دروغ نامه ی کیهان شنبه 6 آذر ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " يك بار ديگر نگاه كنيد "
"کتمان کردن واقعیت ملموس ، در عوض چپ و راست رقیب مغلوب قربانی و سپر بلاشده بهانه ای برای پنهان و پوشش نا رضایتی عمومی مردم خشمگین ایران و توجیه گر اهداف نظامی پروژه ی هسته ای شده است"
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " يك بار ديگر نگاه كنيد "
"کتمان کردن واقعیت ملموس ، در عوض چپ و راست رقیب مغلوب قربانی و سپر بلاشده بهانه ای برای پنهان و پوشش نا رضایتی عمومی مردم خشمگین ایران و توجیه گر اهداف نظامی پروژه ی هسته ای شده است"
قلم بر دست رژیم ضدبشری مرده پرست و زنده بگور کننده که پس از بهمن سال 57 با شعار درود بر مرده ها و زنده باد مردگان قدرت گرفت . اکنون با آویزان شدن به سناریو یا روضه 88 ولی وقیح و اعلام مجلس ترحیم که برای فتنه گران گرفته است . ولی در ادامه با شکسته نفسی اعتراف کرده است که از مرده ها هم درس هايي مي توان آموخت. بويژه اين درس آموختن از آن جهت ضرورت دارد كه متعلق به رقیب مغلوب می باشد که هنوز دست هاي توطئه و فتنه گرش از گور بیرون زده شده است و در مسیر باد حرکت می کند که گویا هنوز دستان شان از كار نايستاده اند و ممکن است که در صورت وزیدن تند باد شدید . بیشتر به حرکت در آیند که باید اقدام برای قطع شان کرد. بنابراین هشدار داده است آن زمان که نوبت آزمون هاي بعدي از راه برسد آن موقع مرده پرستان و مرده خوران و مرده شناسانی سربلند خواهند بود كه درس خود از حوادث پيشين زندگان تبدیل به مرده کردن و مرده خواری نمودن را خوب آموخته باشند. به خصوص اینکه گفته نشده که قیام اعتراضی 88 حاصل بیش از 31 سال عملکر د دولت مردان و رهبران رژیم ضدبشری بوده است ، بلکه بنا بر ادعای قلم بر دست حزب الله چماقدار یادداشت روز نویس بدون شك لااقل محصول يك برنامه ريزي 20 ساله بوده است که شامل دوران موسوی و رفسنجانی و خاتمی می شود. . بهرحال عضو حزب الله چماقدار همکار وهم قلم و هم لهجه یادداشت روز نویس پس از مقدمه چینی کردن ی علیه فتنه ی 88 یا رقیب مغلوب مرده معرفی شده کانال به مذاکرات هسته ای زده است و با تاکتیک سیاست تناقض آمیز شتر گاو پلنگی نخ نما شده که گویا اهداف پروژه ی هسته ای نه جنگ آمیز که صلح آمیز است و نه حاکمان و مسئولان هسته ای رژیم ضد بشری بدلیل لو رفتن پیش برد سیاست وقت کشی و شگرد چماق و حلوای بازجوئی مذاکرات هسته ای را به بن بست می کشانند، بلکه این گروه 5+1 است که دستیابی به راه حل را یکباره ترک نموده و بدنبال تصویب تحریم ها و فشار می روند پس ادعای نظر تحلیلی و ارونه ی پاسدار و ولی وقیح پسند داده است و با ربط دادنش به انتخابات آمریکا و خیمه شب بازی انتخابات – انتصابات – تقلبات 88 در ایران و جریان فتنه 88 ، نارضایتی عمومی را نه واقعیت عملکرد بیش از 31 ساله ی حاکمان که پرورش یافته بزرگ نمائی دستگاه تبلیغاتی غرب دانسته و این ادعای وارونه را اینگونه ارائه داده است :
