تاریخ نگاری به شیوه ی بازجوئی وتحریف شده در ورق پاره ی پاسدار حسین شریعتمداری
قسمت سوم
عنصر اطلاعاتی وکفتر پرقیچی گمنام امام زمانی در ادامه ی سلسله گزارشات خود در پارقی کیهان فراموش کرده است که بگوید در شرایطی که نام خمینی را به جزچند آخوند فسیل در قم وبرخی از طلبه هایش و چند بازاری وابسته به باند انگلیسی غارتگران مؤتلفه ی عسگر اولادی نشنیده و وی را اساساً نمی نشاختند. این جامعه ی معلمین وفرهنگیان بود که در فروردین ماه سال 57 اطلاعیه داده واعلام کرده بود که از 15 مهر می خواهد که دست به اعتصاب صنفی بزند . پس از آنکه این حرکت اعتراضی – صفنی معلمین در پانزدهم مهرماه سال 1357 شروع شد و سریع پیوند به مطرح کردن تقاضای مطالبات وخواست های سیاسی شد و در جامعه وسراسر ایران بسط یافت ومورد حمایت سایر اقشار جامعه شد. ناگهان نام خمینی بر سر زبان ها افتاد که گویا ایشان تصمیم گرفته بود از نجف قصد عزیمت به کویت کند . چون حاکم کویت مخالفت کرد. بنابراین باو ساطت شاه دولت فرانسه برایش ویزا صادر کرد وبه آنجا رفت وبر زیر آن درخت معروف معجزه گر سیب و البته بهشتی برای ایشان وهمراهان وسپس پیروانش شد؛ سنگر گرفت وموج گفتگو ومصابه ها و صدوراطلاعیه ها ودادن وعده های دروغین با پخش کردن از بلندگوهای استعماری به خصوص رادیو آیت اللهی بی بی سی شروع شد. البته ادامه ی تحصن واعتراض و اعتصابات معلمین همانگونه که اشاره شد گسترش یافت وبه شرکت نفت واعتصاب نفت گران منجر شد و برعمق وگسترش اعتراضات سایر اقشار جامه تأثیر گذاشت وپیوندی عمیق با جنبش اعتراضی دانشجوئی برجای گذاشت که بییش از همه پیوند دانش آموزان وفرهنگیان با محیط دانشگاهی ودانشجوئی وفعال شدن جریانات سیاسی شد . اما گزارشگر اطلاعاتی برای اینکه دستآورد مبارزات آزادیخواهانه ی مردم ایران وسازمان های سیاسی و انقلابی وحتی حقوق بشری در آن دوران را نادیده بگیرد ودربست همه را به کیسه ی خمینی و اعوان انصارش واریز کند از 15 مهر تا 15 آبان را دور زده وصحبت از 15 آبان وتعطیلی دانشگاهها ومدارس کرده است وعلیه ی روزنامه های کیهان واطلاعات زمان شاه موضع گرفته است. در صورتیکه در آن تاریخ که علی اصغر حاج سید جوادی اعتباری داشت مقاله ای که در مورد ارتش در اطلاعات نوشت . آنچنان ساواک را تحریک کرد که همچون جانشینان کنونی اش در وزارت بد نام اطلاعات برای بد نام کردنش و فراهم کردن زمینه ی دستگیری اش صحنه های مشروب بر توی یخچال و... را در خانه اش را در روزنامه ها را برایش به تصویر کشاندند. همچنین سلسله مقالاتی که از دکتر مصطفی رحیمی استاد حقوق دانشگاه در همین روزنامه ها بازتاب می یافت که اکنون در هیچیک از روزنامه های رژیم تروریستی و آزادی کش وقلم شکن آخوندی مشابه ی آن درج نمی شود بی تأثیر نبود. ناگفته نماند که چقدر اعجازگرایانه است که دانش آموز دبیرستانی گزارشگر گمنام امام زمانی آن زمان 57 چه معجزه ای شده است که دسترسی به آرشیو روزنامه های کیهان وا طلاعات در آن مقطع تاریخی دارد،! آیا همین اعتراف وگاف دادن ثابت نمی کند که اینگونه امکانات را فقط همچون حسین شریعتمداری وقلمزنان همکارش در مؤسسه ی کیهان در اختیار خو ددارند یا همکاری تیمی اش روح الله حسینیان در اختیار دارد که رئیس اسناد ملی می باشند که می توانند از