نقدوبررسی"تاملي درشناخت و مديريت بحران(يادداشت روز)" روزنامه ی کیهان چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386
"چرابحران گفته شده خیرات وبر کات ا ست و باید به استقبال آن رفت ؟"
جالب است که باز یادداشت روز نویس وارونه گوئی کرده و منتقدان رقیب شکست خورده را به نادانی متهم کرده است که معنی ومفهوم بحران را نمی دانند و همینطور کیلوئی بکار می برند. آخر رژیمی که خودش اگر چنانچه با بحران برروی کار نیامده باشد وبا بحران ادامه نداده باشد.بنابراین نیاز به بحران سازی ندارد وازآن به عنوان خیرا ت وبرکات یاد نمی کند وبحران سازی را تا آنجا ادامه نمی دهد که رئیس جمهور خندان ومدعی اصلاح طلبش در پایان بیلان ریاست جمهوری دوره ی اول خود مجبور شود تاکه اعتراف کند که هر 9 روز یک بحران علیه ی دولت وی از سوی رقیب مدعی اصول گرایش ساخته شد . اتفاقاً همانانکه اکنون خودشان به یمن همان بحران سازی ها وسناریو آفرینی ها توانسته اند که هم نظام را یک دست کنند وهم اینکه خود بر مسند قدرت بنشیند .اکنون دولت کنونی از همکاری باند مافیائی ومحفلی اطلاعاتی بازسازی شده ی سعید امامی برخوردارا ست و یکی از اینان مشاور فرهنگی وامنیتی پاسدار غلامک وگماشته احمدی نژاد شده و بقیه نیزاعضای تیم یا وزیر درکابینه می باشند ویا اینکه در کنار دولت اصولگر قراردارند ومشغول انجام وظیفه می باشند که یکی از هم اینان نیز همین قلمزن یادداشت روزنویس است که هم تیم این باند است که اکنون با صغرا وکبری چیدن و فلسفه بافی های مدل حوزوی قم کردن مدعی شده است که دستگاه دیپلماسی دولت نه دچار بحرا ن نیست، بلکه اصلاً بحرانی درکارنیست ومنتقدان معنی ومفهوم بحران را نمی دانند وشرایط بحرانی شایعه ایست که جناح مغلوب ومطبوعات وابسته به آن ساخته است. یعنی اینکه آنقدر دستگاه تروریستی بحران آفرین وزارت امور خارجه که در رأس آن یک وزیر آدمربا قرار گرفته است .این دستگاه درست ومنطقی وظایف دیپلماسی خودش را انجام می دهد که وزیر آدمربا منوچهر متکی اخیراً مجبور نشده است که به خاطر بحرانی که سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری با یادداشت روز آواز کوچه باغی خود در روزنامه ی پادگانی – اطلاعاتی – امنیتی کیهان ساخت بالاجبار و سراسیمه به بحرین سفر نکند ودر برابر موج اعتراضی که در جلوی سفارت رژیم تروریستی آخوندی در منامه بر پا شده بود؛ عذر خواهی وماستمالی نکند. چونکه پاسدار حسین شریعتمداری ادعا کرده است که بحرین وسایر شیخ نشینان منطقه ی خلیج فارس در گذشته جزو خاک ایران یا استان های ایران بوده اند که به دلیل بی عرضگی شاه وخیانت انگلیسی ها اینان از ایران جدا شدند و تأکید کرده که می بایست دوباره به ایران بر گردانده شوند وبه خاک ایران ملحق گردند. البته که روز گذشته همین سیاست را از طریق پیام دهندگان ساختگی در ستون کیهان وخوانندگان دنبال شد وبحرین وسایر شیخ نشینان را تهدید وبه تمسخر گرفته شد که هریک از اینان از کوچکترین استان های ایران کوچکتر می باشند وباید خدا را شکر کنند که در همسایگی رژیم تروریستی آخوندی هستند و توصیه شد ه که باید کوشش کنند که به اتحاد ملل اسلامی به پیوندند که قلب آن در تهران وجماران به