باز گوئی یک خاطره ی کوتاه
از اینکه سانسور و سرکوب و خفقان و تفتیش عقیده و خود سانسوری تحمیل شده در داخل کشور نهادینه شده است آنگونه که تبدیل به یک امر طبیعی شده است . زیرا که توقیف مطبوعات و تعطیل کردن روزنامه ها و شکستن قلم ها و دوختن دهان ها همراه با تفتیش عقاید بیش از 31 سال است که بطور سیستماتیک ادامه داشته و تبدیل به شیوه ی رایج حاکمان رژیم ضد بشری ایران شده است . برای اینکه این تاکتیک پیوند نا گسستنی با بقایش زده شده است. آنچنان که هرروز این شرایط انقبا ضی تر می شود. از سوی دیگر منابع اصلی خبر و اطلاعات دریافتی قلم زنان داخلی و فعالان سیاسی و اجتماعی و حقوق بشری و مقاله نویسان اپوزیسیون و حامیان رژیم ضد بشری در برون مرز و سایر رسانه های فارسی زبان نیز از طریق پیگیری و گرد آوری همین منابع اخبار و مطالب درج و بازتاب داده شده مطبوعات و رسانه های در داخل کشور می باشد . به نظر من وظیفه ژورنالیست ها و سیاسیونی که با رژیم ضد بشری مرز دارند ومخالف سانسور هستند . این است که می بایست تلاش کنند که از میان خطوط سانسور شده ناگفته ها را بیرون کشیده و عریان سازند . آنگاه بازتاب داده شود . ولی شاهد می باشیم که برخی از شیوه و روش خبر رسانی کپی برداری از سیستم های دمکراتیک پیروی می کنند که حرمت آزادی قلم رعایت می شود و سانسور نهادینه شده همچون ایران در همه سطوح وجود ندارد . یعنی اینکه شیوه خبر رسانی و انتقال آن یا فلش وار است و یا به سبک پلیس های راهنمائی سر چهار راه می باشد که مأمور هستند سوت بکشند و جهت حرکت را برای عبورخود رو نشان دهند. یعنی اخبار دریافتی ا ز مطبوعات و رسانه های خبر رسانی داخل کشور را دریافت و همانگونه باز تاب می دهند . اما جالب است که برخی منابع خبرهای کپی شده را بیان نمی کنند و آنگونه وا نمود یا تلقین می کنند که گویا تولید کننده ی خبر خود هستند . یا اینکه از داخل کشور یا منبع خبر بطور مستقیم برای شان ارسال می شود. اما عجیب تر اینکه بر خی از مدعیان قلم بر دست هم هستند که به جای دفاع از آرمان یا هدف در ابتدا برای خودشان مبارزه می کنند . یعنی اینکه در وحله ی اول خودشان مطرح هستند تا هدف و آرمان شان ، آنگونه که مطلبی که هر از گاهی تهیه و تنظیم می کنند که گاهی هم قلم زنی مشترک است . یا کسی دیگر برای فرد دیگر و به نام وی مطالب آماده می کند تا که با آن مانور تبلیغاتی داده وقانع و راضی شوند . ضمن اینکه گاهی مواقع با عقده گشائی و انتقام گیری فردی همراه می باشد . مشخص است که معیار ارزیابی دیگران ازنظر اینان بر اساس این شیوه ی قلمزنی خودشان می باشد که خود به آن باور دارند . من هر زمان که با اینگونه نوشتار ها بر خورد می کنم . برایم خاطره ای تداعی معانی می شود که مربوط به قبل از انقلاب است که دوستی داشتم که در بخش کار مندی ذوب آهن اصفهان استخدام شده بود . البته خیلی خوش بیان بود . یعنی واقعاً دم گرم و گیرائی داشت . با اینکه جثه ی درشت اندامی نداشت و نسبتاً هم شیک وخوش پوش بود . ولی عجیب عشق لاتی داشت و این نقش را خیلی هم خوب اجرا می کرد . البته خیلی هم زرنگ و تیز و با هوش بود و می دانست که کجا و چگونه باید اجرای نقش کند . قبل از اینکه برای ادامه ی تحصیل به ایتا لیا برود . روزی در حال قدم زنان توی خیابان مثال خیلی جالبی زد . زیرا که پیرامون افراد کم جنبه و پر مدعا تشبیه جالبی کرد و گفت که برخی هستند وقتی دو تومان دارند مبلغ 4 تومان خرج قاب آن می کنند تا را قاب کنند و بر دیوار جلوی چشمان شان نصب نمایند و مدام ذوقش را بکنند . وقتی این خاطره را با برخی از نوشتار ها مقایسه می کنم عجیب شباهت نزدیکی میان آن مثال با مدعیان اینگونه صاحب قلم ها می بینم .
بیست و یک آبان 1389