گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 9 آذر – 89
سن تئاتر (گفت و شنود)
گفتم : چطوری با شیوه ی گفتمان بازجوئی؟
گند زده این خاطره که شده است بازگوئی؟
گفت : چون گفته روزی داشته قضای حاجت
دنبال مکانی می گشته تا خود را کند راحت
نا گهان چشمانش می افتد به دری باز تاریک
داخل میشه عبور میکنه از یک مسیر باریک
باخیال راحت می نشیند می شود مشغول
اما نا گهان نور افکن را روشن میکنه مسئول
به هوا بلند میشه شلیک خنده های جمعیت
چون روی سن ئتاتر رفته بود این بی تربیت
گفت: سايت «ويكي ليكس» اوراق زيادي را به عنوان «اسناد محرمانه آمريكا» منتشر كرده است.
گفتم: اينهمه اسناد محرمانه را چگونه به دست آورده؟
گفت: همين سؤال براي خيلي ها پيش آمده، مخصوصا آن كه همه آنها به نفع آمريكا و تعداد فراواني ازاين به اصطلاح «اسناد محرمانه» عليه جمهوري اسلامي ايران است.
گفتم: خب! ديگه چي؟!
گفت: تمام رسانه هاي آمريكايي وابسته به دولت اين كشور هم اسناد ياد شده را با آب و تاب نقل كرده و از آن عليه ايران اسلامي نتيجه گرفته اند!
گفتم: ديگه چي؟!
گفت: يك مقام امنيتي رژيم صهيونيستي هم گفته است «اين اسناد نشان مي دهد كه تمام خاورميانه از ايران هسته اي نگران است»!
گفتم: يارو بد جوري احتياج به قضاي حاجت داشت ولي هيچ جايي پيدا نمي كرد، چشمش به يك در باز افتاد و وارد شد. مكان كاملا تاريكي بود. با خيال راحت نشست و مشغول شد كه يكدفعه ده ها نورافكن روشن شد و صداي شليك خنده جمعيت به هوا برخاست. حيوونكي رفته بود روي سن تئاتر
گفت : افشای اسناد معتبرویکی لیکس
وادار کرده سرباز جو تا آن کند فیکس
با قیافه ی احماقه ی شده فکور
ژست گرفته این مفلوک هم فیگور
تا توانسته وی زده است زور
اما جای زیرابرو ،چشم کرده کور
گفتم : مگر این سربازجوی ابله و نادان؟
چطوری این دزدحرفه ای زده به کاهدان؟
گفت : این دنده عقب کنده ، ترمز بریده
این فحاش لمپن و بد دهان و دریده
از افشای اسناد ویکی لیکس ترسیده
تلاش کرده تا این اسناد را کند مالیده
خود به خریت زده است این دراز گوش
جنایات پاسداران درعراق کرده فراموش
تاگویدبرای پاسداران بارهبرندارد اهمیت
عراق با خاورمیانه نداشته باشند امنیت
وانمود کرده تلاش های پنهانی در بسته ای
ارتباط ندارد به اهداف اتمی پروژه هسته ای
پس از موضع سوپر احمق گری و خود زنی
با لمپنی و دلقک بازی، به خودزده تودهنی
زور زده تااسناد ویکی لیکس گیردبه ریشخند
ولی با بازگوئی خاطره بد جوری زده به گند
گفتم : چطوری با شیوه ی گفتمان بازجوئی؟
گند زده این خاطره که شده است بازگوئی؟
گفت : چون گفته روزی داشته قضای حاجت
دنبال مکانی می گشته تا خود را کند راحت
نا گهان چشمانش می افتد به دری باز تاریک
داخل میشه عبور میکنه از یک مسیر باریک
باخیال راحت می نشیند می شود مشغول
اما نا گهان نور افکن را روشن میکنه مسئول
به هوا بلند میشه شلیک خنده های جمعیت
چون روی سن ئتاتر رفته بود این بی تربیت