نقد وبررسی "اطلاع رساني چرا و چگونه ؟ (يادداشت روز)"روزنامه ی کیهان چهار شنبه 20 تیرماه سال86
آش آنقدر شور شده است که صدای آشپز باشی هم در آمده است"
واقعاً که همه ی رفتار وحرکات وادا واطوارهای گوناگون سران رژیم تروریستی آخوندی مضحک وکمدی می باشد به خصوص در مورد خبرسانی و رابطه ومصحابه ی مقامات دولتی با مطبوعات با همدیگر. زیرا که دوطرف دارای پیشینیه ی پاسداری و اطلاعاتی و امنیتی می باشند. مثلاً رئیس جمهور یک غلامک وگماشته ی پاسدار است که سابقه ی عضویت در تیم ترور مخالفین در برون مرز را دارد و مدعیست که تنها رئیس جمهور مردمی ی باشد که توانسته دست به تور های سفرهای ماراتونی استانی دست بزند وبا مردم بدون واسطه ومستقیم رابطه بر قرار کند ودر برون مرز هم در سازمان ملل در حالت نورانی شده حضور یافته است و عدالت ودانش هسته ای بومی شده را بطور مهررزانه به بندگان خدا در سراسر جهان صادر کرده است . سپس مدعی شده است که جهان به سمت احمدی نژادی شدن در حال گذار می باشد . از سوی دیگر در کنفرانس مطبوعاتی داخلی وخارجی شو وتئاتر سیاسی اجرا می کند وگروگان های نظامی انگلیسی را بخشش وعفو وبا اهدای هدایا آزاد می کند واز خبرنگاران تقاضا می کند تاکه اینان را تا فرود گاه بدرقه کنند که احساس تنهائی نکنند ویا اینکه نکند یکباره باز هم ابراز ندامت وپشیمانی کنند وهوس کنند که در ایران بمانند واز رفتن به انگلیس خودداری کنند. همچنین از سوی دیگر این رئیس جمهور گماشته یک پاسدار دیگر را وزیر ارشاد وتفتیش عقیده وسانسور کرده است که نه هرروز مطبوعات بیشتری را توقیف می کند وتیغ سانسور علیه اشان را تیز تر می کند، بلکه اخیراً آنان را به طرح توطئه ی کودتای خزنده علیه ی دولت متهم کرده است . همینطور همکار ومدیر مسئول سابقش پاسدار حسین شریعتمداری می باشد که مدیر مسئول روزنامه ی کیهان ونماینده و یژه ولی فقیه در این روزنامه می باشد که مبلغ ومدافع سر سخت دولت وپاسدار رئیس جمهور نیز می باشد وسابقه در بازجوئی و شکنجه گری و پرونده وسناریو سازی وتحریف گری وتواب سازی دارد. اکنون جالب است که با این بافت وساختار و اینگونه شیوه ی خبررسانی و با همه ادعا وادا واطوار ها آنقدر دولت ورئیس جمهور آلت دست نشاده وبی اراده است و فضای سانسور آنگونه نهادینه شده و خفقان بقدری تعق یافته وخبرسانی آنگونه است که همه منتظرند ولی فقیه روی نرده برود و سخنی بگوید و نظری بدهد تا که بقیه به آن آویزان شوند ومانور بدهند یعنی ضریب وابسته وبی ارداه بودن از یک سو واز طرف دیگر میزان ضریب استبداد و قدرت واختیارات ولی فقیه از طرف دیگر در این رژیم تروریستی آخوندی را می رساند که چقدر وچگونه می باشد. تازه اگر در نظر گرفته شود که چگونه در دوساله گذشته ولی فقیه بطور تخته گاز از این رئیس جمهور ودولتش دفاع کرده است و افسار بر پوزه منتقدین دولت در مجلس و مطبوعات زده است که چرا اذعان کرده اند در جامعه روند افزایش تورم و گرانی و افزایش لجام گسخته ی قیمت کالا ها ومسکن واجاره خانه وجود دارد که خودش در کنار رئیس جمهور و وزیر کشاورزی و بازرگانی واقعیات را تکذیب وانکار کرده است و اجازه نداده است که وزاری بی عرضه در مجلس مورد استیهزا ء قرار بگیردند در صورتیکه انبوه معلمین وکارگران تظاهر کننده فریاد استعفای وزیر بی لیاقت را سر داده بودند. حال توجه داشته باشید که اوضاع چگونه شده است که این ولی فقیه به غلامک وگماشته ی خود احمدی نژاد چنین توصیه کرده است که در زمینه خبرسانی با مطبوعات تعامل داشته باشد که بقول یادداشت روز نقطه اوج نگرانی ایشان چنین است :
