دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 18 آبان ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " چتر وارونه ! "پس از 31 سال هنوز حسین شریعتمداری جاسوس و همکار ساواک شاه و سربازجوی منفور رژیم ضد بشری کنونی که سالیان پیش خودش را نماینده ی زندانیان سیاسی زمان شاه جا زد و ادعا کرد که از جانب زندانیان سیاسی زندان اوین از درون زندان اطلاعیه پیروان مسلمان حامی از خمینی انتشار داد و وقایع 17 شهریور 57 را محکوم کرد که دوباره آن را با سانسور تکرار کرده است....؟
هنوز سربازجو حسین شریعتمداری جاسوس و همکار ساواک شاه و سربازجوی منفور رژیم ضد بشری کنونی که سالیان پیش خودش را نماینده ی زندانیان سیاسی زمان شاه جا زد و ادعا کرد که از جانب زندانیان سیاسی زندان اوین از درون زندان اطلاعیه پیروان مسلمان حامی از خمینی انتشار داد که مرتبط با محکوم کردن وقایع 17 شهریور 57 بود . در صورتیکه هنوز نام خمینی شیاد همه گیر و آنتنی نشده بود . اما با اینکه یکبار از سوی مهدی کروبی این لغز گوئی وی فاش و تو پوزی و خاموش شد . ولی همچنان بدون آنکه کلامی یا اطلاعاتی داده باشد که وی در چه رابطه و چه سالی بازداشت شد و در کدام زندان و با چه کسانی هم بند بوده و به چه مدت حبس محکوم و چه موقع آزاد شد؟ اما باز پیرامون همین داستان را با فاکتور گرفتن همه زندانیان و تبدیل به جمع زندانيان سياسي مسلمان و پيرو حضرت امام شیاد تقلیل داده است و با روضه خوانی کردن آن را تکرار نموده است که مدعی شده در محکوم کردن کشتار 17 شهریور سال 57 بود که تکرار آن مرتبط با اهداف خاص پیش مقدمه ی پرونده سازی می باشد . چونکه وی با شیوه ی بازجوئی و تحریف گری و پرونده سازی کردن اهداف خود را دنبال می کند. این بیانیه ی اعترافی مورد نظر وی با منافق نامیدن مجاهدین در آن زماان آنهم در زندان درست با فرهنگ گفتمان حوزوی و ساواکی پاسداری و بازجوئی و پرونده سازی تهیه و تنظیم شده است . زیرا اصطلا ح منافق تولیدی بنی صدر خائن و خمینی شیاد و پیروان وی پس از انقلاب بود و نه اینکه در زمان شاه از سوی همکاران ساواک شاه ابداع و اختراع شده باشد . لذا سرباز جو حسین شریعتمداری اعتراف آشکار کرده است که این تخصص کنونی اش تجربه ی اتهام زدن و پرونده سازی کردن ناشی از همکاری مشترک با ساواک شاه می باشد که این تجربه را اینگونه تشریح و تبیین کرده است:
"چند روز بعد از فاجعه 17 شهريور 1357 و قتل عام مردم در ميدان شهدا، در جمع زندانيان سياسي مسلمان و پيرو حضرت امام(ره) تصميم گرفته شد بيانيه اي در محكوميت جنايت 17 شهريور و توطئه هاي بين المللي عليه امام خميني(ره) صادر شود و متعاقب آن زندانيان به عنوان پشتيباني از اين بيانيه و اعلام همدردي با مردم، يك هفته اعتصاب غذا كنند و يا روزه بگيرند. در آن هنگام، مسئوليت پنهان و دوره اي جمع- كمون- زندانيان سياسي پيرو حضرت امام(ره) برعهده نگارنده بود و براساس يك قرار نانوشته -اما پذيرفته شده- بايستي تصميم جمع را به اطلاع