عنوان ام القرای جهان اسلامی می تپد. بنابراین یادداشت روز نویس بنابر همان تجربیات وشیوه های بحران آفرینی که دارد وتخصص در پرونده و سناریو سازی که دارد ودر این زمینه حرفه ای می باشد اکنون چنین به رقبای دوم خردادی که صحبت از بحران درون دستگاه دیپلماسی دولت نهم کرده وهشدار داده اند که بحران سازی ها هرروز عمیق تر می شود وباادامه ی اینگونهبحرانسازیها امکان مقدمه چینی تهاجم نظامی آمریکامی رود و با تعریفی که از بحران برای منتقدان کرده وسئوال وپرسش هائی که ازاینان مطرح نموده است اینگونه پاسخ داده وآنان را همگام با دستگاه تبلیغات دشمن بیگانه قلمداد نمود است:
"يكي از اين اصطلاحات بي ترديد مفهوم «بحران» است. چه زماني مي توان گفت سياست خارجي يا محيط امنيتي يك كشور بحراني است؟ آيا معيارهاي روشني وجود دارد كه بتوان يك وضعيت بحراني را از غير آن تمييز داد؟ تقريباً از همان ابتداي روي كار آمدن دولت نهم و از زماني كه معلوم شد اين دولت قصد ندارد به بعضي روش هاي پيشين در مديريت پرونده هاي سياست خارجي ادامه دهد، اين سخن را مكرر شنيده ايم كه اين دولت در سياست خارجي متهورانه رفتار مي كند و تصميم هاي آن عرصه روابط خارجي جمهوري اسلامي را به سوي يك «بحران» سوق داده است (يا مي دهد). با اين حال در اين مدت كمتر به طور جدي به اين سؤال پرداخته شده كه اين بحران- كه ادعا مي شود دامنه اي وسيع دارد و تبعاتش مهلك خواهد بود- دقيقاً چيست، كجاست و چقدر بايد آن را جدي گرفت؟ مهم تر از اين، ادعاي وجود يك بحران عميق در روابط خارجي ايران تا چه حد مبتني بر كسب اطلاعات واقعي و مطالعه دقيق محيط هاي منطقه اي و فرامنطقه اي است و تا چه حد بدون اعتنا به چنين كاوش هايي صرفاً از ديدگاه ها و اغراض سياسي گويندگان آن در مخالفت با دولت اصولگرا سرچشمه مي گيرد؟ و يك سؤال ديگر، چه ميزان از اين بحران (بر فرض وجود) محصول سروصداي رسانه ها و جنجال هاي خبري آنهاست و چه مقدار از آن برگرفته از رصد دقيق و مطمئن آنچه دشمن به طور عيني انجام مي دهد يا مي خواهد (در آينده) انجام بدهد؟ يك نمونه روشن از اين قبيل موارد مقاله اي است كه اخيراً روزنامه انگليسي گاردين منتشر كرده و طي آن مدعي شده «ديك چني» معاون تندرو و جنگ طلب جرج بوش بالاخره توانسته تيم مسالمت جوي رايس- گيتس را كنار بزند و حرف خود را در اين باره كه تداوم ديپلماسي در مقابل ايران بي حاصل است به كرسي بنشاند. گاردين بر اين مبنا نتيجه گرفته احتمال درگيري نظامي با ايران بسيار جدي تر از قبل شده است. تا اينجاي كار خيلي مهم نيست، چه، اين نخستين بار نيست كه رسانه هاي غربي تلاش مي كنند ثابت كنند خطري بزرگ بغل گوش ايران خوابيده كه تنها راه رهايي از آن كوتاه آمدن ايران است. آنچه اهميت دارد اين است كه برخي رسانه هاي داخل ايران به محض مشاهده چنين اخباري و بي آنكه اندكي با نفس مسئله كلنجار بروند، به غش و ضعف مي افتند و پي درپي به ملك و ملت هشدار مي دهند خطري بزرگ در كمين است و تاريخ بي خيالان و غافلان را نخواهد بخشيد و...! در حالي كه به جاي اين همه عدم تعادل در تحليل به آساني مي توان با طرح چند سؤال ساده فهميد بحراني در كار نيست يا اگر هم باشد جدي تر از گذشته نيست."