"نقطه اوج اين نگراني مدتي پيش در فرمايشات رهبر معظم انقلاب خطاب به مديران اجرايي دولت نهم جلوه كرد. ايشان در سخنان خود كه براي نخستين بار خطاب به جمعي از مسئولان اجرايي بيان مي شد از آنها خواستند مقوله اطلاع رساني را جدي بگيرند و خصوصاً از «روابط عمومي»ها به عنوان نهادهايي كه بايد جاني تازه به آنها بخشيد نام بردند. تازه در اينجا بود كه بسياري فهميدند ظاهراً مشكلي وجود دارد كه ديگر نمي توان از كنار آن سهل و ساده گذشت. به ويژه اين ضرورت اكنون به وضوح احساس مي شود كه برخي بخش هاي دولت بايد در ديدگاه نظري خود نسبت به رسانه ها- ه دو نمونه از علت هاي آن را در ابتداي اين نوشته آورديم- تجديد نظر كنند و آنها را با ديدگاه هاي كارآمدتري جايگزين نمايند:"
در دنباله یادداشت روز بااینکه خود مدافع دولت است ولی اوضاع دولت یا در حقیقت نظام آن آنقدر درهم ریخته وبرآشفته است که دگم وبسته بودن دولت را بیشتر باز کرده و روش مداحی گری را افشا کرده است البته مطبوعات رقیب را نیز به عنوان مقصر از قلمداد نینداخته است ودر مجموع اینگونه شرایط را تشریح کرده است:
"در كنار اين موارد اقتضاي انصاف اين است كه به ياد داشته باشيم اگر مشكلي در زمينه اطلاع رساني و مديريت تعامل با رسانه ها در دولت نهم ديده مي شود، همه تقصيرها هم به جانب دولت نيست و عمده مشكل را بايد در اراده سياسي نهفته در پس عملكرد برخي رسانه ها جست كه با بي تقوايي تمام به نكته ديگري از دولت - دولتي كه به هر حال اشتباه دارد و اصلاً كدام دولت است كه كاملاً پاك و بري از هرگونه خطا باشد؟!- مشغولند و از هيچ فرصتي براي تخريب چهره و وجهه آن و از به كارگيري هيچ ابزاري در اين راه درنمي گذرند. اين البته عجيب هم نيست و به اين دليل ساده كه كار دشمن، دشمني كردن است و اگر به راستي كسي از دشمن توقع مهر و دوستي يا حتي انصاف داشته باشد، چندان معقولانه نينديشيده است. مهم اين است كه در شرايطي كه دشمن به كار خود مشغول است و با انگيزه و احساس مسئوليت فراوان دولت را آماج حملات تبليغاتي خود قرارداده، دولت وظيفه خود را درباره برقراري ارتباط معقول و مستمر با رسانه ها دريابد و از اين سو در انجام آنچه شايسته است كوتاهي نورزد. دولت نهم همانطور كه بسياري از ساختارها و نهادهاي دولتي به راستي مسئله دار و مسئله ساز را تغيير داده بايد دير يا زود فكري هم به حال نهادكهنه و زمخت «روابط عمومي» در دستگاه هاي وابسته به خود بكند و جايگاه اين «تبعيدگاه هاي اداري» را به مرتبه يكي از تأثيرگذارترين بخش هاي سازمان هاي دولتي ارتقا دهد. اكنون روابط عمومي ها در دولت حداكثر مناسبت هاي روي تقويم را رصد مي كنند و با ابزارهايي چون پارچه و ريسه دمخورند. در مواردي ديگر روابط عمومي ها حداكثر مداحان مقام هاي بالادست خود هستند نه اينكه به مثابه چشم هاي بينا حقايق مربوط به هر دستگاه و نهادي را از سطح جامعه و رسانه ها استخراج كنند و به اطلاع آنها برسانند. بگذريم از اينكه نمونه هاي فراواني هم از ارتباط هاي فاسد روابط عمومي ها و رسانه ها را مي توان شاهد آورد تا معلوم شود اغلب - و نه همه- روابط عمومي هاي دستگاه هاي دولتي تقريباً همه كاري مي كنند جز آنچه بايد بكنند. اين حقايق ضرورت اعمال اصلاحاتي عميق و البته سريع را در نهاد روابط عمومي الزامي ساخته است. اين اصلاحات بي ترديد هم بايد جنبه هاي سخت افزاري كار روابط عمومي ها را دربر بگيرد (مطابق برخي برآوردهاي دقيق 60 درصد روابط عمومي هاي نهادهاي دولتي فاقد حداقل امكانات براي انجام صحيح كار خود هستند) و هم جنبه هاي نرم افزاري آن را.اين دومي البته بسيار مهم تر است. در بعضي نهادهاي دولتي مقام هاي محترم مسئول هنوز اساساً نمي دانند رسانه چيست، چقدر مهم است و يك روابط عمومي خوب چه كارهاي بزرگ كه نمي تواند بكند. در برخي نهادهاي ديگر مسئولان روابط عمومي ها اساساً دولت نهم و فعاليت هاي آن را قبول ندارند كه بخواهند انرژي خود را صرف دفاع معقول از آن بكنند. اينها همه مواردي است كه اصلاح آن مي تواند به انقلابي در سيستم اطلاع رساني دولت و از آنجا در روابط دولت - ملت بينجامد."
