمیه بندی بنزین وگران شدن قیمت آن می گذرد جنگ وجدال میان باندهای مافیائی صاحب قدرت ونفوذ ومنافع پیرامون این موضوع تند وتیز تر می شود . اکنون رقابت ها به مرحله ای رسیده است که جناح مغلوب بها نه گیر آورده است تا که فرصت طلبانه برروی موج نارضایتی عمومی سوار شود و از واکنش خشمگینانه ی آنان برای تبرئه کردن خودش وزیر سئوال بردن جریان غالب بهره برداری کند تااینکه وانمود کند گویا خودش حامی مردم می باشد ونه نقشی در سرسرکوبی وبه وجود آمدن شرایط کنونی نداشته است ، بلکه به دلیل اینکه در کنار مردم بوده است از سوی جناح غالب کنار گذ اشته شد. ولی درعوض جریان غالب که همه اهرم های قدرت واطلاعاتی و مطبوعاتی را در اختیار دارد ضمن اعتراف به بیماری اقتصاد وتک محصولی بودن نفت و... دست رقیب ماموت خوانده شده وغارتگری هایش را اینگونه افشاکرده است:
"بيماري و رنج هاي اقتصاد كشور ما متعدد است. از وضعيت تك محصولي و وابسته به نفت بگيريد تا نابرابري واردات و صادرات غيرنفتي. از نقدينگي و دلالي به جاي سرمايه گذاري مولد تا ركود و تورم توأمان. از توزيع ناعادلانه ثروت تا بيكاري و تورم. اما شايد بتوان گفت بزرگترين رنج و بيماري اين اقتصاد، ماموت هاي گردن كلفتي هستند كه ثروت و نفوذي به هم زده و حزب و دارودسته و روزنامه و رسانه هايي فراهم كرده اند تا هر وقت اراده اي براي اصلاح و علاج اين پيكره رنجور پيدا مي شود، با انواع لطايف الحيل از جمله شانتاژ و فضاسازي رسانه اي- در كنار اعمال نفوذهاي آشكار و نهان- به مقابله برمي خيزند و مسئله خيانت بارتر، نه رويارويي آشكار آنان بلكه كوشش براي فريب مردم و نخبگان و مديران است چندان كه تصور شود آنها خواهان اصلاح و علاجند اما شيوه علاج چيز ديگري است غير از آن اراده هاي تغيير كه شكل گرفته است."
پاسدار یادداشت روز نویس در دنباله ی یادداشت روز خود به پیدایش ماموت ها ونقش آنان پرداخته که چنین است"
"شايد ماموت ها عبارت گنگي باشد اما اين اصطلاحي بود كه زماني روزنامه زنجيره اي بنيان( به سردبيري علي رضا علوي تبار) درباره يكي از اعضاي سابق هيئت مديره شركت نفتي پتروپارس- به عنوان يك هم آئين خود- به كار برد تا بر پدرخواندگي وي در ميان جريان افراطي تأكيد ورزد. اين پدرخوانده و امثال وي آن قدر نفوذ داشتند كه شوراي اقتصاد دولت وقت را متاثر و مقهور خويش كنند چندان كه وزير نفت 2مرداد 1380در گفت وگو با روزنامه آفتاب يزد اذعان كرد «با تصميم شوراي اقتصاد مقرر شد مناقصه واگذاري فاز يك حوزه نفتي پارس جنوبي به شركت پتروپارس ترك شود.»