اینگونه امکانات برخوردار باشند. بنابرین بی جهت نیست که روایتگر تاریخی و هوادار سابق مجاهدین ترجیح داده است به عنوان سرباز گمنام امام زمان ظاهر شود وبه عنوان هوادار سابق و جدا شده از مجاهدین دست به قلم علیه ی مجاهدین ببرد . برای همین است که گزارشگر آموزش دیده و کفتر پرقیچی بدون آنکه بگوید در سال 56 چه اتفاق افتاد وچه کسانی با 3 بار درود وسپاس شاهنشاها گفتن توانستن مورد عفو ملوکانه قرار گیرند و از زندان ساواک شاه آزاد شوند پس از انقلاب اینان دارای چه جایگاه ومقامی شدند و یا اینکه چه تعداد از ساواکی های شاه به خدمت دستگاه اطلاعاتی رژیم تروریستی آخوندی در آمدند و یااینکه چه تعداد بی ریشه با گذاشتن ریش که خمینی مد کرد با ساختن قیافه ی حزب اللهی به این رژیم تروریستی آخوندی پیوستند ویا اینکه امثال روزنامه نگارانی همچون مسعود بهنود ها وعلیرضا نوری زاده ها چه تعداد بودند که با تغییر چرخش به خدمت مطبوعات رژیم تروریستی در آمدند. ولی این کفتر پر قیچی چنین طلبکارانه واز موضع تعجب انگیز دانش آموزی با فرافکنی کردن از روزنامه وروزنامه نگاران آن مقطع یاد کرده است :
"اما نمي دانستم چرا و چگونه اين انتظار خام و خوش بينانه و توهم آلود در برخي از مردم پيش آمده بود كه همين روزنامه هاي وابسته و مجيز گوي رژيم شاه، بعد از پايان اعتصاب، انعكاس دهنده بي كم و كاست و منصفانه اخبار و وقايع انقلاب خواهند شد. آخر چگونه امكان داشت گروهي قلم به دست، ناگهان و در عرض فقط دو ماه از اين رو به آن رو شده و از مستخدم شاه و رژيمش به هوادار انقلاب تبديل شوند. آن هم در شرايطي كه همچنان پول و سرمايه دستگاه ستمشاهي در آنها جاري بود! (البته بعدها با انتشار اسناد متوجه شدم كه اين سناريو، با هماهنگي رژيم طراحي شده بود و در واقع صورت مسئله براي كارگزاران آن روزنامه ها تغيير نكرده بود و آنان همچنان دشمن انقلاب مردم و نهضت امام بودند، فقط ظاهر قضيه آنها را از مجيزگويي دربار و نوكران شاه به تبليغ و جوسازي براي ديگر عوامل و مهره هاي سازشكار امپرياليسم يعني ملي گراها و گروهك هاي چپ آمريكايي سوق داده بود. )"
گزارشگر بیطرف ولی مسلح به آرشیو بسیار غنی مطبوعات واطلاعات و مسلط وحرفه ای در تحریف وممیزگری و سانسور و متخصص پریدن از روی وقایع مهم آن دوران که وحشت دارد تاکه بگوید در آن دوران در دانشکاهها روزانه چه خبر بود؟ در خیابان ها جوانان با پلیس وارتش چه می کردند و نقش سازمان های سیاسی و انقلابی در بسیج کردن مردم به خصوص جوانان ودانش آموزان ودانشجویان وکارگران چه بود وشورا ها واداره کردن محلات در شهرها چگونه شکل می کرفت وکنترل می شد؟ خلاصه توضحی دهد که در همان که مبارزات قهر آمیز خیابانی اوج گرفته بود چرا وچگونه ژنرال هویزر به ایران وارد شد وبا چه کسانی دیدار وملاقات کرد وبه توافق رسیدند وشرایط ورود خمینی به ایران فراهم شد؟ آری گزارشگر تاریخی با نادیده گرفتن این پروسه ها وبرای انکه ثابت کند که همچون سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری بیطرف وازادی آزادیخواه می باشد، پس در دنباله به هدف یعنی مجاهدین پرداخته ودر مورد توصیف آرم شان به نقل از مطبوعات آن زمان چنین نقل قول کرده است :