مسئولان ساير جمع ها مي رسانديم تا چنانچه تمايل داشتند با اين حركت همراه شوند و درصورت عدم تمايل، از موضوع باخبر باشند. اين بيانيه كه در چند جمله كوتاه تهيه شده بود بعد از بسم الله الرحمن الرحيم، با اين جمله شروع مي شد؛ «ما زندانيان سياسي مسلمان، قتل عام مردم بي دفاع در ميدان ژاله -شهداء- و توطئه هاي بين المللي عليه رهبر عاليقدر انقلاب حضرت آيت الله العظمي امام خميني را محكوم كرده و...». آقاي عباس سماكار، هم پرونده خسرو گلسرخي، مسئول جمع ماركسيست هاي زندان بود. وقتي پيشنهاد صدور بيانيه و متن تنظيم شده آن را با وي در ميان گذاشتيم، در پاسخ گفت؛ جمع ما نمي تواند اين بيانيه را امضاء كند، زيرا بيانيه با بسم الله الرحمن الرحيم شروع مي شود كه به آن اعتقاد نداريم(!) و براي زندانيان سياسي، پسوند «مسلمان» آمده است و ما مسلمان نيستيم و بالاخره اين كه از امام خميني با عنوان رهبرانقلاب ياد شده است و حال آن كه ما ايشان را به عنوان يك شخصيت انقلابي قبول داريم ولي «رهبر» نمي دانيم. آقاي سماكار بعد از مشورت با دوستان همفكر خود اعلام كرد كه جمع آنها بيانيه جداگانه اي با تكيه بر اعتقادات خود صادر مي كند.جمع سازمان مجاهدين خلق- كه در آن هنگام نيز از سوي زندانيان سياسي مسلمان لقب «منافقين» گرفته بود و تحت مسئوليت جمع ماركسيست ها قرار داشت، با بيانيه جمع ما مخالفت كرد و نظر ماركسيست ها را پذيرفت. اين جمع نيز حذف بسم الله و قيد مسلمان و صفت رهبري براي حضرت امام(ره) را «تفرقه انگيز»! و «مانع وحدت»! اعلام كرد! آقاي لطف الله ميثمي عضو ارشد و سابق سازمان منافقين كه به دلايلي از سوي سازمان طرد شده و جمع ديگري با همان سمت و سو تشكيل داده بود نيز با بيانيه مورد اشاره مخالفت ورزيد و اعلام كرد كه جمع آنها براي «حفظ وحدت»! بيانيه مشترك ماركسيست ها و سازمان منافقين را امضاء خواهد كرد و چنين نيز كردند. متن هر دو بيانيه در اسناد ساواك كه اكنون در اختيار وزارت اطلاعات است وجود دارد و انتشار آن همراه با نام امضاء كنندگان هر يك از دو بيانيه ياد شده مي توانند عبرت انگيز باشد.از ماركسيست ها انتظاري نبود ولي بحث و استدلال با كساني كه داعيه اسلامي و انقلابي داشتند نيز نتيجه اي نداشت آنها در مقابل اين پرسش كه چگونه ادعاي مسلمان بودن و انقلابي بودن داريد ولي به جاي وحدت با توده هاي ميليوني و انقلابي مردم مسلمان كشورتان، از وحدت با دشمنان اسلام و انقلاب دم مي زنيد؟ سكوت مي كردند و يا جواب هاي بي سروته مي دادند، ضمن آن كه حاضر نبودند با صراحت به هويت واقعي خود اعتراف كنند "
