تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت هفتم
در روند بیان زنجیره ای تواب سابق زندان اوین که تاریخ نگار انقلاب شده است در بخش هشتم ، اتهام عنوانی که این تواب سابق زندان اوین با نام "مصادره انقلاب اسلامي مردم رهايي از تو هم – 8" برای نوشتار بررسی تاریخ نگاری وارونه ی خود برگزیده است. بطور شفا ف می گوید که چگونه این عنصر ناصادق است وچرا فرافکنی کرده و این مدعی کمدی به خودش گل وسور زده است ؟ یعنی اینکه تاکتیکی که خمینی و پیروان مرتجع اش برای قبضه و مصادره کردن انقلاب بکار برد ومسیر واهداف انقلاب و اهداف و آرمان انقلابیون ومطالبات وخواست توده های مردم را منحرف کردند و سازمان های سیاسی را از صحنه ی حتی فعالیت سیاسی حذف نمودند . در حقیقت انقلاب را تمام عیار ملاخورش کردند ولی عجیب است که این تواب سابق و تاریخ نگار کنونی شده عملکرد خمینی و حامیانش را به انقلابیون ومجاهدین نسبت داده است !البته از این تواب سابق زندان اوین وهمکارشدن با سربازجو وشکنجه گر معروف وتواب و سناریوساز منفور و تحریف گر خبره وحرفه ای پاسدار حسین شریعتمداری ودر روزنامه ی اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی کیهان همکاری و قلمزنی کردن جز اینگونه هنرنمائی های نشان دادن جای دوست ودشمن و وارونه بازتاب دادن حقایق انتظار دیگری نمی رود .
اما همانگونه که در نقدهای شماره ی پیشین اشاره شد از افتخارات خمینی این بود که هیچ زمان علیه ی رژیم شاه حکم جهاد نداده بود و در شرایطی که مردم وجوانانی که هرروز در صفوف اول مبارزه ونبرد وتظاهرات با ارتش وارگان های سرکوبگر شاه در سراسر شهرهای ایران بودند و خبرهائی که از طریق رانندگان اتوبوس های مسافربری درون شهرها می رسید و دهان به دهان ویا در مطبوعات بازتاب داده می شد، روزانه تعدادی از معترضین کشته ومجروح ودستگیر می شدند . از سو دیگر تظاهر کنندگان فریاد سر می داند که رهبران مارا مسلح کنید. ولی گوش خمینی و پیروانش بدهکار اینگونه پژواک فریادها نبود تا چه رسد به اینکه گروه های مسلح پیرو خودش داشته باشد که تواب سابق زندان اوین ادعای آن را کرده است. بلکه برعکس پیوسته تلاش می نمودند که از سمت وسوی رادیکال شدن مسیر مبارزه جلوگیری نمایند تااینکه طبق توافقات و زد وبندهای انجام گرفته در پشت پرده به شود تا که مسیر وآهنگ جابجائی قدرت به پیش برده شود. بنابراین اکنون معلوم است که چرا تواب زندانی وتا ریخ نگار شده هیچگونه اشاره ای به زمان آزادشدن آخرین گروه زندانیان در زمان شاه نمی کند که مسعودرجوی وزنده یاد موسی خیابانی درمیان آنان بودند و چرا سانسور شده است که چگونه اینان مورد استقبال مردم غیور تهران واقع شدند. یااینکه چرا این تاریخ نگار تواب بدون آنکه به تاریخ آمدن خمینی به تهران اشاره ای کند و بگوید که ایشان چه در بهشت زهرا چه گفت و چرا خمینی به همه ی آن گفته وادعاها وقول های داده شده ی خود در بهشت زهرای تهران پشت پا زد؟ چرا تاریخ نگار وتواب سابق زندان اوین با پریدن از روی این وقایع تاریخی به بررسی روزهای 1 و 22 بهمن ماه سال 1357 رسیده است . البته همانگونه که خود تواب تاریخ نگار هم مجبور شده است اعتراف کند که حرکت های قهر آمیز مسلحانه روزهای 21 و 22 بهمن سال 57 کاملاً مردمی بوده است و هیچگونه ارتباطی به ادعای مضحک اینکه گفته شده بود که همافران در زمان شاه با خامنه ای منقلی ارتباط داشتند وایشان اینان را ساماندهی کرده بود ندارد، بلکه این اعضای فدائیان ومجاهدین بودند که این عملیات قهر آمیز نظامی را در کنار بخشی از نیروهای انقلابی ارتش و نیروی هوائی و همافران در چنین روزهائی سازماندهی کردند و به همین دلیل بود که پس از سقوط کامل رژیم شاه اولین پیام بنی صدر و خمینی تحویل دادن سلاح های مصادره شده از پادگان ها به اولین مسجد یا کمیته هر محله بود. زیرا که زد وبند چیان وحشت از مسلح ماندن توده ها ورادیکال شدن شرایط ونبودن جا ومکان برای خودشان داشتند . زیرا که به خوبی می دانستند اگر چنانچه تلاش برای خلع سلاح کردن توده های مسلح نکنند در پروسه و روند بعدی نمی توانند سر نیرو های انقلابی را بر زیرآب کنند که اکنون تواب سابق زندان اوین بتواند در پوشش تاریخ نگار شدن اینگونه ادعا وگزارش سانسور وممیزی شده به کند:
ا"وج اين تبليغات در روزهاي 20 تا 22 بهمن 1357 و در جريان مبارزه مسلحانه عمومي آن چند روز و سپس به ويژه ماه هاي پس از پيروزي انقلاب اتفاق افتاد و اين در حالي بود كه آن قيام مسلحانه كاملاً مردمي بود و با حضور فعال توده هاي مردم و گروه هاي مسلح پيرو امام خميني پيش مي رفت. در اين روزها تبليغات رسانه هاي موجود در داخل و خارج كشور عمدتاً بر روي مجاهدين خلق و چريك هاي فدايي خلق و حزب توده بود، گويي كه اينان قيام مسلحانه ايام 20 تا 22 بهمن 1357 را به دست دارند!! "
شایان یادآوریست که صاحب این نوشتار در روزهای حول وحوش 20 21 و و..22 بهمن در تهران بود وشاهد شور وذوق فراوان وسنگر بندی های خیابانی و تشکیل شوراهای محلی و حضور بسیار پررنگ نسل جوان ومردمی بود که وقتی که در روز 22 بهمن سال 57 خبری شابع شد که درب الکترونیکی زندان اوین بسته شده وتعدادی در داخل مانده اند که نیاز به کمک و دستگاه جوش برای باز کردن درب زندان اوین دارند چه تعداد دستگاههای گوناگون جوش با انواع واقسام وسیله ها وخودروهای مجانی همگی خودشان را به جلوی درب زندان اوین رسانده بودند که هنگامیکه من با دیگران رسیدیم خوشبختانه درب زندان اوین باز شده بود واعلام می شد که دیگر نیاز به دستگاه جوش نمی باشد . یا اینکه در اول خیابان بهار و خانه ی سرهنگ زیبائی که گفته می شد بخشی از زندانیان سیاسی اینجا مورد شکنجه وآزار واقع چه غوغائی از سوی باز دید کنندگان بود و یااینکه در خیابان های تهران جوانان موتور سوار و پشت وانت ها وخودرو سلاح در دست چگونه با پیشانی وبازو بندهای های آرم مجاهدین وفدائیان بودند. یا در دانشگاه تهران چه محشری برپا بود وچگونه کلاس های گوناگون اسلحه شناسی برای بازدیدکنندگان تشکیل شده بود که تماماً زیر کنترل ونفوذ نیروهای انقابی بود . ولی اکنون تواب سابق زندان اوین با ارائه فاکت هائی که این دانش آموز زمان انقلاب ونابغه ی تاریخ نگار کنونی علیه ی سازمان مجاهدین ارائه می کند به نقل از اعترافات حسین روحانی می باشد که پس از پیکاری و دستگیر شدن تبدیل به کفتر دست آموز وپر قیچی لاجوردی قصاب در زندان اوین وحسینیه ارشاد شده بود که وی یکی از طرح های خائنانه ی معروف طرح معروف مالک ومستاجر بود که در اختیار دادستانی ضد انقلابی زندان اوین گذاشت ومتجر به دستگیری و شکنجه و تیرباران تعدادی زیاد