دروغ نامه ی کیهان 25 آبان ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " زمين دشمن از منظر اصولگرايي "
رقیب مغلوب دشمن خطاب شده است و تعریف اصول گرائی یعنی بیعت و ذوب شدن با سر سپردگی کامل در دستگاه ولی وقیح نامشروع در صورتیکه آنقدر وی منفور است که مردم معترض و ناراضی ایرانی فریاد مرگ بر
دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح نثارش می کنند
آنانی که اوایل انقلاب را بیاد دارند وخود دستی در آتش داشتند . خوب بیاد دارند که چگونه خمینی شیادانه و فرصت طلبانه با عوامفریبی و دروغ و نیرنگ در یک فضای بحرانی قدرت را در دست خود گرفت ؟ البته بدلیل عدم تجربه ی آخوند ها در حکومت و دولت مداری خمینی شیاد مجبور به پذیرش دولت موقت در بستر گذار شد و چند ماهی آن را تحمل کرد تا اینکه برای سقوط دولت موقت نیاز به بحران سازی بود که با اشغال سفارت آمریکا در تهران شرایط سقوط دولت موقت هموار شد . در ادامه تهدید و تعقیب و حذف حتی فیزیکی سازمان ها و نیروهای سیاسی مخالف و دگر اندیش شروع ودر دستور کار واقع شد . پس ازاین بحران سازی اشغال سفارت آمریکا در تهران طرح بحران سازی جنگ ایران و عراق آغاز شد و به مدت 8 سال طول کشید تا که منتهی به شکست و نوشیدن جام زهر از سوی خمینی شیاد شد . سپس برای منحرف کردن اذهان عمومی ناشی از شکست جنگ و فرار از پاسخی این شکست به خانوا ده های فرزند در جبهه ی جنگ ضد ملی وضد میهنی از دست داده طرح جنایت علیه ی بشریت قتل عام زندانیان سیاسی در سراسر کشورطراحی و اجرا شد و موازی آن صدور فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی شروع شد تا اینکه برای عبور از بحران فراخواندن 12 کشور اتحادیه ی اروپا از تهران بازی ادعای اصلاح طلبی با خاتمی شروع شد که 8 سال طول کشید و با این ترفند دور زدن مخالفین بر انداز و اپوزیسیون سازی از درون مردم ایران سر کار گذاشته شد ند. همگام با این سناریوی اصلاح طلبی و به خصوص پس از موضوع فاش شدن اهداف پروژه ی هسته ای از سوی مجاهدین بازی موش و گربه ی مذاکرات هسته ای هم وارد کار زار شد و این شگرد هم مکمل بازی سر کاری اصلاح طلبی شد . تا اینکه طرح حذف رد رقیب مدعی اصلاح طلبی از سوی پاسداران کودتا گر و ولی وقیح و آمران و عاملان قتل های زنجیره ای تدارک دیده شد و حیله و تاکتیک سناریو وشوی جدید اصول گرائی جای مدعیان اصلاح طلبان را گرفت . پس از سپری شدن 4 سال از عمر منحوس این جریان که عملکردش بس سیاه و ننگین و ضدبشری تر از رقبای مغلوب و حذف شده دارد . کودتا گران خیز برای تیر خلاص به رقیب مغلوب شلیک کردن و از صحنه بطور کامل نه از صحنه اجرائی که فعالیت سیاسی حذف کردنش بر داشتند که با تاکتیک چون زدن و پیاز خوراندن رقیب مغلوب دنبال و اجرا شد . زیرا که هم بعنوان سیاهی لشکر برای ادعای 85% شرکت کنندگان جمعیت کشور و اعلام حمایت از رژیم ضدبشری و کودتائی از اینان استفاده شد . هم طرح کودتا در 22 خرداد 88 طراحی شد تا که چنین روزی جایگزین 13 آبان 58 اشغال سفارت آمریکا گردد تاکه از این روز با عنوان فتنه یاد شود که اتهامی کشدار است که نصیب سران رقیب مغلوب به جای سهم بردن از قدرت با اتهام سران فتنه شده است . به خصوص اینکه 22 خرداد و موضوع فتنه تبدیل به نقطه عطف یا رمز عبور از بحران های داخلی و بیرونی شده است. بنابراین هم قلم وهم لهجه ی سر بازجو حسین شریعتمداری یادداشت روز نویس برای اینکه مشخصات و صفات فتنه گران را به تصویر کشیده باشد ، البته مدعیان اصول گرانی که به شیوه ی عملکرد دولت انتقاد دارند را در بر می گیرد و با را اینگونه پیگیری و تحلیل کردن اینان و مقصر شرایط بحرانی کنونی قلمداد کرده است و در پایان اصول گرائی و وظیفه و مأموریت و اهداف شان را نیز تعریف و تشیخ کرده است .
