"خود قضاوت کنید که عامل قتل و مقصر یا قاتل واقعی کیست؟ مرگ یک دانش‌آموز بعد از تنبیه بدنی معلم در روستای چابهار سیستان و بلوچستان "
گذشته از اینکه در سیستم های دمکراتیک شرایط برای استخدام معلمان حساب و کتاب دارد . یعنی هم معلمان دوره ها وآموزش های تخصصی لازم در دانشگاه ها و کالج های ویژه می بینند. هم موقع استخدام کوشش می شود که نرمال ترین انسان ها استخدام شوند تا که صبور و فعال وانعطاف پذیر باشند . هم اینکه تأکید می شود که معلمان جایز نیستند که تبعیض میان دانش آموزان قائل شوند . مهمتر اینکه معلمان از نظر حقوق و مزایا تأمین مالی می شوند تا که به جز اشتغال معلمی نیاز به انجام دادن شغل دوم برای کمبود در آمد خود نباشند . البته چنین پارامترهائی در سیستم آموزش وپروش رژیم ضد بشری فاشیستی مذهبی محلی از اعراب ندارد. زیرا که حاکمان ایران طلبه حوزوی و پاسدار اطلاعاتی امنیتی و ترکش خوردگان جنگ به جای معلم نیاز دارند. بگذریم یک زمانی گفته می شد که معلم نقش پدر روحانی یا پدر دوم را دارد. چونکه کمبود ولدین در خانواده را معلمان در مدارس و کلاس درش در طول روز جبران می کنند . ولی اکنون در رژیم ضد بشری فاشیستی مذهبی معلم مکتبی مورد تأئید حاکمان در نقش جاسوس و شکنجه گر زندان ظاهر می شود و انجام و ظیفه می کند . زیرا که وقتی زندان و سیاه چال ها تبدیل به دانشگاه شده باشد . چرا نمی بایست پیروان چنین فلسفه و مرامی در مدارس از این الگو و شیوه پیروی نکنند؟ البته در این رژیم ضد بشری که بیش از 4 میلیون دانش آموزانی وجود دارد که به خاطر فقر مالی خانواده ها و گرانی لوازم التحریر و هزینه ی نامنویسی قادر به رفتن مدرسه نمی باشند و مجبور به ترک مدرسه شده و از نعمت سواد خواندن و نوشتن محروم شده اند و معلمان و فرهنگیان گذشته از زیر فشار و تهدید جاسوسی و تفتیش عقیده امور تربیتی قرار دارند و در امان نمی باشند . بد تر اینکه در بیش از 31 سال گذشته سخت بر زیر فشار مالی و اقتصادی و زندگی طاقت فسا بوده اند . آنگونه که برای گذران امور زندگانی خود مجبور به انجام چند شغل یا شیفت کاری بوده اند . بنابراین هردو معلم قاتل و دانش آموز مقتول در روستای چابهار سیستان و بلوچستان همچون فاجعه ضارب قاتل و مضروب مقتول سعادت آباد اخیر در تهران جزو قربانیان شرایط تحمیلی حاکمان ایران می باشند . زیرا که مقصر اصل رژیم ضد بشری می باشد که به دانش آموزان همچون کالا یا لشکر های یکبار مصرفان نگاه می کند که یا باید مین پاک کن میادین جبهه های جنگ ضد ملی و ضد میهنی ایران و عراق باشند . یا جزو ذخیره های بسیج سرکوبگر شوند . یا باید جزو مصرف کنندگان مواد مخدر گردند تا که موجب شود ایران رتبه ی اولی جهانی مصرف کنندگان مواد مخدر را داشته باشد. یا اینکه دانش آموزان تبدیل به کودکان کار خیابانی شوند که در چهار راه های خیابان ها گل و آدمس فروشی کنند . تا در کنج پیادروه ها واکسی شوند و تکدی گری کنند . یا در کنار مادرشان در کور پز خانه ها تن به کار های طاقت فرسا دهند . یا اینکه سرشان بر بالای دار رود تا که بازهم ایران مقام اولی جهان اعدام کودکان و نوجوانان زیر 18 سال را به خود اختصاص دهد . یا اینکه می بایست پس از ترک مدرسه جزو سربازان وظیفه ی پادگان ها یا ارگان های سر کوبگر همچون سپاه پاسداران و نیروی علیه ی انتظامی علیه ی مردم شوند .