درخاتمه اینکه پرسش است که از این رژیم تروریستی که اینگونه قائم به شخص ست . آنهم فردی که خودش عامل فساد .تبعیض و غارتگری وسرکوب و... می باشد و تجربه ی 28 ساله گواه بر آنست که اوضاع به مرور بدتر از گذشته شده است. از سوی دیگر با وجودی که دولت متحجر وخرافه پرست در حکومت یک دست شده به مرحله ای رسیده است که اکنون مدافع سر سختش وضعیت اطلاع رسانی اش را نیز باز کرده که چگونه است در صورتیکه ادعای عاشقان خدمت دارد ونه شیفتگان قدرت می باشند. بنابراین آیا می توان امیدی داشت که واقعاً امکان دارد که شرایط به نفع مردم محروم تغییر کند و یا نه اینکه واقعیت این است که چشم انداز بس تیره وتاریک تر از آنست که اکنون وجود دارد.
هوشنگ – بهداد
چهار شنبه 20 تیرماه سال86
آش آنقدر شور شده است که صدای آشپز باشی هم در آمده است"
واقعاً که همه ی رفتار وحرکات وادا واطوارهای گوناگون سران رژیم تروریستی آخوندی مضحک وکمدی می باشد به خصوص در مورد خبرسانی و رابطه ومصحابه ی مقامات دولتی با مطبوعات با همدیگر. زیرا که دوطرف دارای پیشینیه ی پاسداری و اطلاعاتی و امنیتی می باشند. مثلاً رئیس جمهور یک غلامک وگماشته ی پاسدار است که سابقه ی عضویت در تیم ترور مخالفین در برون مرز را دارد و مدعیست که تنها رئیس جمهور مردمی ی باشد که توانسته دست به تور های سفرهای ماراتونی استانی دست بزند وبا مردم بدون واسطه ومستقیم رابطه بر قرار کند ودر برون مرز هم در سازمان ملل در حالت نورانی شده حضور یافته است و عدالت ودانش هسته ای بومی شده را بطور مهررزانه به بندگان خدا در سراسر جهان صادر کرده است . سپس مدعی شده است که جهان به سمت احمدی نژادی شدن در حال گذار می باشد . از سوی دیگر در کنفرانس مطبوعاتی داخلی وخارجی شو وتئاتر سیاسی اجرا می کند وگروگان های نظامی انگلیسی را بخشش وعفو وبا اهدای هدایا آزاد می کند واز خبرنگاران تقاضا می کند تاکه اینان را تا فرود گاه بدرقه کنند که احساس تنهائی نکنند ویا اینکه نکند یکباره باز هم ابراز ندامت وپشیمانی کنند وهوس کنند که در ایران بمانند واز رفتن به انگلیس خودداری کنند. همچنین از سوی دیگر این رئیس جمهور گماشته یک پاسدار دیگر را وزیر ارشاد وتفتیش عقیده وسانسور کرده است که نه هرروز مطبوعات بیشتری را توقیف می کند وتیغ سانسور علیه اشان را تیز تر می کند، بلکه اخیراً آنان را به طرح توطئه ی کودتای خزنده علیه ی دولت متهم کرده است . همینطور همکار ومدیر مسئول سابقش پاسدار حسین شریعتمداری می باشد که مدیر مسئول روزنامه ی کیهان ونماینده و یژه ولی فقیه در این روزنامه می باشد که مبلغ ومدافع سر سخت دولت وپاسدار رئیس جمهور نیز می باشد وسابقه در بازجوئی و شکنجه گری و پرونده وسناریو سازی وتحریف گری وتواب سازی دارد. اکنون جالب است که با این بافت وساختار و اینگونه شیوه ی خبررسانی و با همه ادعا وادا واطوار ها آنقدر دولت ورئیس جمهور آلت دست نشاده وبی اراده است و فضای سانسور آنگونه نهادینه شده و خفقان بقدری تعق یافته وخبرسانی آنگونه است که همه منتظرند ولی فقیه