روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 11 خرداد ماه سال 1390
نقد و بررسی : سرمقاله روز نامه ی حکومتی جمهوری " آمريكا، فرافكني از روي استيصال "
"اعتراف رابرت گیستس ثابت می کند که جای ابهام باقی نمانده است که ادامه یسیاست مماشات گری نه سودمند نیست ، بلکه بر ضد خودش تبدیل شده و زیان آور است . بنابراین راه اصولی خط بطلان کشیدن بر این سیاست و حمایت کردن مسئولانه از مبارزات و مقاومت مردم ایران برای تغییرات دمکراتیک در ایران می باشد."
مگر فراموش شده است که پس از اشغال نظامی عراق چگونه رفسنجانی از موضع سخنگوی دولت عراق و نماینده و وکیل مدافع ملت عراق در چند نوبت خطبه خوانی نماز جمعه ی تهران خود تهدید نمود که اگر چنانچه نظامیان آمریکایی خاک عراق را ترک نکنند به زودی عراق تبدیل به ویتنامی دیگر یک ویتامیزه برای شان خواهد شد . از آن زمان تا کنون روزی نبوده است که ولی وقیح نا مشروع با سایر مسئولان رژیم با عراق همچون یکی از استان های ایران بر خورد ننمایند و پیوسته تأکید و تهدید به اخراج نظامیان آمریکا از عراق نکنند . حتی در این مورد هم دست به نظر سنجی ساختگی به نقل از مردم عراق زده اند . یا اینکه از طریق جریان مقتدا صدر دست به تظاهرات ضد آمریکایی در عراق زده شده است تا با تأکید اخراج نظامیان آمریکا از عراق پاسداران جایگزین شان شود و عراق حیات خلوت شده ی حاکمان تهران تبدیل به اشغال کامل و مستعمره ی حاکمان تهران شود . بنابراین بدون شک طرح توطئه ی هرگونه تهاجم کشتن نظامیان آمریکا در عراق بطور مستقیم ا زسوی حاکمان تهران و سپاه قدس و سفیر تروریسست پاسدار های رژیم ضد بشری حاکم بر ایران هدایت و بر نامه ریزی شده است. حتی می توان گفت که کشتن نظامیان آمریکاییان در افغانستان هم با تبانی و همکاری پاسداران در کنار نیروهای طالبان می باشد . برای اینکه ادامه ی همان سیاست بیش از 3 دهه ی اشغال سفارت آمریکا در تهران در 13 آبان سل 58 می باشد که گذشته از اینکه این اشغال گری تبدیل به سنگر مبارزه با آمریکا شد که موجب سقوط دولت موقت بازرگان و بقدرت رسیدن آخوند ها و شرکای شان پاسداران وحذف مخالفان و منتقدان ودگر اندیشان و ناراضیان و رقبا به اتهام جاسوس آمریکا و ستون پنجم و پیاده نظام دشمن از صحنه شده است . از طرف دیگر مکمل سیاست ضد اسراییلی و منحرف کردن اذهان عمومی توده های عرب با اشک تمساح ریختن برای فلسطین و دشمنی کردن با روند مذاکرات صلح منطقه شده است . آنگونه که با این سیاست دو جنگ 33 و 22 روزه با اسراییل بر پا شد . چونکه ایجا د فضای مناسب برای عبور از بحران ها به خصوص بحران هسته ای به وجود آورد. مهمتر اینکه آشکارا پاسداران در دفاع از پروژه ی هسته ای وتلاش برای دست یابی به سلاح هسته ای مرتبط با سیاست صدور بحران و ارتجاع و تروریسم به برون مرز اذعان کرده اند که می بایست با دشمن در برون خانه بجنگیم تا اینکه مجبور شویم درون خانه بجنگیم. یعنی برای گسترش حاشیه و دیوار امنیتی دفاع از اهداف هسته ای می بایست تا هر چه بیشتر سیاست مداخله گری در امور کشور های منطقه به خصوص در کشورهای منطقه توسعه یابد . از سوی دیگرمگر پس از کودتای 22 خرداد 88 که موج تظاهرات های ضد حکومتی با فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح در ایران طنین انداز شد و صدایش در منطقه و جهان شنیده شد . آنگونه که موجب الگوی مخالفان در قیام های ضد دیکتاتوری منطقه شد . آنگاه حاکمان وحشت زده ی ایران برای خنثی کردن سرایت این قیام های ضد دیکتاتوری در داخل ایران دست به سرکوب گسترده ضرب و شتم و سرکوب ناراضیان ایرانی زدند و کروبی و موسوی را در حصر خانگی نگهداشتند . موازی آن تلاش کردند با راه اندازی جنگ روانی تبلیغاتی مدعی شوند که عامل قیام های ضد دیکتاتوری ادامه مبارزه ی 32 سال پیش خمینی شیاد است که ماهیت اسلامی و ضد آمریکایی و اسراییلی دارد . خلاصه