"يك نمونه اين بود كه غربي ها گفت وگوهايي مهم با ايران را كه اميد به دستيابي به راه حل در آن از هر زمان ديگري در طول تاريخ مذاكرات هسته اي ايران و 1+5 بيشتر بود تقريبا به يكباره و بي هيچ دليل روشني ترك كردند. وقتي به اين نكته توجه كنيم كه طرف غربي به دليل حاد شدن مشكلات منطقه اي اش، تا چه حد در آن مقطع به توافق با ايران و جلب همكاري آن محتاج بود، مسئله عجيب تر مي شود. چرا بايد مذاكراتي كه به نتيجه رسيدن آن حتي مي توانست سرنوشت جمهوري خواهان در انتخابات رياست جمهوري آمريكا را دگرگون كند به يك باره متوقف شود؟ لابد آمريكايي ها به اين نتيجه رسيده بودند كه چيزي هست كه ارزش آن خيلي بيشتر از اين حرف هاست و تداوم مذاكرات با ايران مي تواند به آن لطمه بزند. مذاكرات ژنو1، قرباني طراحي شد كه آمريكايي ها براي ايام انتخابات ايران كرده بودند. سيا، همانطور كه برخي از تحليلگران مرتبط با آن بعدها گفتند به اين نتيجه رسيده بود كه احمدي نژاد انتخابات را خواهد برد اما به دليل به فرجام رسيدن برخي طراحي هاي مشترك با كساني در داخل ايران كه مي گفتند انتخابات 88 بازي مرگ و زندگي است، احساس مي كرد فرصتي منحصر بفرد در اختيار دارد تا «ضربه اي خرد كننده» به نظام اسلامي در ايران بزند. هر چه به تحليل هاي منابع متصل با دولت هاي اروپايي و آمريكا بيشتر دقت مي كرديم، اين موضوع عيان تر مي شد كه آنها چيزي را در ايران انتظار مي كشند كه از پيش نسبت به ابعاد آن آگاه هستند. همين دليل بود كه مي دانستند چه چيزي داخل پروژه است و چه چيزي خارج از پروژه و لذا در بزرگ نمايي يا كوچك نمايي حوادث اشتباه نمي كردند. خيلي اتفاق ها در آن ايام رخ داد كه به اصطلاح «ارزش خبري» داشت ولي فقط بعضي از آنها به سوژه ماشين توليد انبوه خبر و تحليل در منابع غربي تبديل شد و برخي ديگر چنان ناديده گرفته شد كه گويي هرگز وجود نداشته است. همين كه غربي ها در رسانه، در ديپلماسي و در عمليات اطلاعاتي مي دانستند كه «نقشه راه» چيست، نشان مي دهد از قبل براي آن تداركي ويژه داشته اند. اينجا فرصتي براي شكافتن اين بحث و مستند كردن آن نيست، ولي اين جمله معروف در ادبيات استراتژيست هاي آمريكايي را به ياد داشته باشيد كه مي گويند: «بهترين راه براي اينكه پيش بيني هايتان درست از آب در بيايد اين است كه دست به كار شويد و خودتان آينده را بسازيد.»حادثه هشدار دهنده دوم درون ايران رخ داد. كل جريان اصلاح طلب درون ايران روي كانديدايي سرمايه گذاري كرده بود كه خود او به اينكه بتواند در انتخابات 88 حتي به يك «باخت آبرومندانه» برسد هم ذره اي باور نداشت چه رسد به اينكه توان پيروزي بر حريف را در خود ببيند. اين كانديداي لرزان -كه همين حالا هم سردمدار پروژه انتقاد دروني از كساني چون موسوي است- در حالي كه بدنه اجتماعي جريان اصلاحات حضورش را قطعي مي پنداشت، ناگهان از صحنه غيب شد. همان روزها برخي