آیا پدر قاتل و دخترمقتول و قاتل اجاره ای افغانی هر 3 نفر جزو قربانیان شرایط تحمیل شده حاکم تبعیض آمیز ضد قانون و مناسبات و روابط غیر انسانی نمی باشند که دستآورد بیش از 31 سال حاکمان ضد بشر عوامفریب دین فروش می باشد؟
سرمقاله یا تراژدی دراماتیک ضمیمه شده را با دقت بخوانید که عنوان سرمقاله ی روز نامه سیاست روز مدعی اصول گرائی می باشد که پدری بدلیل اختلاف عقیده با فرزند دخترش که داشته است یک قاتل افغانی را با پول استخدام می کندد تا پس از کشانیدن دخترش به محراب مرگ و تحویل دادنش به قاتل ، خودنظاره گر چگونه کشته شدن دخترش فرشته در جلوی چشمان قاتل افغانی با چاثو باشد؟ پس از خواندن مقاله آنگاه از خود سئوال کنید که این جنایت فاجعه آمیز حاصل کدامین عملکرد یا محصول کدام شرایطی می باشد؟ سئوال را کمی بسط و تعمم دهید و دست به پرسشگری تحقیقی جرم شناسی برای ریشه یابی بزنید که بدانید دلیل این جرم و جنایت چیست و برای چه اینگونه جنایات در جامعهرایج شده است ؟ یعنی اینکه سئوال کنید که این فرمان جنایت از سوی یک پدر قاتل دخترش چه ربطی می تواند با ادعای اوایل انقلاب خمینی شیاد داشته باشد که افتخار به داشتن سازمان جاسوسی 36 میلیونی می کرد؟ ( این رقم معادل جمعیت آن زمان کشور بود ) سپس سئوال را مکمل این فتوا و فرمان ترویج جاسوسی در میان اعضای خانواده ها از سوی خمینی شیاد کنید که گفت باید گزارش کنید که پدران و مادران موظف هستند که باید بگویند افراد خانواده دارای چه نوع طرز تفکر و نظر و دیدگاه و اندیشه ای هستند و چگونه حرکاتی می کنند؟ یا اینکه در مدارس دانش آموزان تشویق به جاسوسی نسبت معلمان می شدند . همینطور طریق امور تربیتی هم به دانش آوزان توصیه می شد که می بایست گزارش دهند . پدران و مادران شان درون خانه چه می پوشند و یا چه نگاه می کنند . در خانه ها ویدئو وجود دارد یا نه؟ . آنگونه که نتیجه ی این فتوا موجب شد که مادر طریقت الاسلام در اصفهان فرزند خودش را بعنوان ضد انقلاب معرفی نمود و تحویل ارگان های آدم کشن دادد که پس از دستگیری سپس تیر باران شد. حال بماند که چه تعداد خواهر و برادر و فامیل خانواده ها در سیاه چال ها از سوی اعضای خاواند ه ها و نزدیکان خود بازجوئی و شکنجه و تیر باران و تیر خلاص زده شدند . نمونه همین اقدام ضد انسانی بیش از 9 ماهه است که وزارت بد نام اطلاعات و اطلاعات و امنیت پاسداران در جلوی کمپ اشرف مجاهدین تعقیب و اجرا و مرتکب شده اند. از طرف دیگر مگر ترویج عریان جنگ و خونریزی و ویرانی 8 ساله ی ایران و عراق که منتهی به میلیون ها نفر کشته و مجروح و جانباز و آواره و بی خانمان وویرانی کشور شد. از سوی خمینی شیاد بعنوان موهبت الهی نامیده نشد ؟ همچنین مگر نمایش تبلیغاتی با تهدید بیش از 31 سال شلاق ودار زدن و سنگسار کردن های خیابانی در ملاء عام اجرا نشده است ؟ خوب باز هم سئوال است که اینگونه اقدامات زنجیره ای ضد انسانی چگونه نقش ویرانگر در نگرش و پرورش نهادینه کردن روحیه ی کینه ورزانه و انتقام گیرانه همراه با قصاص در جامعه شده است؟ بعلاوه مگر سیاست روسری یا توسری و مبارزه با بی حجابی و عنصر درجه دو نامیدن زنان در جامعه که مکمل آن رشد فقر و تورم و گرانی و فقر و اعتیاد بوده است . منتهی به رشد و پیدایش و ترویج پدیده ی شوم زنان خیابانی تن فروش یا دختران فرار ی از خانه ها نشده است؟ بهر حال مگر مجموعه اقدامات اشاره شده ی فوق بستر ساز بدون چون و چرای این تراژدیک شده است که در بخشی از این مقاله ی گزارشی تحلیلی چنین آمده است :
