نقد وبررسی " درشكه بي چرخ (يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان سه شنبه 19 تیرماه سال 1386
"سناریو ساز باند بازی سازی شده ی سعید امامی جنبش دانشجوئی و رقبا ومخالفین را تهدید کرده است"
سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری در یاددشت روز خود در ابتدا از خاطرات سناریو وپرونده سازی ها یش علیه شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت از 4 سال پیش می گوید و سپس به قبرستان کهنه سطحی قبل از انقلاب واوایل انقلاب پرداخته وتاتوانسته اتهام به مجاهدین زده وعقده خالی کرده واز شگردهای تجربه های بازجوئی وپرونده سازی گفته تا اینکه رقبا را نیز به همین شیوه تهدید کرده است . البته چون روز گذشته سالگرد 18 تیر ماه قیام دانشجوئی سال 1378 گذشته بود و چون می داند که دیگر توهمی برای دانشجویان دفتر تحکیم وحدت نسبت به جناح ها ونظام باقی نمانده است. بنابراین بهانه ی لازم دارد تا که سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری بنا بر تجربه ی بازجوئی و تواب سازی وتیر خلاص زنی که در زندان اوین دارد می بایست که آنگونه شروع کند که بتواند سیاست شلیک بر شقیقه گذاشتن وماشه را چکاندن را تا آخر دنبال کند . برای همین است که چون احساس کرده است هنوز وظیفه اش در مورد جنبش دانشجوئی دفتر تحکیم وحدت به پایان نرسیده است و وضعیت رژیم تروریستی آخوندی بیش از حد بحرانی و خطری شده است . پس ناچاراً دست به بازگوئی خاطرات سناری وپرونده سازی از 4 سال پیش زده است که داستانش را چنین در ابتدای یادداشت روز خودش تشریح وتوضیح داده است:
"تابستان تازه سپري شده بود.يكي از روزهاي آغازين مهرماه .1382كيهان آن زمان بعدازظهرها چاپ مي شد. روزنامه تازه چاپ شده بود و مشغول تورق آن بودم. از انتظامات تماس گرفتند و گفتند خانمي اينجا آمده و مي گويد كه با سرويس سياسي كار دارد. از او خواستم همان پشت تلفن كارش را بگويد. گفت مفصل است و بايد حضوري بگويم. آمد و شروع كرد به تعريف ماجرايي كه پيش آمده و او را به خشم آورده بود. بغض كرده بود و به زحمت مي كوشيد خود را كنترل كند. تأكيد داشت درد دل هايش در روزنامه چاپ شود.كارت شناسايي اش را نشان داد. خانم «م» عضو شوراي عمومي دفتر تحكيم. مي گفت پيش از اين عضو هيئت رئيسه شوراي تهران تحكيم هم بوده است. به عنوان عضو مركزيت يك تشكل، احساس تكليف كرده و هشدارهايي داده بود اما نتيجه اين شده بود كه در اردوي سالانه تحكيم در دانشگاه تربيت معلم كه قرار بود از اول مهر به مدت 4روز برگزار شود، راهش ندهند. برخورد فيزيكي هم با او كرده و بيرونش كرده بودند. مطلبي نوشت كه عيناً در كيهان سوم مهر 82 چاپ شد:"
عجیب است که چگونه محتوا وتحلیل های بازگوئی این گزارش مو به مو با تحلیل ونظرگاها وسناریو سازی های پاسدار حسین شریعتمداری همخوانی دارد که گویا بدون هیچگونه شک وشبهه ای نویسنده وتظیم کننده هردویکیست . قبول ندارید آنان که شناخت نسبی به عملکرد وقلم پاسدار حسین شریعتمداری دارند لطفاً ادامه را با دقت بخوانند تا که خودتان تشابه را متوجه شوند که اینگونه است