در این مورد می بایست افزود همانگونه شغل سلاخ به مسلخ بردن دام ها و سر بریدن سلاخی کردن شان است . همچون تخصص قصاب شقه کردن گوشت و جدا سازی استخوان ها از همیگر ا ست . لذا تخصص و و ظیفه و مأموریت بازجوی حرفه ای اعتراف گیری و شکنجه گری و مجبور کردن قربانیان اسیر به اعئتراف آنچه می باشد که باز جو می گوید . در غیر اینصورت شغل وی موضو عیتی ندارد . چون جدا کردن شغل و تخصص باز جو با تحریف گری و پرونده سازی کردن در رژیم ضد بشری کودتائی فاشیستی مذهبی ایران یعنی ماهی را محروم از آب کردن می باشد. مشخص است که از منظر بازجو هرچه قربانی اسیر مقاوم و تسلیم نا پذیرتر باشد با فشار و تهید و توطئه و شکنجه و سنگینی پرونده سازی از سوی بازجو مواجه می شود . حال اگر این بازجو قلم بر دست و یادداشت روز یا مقاله نویس هم شده باشد که دیگر فجعه اندر فاجعه و نه نور علی النور است . به خصوص وقتی جنگ قدرت و ثروت و رقابت باندهای مافیائی هم وجود داشته باشد که دیگر کاملاً مشخص است که چه مأموریت سنگینی بر عهده ی چنین بازجوی قلم بر دست شکنجه گر پرونده ساز گذاشته می شود؟ بنابراین نمی توان انتظاری بیش از آنچه از سر باز جوحسین شریعتمداری پیگیری می کند و انجام می دهد داشت که چرا با شیوه و تخصص جاسوسی و بازجوئی و شکنجه گری و تحریف و پرونده سازی قلم زنی می کند و یقه ی رقیب مغلوب را دو دستی گرفته و ول کن هم نیست آنچنان که هر جا چون سایه تعقیبش می کند و برایش کمین گذاشته و دام پهن و گسترانیده است که چرا پس از تحمیل کودتا و شکست در 22 خرداد 88 هنوز این چنین اشاره به وحت می کند :
"
اين روزها و در پي مرگ فتنه 88 كه با داغ پررنگ ننگ بر پيشاني سران و عوامل اصلي فتنه همراه بود و هويت واقعي آنان را برملا كرد، بار ديگر همان بازي كه در صدر اين نوشته آمده است با حضور بازيگران ديگري در حال شكل گيري و تكرار است و اين بار در مقياس و گستره اي به مراتب بزرگتر از چهار ديواري محدودي كه ماجراي ياد شده در آن اتفاق افتاده بود. امروز هم كساني در پوشش واژه ارزشمند وحدت، به جاي اتحاد و همدلي با توده هاي عظيم ملت- همانها كه در حماسه هاي 9 دي و 22 بهمن 88 درخشيدند- ساز وحدت! با دشمنان اسلام و انقلاب و مردم را كوك كرده اند و با تلاش و تقلايي كه از شدت ناشيانه بودن، ترحم برانگيز به نظر مي رسد، سر آن دارند كه - به زعم خود- سر ملت بصير و هوشيار ايران اسلامي را كلاه بگذارند. نگاهي به هويت كساني كه در اين طيف ناهمگن و البته اندك و كم شمار گرد آمده اند نيز عبرت انگيز است. شماري از حلقه هاي دوم و سوم فتنه گران، تعدادي از خواص كه خود به دليل سكوت در مقابل فتنه آمريكايي- اسرائيلي 88 مورد اتهام و يا لااقل، شايسته ملامت هستند و يكي دو نفري كه در باشگاه اصولگرايان ثبت نام مي كنند و از شدت ساده لوحي- بي آن كه متوجه باشند- در زورخانه فتنه گران كباده مي كشند. اين عده قليل توضيح نمي دهند با كدام «آب كر» مي توان داغ ننگ پررنگي كه بر پيشاني جماعت فتنه گر نشسته است را پاك كرد؟ و با كدام منطق عقلي- شرعي پيش كش!- بايد به منافقاني كه خيانت كرده و دست به جنايت زده اند اجازه حضور دوباره در «ميقات ملت» داده شود؟! «وحدت» به تنهايي نه خوب است و نه بد، تيغ تيز است كه هم مي تواند در دست مردان خداجوي و عدالت گستر باشد و هم در كف زنگي مست. آقايان از كدام «وحدت»! و ضرورت آن سخن مي گويند؟!