نقد وبررسی "پدر ! روزت مبارك (يادداشت روز) روزنامه ی کیهان پنجشنبه 4 مرداد ماه سال 1386"چرا از شیوه به در گفتن تا دیوار بشنود استفاده شده است؟!"
انتخاب عنوان " پدر" برای یادداشت روز مثل همیشه چند هدف در بر دارد از جمله پدر بر زن بدر است که یک واحد سپاه مخصوص مزدبگیران عراق وابسته به سپاه پاسداران است که در عراق فعالانه مشغول اجرای اعمال تروریستی می باشد. همچنین هدف اصلی از این عنوان پدر که یادداشت روز آن را برگزیده و با اشاره با کتاب نهج ابلاغه بخشی از تاریخچه ی مبارزه وحکومت علی را بازگو کرده است در حقیقت خواسته است تاکه تیغ را بر زیر گلوی رفسنجانی و دار ودسته اش بگذرد وفشار آورد. چونکه بطور مستقیم قدرت برخورد رو در روئی وبرکناری رفسنجانی وجود ندارد بنابراین گذشته از افشای قلمی که از طریق فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت وحامی سفت وسخت پاسدار احمدی نژاد در مورد رفسنجانی وخانواده اش دنبال می شود. اکنون به شیوه ی به در گفتن تااینکه دیوار بشنود ، باروش دیگر با رفسنجانی وحامیانش بر خورد شده است. البته که مرتبط باچالش جانشینی ریاست مجمع خبرگان رهبری نیزمی باشد که میان رفسنجانی مکار وهفت خط و آخوند انگلیسی ومتحجر ودزد مصباح یزدی وجود دارد که به خاطر مردنی شدن آخوند علی مشکینی اکنون بالا گرفته است . بنابراین اکنون یادداشت روز نویس تلاش کرده است که ولی فقیه خامنه ای را جای پیامبر و دولت پاسدار احمدی نژاد را نیز مشابه ی حکومت علی معرفی کند ورفسنجانی و خاتمی حامیانش نیز مشابه را طلحه و زیبر زمان هستند و با گزیده برداری از کتاب نهج البلاغه برای مقایسه و قضاوت تاریخی کردن با موضع امام علی در برابر اینان در آن زمان، این چنین گفته ونقل قول کرده است:
"طلحه همان مرد خوش سابقه و تيرانداز ماهر ميدان هاي جنگ اسلامي بود با خدماتي ارزنده، و زبير كه خوش سابقه تر از طلحه بود و حتي در روز سقيفه، ازجمله معدود متحصنان در خانه علي(ع) به شمار مي رفت. حالا همين ها هم كه با علي بيعت كرده بودند، از او ابقاي امتيازهاي سابق را مي خواستند و اينكه قانون عطف به ماسبق نشود. اما پاسخ علي بس ناگوار مي آمد «انّ الحق القديم لايبطله شئي. حق ديرين را هيچ چيزي باطل نمي كند». حق بايد به سرجاي خود برگردد. علي با اين ياران نزديك و ديرين باصراحت و عدالت سخن گفت، حتي آنجا كه در برابرش صف آراسته بودند؛ «نخستين گام كه بايد در راه عدالت بردارند آن است كه خود را محكوم شمارند. همانا بصيرتم با من است كه نه آن را از خود پوشيده داشتم و نه برمن پوشيده بوده است. اينان گروهي ستمكارند، گل و لاي تيره و عقرب جرّار...» (خطبه 137 نهج البلاغه) امام با خوش سابقه هاي از درون پوسيده اي مواجه بود كه در فراواني ثروت و سرمايه، دهه ها به «مستي با نعمت» روي آورده بودند و حالا ترك عادت نمي توانستند؛ «شما اي مردم عرب، هدف و آماج بلايايي هستيد كه نزديك است. پس، از مستي ها و سكرات نعمت بترسيد و از مصيبت انتقام برحذر باشيد» (خطبه 149 نهج البلاغه)"
یادداشت روز نویس در دنباله در برابر موج انتقاد کردن جریان شکست خورده ی رقیب به دولت پاسدار احمدی نژاد با اشاره به غارتگری هائی که اینان نموده وصاحب انباشت ثروت ها شده اند که اکنون دارند بدمستی می کنند را برجسته کرده و با برکناری حاکم آذربایجان به اینان چنین پاسخگو شد ه است:
"رنج امام آن جا مضاعف شد كه جريان هاي بدمستي كرده با قدرت و ثروت، سردمدار جديدالاسلام ها شدند، تازه مسلمان هايي كه از دين جز برخي ظواهر آن را نمي شناختند و به رغم ادعا، به سادگي بازي مي خوردند و در استخدام درمي آمدند؛ «مردمي خشن و فاقد انديشه والا و احساسات لطيف، مردماني فرومايه، برده صفت، بي سروپاهايي كه از هر گوشه اي جمع شده اند. كساني كه سزاوار است تربيت و در دين عميق شوند و تحت تعليم و سرپرستي واقع شوند و دستشان گرفته شود. نه از مهاجرين هستند و نه از انصار». (خطبه 236 نهج البلاغه).اوضاع چنان شده بود كه امام مجبور بود دست به قلم ببرد و اشعث بن قيس را- كه از زمان عثمان والي آذربايجان بود- چنين توبيخ كند كه «ان عملك ليس لك بطعمه ولكنه في عنقك امانه . منصب و مقام، طعمه اي نيست كه به جانش افتاده اي بلكه امانتي است برگردنت». (نامه 5 نهج البلاغه) و البته طبيعي بود كه زخم اين نگاه طعمه وار به حكومت، چندصباحي بعد در وسط معركه صفين سرباز كند و اشعث كه حالا با سران شام ساخته بود، مهر تأييد بر ادعاي تبليغاتچي هاي سپاه رو به شكست دشمن بزند كه آري! آنها راست مي گويند، بايد قرآن درميان ما حكميت كند نه شمشير و جنگ و ريختن خون برادر مسلمان!"
در دنباله بازهم یادداشت روز نویس سناریو ساز از پوستین وارونه پوشان اسلامی رقیب با عنوان منافقان جدید الارتداد وقانون وپیمان شکنان با حزب بادی اشان که منظور حزب کارگزاران و مشارکت اسلامی می باشد واز بت شدن اینان و بت شکنی پاسدار احمدی نژاد با گروه اندک دولت اطراف وی وسپاه پاسداران وآخوند مصباح یزدی و ولی فقیه حامی دولتش که علیه ی اینان ایستاده ومقاومت می کنند اینگونه نام برده است:
:ظرف دين را واژگون ساخته و پوستين وارونه برتن قرآن و سنت كرده بودند، چندان كه اگر ببيني بازنشناسيش. علي بود و قانون دانان پيمان شكن. علي بود و منافقين جديدالارتداد و قديم الارتداد. و علي بود و تازه مسلمان هاي جاهل. علي بود و حزب بادي هاي بي ريشه، فاقد هرگونه قوت ايمان و ثبات رأي. علي بود و جماعتي حيرت زده با پرسش هايي از اين دست كه «مگر طلحه و زبير و امثال آنها در سابقه ايمان و جهاد مي توانند بر باطل اجتماع كنند». فكرهاي فراز نايافته و منجمد، هرگز قد به بلنداي پاسخ مولا كه به يكي از همين ها داده بود، نمي كشيدند «انك لملبوس عليك. حقيقت بر تو پوشيده شده. حق و باطل با قدر و ميزان رجال و شخصيت ها شناخته نمي شوند. حق را بشناس، اهل آن را مي شناسي، و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسي». اما جماعت لجوج در پاسخش جز اين نمي گفتند كه «قاتله الله ماافقهه. خدا او را بكشد، چقدر زياد مي داند»!" علي و آن انگشت شمار مردمي كه بر مرام او ماندند، بت شكن شدند. تا فقط عدالت در رفعت و اوج بماند و شخصيت هاي از درون تهي شده و پوك، مجسمه و طراز حق نشوند. و اين همه ميسر نمي شد جز آن كه مولا چندان خود را ساخته بود كه به عثمان بن حنيف نوشت «پيشواي شما از دنيا به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده كرده است... من تن و جان خود را با پرهيزگاري رياضت مي دهم تا به آسودگي و آرامش در روزي كه هراس انگيز است درآيد و اگر مي خواستم، مي دانستم چگونه عسل ناب و مغز گندم و پارچه هاي ابريشم به كار گيرم اما هرگز هواي نفس و حرص برمن چيره نخواهد شد كه شايد در يمامه يا حجاز، كسي حسرت گرده ناني را ببرد يا سير نخورد يا شكم هايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته... آيا به اين بسنده كنم كه گويند امير مؤمنان است و در ناخوشايندهاي روزگار شريك آنان نباشم يا در دشواري هاي زندگي نمونه اي براي آنها نشوم. مرا نيافريده اند تا مانند چارپايي كه سر در آخور دارد، تنها به علف پردازم...» (نامه 45)."