"در روزنامه هاي 28 دي ماه 1357 از جمله روزنامه كيهان مطلبي به چاپ رسيده است، تحت عنوان «تشريح آرم سازمان مجاهدين خلق». (7) در اين مطلب علائم و سمبل هاي روي آرم اوليه سازمان به صورت اجمالي توضيح داده شده بود و مهمتر از هر چيز، براي نسل جوان تازه به ميدان سياست و مبارزه آمده، وانمود مي كرد كه «سازمان مجاهدين خلق» سازماني اسلامي با خط مشي مبارزه مسلحانه و معتقد به پيشتازي كارگران و دهقانان (به تعبير آن روز و همان مطلب «مستضعفين» )است. سه پارامتري كه براي نوجوان و جوان مسلمان آن روز كه تازه مي خواست سر از سياست و مبارزه انقلابي درآورد و احساس مسئوليت نموده بود، نهايت آرزو و آرمان به شمار مي آمد و گويي هرآنچه را كه دينش در مقابل مكاتب و مسلكهاي مادي ديگر كم داشت، يكجا از اين سازمان دريافت كرده بود. در اين روزنامه ها به طور مرتب اخبار، گزارش ها و مقالاتي درباره تاريخچه مبارزات، زندگينامه كشته شدگان و يا وضعيت زندانيان سازمان مجاهدين خلق، چريك هاي فدايي خلق و حزب توده ايران به چاپ مي رسيد در حاليكه تا چندي پيش، از سوي همين نشريات تنها با عنوان «خرابكار» معرفي مي شدند. "
البته پس از آنهم گرد وخاک کردن ها وادعای نابودی مجاهدین نمودن هاواضمحال واز هم پاشیده شدنشان گفتن ومدعی بدون پشتوانه ی مردمی وپایگاه اجتماعی مجاهدین در داخل کشور کردن، ولی جالب وعجیب است که اکنون همه ی هم وغم سران ومسئولان رژیم تروریستی آخوندی ومطبوعات وابسته به آن با بسیج کردن تمام ارگان هادستگاه تبلیغاتی و برای برپا کردن جنگ روانی و شیطان سازی علیه مجاهدین وارد میدان شده اند تا که اعتراف به این معادله دو مجهولی ساده نمایند که خبر از شکوفائی ورشد و عظمت قدرت مجاهدین دهند که چگونه تبدیل به خطر جدی برای رژیم تروریستی و بی آینده ی آخوندی شده اند واز طرف دیگر هوار بزنند که چگونه رژیم جنگ وجهل وجنون وخرافه ودزد وغارتگر آخوندهای حاکم باارگان های سرکوبگرش همچون سپاه پاسداران ودستگاه بد نام وزارت اطلاعتش دچار ووحشت واضطراب شده اند و چرا دراوج استیصال ودرماندگی و عدم مشروعیت. این چنین از نگرانی سرنگونی مجبور به بسیج علیه ی مجاهدین شده اند که از مؤسسه ی فرهنگی کیهان گرفته تا سخنگوئی دولت دست نشانده ی عراق تا اعزام چاقو کشان وابسته به وزارت بد نام اطلاعات تا باج دادن های کلان به اتحادیه ی کشورهای اروپائی برای وارد صحنه کردن شورای وزیران محیط زیست شان نیازمدند که در بازبینی دوباره نام مجاهدین در لیست وگروه سازمان های تروریستی بماند . زیرا که برای رفع نگرانی ، بر خورد کردن با مجاهدین نیازاست که اکنون نیز اینگونه سناریو سازی ها و روضه خوانی ها در کیهان انجام گیرد ودنبال شود که سربازجو و شکنجه گر معروف پاسدار حسین شریعتمداری در ورق پاره ی کیهان پرچم آن را بر افراشته است. در صورتیکه مردم آگاه ایران که شناخت با پرونده سازی کردن های این روزنامه وسابقه ی همکاری مدیر مسئولش با سعید امامی دارند دقیقاً متوجه می شوند که چرا در این مقطع حساس وخطیر تاریخی به جای اینکه دولت عاشق خدمت رسانی به مردم ایران جوابگوی نیاز ومطالبات شان باشد اینگونه در مورد مجاهدین سریال تهیه وتنظیم می شود. حتماً که می دانند دلیل آن چیست؟ یعنی در اصل نوعی تبلیغ برای مجاهدین است که اقدام کنندگانش ناخواسته مرتکب آن شده اند.

هوشنگ – بهداد

پنجشنبه 21 تیرماه سال 1386