از هواداران مجاهدین شد که در خانه های تیمی زندگی می کردند و پس از اجرای این طرح خائنانه مالک و مستاجر که فراری شده ودر زیر پل ها وتوی جوی های آب شب ها می خوابیدند شناسائی ودستگیر وشکنجه وتیرباران شدند که این تواب سابق وبه احتمال زیاد از هم خطان ونادمان سابق حسین روحانی و سازمان پیکار باید باشد اکنون به دروغ خودش را هوادار سابق وجداشده مجاهدین معرفی می کند و برای اثبات وارونه گوئی واتهامات خود علیه ی مجاهدین واثبات همکار با حسین روحانی خائن وخودفروش بودن از این موجود حقیر ودر هم شکسته وتسلیم شده نقل قول کرده که بله در روزهای 21 و 22 بهمن مجاهدین نقش آنچنان بارزی نداشتند . چونکه پس از کودتای ننگین وخائنانه ی سال 54 به اینان چنین ضربه ای وارد شده بود که توان نظامی شدن نداشتند :
"بنا به نوشته حسين احمدي روحاني از سران اوليه مجاهدين خلق، رهبري سازمان پس از ماركسيست شدن و ضربه هاي ساواك در تابستان 54 كه باعث دستگيري اغلب نيروهاي كارآمدش گرديد، تز «انحلال موقت تشكيلات» را مطرح كرد كه پس از كشته شدن بهرام آرام (فرمانده نظامي سازمان) در آبان 55، اين تز در دستور كار قرارگرفت و سازمان كه تقريباً در آستانه نابودي كامل بود، همه خانه هاي تيمي اش را تعطيل كرد و افراد درجه 2 به پايين را به سر كارهايشان فرستاد و افراد مركزي هم اعم از تقي شهرام و جواد قائدي به تدريج از ايران خارج شدند. در اين موقع تحليل مركزيت سازمان مجاهدين خلق از وضعيت جنبش در ايران با عنوان «تز ركود» منتشر شد كه اساس آن اعتقاد به از ميان رفتن زمينه هاي مبارزه به دليل رسيدن اكثريت مردم به رفاه نسبي! و بوجود آمدن ركود در نهضت بود!!(28) اين در حالي بود كه در همان سال، تشكيلات و سازماندهي روحانيت مبارز و انقلابيون و دانشجويان پيرو حضرت امام به حداكثر آمادگي دست يافته و آماده هدايت مبارزات مردمي پس از جرقه هاي اوليه نهضت بودند كه سال بعد به چشم ديديم كه چنين اتفاقي افتاد. "
راستی که باید گفت که دستگاه تبلیغات وجنگ روانی و شیطان ساز وزارت بد نام اطلاعات رژیم تروریستی واقعًاً به چه افلاس و ضعف وزبونی افتاده است که چگونه نیازمند اینگونه تاریخ نگاری شده است که هنرش فقط دروغگوئی وتحریف گری می باشد . همچنین از طرف دیگردر صورتی که تا کنون بیشماردفعات ادعا شده است که این گروهک از بین رفته است ودچار ریزش نیرو می باشد ودیگر نیروهای جدید به اینان نمی پیوندد زیراکه هیچگونه پایگاه مردمی ندارند. ولی عجیب است که برای مبارزه با رشد واعتبار این سازمان نیازمند چه شگرد ودسیسه وتوطئه ودروغ پردازی هاست که اکنون یک نمونه نیز به عنوان تواب تاریخ نگار روشده که به عنوان هوادار سابق جداشده مجاهدین نیز مورد استفاده واقع شده است .آنهم در روزنامه ی بدنام وتابلو وگاو پیشانی سفید کیهان سر باز جو پاسدار حسین شریعتمداری قلم زنی می کند که همگان می دانند که این سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری همکار وهم تیم سابق سعید امامی می باشد که چه تجربه هائی در بازجوئی و شکنجه گری و تواب وسناریو وپرونده سازی وتحریف گری دارد که حتی مدتیست که به رفسنجانی وکروبی و خاتمی هم رحم نمی کند تا چه رسد به مجاهدین که هدفی جز سرنگونی این رژیم تروریستی وبربرمنش وآزادی کشی و ضدبشری حاکم بر ایران ندارد.