"سالهاست جنبش دانشجويي در ايران خودش نيست. سالهاست كه دفتر تحكيم و آرمان هاي جنبش دانشجويي بازيچه دست عده اي فرصت طلب شده است. عده اي كه معلوم نيست از كجا و چگونه، يك روز نامه به خبرگان رهبري و روز ديگر نامه به كوفي عنان را وارد اين مجموعه كرده و آن را به نام نماينده قاطبه دانشجويان ارسال مي كنند و بعد همين آدم ها معلوم نيست چگونه و از طرف چه كساني ساپورت مي شوند و در مقابل هزينه آن را عده اي ديگر مي پردازند و هركه نسبت به اين موضوع اعتراض داشته باشد به تيغ تيز حذف آنان گرفتار مي آيد. آيا مي دانيد هركس در اين مجموعه بخواهد فكر كند و تعقل داشته باشد و نخواهد كوركورانه آنان را اطاعت كند به سرنوشت افرادي چون من دچار مي شود. مثلا در اسفندماه در نشست ماهانه دفتر تحكيم در دانشگاه الزهرا و در دانشگاه علامه در خردادماه از ورود يكي از اعضاي انجمن اسلامي جلوگيري شد... هيچ يك از اعضاي شوراي الزهرا در نوشتن نامه به كوفي عنان نقش نداشتند و دبير انجمن به تنهايي آن را امضا كرده و سپس به اسم شورا تمام مي كند. اين مجموعه به انتها رسيده است. آنها چگونه ادعاي نقد قدرت دارند در حالي كه منتقدين خود را با كوچكترين بهانه اي حذف مي كنند؟ آن نامه مورد اعتراض بود چون اولاً نگاه به خارج از كشور داشت و ثانياً موضوع كلي آن مشكوك بود. يكي ديگر از موارد اعتراض بنده در جلسه شوراي تهران، برگزاري تجمعي براي آقاي موسوي خوئيني بود... اين تجمع از سوي قاطبه دانشجويان حمايت نشد. استدلال بنده اين بود كه چرا بايد هزينه اين موضوع را دانشجويان بپردازند يا بر سر قضاياي آغاجري بنده استدلال كردم كه ايشان عضو شوراي مركزي سازمان مجاهدين بود، پس در وهله اول دوستان ايشان در مجلس مانند آقاي آرمين از ايشان دفاع كنند. چرا بايد بار تمام مسائل را جنبش دانشجويي بر دوش بكشد. اين هزينه ها جنبش را از نفس انداخته و ما از اينكه هر روز به خيابان ها بريزيم مي خواهيم چه نتيجه اي بگيريم؟... عده اي درون مجموعه اين تز را مطرح مي كنند و به خود من هم گفتند كه دانشجويان بايد چرخ هاي ارابه اصلاحات را هل دهند، هرچند عده اي ديگر بر فراز آن دست شادي تكان مي دهند. به اين ترتيب تمام هزينه ها را بر دوش جنبش تحميل كرده اند به طوري كه زير چرخ هاي اين ارابه له شده است و آخرين نفس هاي خود را مي كشد و زماني كه عده اي دلسوزانه با اين طرز فكر مخالفت مي كنند، اين چنين به تيغ آنان گرفتار مي آيند...» "
یادداشت روز نویس در دنباله سر نخ بیشتری را باز کرده است و اثر قلم مسموم وآلوده ی سر بازجو پاسدار شکنجه گر حسین شریعتمداری را بیشتر عریان نموده وبه نمایش گذاشته است . زیرا که پای سازمان مجاهدین نیز به میان کشانده است که جزو مأموریت های جدی این پاسدار وباند باز سازی شده ی سعید امامی در چند روز گذشته بوده است و به غیر ازاین یادداشت روز در بخش دیگر این ورق پاره ی کیهان نیز به نقل از یک عضو جدا شده ی سابق مجاهدین همینگونه اتهامات واراجیف ها در مورد سازمان مجاهدین را با چاشنی دفتر پژوهشهاي مؤسسه كيهان نیز ردیف کرده است . در هر صوت پاسدار حسین شریعتمداری اینگونه نقش سرباز گمنام بودن و پرونده وسازی حرفه ای بودن خودرا رو کرده است :
"پس از ماجراهاي 18 تا 23تير 78 چند سال زمان برد تا طيف دانشجويي مورد سوء استفاده افراطيون به همان تشخيصي برسد كه اين عضو شوراي مركزي تحكيم رسيده بود؛ اينكه ما را چه سر و سري با بيگانگاني است كه حقوق بشر در دنيا به دست همان ها تضييع شده و چرا ما بايد ميليشيا و سياهي لشكر و بردگان مسلوب الاختيار گروهك و باندهاباشيم. همان گونه كه حد فاصل سال هاي 56 تا 67 اتفاقات بسياري رقم خورد تا در فراز و فرود حوادث، نقاب ضد امپرياليستي و خلق مآبانه از چهره سازمان مجاهدين خلق برافتد و عملگي و مزدوري اين مدعيان چپ ماركسيستي براي آمريكا و رژيم مرتجع و سفاك صدام آشكار شود. اما دريغ از جوانان ساده دلي كه به خيال آرمان خواهي جذب سازمان شدند، اسلحه به دست گرفتند، در خانه هاي تيمي شست وشوي مغزي شدند و به موجودات دست آموزي بدل گشتند كه كوركورانه با مردم و اعتقادات و آرمان ها و نظام سياسي برآمده از ايمان آنها وارد جنگ مي شدند. حتما اين روزها كه فيلم هاي به دست آمده از استخبارات عراق پخش مي شد و دريوزگي اعوان و انصار مسعود رجوي در برابر عناصر رده چندم رژيم بعث را نشان مي داد، دل پدرومادرهايي كه جوانانشان قرباني شعارهاي دروغين سازمان شده بودند، به درد آمد و خاطرات تلخ براي آنان زنده شد"