تحليلگران باريك انديش مي گفتند كه كسي چون او نمي تواند كانديداي اصلي دست هاي پنهاني باشد كه براي ماه ها و هفته هاي بعد از انتخابات خواب ها ديده اند چرا كه به لحاظ شخصيتي ضعيف تر از آن است كه قادر به ايفاي نقش بازيگر اول در پروژه «كودتاي انتخاباتي» باشد. در واقع غربي ها نمي خواستند پروژه اي را كه به خاطر آن موفق ترين مذاكرات در تاريخ گفت وگوهاي خود با ايران را تعطيل كرده بودند، دست كسي بدهند كه مي دانستند با همان تشر اول جا مي زند. در عوض وقتي اين كانديداي ناكام از صحنه خارج شد كسي جاي او را گرفت كه تمام ويژگي هاي لازم براي تبديل كردن انتخابات به كودتا را داشت. پيرمردي عنود و بريده از جامعه و واقعيت، كه به لجبازي با ديگران و با خويشتن و غوطه ور شدن در توهمات شهره بود. سوال اين است: چه كسي آن كانديداي دلچسب را كنار زد و گزينه اي را به جاي آن نشاند كه برخي عاقل ترها در جبهه اصلاحات مي گفتند چون بهمني از مصيبت كل جبهه اصلاحات را زير بار تحمل ناپذير اشتباهات خود دفن خواهد كرد؟ اين پرسشي است كه يافتن يك پاسخ اطلاعاتي درست براي آن اكنون در مراحل آخر قرار دارد بويژه كه مي بينيم مشاوران اين فرد يكي يكي به ارتباط با اين سرويس و آن سفارتخانه خارجي اعتراف مي كنند"
مدعی قلم بر دست برای اینکه جای پای خود را قرص و محکم کرده باشد و هر گونه انتقادی پیرامون این ادعای وارونه ی توهین آمیزی که در مورد رقیب به خصوص موسوی بکار برده را مسدود کرده باشد . بنابراین در پاین مجدداًبا آویزان به نقل قول کردن گفته ای از ولی وقیح شده است و اینگونه آن را چاشنی توطئه ی طراحی شده ی علیه ی رقیب مغلوب کرده و بازتاب داده است :
پرسشي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها ذيل بحث از بصيرت مطرح كرده اند اين است كه چرا كساني اين شواهد روشن را كه بعدها به ده ها و صدها مورد افزايش يافت، نديدند و در مواردي هنوز هم نمي بينند. چگونه كساني نمي بينند كه طرف خارجي براي جايگزين كردن فتنه پيشين با فتنه هاي جديد دنبال «داوطلب انتحاري» درون جامعه سياسي ايران مي گردد؟ چگونه درنمي يابند كه اگر زماني فرمان آشوب جزء اصلي فتنه بود اكنون فرمان آشتي و مصالحه و برادري به هسته مركزي آن تبديل شده است؟ چگونه كساني همچنان در فهم اين نكته ساده در مانده اند كه هدف حوادث سال 88 كليت نظام بود نه دولت اما طراحان فتنه به اين نتيجه رسيده بودند كه جز با عبور از سد دولت اصولگرا نمي توانند به سمت هدف هاي بزرگ تر خود حركت كنند و هنوز هم همين استراتژي را تعقيب مي كنند؟ اينها پرسش هايي است كه رهبر انقلاب پاسخ آنها را در دو كلمه يعني داشتن «معرفت بسيجي» خلاصه كرده اند. فقط وقتي هوا و هوسي، و تعلق و مكنتي كه بر نوع نگاه شما به حوادث اثر بگذارد نداشته باشيد حقيقت چنان كه هست خويش را به شما عرضه خواهد كرد وگرنه آنچه شما مي بينيد در واقع خواسته و منافع خودتان است نه حقيقتي كه به واقع وجود دارد."