روی نرده برود و سخنی بگوید و نظری بدهد تا که بقیه به آن آویزان شوند ومانور بدهند یعنی ضریب وابسته وبی ارداه بودن از یک سو واز طرف دیگر میزان ضریب استبداد و قدرت واختیارات ولی فقیه از طرف دیگر در این رژیم تروریستی آخوندی را می رساند که چقدر وچگونه می باشد. تازه اگر در نظر گرفته شود که چگونه در دوساله گذشته ولی فقیه بطور تخته گاز از این رئیس جمهور ودولتش دفاع کرده است و افسار بر پوزه منتقدین دولت در مجلس و مطبوعات زده است که چرا اذعان کرده اند در جامعه روند افزایش تورم و گرانی و افزایش لجام گسخته ی قیمت کالا ها ومسکن واجاره خانه وجود دارد که خودش در کنار رئیس جمهور و وزیر کشاورزی و بازرگانی واقعیات را تکذیب وانکار کرده است و اجازه نداده است که وزاری بی عرضه در مجلس مورد استیهزا ء قرار بگیردند در صورتیکه انبوه معلمین وکارگران تظاهر کننده فریاد استعفای وزیر بی لیاقت را سر داده بودند. حال توجه داشته باشید که اوضاع چگونه شده است که این ولی فقیه به غلامک وگماشته ی خود احمدی نژاد چنین توصیه کرده است که در زمینه خبرسانی با مطبوعات تعامل داشته باشد که بقول یادداشت روز نقطه اوج نگرانی ایشان چنین است :
"نقطه اوج اين نگراني مدتي پيش در فرمايشات رهبر معظم انقلاب خطاب به مديران اجرايي دولت نهم جلوه كرد. ايشان در سخنان خود كه براي نخستين بار خطاب به جمعي از مسئولان اجرايي بيان مي شد از آنها خواستند مقوله اطلاع رساني را جدي بگيرند و خصوصاً از «روابط عمومي»ها به عنوان نهادهايي كه بايد جاني تازه به آنها بخشيد نام بردند. تازه در اينجا بود كه بسياري فهميدند ظاهراً مشكلي وجود دارد كه ديگر نمي توان از كنار آن سهل و ساده گذشت. به ويژه اين ضرورت اكنون به وضوح احساس مي شود كه برخي بخش هاي دولت بايد در ديدگاه نظري خود نسبت به رسانه ها- ه دو نمونه از علت هاي آن را در ابتداي اين نوشته آورديم- تجديد نظر كنند و آنها را با ديدگاه هاي كارآمدتري جايگزين نمايند:"
در دنباله یادداشت روز بااینکه خود مدافع دولت است ولی اوضاع دولت یا در حقیقت نظام آن آنقدر درهم ریخته وبرآشفته است که دگم وبسته بودن دولت را بیشتر باز کرده و روش مداحی گری را افشا کرده است البته مطبوعات رقیب را نیز به عنوان مقصر از قلمداد نینداخته است ودر مجموع اینگونه شرایط را تشریح کرده است:
"در كنار اين موارد اقتضاي انصاف اين است كه به ياد داشته باشيم اگر مشكلي در زمينه اطلاع رساني و مديريت تعامل با رسانه ها در دولت نهم ديده مي شود، همه تقصيرها هم به جانب دولت نيست و عمده مشكل را بايد در اراده سياسي نهفته در پس عملكرد برخي رسانه ها جست كه با بي تقوايي تمام به نكته ديگري از دولت - دولتي كه به هر حال اشتباه دارد و اصلاً كدام دولت است كه كاملاً پاك و بري از هرگونه خطا باشد؟!