اكنون بايد از ميانجي هاي وحدت پرسيد؛ آيا وحدت فتنه گران با سرويس هاي اطلاعاتي و گروههاي ياد شده را تنها به اين علت كه نام آن «وحدت» است، قابل احترام تلقي مي كنيد؟! و اگر چنين نيست كه نبايد باشد، وحدت با اين وطن فروشان شكست خورده را چگونه تجويز مي فرمائيد؟! اگر آن وحدت جرم است كه هست، چرا وحدت با بخشي از همان طيف جرم نباشد؟!- طي چند روز اخير، برخي از حاميان فتنه و يا سكوت كنندگان در برابر آن، به بخشي از پاسخ حضرت امام(ره) به نامه آقاي محمدعلي انصاري- منشور برادري- استناد كرده و از قول امام راحل(ره)، آورده اند «اگر كسي در اين نظام در فكر حذف و يا تخريب ديگران برآيد و مصلحت جناح و خط خود را بر مصلحت انقلاب مقدم بدارد، پيش از ضربه به رقيب، به اسلام و انقلاب لطمه زده است» و نتيجه گرفته اند كه «منشور برادري به رسميت شناختن چند صدايي در جامعه اسلامي است» كه بايد گفت؛ «موضع گيري ها بايد به گونه اي باشد كه در عين حفظ اصول اسلام، براي هميشه تاريخ حافظ خشم و كينه انقلابي خود و مردم عليه سرمايه داري غرب و در رأس آن آمريكاي جهانخوار و كمونيسم و سوسياليزم بين الملل و... باشد» بديهي است همه كساني كه در جريان فتنه 88 به كانديداي فتنه گران رأي داده و براي چند روزي با فريب آنان به خيابان ها آمده بودند، «فتنه گر» تلقي نمي شوند. اگر به شعارهاي قبل از انتخابات موسوي و خاتمي نگاه كنيد و آن شعارها را با شعارها و مواضع آنان بعد از انتخابات مقايسه كنيد بي ترديد به اين نتيجه مي رسيد كه مجريان فرمول سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا، اسرائيل و انگليس، گندم نمايي كرده و «جو» فروخته اند. بنابراين در كسب 13 ميليون رأي به يقين تقلب كرده اند. بعد از افشاي ماهيت سران و عوامل فتنه، فريب خوردگان انگشت ندامت به دندان گزيدند و پا پس كشيدند. اين جماعت چندميليوني بخشي جدانشدني از توده هاي وفادار و عظيم ملت هستند. اما، آنچه تعجب آور و سؤال برانگيز است اينكه، مناديان وحدت! «مستي» بهانه كرده و براي عوامل حاضر در حلقه هاي اول و دوم فتنه، يعني مجرمان و خيانت كرده ها، اشك مي ريزند. و عجيب آن كه زير چتر شعار حكيمانه «جذب حداكثري و دفع حداقلي» آقا نيز ايستاده اند و هنگامي كه در اظهارات آنان دقت مي كنيد، متوجه مي شويد كه اين چتر را وارونه به دست گرفته و مفهوم «جاذبه» و «دافعه» را جا به جا كرده اند. از دفع حداقلي سخن مي گويند و اكثريت صف شكن فتنه 88 را آدرس مي دهند! جذب حداكثري بر زبان دارند و به اقليت فتنه گر اشاره مي كنند. راستي اگر كاسه اي زير نيم كاسه ندارند- كه برخي از آنها دارند- چرا در اجراي فرمول جذب حداكثري، زير بال و پر چند ميليون فريب خورده بي تقصير را نمي گيرند و براي پيوستن هرچه بيشتر آنان به اقيانوس ملت حاضر در 9 ديماه 88 تلاش نمي كنند؟! و اگر به فرمول دفع حداقلي معتقدند، چرا بر ضرورت دفع عوامل اصلي فتنه اصرار نمي ورزند، اگرچه آنان قبل از محاكمه در دستگاه قضايي كه اجتناب ناپذير است، در دادگاه ملت، محكوم و طرد شده اند..."