در خاتمه اینکه اینگونه تحلیل دادن که در حقیقت نوعی اعتراف آشکار است بیشتر اثبات می کند که موسوی و دوم خردادی ها که در نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد 88 وارد میدان شدند. بر نامه ریزی برای منحرف کردن اینان بود . چونکه اینان که وسوسه شدند گویا تصور می کردند با این شگرد حضور و با وعده ی بزک نمیر بهار میاد کمبیزه با خیار میاد اگر چنانچه وارد صحنه ی تبلیغائتی نمایش خیمه شب بازی انتخابات – انتصاببات – تقلبات ریاست جمهوری دوره ی دهم شوند امید آن هست که اینان می توانند شانس پیروزی و قبضه ی قدرت را داشته یا در آن سهیم شوند. غافل از آنکه هدف گودتاگران تلاش دست وپا کردن مشروعیت کاذب برای رژیم ضدبشری نامشروع و ولی وقیح با ادعای حمایت جمعیت کشور 85% بود . از سوی دیگر هدف دیگر حذف کامل رقیب از طریق این نمایش خیمه شبازی طراحی شده بود . مهمتر اینکه رأی قلابی شرکت 85% جمعیت کشور نوعی صف آرائی و قدرت نمائی پوشائی مقابل گروه 5+1 به خصوص آمریکا بود تا که پیام داده شود که طرح فشار جنگ بر تأسیسات هسته ای را فراموش کنید . چون مردم ایران حامی رژیم ضد بشری و پروژه ی هسته ای هستند. همینطور نشان داده شود که آن سوی سکه ی حذف رقیب و قبضه ی انحصاری قدرت از سوی پاسداران کودتاگران است که از سوی ولی وقیح حمایت و پشتیبانی شد . چونکه طرح این سناریو می بایست با تسلط کامل بر تأسیسات و اداف هسته ای پیش مقدمه ی پیش برد سیاست وقت کشی مذاکرات هسته ای هم با شد . ولی چون تضاهرات های ضد حکومتی که پس از 22 خرداد 88 از سوی مردم ناراضی رخ داده شد. به ویژه ی فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح در خیابان های تهران و محیط دانشجوئی طنین انداز شد . لذا بطور عریان موجب علنی شدن نا مشروع بودن رژیم ضد بشری به خصوص ولی وقیح شد . بنابراین برای کتمان کردن این واقعیت چپ و راست رقیب مغلوب که قربانی و سپر بلا و بهانه ای برای پنهان و پوشش نا رضایتی عمومی مردم خشمگین ایران شده و توجیه گر اهداف نظامی پروژه ی هسته ای شده است.
"يك نمونه اين بود كه غربي ها گفت وگوهايي مهم با ايران را كه اميد به دستيابي به راه حل در آن از هر زمان ديگري در طول تاريخ مذاكرات هسته اي ايران و 1+5 بيشتر بود تقريبا به يكباره و بي هيچ دليل روشني ترك كردند. وقتي به اين نكته توجه كنيم كه طرف غربي به دليل حاد شدن مشكلات منطقه اي اش، تا چه حد در آن مقطع به توافق با ايران و جلب همكاري آن محتاج بود، مسئله عجيب تر مي شود. چرا بايد مذاكراتي كه به نتيجه رسيدن آن حتي مي توانست سرنوشت جمهوري خواهان در انتخابات رياست جمهوري آمريكا را دگرگون كند به يك باره متوقف شود؟ لابد آمريكايي ها به اين نتيجه رسيده بودند كه چيزي هست كه ارزش آن خيلي بيشتر از اين حرف هاست و تداوم مذاكرات با ايران مي تواند به آن لطمه بزند. مذاكرات ژنو1، قرباني طراحي شد كه آمريكايي ها براي ايام انتخابات ايران كرده بودند. سيا، همانطور كه برخي از تحليلگران مرتبط با آن بعدها گفتند به اين نتيجه رسيده بود كه احمدي نژاد انتخابات را خواهد برد اما به دليل به فرجام رسيدن برخي طراحي هاي مشترك با كساني در داخل ايران كه مي گفتند انتخابات 88 بازي مرگ و زندگي است، احساس مي كرد فرصتي منحصر بفرد در اختيار دارد تا «ضربه اي خرد كننده» به نظام اسلامي در ايران بزند. هر چه به تحليل هاي منابع متصل با دولت هاي اروپايي و آمريكا بيشتر دقت مي كرديم، اين موضوع عيان تر مي شد كه آنها چيزي را در ايران انتظار مي كشند كه از پيش نسبت به ابعاد آن آگاه هستند. همين دليل بود كه مي دانستند چه چيزي داخل پروژه است و چه چيزي خارج از پروژه و لذا در بزرگ نمايي يا كوچك نمايي حوادث اشتباه نمي كردند. خيلي اتفاق ها در آن ايام رخ داد كه به اصطلاح «ارزش خبري» داشت ولي فقط بعضي از آنها به سوژه ماشين توليد انبوه خبر و تحليل در منابع غربي تبديل شد و برخي ديگر چنان ناديده گرفته شد كه گويي هرگز وجود نداشته است. همين كه غربي ها در رسانه، در ديپلماسي و در عمليات اطلاعاتي مي دانستند كه «نقشه راه» چيست، نشان مي دهد از قبل براي آن تداركي ويژه داشته اند. اينجا فرصتي براي شكافتن اين بحث و مستند كردن آن نيست، ولي اين جمله معروف در ادبيات استراتژيست هاي آمريكايي را به ياد داشته باشيد كه مي گويند: «بهترين راه براي اينكه پيش بيني هايتان درست از آب در بيايد اين است كه دست به كار شويد و خودتان آينده را بسازيد.»