- مشغولند و از هيچ فرصتي براي تخريب چهره و وجهه آن و از به كارگيري هيچ ابزاري در اين راه درنمي گذرند. اين البته عجيب هم نيست و به اين دليل ساده كه كار دشمن، دشمني كردن است و اگر به راستي كسي از دشمن توقع مهر و دوستي يا حتي انصاف داشته باشد، چندان معقولانه نينديشيده است. مهم اين است كه در شرايطي كه دشمن به كار خود مشغول است و با انگيزه و احساس مسئوليت فراوان دولت را آماج حملات تبليغاتي خود قرارداده، دولت وظيفه خود را درباره برقراري ارتباط معقول و مستمر با رسانه ها دريابد و از اين سو در انجام آنچه شايسته است كوتاهي نورزد. دولت نهم همانطور كه بسياري از ساختارها و نهادهاي دولتي به راستي مسئله دار و مسئله ساز را تغيير داده بايد دير يا زود فكري هم به حال نهادكهنه و زمخت «روابط عمومي» در دستگاه هاي وابسته به خود بكند و جايگاه اين «تبعيدگاه هاي اداري» را به مرتبه يكي از تأثيرگذارترين بخش هاي سازمان هاي دولتي ارتقا دهد. اكنون روابط عمومي ها در دولت حداكثر مناسبت هاي روي تقويم را رصد مي كنند و با ابزارهايي چون پارچه و ريسه دمخورند. در مواردي ديگر روابط عمومي ها حداكثر مداحان مقام هاي بالادست خود هستند نه اينكه به مثابه چشم هاي بينا حقايق مربوط به هر دستگاه و نهادي را از سطح جامعه و رسانه ها استخراج كنند و به اطلاع آنها برسانند. بگذريم از اينكه نمونه هاي فراواني هم از ارتباط هاي فاسد روابط عمومي ها و رسانه ها را مي توان شاهد آورد تا معلوم شود اغلب - و نه همه- روابط عمومي هاي دستگاه هاي دولتي تقريباً همه كاري مي كنند جز آنچه بايد بكنند. اين حقايق ضرورت اعمال اصلاحاتي عميق و البته سريع را در نهاد روابط عمومي الزامي ساخته است. اين اصلاحات بي ترديد هم بايد جنبه هاي سخت افزاري كار روابط عمومي ها را دربر بگيرد (مطابق برخي برآوردهاي دقيق 60 درصد روابط عمومي هاي نهادهاي دولتي فاقد حداقل امكانات براي انجام صحيح كار خود هستند) و هم جنبه هاي نرم افزاري آن را.اين دومي البته بسيار مهم تر است. در بعضي نهادهاي دولتي مقام هاي محترم مسئول هنوز اساساً نمي دانند رسانه چيست، چقدر مهم است و يك روابط عمومي خوب چه كارهاي بزرگ كه نمي تواند بكند. در برخي نهادهاي ديگر مسئولان روابط عمومي ها اساساً دولت نهم و فعاليت هاي آن را قبول ندارند كه بخواهند انرژي خود را صرف دفاع معقول از آن بكنند. اينها همه مواردي است كه اصلاح آن مي تواند به انقلابي در سيستم اطلاع رساني دولت و از آنجا در روابط دولت - ملت بينجامد."
درخاتمه اینکه پرسش است که از این رژیم تروریستی که اینگونه قائم به شخص ست . آنهم فردی که خودش عامل فساد .تبعیض و غارتگری وسرکوب و... می باشد و تجربه ی 28 ساله گواه بر آنست که اوضاع به مرور بدتر از گذشته شده است. از سوی دیگر با وجودی که دولت متحجر وخرافه پرست در حکومت یک دست شده به مرحله ای رسیده است که اکنون مدافع سر سختش وضعیت اطلاع رسانی اش را نیز باز کرده که چگونه است در صورتیکه ادعای عاشقان خدمت دارد ونه شیفتگان قدرت می باشند. بنابراین آیا می توان امیدی داشت که واقعاً امکان دارد که شرایط به نفع مردم محروم تغییر کند و یا نه اینکه واقعیت این است که چشم انداز بس تیره وتاریک تر از آنست که اکنون وجود دارد.
هوشنگ – بهداد
چهار شنبه 20 تیرماه سال86