در پایان پاسدار یادداشت روزنویس از شهامت وایستادگی پاسدار احمدی نژاد در برابر رفسنجانی و حامیانش از مقاومت ایستادگی وی در قامت و شمایل علی، چنین به عنوان پدر گفته پیام داده است :
"علي هنگام فشلي امت و از هم پاشيدگي شيرازه امور، كه بسياري عاجزمانده و به ستوه آمده بودند، برپاخاست. سخن گفت آن هنگام كه ديگران در زبانشان و فهم و عقلشان گره افتاده بود. برخاست تا بار برزمين مانده و بند گسيخته امت را بر دوش كشد. برخاست تا برجاي بماند و حفظ شود آنچه زيرپا مانده. تا پدري كند در حق امت، كه پيامبر فرموده بود «أنا و علي ابوا هذه الامه ». و چنين بود كه دل از همه برد آن شهر آشوب....جوان 33ساله حالا پيرمردي 58 ساله بود و اكنون پير وجوان و زن و مرد با شوريدگي و عطش تمام از او مي خواستند جواني و جوانمردي كند. چقدر سخت بود بر علي، «باشد» گفتن به جماعتي آشفته و سردرگم اما ستم زده و بي پناه. و باشد را گفت تا سياست و قدرت و حاكميت ولو براي 4سال و 9ماه با او عاشقي كند و بر او ببالد تا هميشه تاريخ، پدري كه شانه هايش زخمي است از كشاندن و رساندن بار بر زمين مانده.سلام بر بوتراب، سلام بر افلاكي خاك نشين. سلام بر عدالت خار درچشم و استخوان در گلو مانده. و روز ميلادش مبارك!"
اما در خاتمه اینکه معلوم نیست که چرا پاسدار یادداشت روزنویس با اینکه روز پدر را مبارک گفته است ونقل قول تاریخی کرده است که چگونه یاران وفادار پیمان شکنی نموده و در عوض به دنبال جمع آوری ثروت رفتند وچرا این صحنه ی تاریخی چرا دوباره تکرار شده است؟ اما برای چه یادداشت روز نویس دچار آنچنان روی دروایسی و تعارف بازی شده که مجبور شده است وقایع گذشته تاریخی و تکرار شده در شرایط حال را به همان زبان تاریخی 1400 سال پیش بیان کند که مجبور نباشدتوضیح دهد که چرا با در دسترس بودن سند تاریخی گذشه ، مجدداً مشابه ی تاریخی آن در زمان کنونی تکرار شده است که البته خود یک بعد معادله است وطرف دیگر معادله آنگونه است که سوء استفاده ابزاری از دین و بازگوئی روایات تاریخی مذهبی برای انحراف اذهان عمومی و سر کار گذاشتن مردم در 28 سال گذشته، آنچنان گسترده شده است که اکنون مورد کاربرد تسویه ی حساب های درونی وباندی قرار گرفته است . همچنین ملت بیچاره ایرانی را بگو که چگونه گیر افتاده اند و حق وحقوق شان از سوی یک مشت شارلاتان وکلاهبردان وعوامفریب پایمال می شود که روزگارشان هر روز از سوی حاکمان متحجر و خرافه وقدرت و زر پرست سیاه وتباه تراز قبل می گردد. زیراکه با شیوه شیادانه ی تصویر مار کشی ومار قالب کنی با مبلغان وقلم بردستان ومداح شان مورد اجحاف وغارتگری وسرکوبگری واقع می شوند. و ارمغانی که پس از 28 سال نصیب شان شده است جز فقر وبیکاری واختلاف شدید طبقاتی وجنگ و ویرانی وبی خانمانی و آوراگی و زندان