آنچنان به این تبلیغ کلیشه ای دامن زدند که تا تلاش برای عادی کردن رابطه با مصر پیش رفتند به امید آنکه مصر را تبدیل به عراق دیگری برای خود کنند. متأسفانه بدلایل خطا و اشتباهات زنجیره ای مقامات آمریکا که ناشی از سیاست زد و بند ومماشات گری پشت پرده بوده است که از طریق لابی ها تحمیل و پیگیری شده است منجر به کشته شدن هزاران نظامی آمریکا در عراق و حتی افغانستان شده است و صدها میلیارد دلار هزینه در بر داشته است. زیرا که حاصل تأخیر اتخاذ سیاست روشنگری همراه با اقدام عملی برای خنثی کردن توطئه های تدارک دیده شده ای بود ه است که اکنون رابرت گیتس در پایان مأموریت پست وزارت دفاع خود مجبور به اعتراف آن این چنین شده است :
"حكومت ايران به عنوان بخشي از اقدامات جديد خود براي افزايش نفوذ در منطقه سلاحهاي مرگبارتري را در اختيار گروههاي عراقي قرار ميدهد كه با ارتش آمريكا در اين كشور ميجنگند." "جمهوري اسلامي ايران، تسليحات، آموزش نظامي و فن آوريهاي جديد در اختيار گروههاي ستيزه جو قرار ميدهد و اين مسأله نگران كننده است، چرا كه با تجهيز گروههاي خشونت طلب شيعه، سعي دارد تعداد هرچه بيشتري از نيروهاي آمريكائي را بكشد تا به اين ترتيب به مردم عراق چنين وانمود كند كه گويا اين گروههاي وابسته به ايران هستند كه آمريكا را از عراق بيرون ميرانند." گيتس، يك گام جلوتر نيز رفت و گفت: "ايران در ماههاي اخير مواد منفجره قويتر و مهمات و موشك اندازهاي پيشرفتهتري را در اختيار اين گروهها قرار ميدهد و با همه توان خود سعي دارد شرايط را براي ما دشوار كند و هيچ ترديدي نيست كه همه اين تسليحات، ساخت ايران هستند.علاوه بر اين مطالب، دو اتهام ديگر نيز در سخنان وزير دفاع سابق آمريكا عليه جمهوري اسلامي ايران وجود دارد كه به موضوع سلاحهاي اتمي و دخالت در انقلابهاي مردمي منطقه خاورميانه عربي و شمال آفريقا مربوط ميشود. يكي از ادعاهاي وزارت دفاع آمريكا كه تاكنون بارها آنرا تكرار كرده اينست كه يكي از عوامل اصلي تلفات سربازان آمريكائي بمبهائي است كه در مسير تردد خودروهاي آنها كار گذاشته ميشود. مقامات پنتاگون مدعي هستند كه اين بمبها را ايران در اختيار عراقيها قرار ميدهد .نكته قابل تأمل در اين موضوع اينست كه آمريكائيها در مورد اين ادعاي خود، چه بتوانند آنرا به اثبات برسانند و چه نتوانند، دچار مشكل هستند. اگر برفرض محال بتوانند چنين چيزي را به اثبات برسانند طبعاً به قدرت ايران و نفوذ مسئولان ايراني در مردم عراق اعتراف كردهاند. بپرسند با توجه به صدها ميليارد دلار هزينه، هزاران نفر كشته و ضربههاي سنگين حيثيتي كه آمريكا در جريان اشغال نظامي آمريكا متحمل شد و با توجه به اينكه آمريكا مدعي است قدرت بلامنازع جهان است، چگونه نميتواند از جان نظاميان خود در عراق حفاظت نمايد؟ مردم عراق، از زبان بوش كوچك رئيسجمهور وقت آمريكا شنيده بودند كه آمريكا به مردم عراق وعده داده بود كشورشان را به بهشت دموكراسي تبديل كند ولي در طول 8 سال كه از ورود نظاميان آمريكائي به عراق ميگذرد، اين كشور به سرزمين ناامني، مرگ، معلوليت، زنان بيسرپرست، كودكان يتيم، فقر، فساد و چپاول و غارت اموال توسط آمريكا تبديل شده بطوري كه مردم هر روز در تظاهرات و تجمعات و اقدامات ديگر خواهان خروج آمريكائيها از كشورشان هستند. مشكل واقعي آمريكا در عراق اينست، نه آنچه مقامات و مسئولان آمريكائي ادعا ميكنند. بدين ترتيب، آقاي رابرت گيتس بايد اين واقعيت را درك نمايد كه اكنون آمريكا درحال نظاره كردن افول قدرت خود در آفريقا و آسياست؛ واقعيتي كه نتيجه عملكرد استعماري خود دولتمردان آمريكائي است. مهمتر آنكه شرايط در عراق و افغانستان و كشورهاي عربي و شمال آفريقا بگونهايست كه آمريكا هيچ راهي غير از تسليم شدن در برابر آن ندارد و فرافكني و متهم ساختن اين و آن نيز فقط ميتواند اعتراف مقامات آمريكائي به استيصال خودشان باشد.