حادثه هشدار دهنده دوم درون ايران رخ داد. كل جريان اصلاح طلب درون ايران روي كانديدايي سرمايه گذاري كرده بود كه خود او به اينكه بتواند در انتخابات 88 حتي به يك «باخت آبرومندانه» برسد هم ذره اي باور نداشت چه رسد به اينكه توان پيروزي بر حريف را در خود ببيند. اين كانديداي لرزان -كه همين حالا هم سردمدار پروژه انتقاد دروني از كساني چون موسوي است- در حالي كه بدنه اجتماعي جريان اصلاحات حضورش را قطعي مي پنداشت، ناگهان از صحنه غيب شد. همان روزها برخي تحليلگران باريك انديش مي گفتند كه كسي چون او نمي تواند كانديداي اصلي دست هاي پنهاني باشد كه براي ماه ها و هفته هاي بعد از انتخابات خواب ها ديده اند چرا كه به لحاظ شخصيتي ضعيف تر از آن است كه قادر به ايفاي نقش بازيگر اول در پروژه «كودتاي انتخاباتي» باشد. در واقع غربي ها نمي خواستند پروژه اي را كه به خاطر آن موفق ترين مذاكرات در تاريخ گفت وگوهاي خود با ايران را تعطيل كرده بودند، دست كسي بدهند كه مي دانستند با همان تشر اول جا مي زند. در عوض وقتي اين كانديداي ناكام از صحنه خارج شد كسي جاي او را گرفت كه تمام ويژگي هاي لازم براي تبديل كردن انتخابات به كودتا را داشت. پيرمردي عنود و بريده از جامعه و واقعيت، كه به لجبازي با ديگران و با خويشتن و غوطه ور شدن در توهمات شهره بود. سوال اين است: چه كسي آن كانديداي دلچسب را كنار زد و گزينه اي را به جاي آن نشاند كه برخي عاقل ترها در جبهه اصلاحات مي گفتند چون بهمني از مصيبت كل جبهه اصلاحات را زير بار تحمل ناپذير اشتباهات خود دفن خواهد كرد؟ اين پرسشي است كه يافتن يك پاسخ اطلاعاتي درست براي آن اكنون در مراحل آخر قرار دارد بويژه كه مي بينيم مشاوران اين فرد يكي يكي به ارتباط با اين سرويس و آن سفارتخانه خارجي اعتراف مي كنند"
مدعی قلم بر دست برای اینکه جای پای خود را قرص و محکم کرده باشد و هر گونه انتقادی پیرامون این ادعای وارونه ی توهین آمیزی که در مورد رقیب به خصوص موسوی بکار برده را مسدود کرده باشد . بنابراین در پاین مجدداًبا آویزان به نقل قول کردن گفته ای از ولی وقیح شده است و اینگونه آن را چاشنی توطئه ی طراحی شده ی علیه ی رقیب مغلوب کرده و بازتاب داده است :
پرسشي كه رهبر معظم انقلاب اسلامي بارها ذيل بحث از بصيرت مطرح كرده اند اين است كه چرا كساني اين شواهد روشن را كه بعدها به ده ها و صدها مورد افزايش يافت، نديدند و در مواردي هنوز هم نمي بينند. چگونه كساني نمي بينند كه طرف خارجي براي جايگزين كردن فتنه پيشين با فتنه هاي جديد دنبال «داوطلب انتحاري» درون جامعه سياسي ايران مي گردد؟ چگونه درنمي يابند كه اگر زماني فرمان آشوب جزء اصلي فتنه بود اكنون فرمان آشتي و مصالحه و برادري به هسته مركزي آن تبديل شده است؟ چگونه كساني همچنان در فهم اين نكته ساده در مانده اند كه هدف حوادث سال 88 كليت نظام بود نه دولت اما طراحان فتنه به اين نتيجه رسيده بودند كه جز با عبور از سد دولت اصولگرا نمي توانند به سمت هدف هاي بزرگ تر خود حركت كنند و هنوز هم همين استراتژي را تعقيب مي كنند؟ اينها پرسش هايي است كه رهبر انقلاب پاسخ آنها را در دو كلمه يعني داشتن «معرفت بسيجي» خلاصه كرده اند. فقط وقتي هوا و هوسي، و تعلق و مكنتي كه بر نوع نگاه شما به حوادث اثر بگذارد نداشته باشيد حقيقت چنان كه هست خويش را به شما عرضه خواهد كرد وگرنه آنچه شما مي بينيد در واقع خواسته و منافع خودتان است نه حقيقتي كه به واقع وجود دارد."