هوشنگ – بهداد
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm
قسمت هفتم
در روند بیان زنجیره ای تواب سابق زندان اوین که تاریخ نگار انقلاب شده است در بخش هشتم ، اتهام عنوانی که این تواب سابق زندان اوین با نام "مصادره انقلاب اسلامي مردم رهايي از تو هم – 8" برای نوشتار بررسی تاریخ نگاری وارونه ی خود برگزیده است. بطور شفا ف می گوید که چگونه این عنصر ناصادق است وچرا فرافکنی کرده و این مدعی کمدی به خودش گل وسور زده است ؟ یعنی اینکه تاکتیکی که خمینی و پیروان مرتجع اش برای قبضه و مصادره کردن انقلاب بکار برد ومسیر واهداف انقلاب و اهداف و آرمان انقلابیون ومطالبات وخواست توده های مردم را منحرف کردند و سازمان های سیاسی را از صحنه ی حتی فعالیت سیاسی حذف نمودند . در حقیقت انقلاب را تمام عیار ملاخورش کردند ولی عجیب است که این تواب سابق و تاریخ نگار کنونی شده عملکرد خمینی و حامیانش را به انقلابیون ومجاهدین نسبت داده است !البته از این تواب سابق زندان اوین وهمکارشدن با سربازجو وشکنجه گر معروف وتواب و سناریوساز منفور و تحریف گر خبره وحرفه ای پاسدار حسین شریعتمداری ودر روزنامه ی اطلاعاتی – امنیتی – پادگانی کیهان همکاری و قلمزنی کردن جز اینگونه هنرنمائی های نشان دادن جای دوست ودشمن و وارونه بازتاب دادن حقایق انتظار دیگری نمی رود .
اما همانگونه که در نقدهای شماره ی پیشین اشاره شد از افتخارات خمینی این بود که هیچ زمان علیه ی رژیم شاه حکم جهاد نداده بود و در شرایطی که مردم وجوانانی که هرروز در صفوف اول مبارزه ونبرد وتظاهرات با ارتش وارگان های سرکوبگر شاه در سراسر شهرهای ایران بودند و خبرهائی که از طریق رانندگان اتوبوس های مسافربری درون شهرها می رسید و دهان به دهان ویا در مطبوعات بازتاب داده می شد، روزانه تعدادی از معترضین کشته ومجروح ودستگیر می شدند . از سو دیگر تظاهر کنندگان فریاد سر می داند که رهبران مارا مسلح کنید. ولی گوش خمینی و پیروانش بدهکار اینگونه پژواک فریادها نبود تا چه رسد به اینکه گروه های مسلح پیرو خودش داشته باشد که تواب سابق زندان اوین ادعای آن را کرده است. بلکه برعکس پیوسته تلاش می نمودند که از سمت وسوی رادیکال شدن مسیر مبارزه جلوگیری نمایند تااینکه طبق توافقات و زد وبندهای انجام گرفته در پشت پرده به شود تا که مسیر وآهنگ جابجائی قدرت به پیش برده شود. بنابراین اکنون معلوم است که چرا تواب زندانی وتا ریخ نگار شده هیچگونه اشاره ای به زمان آزادشدن آخرین گروه زندانیان در زمان شاه نمی کند که مسعودرجوی وزنده یاد موسی خیابانی درمیان آنان بودند و چرا سانسور شده است که چگونه اینان مورد استقبال مردم غیور تهران واقع شدند. یااینکه چرا این تاریخ نگار تواب بدون آنکه به تاریخ آمدن خمینی به تهران اشاره ای کند و بگوید که ایشان چه در بهشت زهرا چه گفت و چرا خمینی به همه ی آن گفته وادعاها وقول های داده شده ی خود در بهشت زهرای تهران پشت پا زد؟ چرا تاریخ نگار وتواب سابق زندان اوین با پریدن از روی این وقایع تاریخی به بررسی روزهای 1 و 22 بهمن ماه سال 1357 رسیده است . البته همانگونه که خود تواب تاریخ نگار هم مجبور شده است اعتراف کند که حرکت های قهر آمیز مسلحانه روزهای 21 و 22 بهمن سال 57 کاملاً مردمی بوده است و هیچگونه ارتباطی به ادعای مضحک اینکه گفته شده بود که همافران در زمان شاه با خامنه ای منقلی ارتباط داشتند وایشان اینان را ساماندهی کرده بود ندارد، بلکه این اعضای فدائیان ومجاهدین بودند که این عملیات قهر آمیز نظامی را در کنار بخشی از نیروهای انقلابی ارتش و نیروی هوائی و همافران در چنین روزهائی سازماندهی کردند و به همین دلیل بود که پس از سقوط کامل رژیم شاه اولین پیام بنی صدر و خمینی تحویل دادن سلاح های مصادره شده از پادگان ها به اولین مسجد یا کمیته هر محله بود. زیرا که زد وبند چیان وحشت از مسلح ماندن توده ها ورادیکال شدن شرایط ونبودن جا ومکان برای خودشان داشتند . زیرا که به خوبی می دانستند اگر چنانچه تلاش برای خلع سلاح کردن توده های مسلح نکنند در پروسه و روند بعدی نمی توانند سر نیرو های انقلابی را بر زیرآب کنند که اکنون تواب سابق زندان اوین بتواند در پوشش تاریخ نگار شدن اینگونه ادعا وگزارش سانسور وممیزی شده به کند:
ا"وج اين تبليغات در روزهاي 20 تا 22 بهمن 1357 و در جريان مبارزه مسلحانه عمومي آن چند روز و سپس به ويژه ماه هاي پس از پيروزي انقلاب اتفاق افتاد و اين در حالي بود كه آن قيام مسلحانه كاملاً مردمي بود و با حضور فعال توده هاي مردم و گروه هاي مسلح پيرو امام خميني پيش مي رفت. در اين روزها تبليغات رسانه هاي موجود در داخل و خارج كشور عمدتاً بر روي مجاهدين خلق و چريك هاي فدايي خلق و حزب توده بود، گويي كه اينان قيام مسلحانه ايام 20 تا 22 بهمن 1357 را به دست دارند!! "
شایان یادآوریست که صاحب این نوشتار در روزهای حول وحوش 20 21 و و..22 بهمن در تهران بود وشاهد شور وذوق فراوان وسنگر بندی های خیابانی و تشکیل شوراهای محلی و حضور بسیار پررنگ نسل جوان ومردمی بود که وقتی که در روز 22 بهمن سال 57 خبری شابع شد که درب الکترونیکی زندان اوین بسته شده وتعدادی در داخل مانده اند که نیاز به کمک و دستگاه جوش برای باز کردن درب زندان اوین دارند چه تعداد دستگاههای گوناگون جوش با انواع واقسام وسیله ها وخودروهای مجانی همگی خودشان را به جلوی درب زندان اوین رسانده بودند که هنگامیکه من با دیگران رسیدیم خوشبختانه درب زندان اوین باز شده بود واعلام می شد که دیگر نیاز به دستگاه جوش نمی باشد . یا اینکه در اول خیابان بهار و خانه ی سرهنگ زیبائی که گفته می شد بخشی از زندانیان سیاسی اینجا مورد شکنجه وآزار واقع چه غوغائی از سوی باز دید کنندگان بود و یااینکه در خیابان های تهران جوانان موتور سوار و پشت وانت ها وخودرو سلاح در دست چگونه با پیشانی وبازو بندهای های آرم مجاهدین وفدائیان بودند. یا در دانشگاه تهران چه محشری برپا بود وچگونه کلاس های گوناگون اسلحه شناسی برای بازدیدکنندگان تشکیل شده بود که تماماً زیر کنترل ونفوذ نیروهای انقابی بود . ولی اکنون تواب سابق زندان اوین با ارائه فاکت هائی که این دانش آموز زمان انقلاب ونابغه ی تاریخ نگار کنونی علیه ی سازمان مجاهدین ارائه می کند به نقل از اعترافات حسین روحانی می باشد که پس از پیکاری و دستگیر شدن تبدیل به کفتر دست آموز وپر قیچی لاجوردی قصاب در زندان اوین وحسینیه ارشاد شده بود که وی یکی از طرح های خائنانه ی معروف طرح معروف مالک ومستاجر بود که در اختیار دادستانی ضد انقلابی زندان اوین گذاشت ومتجر به دستگیری و شکنجه و تیرباران تعدادی زیاد از هواداران مجاهدین شد که در خانه های تیمی زندگی می کردند و پس از اجرای این طرح خائنانه مالک و مستاجر که فراری شده ودر زیر پل ها وتوی جوی های آب شب ها می خوابیدند شناسائی ودستگیر وشکنجه وتیرباران شدند