" قاتلي در پوست ولي دم» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي سياست روز به قلم عليرضا بندري است كه در آن مي‌خوانيد؛ «عيسي را از قبل مي‌شناختم. به او پيشنهاد دادم با دريافت پول، دخترم را بكشد. طبق قرار فرشته را به نقطه‌اي خلوت كشاندم. من در گوشه‌اي ايستادم و عيسي در كمال خونسردي دخترم را به قتل رساند.» سطرهاي بالا اعتراف پدري است كه با همدستي يك تبعه افغان جان دخترش را گرفته و حالا چند سطر از اعتراف اين افغاني قاتل را هم بخوانيد:«پس از آنكه فرشته را از پدرش تحويل گرفتم با چاقوچند ضربه به بدنش زدم. علي اصغر التماس‌هاي دخترش را مي‌شنيد اما با خونسردي نگاه مي‌كرد ومن هم متعجب بودم. جنازه را در بيابان‌هاي امين آباد دفن كردم و پولم را گرفتمجنايت، يك جنايت خانوادگي است و «فرشته عدالت» فقط تا آنجا مي‌تواند عدالت را اجرا كند كه درمتون قانوني پيش بيني شده است. به زبان ساده‌تر در اين پرونده «آمر قتل» هماني است كه در صفحات ديگر پرونده از وي با نام «ولي دم» ياد مي‌شود. «ولي دم» كسي است كه مي‌تواند «قاتل» را عفو كند. «قاتل» اين پرونده كسي است كه توامان به دست «ولي دم» و «آمر قتل» اجير شده است. اين تكه‌هاي پرونده را كه كنار هم بگذاريد يك پازل غم انگيز را در برابر چشمان خود مي‌بينيد. دختري كه دور از چشم قانون (به گناه كرده يا ناكرده) مجازات مي‌شود و پدري كه در هيات مجري قانون ظاهر مي‌شود و جنايتكاري كه به خاطر دريافت چند قطعه اسكناس آخرين تكه اين پازل شوم را تكميل مي‌كند"
در خاتمه اینکه اکنون پرسش نهائی این است . گذشته از اینکه آنگونه رشد و ترویج خرافات گسترش یافته و همه گیر شده است که تحجر وتعصب خشک و خرافات مذهبی جایگزین آزادی عقیده وبیان وتحمل پذیری و سعه صدر شده است . آخر این چگونه شریط بی قانونی نهادینه شده ای در رژیم ضد بشری قرون وسطائی می باشد که قاتل اصلی می تواند خود هم مجری قانون هم قاضی باشد . هم اینکه قاتل اجاره ای را عفو نماید و به بخشد تا قصاص نشود؟ همچنین این چگونه شکف عمیق طبقاتی گسترش یافته ای است که به خاطر پول یا نیاز کسی حاضر می شود به آسانی مزدور آدمکش شود؟ بالاخره اینکه آیا مقتول و پدر مقتول که خود قاتل است و قاتل اجاره ای افغانی هر 3 نفر جزو قربانیان شرایط تحمیل شده حاکم تبعیض آمیز ضد قانون و مناسبات و روابط غیر انسانی نمی باشند که دستآورد بیش از 31 سال حاکمان ضد بشر عوامفریب دین فروش می باشد که دین را ابزار قدرت و ثروت
ووسیله و اهرم چماق و سرکوب و خفقان و سانسور و جنگ افروزی و غارتگری خود نموده اند؟
هوشنگ بهداد
بیست و چهارم آبان ماه سال 1389

قاتلي در پوست ولي دم
http://www.fararu.com/vdcezz8p.jh8zpi9bbj.html
«