" فتنه، «تشخيص»ها و «محاسبات» را هدف قرار مي دهد چرا كه باطل را با حق آميخته و نقش و لعابي از حق بر باطل محض زده است. فتنه در ذات خود «خيال» انگيز است و فتنه گران نقطه عزيمت را توهم پراكني قرار داده اندمقتضاي طبيعي فضاي فتنه كه تشخيص در آن دشوار مي شود، حيرت و سرگرداني گروهي است كه سرانجام از سوي دشمنان و فتنه گران يارگيري مي شوند و يأس و نااميدي و انفعال و ريزش گروهي ديگر، و خشم، غيرت و انزجار گروه سومي كه به حق تاب ندارند «آتش افروزي»، «هيزم كشي»، «سرگرداني»، «فريب خوردگي به اسم مصلحت»، «سكوت يا مواضع چند پهلو» و «ميل به جانب فتنه گران» را از سوي «طيف»هاي آلوده به پروژه فتنه ببينند. بدين ترتيب، مقتضاي ديگر فضاي فتنه رخ مي كند؛ بگومگو و مجادله و دلخوري و انشقاق و تفرقه و پراكندگي و انفعال و يأس، كه همگي «محور»هاي اصلي هجوم دشمن در جنگ نرم است. طبعا اصولگرايان نمي توانند از اولياي دين ديندارتر و مصلحت انديش تر باشند و با وجود مشاهده 8 ماه فتنه گري عداوت آميز- دست در دست دشمنان- باز هم از لزوم احيا و بازگشت فتنه گران به صحنه سخن بگويند. مگر مي شود به سوي آنها كه با آشوب و اردوكشي خياباني به معارضه با اسلاميت و جمهوريت نظام و ولايت فقيه و رهبري برخاستند و كوچك ترين ندامتي هم ابراز نكردند اندك ميلي پيدا كرد؟ يا در «جذب» چنان افراط كرد كه از جبهه انقلاب فاصله گرفت و به جاي نجات غريق، خود با او به زير آب رفت و غرق شد؟! . آنها كه صاحب منصبند- رئيس جمهور و دولتمردان و منسوبان، رئيس مجلس و نمايندگان، صاحبان مناصب قضايي، اعضاي مجمع تشخيص، شهردار و...- بايد ضمن نصب العين داشتن هميشگي خدمتگزاري، عدالت خواهي، مبارزه با فساد و تبعيض و فقر، ولايت پذيري، همدلي و استكبارستيزي، از موضع يا عملي كه متضمن «اتهام» يا «ابهام» باشد بپرهيزند. اگر هر يك از اين صاحب منصبان يا اطرافيان و منسوبان خاص آنها در نزديكي به مواضع تهمت بي پروايي كنند يا به جاي مواضع صريح در مقابل مسببان و مباشران فتنه و مفسدان سياسي و فرهنگي و اقتصادي، موضع دوپهلو و چند پهلو پيشه سازند، در واقع سلاح جنگ نرم دشمن را خشاب گذاري كرده و به سوي هدف- اراده و روحيه، اميد و ايمان، و وحدت و همدلي و الفت ملت و اصحاب انقلاب- شليك كرده اند. متأسفانه بعضا چنين خطاهايي به واسطه كجروي برخي منسوبان و مشاوران، در مجلس، دولت، دستگاه قضايي، مجمع تشخيص، شهرداري و... رخ مي دهد كه خود دميدن در آتش فسرده فتنه است. بالاخره نمي شود كه اسم انقلابي و اصولگرا و پيرو رهبري را يدك كشيد اما روش و رويكردي سازشكارانه و اباحي داشت. غفلت و زاويه گرفتن از اصول، به ويژه از صاحب منصبان-ولو اندك- نمي تواند پذيرفتني باشد. به عنوان مثال- متخصص چشم، اگر قرار است آب مرواريد را زايل كند تا چشم دوباره و بدون رنج ببيند، چشم را از كاسه بيرون نمي كشد يا سر بيمار را قصابي نمي كند! متأسفانه بسيار اتفاق مي افتد كه انتقادهاي برخاسته از اصولگرايي، اصولگرايانه گفته نمي شود و به جاي علاج و الفت، اسباب رنج و فاصله هاي بيشتر مي شود. اگر از صاحبان «منصب» يا «نفوذ» و «وجاهت» و «شهرت» توقع اين است كه به ويژه در فضاي فتنه، مطلقاً از موضع تهمت و