در خاتمه اینکه همانگونه که گفته شد که تخصص و مأموریت بازجو چیست و چه وظیفه ای بر عهده دارد که می بایست دنبال کند . بنابراین به جز هدف تعقیب مخالفان و منتقدان و دگر اندیشان و حتی رقبای جناح حاکم و تهدید کردن شان که از طریق دستگاه جاسوسی گفت و شنود دنبال می شود . تا سپس برای شان پرونده سازی شود و زمینه بازداشت و شکنجه کردن و اعتراف و پرونده سازی کردن و متهم و محکوم کردن شان فراهم گردد . غیر از این از سربازجو حسین شریعتمداری انتظار دیگری متصور نمی باشد . برای اینکه هر گز نه برایش مهم است که پس از دسیسه و توطئه گری علیه منتقدان و رقبا چه اتفاق می افتد . یا اینکه اگر ادعاهای وارونه گوئی اش فاش شود که تناقض 180 % با ادعای وی و یا نقل قول کردن از این و آن بعنوان مرجع و معیار چماق علیه ی دیگران دارد که چگونه تناقض آشکار دارد اصلاً برایش مهم باشد و تلاش کند که آن را تکرار نکند . مثلاً همین گفته یا شکر سرخ زیادی خوری که بالا آورده و استفراغ شده است که سرباز جوی شکنجه گر چون می داند ولی وقیح بیش از آن بی اعتبار و نامشروع می باشد که وی را علم کند . پس از یک سو آویزان به خمینی شیاد شده است و از وی بطور تا کتیکی علیه ی پیروان وی نقل قول و استفاده نموده است که بلی خمینی شیاد گفته بود که وحدت باید برای اسلام نه شرقی و نه غربی و علیه ی کمونیزم و سوسیالیزم و سر مایه داری باشد و باید چنین موضع گیری کرد . لذا این نقل قول ادعائی معیار ارزیابی کنونی وی علیه ی محکوم کردن رقبای مغلوب شده است که چرا پیشنهاد وحدت داده اند؟ در صورتیکه این سنگ پای قزوین بر روی خودش نمی آورد که برای چه باج های کلان به چین کمونیست داده می شود تا از آن مقابل آمریکای سر مایه داری استفاده شود ؟ یا اینکه چرا از سوی دیگر با سیاست چون حراج بر منابع و ذخایر کشور زدن چطوری به اروپا و ژاپن امپریالیست امتیازات و باج های هنگفت داده می شود تا به رخ چین و روسیه و آمریکا کشیده شود تا که در تحریم شرکت نکنند یا آن بی اثر شود ؟. همینطور از طرف دیگر چرا به همه کشور های ظاهراً چپ کوچک همچون کره ی شمالی و کوبا و ونزوئلا و نیکاراگوئه وبولیوی که یک ریز و سیستماتیک باج داده می شود تا به ایران بیایند تا رژیم ضد بشری وانمود کند که منزوی نیست و خیلی تابع سیاست نه شرقی و غربی و چپ و راست می باشد؟ در صورتیکه نا متعارف و بی پرنسیب ترین رژیم ضد بشری در جهان و تاریخ همین رژیم ضد بشری کودتائی نا مشروع است که حتی وعده و ادعاهای خودش را نیز قبول ندارد . برای همین پیوسته بوقلمون صفاته در حال دگر دیسی و پشتک و وارو زدن است تا که راهی برای بقای ننگین اش یافت شود.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890818/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 18 آبان ماه سال 1389
چتر وارونه ! (يادداشت روز
)