آری وقتی خمینی شیاد پس از قدرت گیری پاک سازی در مدارس را شروع نمود . سپس دانش آموزان هواداران جریانات سیاسی را دستگیر و زندان و شکنجه و حتی بدون بیان نام و فامیلی و مشخصات شان اعدام نمود . یا اینکه در دوران 8 سال جنگ ایران و عراق در کنار معلمان بزورر روانه ی میادین مین گذاری جنگ شان کرد تا که موهبت الهی بودن جنگ خانمان ایران و عراق بر انداز معنی مفهوم داشته باشد . اکنون که بقول سر مقاله نویس روزی نامه ی جمهوری اسلامی بر خلاف اصل 30 قانون اساسی که آموزش دوره ی ابتدائی اجباری و رایگان می باشد . ولی قرار است که دولت و مجلس مدارس راانتفاعی و خصوصی کنند . آنهم در شرایطی که شکاف عمیق طبقاتی هر روز عمیق تر می شود و شرایط زندگی 80% جمعیت کشور آنچنان است که بر زیر خط فقر اقتصادی قرار دارند و در وضعیت طاقت فرسا به سر می برند . بد تر اینکه در کنارش رشد لجام گسیخته ی نرخ تورم و گرانی و فقر و بیکاری در جامعه بیداد می کند . پرواضح است که این سیاست تبعیض آمیز سبب ترک تحصیل بیشتر دانش آ موزان خواهد شد. لذا در چنین حال و احوال و شرایطی چرا نمی بایست در مدرسه ی راهنمائی روستائی در چابهار که یکی استان محروم و یا سر زمین سوخته ی استان سیستان بلوچستان است . آنهم استانی که در 31 سال گذشته جز خبر فقر و بیکاری و اعتیاد ومرگ و در گیری و تهدید و ترور و آدم ربائی و کشتن و دار زدن از آن مخابره نشده است . اکنون این چنین خبر فاجعه انگیز مرگ یک دانش آموز نگون بخت بدلیل همراه نداشتن کتاب که مورد تبیه واقع می شود و آنگونه معلم بر توی سرش می زند که دانش آموز دچار سردرد شدید می شود . سپس جانش در بیمارستان از دست می دهد؟ حال خود قضاوت کنید که عامل قتل و مقصر یا قاتل واقعی کیست؟ آیا معلم چابهاری قاتل است یا نه اینکه حاکمان جنایتکار رژیم فاشیستی مذهبی قاتل هستند؟
هوشنگ بهداد
بیستم آبان ماه سال
1389
مرگ یک دانش‌آموز بعد از تنبیه بدنی معلم
http://www.fararu.com/vdca0ani.49nww15kk4.html
سعید پس از تنبیه از سوی معلمش به شدت دچار سردرد می شود و با وخیم شدن حالش به بیمارستانی در چابهار و پس از آن به زاهدان منتقل شده و پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان جان خود را از دست می‌دهد. دانش آموز یک مدرسه راهنمایی در نیک شهر استان سیستان و بلوچستان بر اثر تنبیه بدنی معلمش جان خود را از دست داد. به گزارش خبرگزاري ايلنا، این حادثه هولناک هفته گذشته در یکی از روستاهای نیک شهر واقع در استان سیستان و بلوچستان اتفاق افتاد که براثر آن معلم مدرسه راهنمایی شهید باهنر پس از آنکه دانش آموز این مدرسه به نام سعید کتاب درس خود را به همراه نداشت با عصبانیت با گوشه کتاب بر سر این نوجوان مي‌كوبد. این دانش آموز پس از این واقعه به شدت دچار سردرد می‌شود و با وخیم شدن حالش به بیمارستانی در چابهار و پس از آن به زاهدان انتقال می یابد ولی پس از یک هفته بستری شدن در بیمارستان جان خود را از دست می‌دهد. بنابراين گزارش، پس از اين حادثه معلم كه از استخدامی‌های جدید آموزش و پرورش بوده، توسط ماموران انتظامي بازداشت شد.