و شکنجه وقتل وجنایت و خیانت و اعتیاد وتن فروش و..... نبوده است. البته که این روز ها سرکوبگری گسترده با طرح امنیتی اجتماعی نیروی انتظامی و بساط گسترده ی دار واعدام کردن نیز افزوده شده است . بهرحال این روز ها سنگسار کردن در تاکستان قزوین و اعدام در تهران وسایر شهرهای ایران و برپائی چوبه های دار و رقص مرگ در تبریز به وضوع می گوید که فضای ایران چگونه است وچرا زندانیان سیاسی که با 8 سال زندان بوده اند در فراررسیدن سالگرد خونین قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 که به دستور خمینی دژخیم انجام گرفت اکنون با اتهام ارذل و اوباش در کنار سایر قربانیان دستگیر شده ی اخیر به دار کشیده شده اند . همچنین حکم اعدام دو روزنامه نگار کرد در کردستان نیز صادر شده است . از طرف دگر یادداشت روز نویس هم در مورد رقبا گفته است که چکاره اند در صورتیکه اینان یار وهمکار ولی فقیه وحاکمان دزد کنونی می باشند که در به وجود آمدن شرایط کنونی جامعه ی ایران، سهیم وشریک ایران بوده اند .بنابراین جناح ها وباندها هیچگونه اختلافی با هم دیگر ندارند.
هوشنگ – بهداد
پنجشنبه 4 مرداد ماه سال 1386
انتخاب عنوان " پدر" برای یادداشت روز مثل همیشه چند هدف در بر دارد از جمله پدر بر زن بدر است که یک واحد سپاه مخصوص مزدبگیران عراق وابسته به سپاه پاسداران است که در عراق فعالانه مشغول اجرای اعمال تروریستی می باشد. همچنین هدف اصلی از این عنوان پدر که یادداشت روز آن را برگزیده و با اشاره با کتاب نهج ابلاغه بخشی از تاریخچه ی مبارزه وحکومت علی را بازگو کرده است در حقیقت خواسته است تاکه تیغ را بر زیر گلوی رفسنجانی و دار ودسته اش بگذرد وفشار آورد. چونکه بطور مستقیم قدرت برخورد رو در روئی وبرکناری رفسنجانی وجود ندارد بنابراین گذشته از افشای قلمی که از طریق فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت وحامی سفت وسخت پاسدار احمدی نژاد در مورد رفسنجانی وخانواده اش دنبال می شود. اکنون به شیوه ی به در گفتن تااینکه دیوار بشنود ، باروش دیگر با رفسنجانی وحامیانش بر خورد شده است. البته که مرتبط باچالش جانشینی ریاست مجمع خبرگان رهبری نیزمی باشد که میان رفسنجانی مکار وهفت خط و آخوند انگلیسی ومتحجر ودزد مصباح یزدی وجود دارد که به خاطر مردنی شدن آخوند علی مشکینی اکنون بالا گرفته است . بنابراین اکنون یادداشت روز نویس تلاش کرده است که ولی فقیه خامنه ای را جای پیامبر و دولت پاسدار احمدی نژاد را نیز مشابه ی حکومت علی معرفی کند ورفسنجانی و خاتمی حامیانش نیز مشابه را طلحه و زیبر زمان هستند و با گزیده برداری از کتاب نهج البلاغه برای مقایسه و قضاوت تاریخی کردن با موضع امام علی در برابر اینان در آن زمان، این چنین گفته ونقل قول کرده است:
"طلحه همان مرد خوش سابقه و تيرانداز ماهر ميدان هاي جنگ اسلامي بود با خدماتي ارزنده، و زبير كه خوش سابقه تر از طلحه بود و حتي در روز سقيفه، ازجمله معدود متحصنان در خانه علي(ع) به شمار مي رفت. حالا همين ها هم كه با علي بيعت كرده بودند، از او ابقاي امتيازهاي سابق را مي خواستند و اينكه قانون عطف به ماسبق نشود. اما پاسخ علي بس ناگوار مي آمد «انّ الحق القديم لايبطله شئي. حق ديرين را هيچ چيزي باطل نمي كند». حق بايد به سرجاي خود برگردد. علي با اين ياران نزديك و ديرين باصراحت و عدالت سخن گفت، حتي آنجا كه در برابرش صف آراسته بودند؛ «نخستين گام كه بايد در راه عدالت بردارند آن است كه خود را محكوم شمارند. همانا بصيرتم با من است كه نه آن را از خود پوشيده داشتم و نه برمن پوشيده بوده است. اينان گروهي ستمكارند، گل و لاي تيره و عقرب جرّار...» (خطبه 137 نهج البلاغه) امام با خوش سابقه هاي از درون پوسيده اي مواجه بود كه در فراواني ثروت و سرمايه، دهه ها به «مستي با نعمت» روي آورده بودند و حالا ترك عادت نمي توانستند؛ «شما اي مردم عرب، هدف و آماج بلايايي هستيد كه نزديك است. پس، از مستي ها و سكرات نعمت بترسيد و از مصيبت انتقام برحذر باشيد» (خطبه 149 نهج البلاغه)"
یادداشت روز نویس در دنباله در برابر موج انتقاد کردن جریان شکست خورده ی رقیب به دولت پاسدار احمدی نژاد با اشاره به غارتگری هائی که اینان نموده وصاحب انباشت ثروت ها شده اند که اکنون دارند بدمستی می کنند را برجسته کرده و با برکناری حاکم آذربایجان به اینان چنین پاسخگو شد ه است:
"رنج امام آن جا مضاعف شد كه جريان هاي بدمستي كرده با قدرت و ثروت، سردمدار جديدالاسلام ها شدند، تازه مسلمان هايي كه از دين جز برخي ظواهر آن را نمي شناختند و به رغم ادعا، به سادگي بازي مي خوردند و در استخدام درمي آمدند؛ «مردمي خشن و فاقد انديشه والا و احساسات لطيف، مردماني فرومايه، برده صفت، بي سروپاهايي كه از هر گوشه اي جمع شده اند. كساني كه سزاوار است تربيت و در دين عميق شوند و تحت تعليم و سرپرستي واقع شوند و دستشان گرفته شود. نه از مهاجرين هستند و نه از انصار». (خطبه 236 نهج البلاغه).اوضاع چنان شده بود كه امام مجبور بود دست به قلم ببرد و اشعث بن قيس را- كه از زمان عثمان والي آذربايجان بود- چنين توبيخ كند كه «ان عملك ليس لك بطعمه ولكنه في عنقك امانه . منصب و مقام، طعمه اي نيست كه به جانش افتاده اي بلكه امانتي است برگردنت». (نامه 5 نهج البلاغه) و البته طبيعي بود كه زخم اين نگاه طعمه وار به حكومت، چندصباحي بعد در وسط معركه صفين سرباز كند و اشعث كه حالا با سران شام ساخته بود، مهر تأييد بر ادعاي تبليغاتچي هاي سپاه رو به شكست دشمن بزند كه آري! آنها راست مي گويند، بايد قرآن درميان ما حكميت كند نه شمشير و جنگ و ريختن خون برادر مسلمان!"