در خاتمه اینکه رژیم ضد بشری مافیایی بدلیل فاش شدن نا مشروع بودن ولی وقیح در تظاهرات ضد حکومتی که پس از کودتای 22 خرداد88 رخ داد . گرچه قیام ضد دیکتاتوری مردم ناراضی ایران بطور وحشیانه سرکوب شده است و اوضاع انفجاری از طریق شرایط حکومت نظامی از سوی پاسداران کنترل شده است . ولی خشم و کینه و نارضایتی مردم که محو نشده و تبدیل به آتش پنهان زیر خاکستر شده است که هر لحظه وزیدن هر نسیمی می تواند موجب شعله ور شدن این خشم سوزان شود . از سوی دیگر ادامه شکاف و اختلاف جنگ قدرت و ثروت در رأس رژیم ضد بشری بشدت موجب تضعیف و آسیب پذیر شدن ولی وقیح نا مشروع شده است . طوریکه پاسداران کودتا گر وحشت زده مجبورند هرروز همایش و رزمایش موشکی دهند وفیل هوا کنند تا بتوانند از موضع ضعف قدرت نمایی کاذب نمایند . زیرا که نیاز به دستیابی به سلاح هسته ای دارند تا که موشک ها مجهز به حمل کلاهک هسته ای شود و به حساب خودش پشتوانه ی تضمین بقاء داشته باشند . اما در پاسخ به تکذیب کردن های سرمقاله نویس از حضور و مداخله گری وقیح وقیح و پاسداران در امور داخلی عراق باید گفت مگر از یاد رفته است که بر خلاف کشور های همسایه ی عراق، فقط این حاکمان تهران بوده اند که بدلیل حضور پررنگ و مداخله گری در امور داخلی عراق بعنوان نماینده مافوق عراق با حضور پاسدار تروریست سفیر رژیم فاشیستی مذهبی و تروریستی کودتایی حاکم بر ایران در عراق در نشست های امنیتی عراق مقابل سفیر آمریکا در عراق شرکت می کرد وتلاش می نمود تا که سیاست خط و خطوط حاکمان تهران در اینگونه نشست ها به پیش برده شود ؟ بنابراین اعتراف رابرت گیتس واقعیتی است که متأسفانه با تأخیر چند ساله بیان شده است . زیرا که سیاست زد و بند پشت پرده و فعال بودن لابی های دو طرف مانع از اتخاذ سیاست مناسب مقامات آمریکایی شده است آنگونه که موجب انحراف ذهنی مقامات آمریکایی شد تا آنچنان مبادرت به دو اقدام ناسنجیده ی بدون پیش بینی آینده نگرانه ی عواقب آ ن نمایند و افغانستان و سپس راعراق اشغال نظامی نمایند که تنها برنده اش حاکمان تهران بوده اند . طوریکه اکنون موی دماغ خود آمریکاییان در دو کشور اشغال شده افغانستان و عراق شده و پیوسته هم نظامیان آمریکایی را در این دو کشور می کنند.هم تأکید بر اخراج شان از این دو کشور می کنند تا پاسداران جای شان را بگیرند. بهر صورت اعتراف رابرت گیستس ثابت می کند که جای ابهام باقی نمانده است که ادامه ی سیاست مماشات گری نه سودمند نیست ، بلکه بر ضد خودش تبدیل شده و زیان آور است . بنابراین راه اصولی خط بطلان کشیدن بر این سیاست و حمایت کردن مسئولانه از مبارزات و مقاومت مردم ایران برای تغییرات دمکراتیک در ایران می باشد.
http://www.jomhourieslami.com/1390/13900411/13900411_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 11 خرداد ماه سال 1390
آمريكا، فرافكني از روي استيصال