پاسدار حسین شریعتمداری به تبعیت از قصاب زندان اوین لاجودی جلاد و سعید امامی که همیشه از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بهزاد به نام سازمان منافقین دوم نام برده است . در صورتیکه خمینی این سازمان را در برابر مجاهدین علم کرد تا به حساب خودش مانع از پیوستن نسل جوان به خصوص دانشجویان به مجاهدین شوند واین جریان در بست در کمیته وسپاه پاسداران ودولت حضور داشت. البته پس از اینکه از آن قدرت سابق برخوردار نبودند ولی در دوم خرداد مجدداً قدرتی گرفت و توانست رابطه ای با دفتر تحکیم وحدت دانشجوئی برقرار کند و هنوز رابطه میان این سازمان وحزب مشارکت با بخشی از دفتر دانشجوئی دفتر تحکیم وحدت وجوددارد واز چشم پاسدار حسین شریعتمداری غافل نمانده است. همانگونه که این را نیز پاسدار شریعتمداری دقیقاً می داند که تاریخچه ی مبارزاتی جنبش دانشجوئی در ایران چگونه بوده است زیرا که آزادیخواه وضد استعمار وارتجاع بوده است . خمینی هم برای همین طرح خائنانه ی انقلاب فرهنگی را در مورد دانشگاهها بکار برد واکنون نیز باند مافیائی پاسدار غلامک وگماشته احمدی نژاد با آخوند متحجر وانگلیسی مصباح یزدی وولی فقیه عضو سابق انجمن حجتیه ای می خواهند همین سیاست خائنانه ی انقلاب فرهنگی دوم در دانشگاها را اجرا وعملی سازند که پاسدار سرباز جو حسین شریعتمداری اینگونه در مورد سازمان مجاهدین خلق وبنی صدر و نهضت آزادی وجبهه ی ملی ودوم خردادی ها نظر داده یا در اصل سناریو وپرونده سازی کرده است:
"چنين شد كه سازمان منافقين رأي مردم به بني صدر را مصادره كرد و نهضت آزادي و جبهه ملي رأي دوم خرداد را. طرح اين بود كه معارضه با جمهوري اسلامي به عمق و درون حاكميت كشانده شود. خاتمي اما بني صدر نبود همچنان كه گورباچف نبود. پس همان ها كه انتخابات دوم خرداد را تحريم نموده و پس از آن ادعا كرده بودند مردم به دعوت آنها به آقاي خاتمي رأي داده اند، چند سال بعد- با عرض معذرت- عناويني نظير شاه سلطان حسين بي كفايت و اردك فلج (اظهارات زيدآبادي در اردوي انجمن اسلامي دانشگاه تبريز، 29مرداد 83) را به رئيس جمهور نسبت دادند و خواستار عبور از وي شدند. آش آن قدر شور شده بود كه كسي با مشخصات عطاءالله مهاجراني از گردانندگان روزنامه هاي جامعه و توس (اسلاف شرق و هم ميهن) به عنوان كساني كه خود را يلتسين و خاتمي را گورباچف مي دانند و با متشنج كردن اوضاع سياسي دنبال به قدرت رسيدن هستند، ياد كرد.8 سال از ماجراي 18تير 78 و حدود 26سال از حوادث حول و حوش اسفند 59 تا تير و شهريور 60 مي گذرد، كوله باري از تجربيات تلخ و عبرت آموز براي پرهيز از گزيده شدن چند باره از روزنه نفاق. اگرچه پيروزي هاي پرشتاب جمهوري اسلامي در خاورميانه اسلامي، چاره اي جز تحركات كور و تند را براي عوامل ميداني جبهه استكبار باقي نگذاشته و هرچند كه اميد چنداني نمي رود برخي محافل قدرت طلب داخلي به خاطر به دست آوردن چند كرسي در انتخابات، دوباره به دانشگاه و دانشجو طمع نكنند اما واقعيت مشهود و مبارك اين است كه امروز، رويكرد غالب در جريان ها و جنبش دانشجويي، ميل به عقلانيت، استقلال، اعتدال، عدالت