طبق قانون پروژه هاي اجرايي دولتي به مناقصه گذاشته مي شود تا هر شركت و پيمانكاري اعلام آمادگي كرد پروژه را در حداقل زمان و با كمترين هزينه عملي كند و در عين حال صلاحيت و توانايي اش احراز شد، كار به او واگذار شود. بدين ترتيب از منابع ملي كمتر هزينه مي شود و بهره وري افزايش مي يابد. اما درباره پتروپارس تخلف ترك مناقصه صورت گرفت و فاز يك پروژه واگذار شد كه پس از آن چند فاز ديگر در پارس جنوبي مجموعا به ارزش 5/7ميليارد دلار به اين شركت تازه تأسيس با سرمايه 50هزار دلاري واگذار شد شركتي كه هيچ سابقه اي نداشت و تا قبل از اعتراض منتقدان، متوليان آن معلوم نكردند شركتي خصوصي است يا دولتي؟ در عمل نيز همان فاز يك با 5/1سال تأخير به بهره برداري رسيد در حالي كه معلوم بود هر يك روز راه اندازي زودتر آن مساوي با چند ده ميليون دلار سود براي كشور است. در عين حال شركت حاضر نشد جريمه ده ها ميليون دلاري تأخير در تحويل پروژه را پرداخت نمايد.اين ماجرا و مشابه هاي آن رخ داد چون مدعيان آزادسازي اقتصاد و رقابتي كردن آن، نگاهي كاملا انحصاري به عرصه داشتند و هيچ رقيب و رقابتي را برنمي تافتند. نتيجه مشخص بود؛ افزايش هزينه هاي عمومي و هرز رفتن و حيف و ميل بيت المال، كاهش بهره وري، افزايش قيمت تمام شده كالاها و خدمات، بي رغبتي صاحبان سرمايه به سرمايه گذاري سالم و مولد و سوق آنها به دلالي و بورس بازي زمين و انواع فعاليت هاي اقتصادي نامشروع."
پاسدار یادداشت روز نویس مطلع از همه غارتگری ها در دنباله افشاگری و غارتگری هائی که صرفاً به جناح رقیب ارتباط دارد ، دروغین بودن بازی مضحک ومسخره ی مبارزه با شیطان بزرگ دشمنی تاکتیکی با آمریکا را ناخوسته رو کرده است. زیرا از همکاری با شرکت الیبرتون وابسته به دیگ چینی گفته و در ادامه از دریافت پورسانت های بسیار کلان و فراوان آقازاده های نام نبرده شده ی ماموت ها گفته است که البته منظور آقازاده های رفسنجانی می باشد . اعتراف به بخشی از غارتگری های دوم خردادی ها در زمینه ی قرا ردادهای نفتی وگازی چنین است:
"سخن تنها بر سر پتروپارس نيست. پس از مدتي معلوم شد شركت كيش اورينتال (همكار شركت هاليبرتون وابسته به ديك چني) براي يك قلم قرارداد، نيم ميليون دلار رشوه به يكي از مشاوران ارشد شركت نفت داده است. چندي بعد خبر آمد شركت نروژي استات اويل حدود 15ميليون دلار براي گرفتن برخي قراردادها در ايران رشوه پرداخته است. مدتي پس از آن معلوم شد گاز را كه قيمت جهاني آن 230دلار است با برخي دلالي ها و لابي هاي آلوده، 14برابر زير قيمت (5/17دلار) و براي 20سال به طرف اماراتي فروخته اند چون در يك قلم رشوه، يكي از دلالان در ازاي دريافت ماهانه 270هزار دلار (سالانه 2/3ميليون دلار) موفق شده برخي مقامات وزارت نفت را براي امضاي قرارداد توجيه كارشناسي! كند و... سياسي و آزادي بيان محترم! اما اين قضيه پتروپارس و تخلفات صورت گرفته در آن چيست؟ "
یادداشت روز نویس پاسدار از شیوه ی خودمانی کردن به جای خصوصی سازی ها در زمان رفسنجانی وخاتمی گفته ودر ادامه از شیوه ی واردات خودرو ها وبا فروش 2،3 برابر قیمت گفته که چگونه اکنون همه ی آنان فراموش شده است و فقط به معلول گرانی سهمیه بندی بنزین اینگونه گفته اند:
"انحصاري، اختصاصي و خودماني كردن عرصه اقتصاد تحت عنوان دروغين خصوصي سازي و آزادسازي اقتصاد، بيماري بزرگي بود كه طي ساليان به تدريج و با حوصله در تن و جان اقتصاد مملكت تزريق شد، سودش از آن پدرخوانده ها و مافياها و زيانش بر شانه معاش مردم. وقتي انحصارها تقويت شد و مدعيان اقتصاد آزاد طي 16-15سال رخنه و سيطره بر دولت، با 122هزار ميليارد تومان سرمايه گذاري جديد از جيب مردم، حجم دولت را 39برابر كردند، به تدريج آثار خانمان برانداز آن آشكار شد؛ روند نزولي بهره وري، افزايش هزينه هاي عمومي، جرياني شدن ماجراي تبعيض و فساد اقتصادي، پايداري تورم، ركود در عرصه اشتغال زايي و... انواع دشواري ها و محنت هايي از اين دست.اين روزها ماجراي بنزين، بحث هاي مختلفي را داغ كرده است. همين ماجراي خودرو را درنظر بگيريد؛ بازاري انحصاري و پرسود كه آنچه در آن اهميت و اولويت داشته سودهاي مضاعف است و آنچه كمتر مورد توجه واقع شده، كيفيت و گارانتي است. اين حق مردم است از مدعيان سياست اقتصاد آزاد بپرسند چرا بايد خودرويي كه طبق برآورد كارشناسي 3، 4يا 6ميليون ارزش دارد به 6، 8 يا 12ميليون فروخته شود. اين را اضافه كنيد به تسهيلات برخي بانك ها و موسسات مالي خاص كه عملا براي يك خودروي 7 ميليوني 2 تا 3 ميليون سود مضاعف مي گيرند و در واقع قيمت يك خودرو به 3 برابر افزايش مي يابد. چرا؟ چون تنها چيزي كه در برخي سياستگذاري ها لحاظ نشده سود و منفعت عمومي است كه نمي تواند در مسالمت با منافع و امتيازهاي خاص باشد.اين روزها كه بحث بنزين بالا گرفته و دولت مجبور است با به جا آوردن قضاي تكاليف انباشته دولت هاي سازندگي و اصلاحات، اقدام به سهميه بندي و ساماندهي مصرف كند، صداي ماموت ها بلند شده كه امان از معيشت مردم و اجحاف دولت بر آنان! در اين نوشتار مجال آن نيست كه به علل ناگزير سهميه بندي بنزين و فشار آن بر زندگي مردم بپردازيم."
پاسدار حسین شریعتمداری بدون آنکه بگوید چرا خودش در دوران رفسنجانی نه اینکه از دولت سازندگی وتعدیل اقتصادی و خودمانی سازی وی دفاع می کرد، بلکه در کنار سعید امامی و علی فلاحیان برای ترور مخالفین وسر به نیست کردن آنان در داخل وخارج از کشور در کنار رفسنجانی بود وبدون آنکه توضیح دهد که قراداد 7 میلیارد دلاری سال گذشته دولت کنونی با سپاه پاسداران وبسیج چه فرقی با قرار داده های مشابه در زمان رفسنجانی وخاتمی دارد . زیرا هر دو بر ضد منافع مردم ایران می باشد وسود غارتگری را بطور مستقیم توی کیسه ی باندهای مافیائی دزد غارتگر واریز می کند ولی روی سخن به دولتمردان کارگزارانی و اصلاح طلبان و انتقام آنان از احمدی نژاد گفته و عملکرد آنان که تأکید کرده حتی یک روده ی راست ندارند چنین تشریح کرده است:
"اما سخن اين است كه خوش غيرت ها! دولت نهم اگر ناگزير از اين جراحي اقتصادي است، جور شماياني را مي كشد كه در زمان تصدي خود مي توانستيد- و بايد- صرفاً با تجويز داروهاي كم دردسر به پيشگيري و درمان در همان بدو امر بپردازيد اما نكرديد به دلايل مختلف از جمله سودهاي كلان توليد و فروش انحصاري خودرو. به راستي اگر قرار بود مردم به جاي خودرو شخصي از سيستم حمل و نقل عمومي استفاده كنند، آن سودهاي مفت و محيرالعقول بايد از كجا تامين مي شد؟جز اين است كه ادعا مي كرديد دولت نهم، پوپوليست (عوام فريب) است؟ شما را به آن وجدان نداشته! اين دولتي كه رنجش مردم و اقتصاد خو كرده- و البته ناچار- به مصرف بي قواره بنزين را بر جان خريده و حاضر نشده به قيمت فريب و جلب رضايت راي دهندگان، مصلحت حقيقي كشور و ملت را قرباني كند پوپوليست است يا شماها كه در قوانين برنامه پنج ساله توسعه و بودجه هاي ساليانه، مكرراً ساماندهي و كاهش تدريجي مصرف بنزين و واقعي سازي قيمت آن را تصويب كرديد اما به اجرا نگذاشتيد؟! مگر ادعا نمي كنيد چاره، آزادسازي قيمت است نه سهميه بندي؟ پس چرا به تدريج طي 16 سال اين كار را نكرديد؟ و اگر مدعي نگراني معيشت مردم از بابت سهميه بندي فعلي- ساماندهي مصرف- هستيد چرا دم از آزادسازي كه رنجي مضاعف تر دارد مي زنيد؟ آيا يك روده راست در مجموعه گفتمان اقتصادي شما پيدا مي شود؟ اساساً چرا روند تبليغي- تحليلي شما نه مشابه كه طابق النعل بالنعل بي بي سي و صداي آمريكا شده است؟ از كي شما و بي بي سي و صداي آمريكا شريك غم و رنج هاي مردم ايران شده ايد؟از چه كسي مي خواهيد انتقام بگيريد؟ از دولت احمدي نژاد؟ يا مردمي كه از عملكرد فرصت سوز و سياه شما به تنگ آمدند و بساط انحصارتان را به هم ريختند؟"
درخاتمه اینکه ا کنون که تضاد ورقابت های باندهای مافیائی و غارتگر باندهای غالب ومغلوب آنچنان اوج گرفته شده است که رقبا مجبور شده اند برای رو کم کردن هم دیگر بخشی از عملکرد غارتگری های هم دیگر را افشا کنند و اکنون بطور علنی خودشان اعتراف می کنند که چه ارقام نجومی غارتگری ورشوه گیری ها در قراردادهای نقتی وگازی شده است . بنابراین حال بهتر مشخص می شود که تا کجا وچه اندازه شعار های حکومت از آنان مستضعفان خمینی دروغ وعوامفریبانه بوده است واقتصاد مال خر است تا کجا شیادانه و منحرف کردن اذهان عمومی از اهداف کثیف و پلید وخائنانه ی پشت پرده بوده است. همانگونه که شعار تاکتیکی مبارزه با شیطان بزرگ و ابراز دشمنی با آمریکا چقدر رذیلانه وحقه بازانه بوده است که اکنون خودشان اعتراف می کنند با شركت كيش اورينتال همكار شركت هاليبرتون وابسته به ديك چني قرار داد بسته اند. ولی مخالفان را به جاسوس وهمکار آمریکا متهم می کنند. حال که مشخص شد دعوا ونزاع فقط برای انحصاری کردن قدرت وثروت وغارتگری باندی می باشد باید پرسش کرد که آیا جناح های رژیم تروریستی با هم دیگر فرق دارند؟ و آیاهنوز هم شکی در براندازی کامل این رژیم ضد بشری و قرون وسطائی باقی مانده است؟
هوشنگ – بهداد
سه شنبه 12 تیر ماه سال 1386