ابهام پرهيز كنند و صراحت و شفافيت پيشه سازند، از ديگر اصولگرايان و منتقدان هم به رسم اصولگرايي بايد توقع داشت كه حلم و سعه صدر و «صبر»- و لو خار در چشم و استخوان در گلو- و «احتساب» (پاي خدا نوشتن) را به عنوان «اقتضا» و «فضيلت» اصولگرايي و «شكر نعمت بصيرت» (ايمان بيشتر) پيشه و شعار خود سازند. مگر مي شود صف آرايي و هجمه دشمنان را ديد و با دوستان اصولگرا- ولو خطاكار و دچار سوءتفاهم و سوءمحاسبه- گلاويز شد؟! تا پيروي هواي نفس و بدعت در دين هست، فتنه هم امكان بازسازي دارد. فرسايش نيروها در تنش ها و حاشيه ها و بگو مگوها، معبر گشودن براي فتنه گران است. وحدت، هيچ بديلي ندارد و اين مهم جز با كاستن از فاصله ها و پيشه كردن الفت و رحمت و صميميت و صداقت- پرهيز از تاكتيك هاي مذموم رايج در سياست سكولار- و «جاذبه و دافعه بر محور ولايت» به دست نمي آيد. دشمن با همراهي فتنه گران، انواع نزاع هاي دروني را طراحي كرده و به آن دامن مي زند. جنگ متقابل دولت و مجلس عليه هم، جنگ اكثريت مجلس عليه اكثريت مجلس، جنگ دولت عليه دولت، اصولگرايان عليه اصولگرايان، روحانيت عليه روحانيت و... اين همه يعني تلاش براي گسيختن جبهه بزرگي كه با عزم و همت و ايمان خويش، مستكبران را در جهان به خاك مذلت نشانده است. آنها همزمان مي كوشند جبهه از هم پاشيده فتنه را گردهم آورند و حتي از جبهه اصولگرايان يارگيري كنند. چنان كه در فتنه سال گذشته در «خيال» برخي دوستان اصولگرا دميدند و تا ماه ها آنان را به بازي گرفتند. جنگ نرم با شدت- ولو با هزيمت دشمن- در جريان است."
در خاتمه اینکه همانگونه که گفته شد سران رقیب مغلوب تبدیل به سران فتنه یا ترفند و بهانه ی جدیدید برای سرکوب و خفقان و سانسور شده اند . همچنین ضریب ناراضایتی عمومی که در تظاهرات های ضد حکومتی همراه با فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح آن را به نمایش گذاشتند.هم مکمل ترفند سران فتنه شده است که جایگزین تاکتیک بهانه های بحران ساز های سالیان قبل شده است که در ابتدای این نوشتار به آن اشاره شد . برای اینکه اکنون بعینه و بدون شک ثابت شده است که شعار عوامفریبانه ی اصلاح طلبی و تغییر از درون در این رژیم ضد بشری دروغ و سرآبی بیش نبوده است . بنا براین اکنون که این حباب ترکیده و بازی و مانور دادن با آن نه اینکه همچون سابق کار برد ندارد، بلکه بر ضد خودش تبدیل شده است . برای اینکه اصلاحات و ادعای اصلاح طلبی داشتن نه در این رژیم قرون وسطائی بر برمنش که با تغییرات دمکراتیک امکان پذیر است . زیرا اگر چنانچه رژیم ضد بشری قرون وسطائی فاشیستی مذهبی ظرفیت اصلاح وتغییر در درون را داشت . نیاز نبود که از درون شکم مدعیان اصلاح طلبان مدعیان آدمخوار موسوم به اصول گرایان برون آید که تعریف آن یعنی ذوب شدن و سر سپردگی و بیعت کامل در دستگاه ولی وقیح نامشروع می باشد. در صورتیکه آنقدر وی منفور است که مردم معترض و ناراضی ایرانی فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح نثارش می کنند.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890825/2.htm#other201
دروغ نامه ی کیهان 25 آبان ماه سال 1389
زمين دشمن از منظر اصولگرايي (يادداشت روز
)