که این تواب سابق وبه احتمال زیاد از هم خطان ونادمان سابق حسین روحانی و سازمان پیکار باید باشد اکنون به دروغ خودش را هوادار سابق وجداشده مجاهدین معرفی می کند و برای اثبات وارونه گوئی واتهامات خود علیه ی مجاهدین واثبات همکار با حسین روحانی خائن وخودفروش بودن از این موجود حقیر ودر هم شکسته وتسلیم شده نقل قول کرده که بله در روزهای 21 و 22 بهمن مجاهدین نقش آنچنان بارزی نداشتند . چونکه پس از کودتای ننگین وخائنانه ی سال 54 به اینان چنین ضربه ای وارد شده بود که توان نظامی شدن نداشتند :
"بنا به نوشته حسين احمدي روحاني از سران اوليه مجاهدين خلق، رهبري سازمان پس از ماركسيست شدن و ضربه هاي ساواك در تابستان 54 كه باعث دستگيري اغلب نيروهاي كارآمدش گرديد، تز «انحلال موقت تشكيلات» را مطرح كرد كه پس از كشته شدن بهرام آرام (فرمانده نظامي سازمان) در آبان 55، اين تز در دستور كار قرارگرفت و سازمان كه تقريباً در آستانه نابودي كامل بود، همه خانه هاي تيمي اش را تعطيل كرد و افراد درجه 2 به پايين را به سر كارهايشان فرستاد و افراد مركزي هم اعم از تقي شهرام و جواد قائدي به تدريج از ايران خارج شدند. در اين موقع تحليل مركزيت سازمان مجاهدين خلق از وضعيت جنبش در ايران با عنوان «تز ركود» منتشر شد كه اساس آن اعتقاد به از ميان رفتن زمينه هاي مبارزه به دليل رسيدن اكثريت مردم به رفاه نسبي! و بوجود آمدن ركود در نهضت بود!!(28) اين در حالي بود كه در همان سال، تشكيلات و سازماندهي روحانيت مبارز و انقلابيون و دانشجويان پيرو حضرت امام به حداكثر آمادگي دست يافته و آماده هدايت مبارزات مردمي پس از جرقه هاي اوليه نهضت بودند كه سال بعد به چشم ديديم كه چنين اتفاقي افتاد. "
راستی که باید گفت که دستگاه تبلیغات وجنگ روانی و شیطان ساز وزارت بد نام اطلاعات رژیم تروریستی واقعًاً به چه افلاس و ضعف وزبونی افتاده است که چگونه نیازمند اینگونه تاریخ نگاری شده است که هنرش فقط دروغگوئی وتحریف گری می باشد . همچنین از طرف دیگردر صورتی که تا کنون بیشماردفعات ادعا شده است که این گروهک از بین رفته است ودچار ریزش نیرو می باشد ودیگر نیروهای جدید به اینان نمی پیوندد زیراکه هیچگونه پایگاه مردمی ندارند. ولی عجیب است که برای مبارزه با رشد واعتبار این سازمان نیازمند چه شگرد ودسیسه وتوطئه ودروغ پردازی هاست که اکنون یک نمونه نیز به عنوان تواب تاریخ نگار روشده که به عنوان هوادار سابق جداشده مجاهدین نیز مورد استفاده واقع شده است .آنهم در روزنامه ی بدنام وتابلو وگاو پیشانی سفید کیهان سر باز جو پاسدار حسین شریعتمداری قلم زنی می کند که همگان می دانند که این سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری همکار وهم تیم سابق سعید امامی می باشد که چه تجربه هائی در بازجوئی و شکنجه گری و تواب وسناریو وپرونده سازی وتحریف گری دارد که حتی مدتیست که به رفسنجانی وکروبی و خاتمی هم رحم نمی کند تا چه رسد به مجاهدین که هدفی جز سرنگونی این رژیم تروریستی وبربرمنش وآزادی کشی و ضدبشری حاکم بر ایران ندارد.
هوشنگ – بهداد
قسمت ششم
http://andesheh.com/maghalat28/100.htm
قسمت پنجم
http://andesheh.com/maghalat28/85.htm
قسمت چهارم
http://andesheh.com/maghalat28/79.htm
قسمت سوم
http://andesheh.com/maghalat28/53.htm
قسمت دوم
http://andesheh.com/maghalat28/52.htm
قسمت اول
http://andesheh.com/maghalat28/45.htm