پاسدار حسین شریعتمداری در دنباله خطاب به منتقدان رقیب گفته است که آمریکا در شرایطی نیست که بتواند تهاجم نظامی کند و تازه اگر اینان گمان می کنند که بحران جنگی هم وجود دارد اینان هستند که باید ثابت کنند ومدارک ارائه کنند که بحران جنگ وجود دارد وچنین از اینان طلب دلیل ومدرک کرده است:
"حالا هم اگر عده اي گمان كرده اند آمريكا آماده درگيري است بايد با وضوح و روشني تمام بگويند به چه دلايلي مي توان نتيجه گرفت ضعف مفرط و بي سابقه آمريكا در مقابل ايران- كه غربي ها خود بارها و به طرق مختلف آن را تاييد كرده اند- چگونه به يكباره برطرف شده و به وضعيتي انجاميده كه آمريكا احساس مي كند مي تواند با ايران درگير شود؟ چه چيز در منطقه، در قدرت ايران و در قدرت آمريكا دگرگون شده است و در چه جهتي؟ آيا فقط يك مورد مي توان نشان داد كه آمريكا يكي از اهرم هاي قدرت منطقه اي ايران را از كار انداخته يا بي تاثير ساخته باشد؟"
پاسدار حسین شریعتمداری این زمینه چینی ها را کرده است تا که به اصل قضیه برسد. یعنی اینکه بتواند از یادداشت روز آواز کوچه باغی خود دفاع کند ومنتقدان رقیب را نیز بدهکا رکند . ضمن اینکه از برخی از بحران ها اینگونه به عنوا ن خیرات وبرکات یاد کرده واز به استقبال آ نان رفتن دفاع نموده است.:
نمونه ديگر، مجموعه اتفاقاتي است كه در روابط ايران و كشورهاي عضو شوراي همكاري خليج فارس پس از نگارش مقاله اي توسط مدير مسئول روزنامه كيهان كه در آن تأكيد شده بود بحرين بخشي از خاك ايران است رخ داد. عده اي در داخل ايران جيغ و فرياد چند روزنامه هتاك عرب در اين باره را جدي گرفته و به جزوه نويسي روي آورده اند كه بله «بحران سازي هم هنر مي خواهد» و... ولي همچنان در درك اين نكته بسيط درمانده اند كه وقتي شما صورت مسئله و ميدان بازي را عوض مي كنيد، مدت ها طول مي كشد تا طرف مقابل بتواند از وضعيت شوك درآمده و بازي گذشته خود را در چارچوبي جديد- كه اين بار شما براي او ساخته ايد- ادامه دهد. آيا كسي مي تواند انكار كند كه لااقل تا چند ماه، ديگر كسي از اين قوم درباره جزاير ايراني سخن نخواهد گفت و اساساً آن فضا كه در آن امارات يا هر كشور عربي ديگري مدعي بخشي از خاك ايران شود ديگر وجود خارجي ندارد؟نمونه هاي فراوان ديگري مي توان شاهد آورد كه در آنچه بعضي آن را به مثابه يك «بحران» مي بينند و تحليل مي كنند در واقع نه تنها شر بزرگي وجود ندارد بلكه خيرات و بركات عظيمي نهفته است. به پرونده هسته اي نگاه كنيد؛ آيا ديپلماسي دولت نهم كه بعضي آن را بحران سازي مي خواندند در آستانه موفقيت هاي درخشان نيست؟كل موضوع را مي توان به اين شكل خلاصه كرد:
1- در دنياي كنوني بدون ترديد پيشرفت و موفقيت هزينه دارد و مفت و مجاني به كسي چيزي نمي دهند.2- هر هزينه اي را نبايد «بحران» ناميد.3- هر بحراني واجب الاجتناب نيست و اتفاقاً بايد از برخي بحران ها كه در واقع هزينه هاي ضروري پيشرفت هستند استقبال كرد.4- در مواردي كه ورود به يك بحران اجتناب ناپذير است، هنر ديپلماسي اين است كه بحران را مديريت كند و هزينه آن را حتي المقدور كاهش دهد و الا ديپلماسي موفق با هزينه صفر، وجود خارجي ندارد.5- بعضي عادت كرده اند با اخم غربي ها تب كنند و با تب آنها بميرند. بحران در ذهن و روحيه بعضي افراد هيچ دخلي به وجود بحران در عالم واقع ندارد
.
درخاتمه اینکه وقتی که بطور شفاف پاسدار حسین شریعتمداری از بحران سازی به عنوان خیرات وبرکات یاد نموده است وتوصیه به استقبال رفتن آنان کرده است . بنابرا ین مشخص ا ست که برای چه در این رژیم تروریستی آخوندی بحران سازی می شود واساساً بحران آفرینی در رژیم تروریستی آخوندی وصدورآن درکنار تروریسم وبنیادگرائی چه جایگاهی دردستگاه دیپلماسی رژیم بربرمنش وتاریک اندیش وقرون وسطائی آخوندی دارد وچرا اکنون پاسدارحسین شریعتمداری بحران بحرین درکنار بحران دخالت گری درعراق وافغانستان وفلسطین ولبنان رابه وجود آورده است؟ وچرا این بحران را با یادداشت روز آوازکوچه باغی به وجود آورد واکنون ازآن دفاع کرده ومنتقدان رقیب را متهم به عدم شناخت حتی تعریف بحران نموده است؟ زیراکه پاسخ دراین واقعیت نهفته است که این رژیم غیر متعارف وضدبشر بدون بحران وجنگ آفرین وصدور بحران وبنیادگرائی وترویسم به برون مرز وتهدید وسرکوب واعدام وایجاد خفقان درداخل کشور حتی یک روز هم قادربه بقای خودنمی باشد . به خصوص در شرایط کنونی که شدیداً دربحران هسته ای قرار دارد وباند بازسازی شده بحران ساز وحذف کننده مخالفین ودگراندیشان سعید امامی به یمن بحران سازی تدارک طرح کودتای خزنده سپاه پاسداران برمسند قدرت خزیده اند .

هوشنگ – بهداد
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386