در دنباله بازهم یادداشت روز نویس سناریو ساز از پوستین وارونه پوشان اسلامی رقیب با عنوان منافقان جدید الارتداد وقانون وپیمان شکنان با حزب بادی اشان که منظور حزب کارگزاران و مشارکت اسلامی می باشد واز بت شدن اینان و بت شکنی پاسدار احمدی نژاد با گروه اندک دولت اطراف وی وسپاه پاسداران وآخوند مصباح یزدی و ولی فقیه حامی دولتش که علیه ی اینان ایستاده ومقاومت می کنند اینگونه نام برده است:
:ظرف دين را واژگون ساخته و پوستين وارونه برتن قرآن و سنت كرده بودند، چندان كه اگر ببيني بازنشناسيش. علي بود و قانون دانان پيمان شكن. علي بود و منافقين جديدالارتداد و قديم الارتداد. و علي بود و تازه مسلمان هاي جاهل. علي بود و حزب بادي هاي بي ريشه، فاقد هرگونه قوت ايمان و ثبات رأي. علي بود و جماعتي حيرت زده با پرسش هايي از اين دست كه «مگر طلحه و زبير و امثال آنها در سابقه ايمان و جهاد مي توانند بر باطل اجتماع كنند». فكرهاي فراز نايافته و منجمد، هرگز قد به بلنداي پاسخ مولا كه به يكي از همين ها داده بود، نمي كشيدند «انك لملبوس عليك. حقيقت بر تو پوشيده شده. حق و باطل با قدر و ميزان رجال و شخصيت ها شناخته نمي شوند. حق را بشناس، اهل آن را مي شناسي، و باطل را بشناس تا اهل آن را بشناسي». اما جماعت لجوج در پاسخش جز اين نمي گفتند كه «قاتله الله ماافقهه. خدا او را بكشد، چقدر زياد مي داند»!" علي و آن انگشت شمار مردمي كه بر مرام او ماندند، بت شكن شدند. تا فقط عدالت در رفعت و اوج بماند و شخصيت هاي از درون تهي شده و پوك، مجسمه و طراز حق نشوند. و اين همه ميسر نمي شد جز آن كه مولا چندان خود را ساخته بود كه به عثمان بن حنيف نوشت «پيشواي شما از دنيا به دو جامه فرسوده و دو قرص نان بسنده كرده است... من تن و جان خود را با پرهيزگاري رياضت مي دهم تا به آسودگي و آرامش در روزي كه هراس انگيز است درآيد و اگر مي خواستم، مي دانستم چگونه عسل ناب و مغز گندم و پارچه هاي ابريشم به كار گيرم اما هرگز هواي نفس و حرص برمن چيره نخواهد شد كه شايد در يمامه يا حجاز، كسي حسرت گرده ناني را ببرد يا سير نخورد يا شكم هايي باشد از گرسنگي به پشت دوخته و جگرهايي سوخته... آيا به اين بسنده كنم كه گويند امير مؤمنان است و در ناخوشايندهاي روزگار شريك آنان نباشم يا در دشواري هاي زندگي نمونه اي براي آنها نشوم. مرا نيافريده اند تا مانند چارپايي كه سر در آخور دارد، تنها به علف پردازم...» (نامه 45)."
در پایان پاسدار یادداشت روزنویس از شهامت وایستادگی پاسدار احمدی نژاد در برابر رفسنجانی و حامیانش از مقاومت ایستادگی وی در قامت و شمایل علی، چنین به عنوان پدر گفته پیام داده است :
"علي هنگام فشلي امت و از هم پاشيدگي شيرازه امور، كه بسياري عاجزمانده و به ستوه آمده بودند، برپاخاست. سخن گفت آن هنگام كه ديگران در زبانشان و فهم و عقلشان گره افتاده بود. برخاست تا بار برزمين مانده و بند گسيخته امت را بر دوش كشد. برخاست تا برجاي بماند و حفظ شود آنچه زيرپا مانده. تا پدري كند در حق امت، كه پيامبر فرموده بود «أنا و علي ابوا هذه الامه ». و چنين بود كه دل از همه برد آن شهر آشوب....جوان 33ساله حالا پيرمردي 58 ساله بود و اكنون پير وجوان و زن و مرد با شوريدگي و عطش تمام از او مي خواستند جواني و جوانمردي كند. چقدر سخت بود بر علي، «باشد» گفتن به جماعتي آشفته و سردرگم اما ستم زده و بي پناه. و باشد را گفت تا سياست و قدرت و حاكميت ولو براي 4سال و 9ماه با او عاشقي كند و بر او ببالد تا هميشه تاريخ، پدري كه شانه هايش زخمي است از كشاندن و رساندن بار بر زمين مانده.سلام بر بوتراب، سلام بر افلاكي خاك نشين. سلام بر عدالت خار درچشم و استخوان در گلو مانده. و روز ميلادش مبارك!"