خواهي، پرسشگري و نقد منصفانه و همچنين بازگشت به شعارهاي استكبارستيزانه انقلاب است. نكته ديگر اينكه جنبش نرم افزاري اگرچه نه به تمام و كمال اما به عنوان حركتي نوپا، به وضوح در ميان دانشجويان و دانشگاهيان مشاهده مي شود. به عبارت ديگر مي توان گفت با وجود همه طمع ورزي هاي دشمنان و نامحرمان، دانشگاه قدم هاي مثبتي را در بازتعريف هويت ملي و اسلامي خويش برداشته است. امروز به وضوح و وفور مي توان حركت هاي دانشجويي- با سلايق سياسي مختلف- را سراغ گرفت كه پيشگامي، جنبش و روشنفكري را نه در لمپنيزم و اغتشاش و تشنج كه در تضارب آراي مثبت، سازنده، تفاهم آميز و معطوف به منافع ملي و آرمان هاي انقلابي جست وجو مي كند، حاكي از اين كه روزگار برخوردهاي پوپوليستي- فاشيستي با دانشجويان و تحميق و استخدام آنان سپري شده و ديگر قرار نيست دانشگاه مانند برخي مقاطع، تبديل به خانه تيمي و اتاق جنگ و ترور يا باشگاه احزاب و جولانگاه سياست بازان حرفه اي شود. اين واقعيت خود را به وضوح در تست هايي كه با حضور عوامل ميداني سازمان هاي جاسوسي خارجي صورت گرفت يا از سوي افراطيون و طمع ورزان داخلي انجام شد، به رخ كشيد".قرار نيست جنبش دانشجويي اجازه دهد ديگربار او را به جلوي درشكه و ارابه قدرت مافياها ببندند يا شبكه هاي جاسوسي آمريكا و انگليس و اسرائيل از او به جاي شعبان بي مخ و پري اعتضادي يا منوچهر محمدي و مريم شانسي استفاده كنند، اگرچه برخي سردمداران احزاب و گروهك ها و مطبوعات شخصا پذيرفته باشند خلأ حضور اين نيروهاي ميداني را پر كنند!راستي، برخي سياست بازان حرفه اي چه قدر قيافه هاشان به شعبان جعفري و پري اعتضادي و مريم شانسي شبيه شده است. مگر قيافه مسعود رجوي و مريم قجرعضدانلو به مرور چنين نشد؟ شگفتا كه آدمي چگونه مسخ مي شود و از كرامت مي افتد."
درخاتمه اینکه پس از آنکه خبرانتصاب آخوند روح الله حسینیان به معاونت رئیس جمهور ومشاور فرهنگی وامنینی وی گمارده شد وتیم بازی شده ی سعید امامی تکمیل وقدرتمند شد.قابل پیش بینی بود که شیوه های ترور های فیزیکی و سربه نیست کردن مخالفین ودگر اندیشان که در قتل های زنجیری آزمون شد اکنون قراراست که به روشی دیگر شروع شود. حضور چاقوکشان اعزامی و وابسته به وزارت بد نام اطلاعات در17 ژوئن در پاریس ودست به تهدید چاقو کشی زدن ودریدن شکم مخالفین و گسترش جنگ روانی و شیطان سازی ادامه دار علیه ی مجاهدین وتهدید کردن مطبوعات رقیب و متهم کردن کردن آنان به کودتای خزنده ی علیه ی دولت پاسدار احمدی نژاد که جدا از اینکه معاون رئیس جمهور اذعان کرده است قبل از آن از سوی پاسدار محمد حسین صفار هرندی معاون مدیر مسئول ورق پاره ی کیهان و وزیر کنونی تفتتیش و عقاید وسانسور بیان شد بود . همچنین مقاله نویسی های خانم فاطمه رجبی همسر غلامحسین الهام سخنگوی دولت علیه رفسنجانی و خواهان خلع لباس شدن خاتمی و گسیل کردن مشتی لمپن وچاقو کش و بسیجی و اطلاعاتی به قم و فریاد زدن علیه ی خاتمی که چرا در واتیکان ایتالیا با زنان بی حجاب دست داده است وحمله ای که روز گذشته به دفتر دانشجوئی در دانشگاه تهران شده و به سوی ساختمان دفتر دانشجوئی تیر شلیک شده و دانشجویان درون ساختمان دستگیر شده اند. خلاصه تنظیم این یادداشت روز تهدید آمیز پاسدار حسین شریعتمداری با نام محمد ایمانی در روند خط و خطوط و سیاست جدید باند بازی سازی شده وبقدرت خزیده ی سعید امامی برای حذف فیزیکی رقیبان ومخالفان می باشد که ارگان تبلیغاتی و ساماندهی شان همین ورق پاره ی کیهان می باشد.
هوشنگ - بهداد
http://www.kayhannews.ir/860419/2.htm