در خاتمه اینکه اینگونه تحلیل دادن که در حقیقت نوعی اعتراف آشکار است بیشتر اثبات می کند که موسوی و دوم خردادی ها که در نمایش خیمه شب بازی 22 خرداد 88 وارد میدان شدند. بر نامه ریزی برای منحرف کردن اینان بود . چونکه اینان که وسوسه شدند گویا تصور می کردند با این شگرد حضور و با وعده ی بزک نمیر بهار میاد کمبیزه با خیار میاد اگر چنانچه وارد صحنه ی تبلیغائتی نمایش خیمه شب بازی انتخابات – انتصاببات – تقلبات ریاست جمهوری دوره ی دهم شوند امید آن هست که اینان می توانند شانس پیروزی و قبضه ی قدرت را داشته یا در آن سهیم شوند. غافل از آنکه هدف گودتاگران تلاش دست وپا کردن مشروعیت کاذب برای رژیم ضدبشری نامشروع و ولی وقیح با ادعای حمایت جمعیت کشور 85% بود . از سوی دیگر هدف دیگر حذف کامل رقیب از طریق این نمایش خیمه شبازی طراحی شده بود . مهمتر اینکه رأی قلابی شرکت 85% جمعیت کشور نوعی صف آرائی و قدرت نمائی پوشائی مقابل گروه 5+1 به خصوص آمریکا بود تا که پیام داده شود که طرح فشار جنگ بر تأسیسات هسته ای را فراموش کنید . چون مردم ایران حامی رژیم ضد بشری و پروژه ی هسته ای هستند. همینطور نشان داده شود که آن سوی سکه ی حذف رقیب و قبضه ی انحصاری قدرت از سوی پاسداران کودتاگران است که از سوی ولی وقیح حمایت و پشتیبانی شد . چونکه طرح این سناریو می بایست با تسلط کامل بر تأسیسات و اداف هسته ای پیش مقدمه ی پیش برد سیاست وقت کشی مذاکرات هسته ای هم با شد . ولی چون تضاهرات های ضد حکومتی که پس از 22 خرداد 88 از سوی مردم ناراضی رخ داده شد. به ویژه ی فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح در خیابان های تهران و محیط دانشجوئی طنین انداز شد . لذا بطور عریان موجب علنی شدن نا مشروع بودن رژیم ضد بشری به خصوص ولی وقیح شد . بنابراین برای کتمان کردن این واقعیت چپ و راست رقیب مغلوب که قربانی و سپر بلا و بهانه ای برای پنهان و پوشش نا رضایتی عمومی مردم خشمگین ایران شده و توجیه گر اهداف نظامی پروژه ی هسته ای شده است.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890906/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان شنبه 6 آذر ماه سال 1389
يك بار ديگر نگاه كنيد (يادداشت روز)
http://www.kayhannews.ir/890906/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان شنبه 6 آذر ماه سال 1389
يك بار ديگر نگاه كنيد (يادداشت روز)