اما در خاتمه اینکه معلوم نیست که چرا پاسدار یادداشت روزنویس با اینکه روز پدر را مبارک گفته است ونقل قول تاریخی کرده است که چگونه یاران وفادار پیمان شکنی نموده و در عوض به دنبال جمع آوری ثروت رفتند وچرا این صحنه ی تاریخی چرا دوباره تکرار شده است؟ اما برای چه یادداشت روز نویس دچار آنچنان روی دروایسی و تعارف بازی شده که مجبور شده است وقایع گذشته تاریخی و تکرار شده در شرایط حال را به همان زبان تاریخی 1400 سال پیش بیان کند که مجبور نباشدتوضیح دهد که چرا با در دسترس بودن سند تاریخی گذشه ، مجدداً مشابه ی تاریخی آن در زمان کنونی تکرار شده است که البته خود یک بعد معادله است وطرف دیگر معادله آنگونه است که سوء استفاده ابزاری از دین و بازگوئی روایات تاریخی مذهبی برای انحراف اذهان عمومی و سر کار گذاشتن مردم در 28 سال گذشته، آنچنان گسترده شده است که اکنون مورد کاربرد تسویه ی حساب های درونی وباندی قرار گرفته است . همچنین ملت بیچاره ایرانی را بگو که چگونه گیر افتاده اند و حق وحقوق شان از سوی یک مشت شارلاتان وکلاهبردان وعوامفریب پایمال می شود که روزگارشان هر روز از سوی حاکمان متحجر و خرافه وقدرت و زر پرست سیاه وتباه تراز قبل می گردد. زیراکه با شیوه شیادانه ی تصویر مار کشی ومار قالب کنی با مبلغان وقلم بردستان ومداح شان مورد اجحاف وغارتگری وسرکوبگری واقع می شوند. و ارمغانی که پس از 28 سال نصیب شان شده است جز فقر وبیکاری واختلاف شدید طبقاتی وجنگ و ویرانی وبی خانمانی و آوراگی و زندان و شکنجه وقتل وجنایت و خیانت و اعتیاد وتن فروش و..... نبوده است. البته که این روز ها سرکوبگری گسترده با طرح امنیتی اجتماعی نیروی انتظامی و بساط گسترده ی دار واعدام کردن نیز افزوده شده است . بهرحال این روز ها سنگسار کردن در تاکستان قزوین و اعدام در تهران وسایر شهرهای ایران و برپائی چوبه های دار و رقص مرگ در تبریز به وضوع می گوید که فضای ایران چگونه است وچرا زندانیان سیاسی که با 8 سال زندان بوده اند در فراررسیدن سالگرد خونین قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان 67 که به دستور خمینی دژخیم انجام گرفت اکنون با اتهام ارذل و اوباش در کنار سایر قربانیان دستگیر شده ی اخیر به دار کشیده شده اند . همچنین حکم اعدام دو روزنامه نگار کرد در کردستان نیز صادر شده است . از طرف دگر یادداشت روز نویس هم در مورد رقبا گفته است که چکاره اند در صورتیکه اینان یار وهمکار ولی فقیه وحاکمان دزد کنونی می باشند که در به وجود آمدن شرایط کنونی جامعه ی ایران، سهیم وشریک ایران بوده اند .بنابراین جناح ها وباندها هیچگونه اختلافی با هم دیگر ندارند.
هوشنگ – بهداد
پنجشنبه 4 مرداد ماه سال 1386