گزیده خبر های 10 مرداد قسمت 4
51تن کشته و زخمی بر اثر تصادف اتوبوس در کرمانشاه

سئوال است که ترمیم جاده ها یا جاده سازی در کشور مهمتر است که آنقدردر جاده های کشور روزانه مرگ آفرینی می شود که تبدیل به رکوردار بی رقیب اول جهانی مرگ و میر شده است یا نه کمک های چندین میلیارد دلاری که به بشار اسد می شود تا روزانه هرچه بیشتر مردم معترض و بی گناه سور را به کشد و به خاک وخون بکشاند؟ مهمتر اینکه مقصر هم رانندگان معرفی می شوند.

در پي حادثه واژگوني يك دستگاه اتوبوس در سر پل ذهاب در استان كرمانشاه، رييس اورژانس كرمانشاه از افزايش تعداد كشته شدگان حادثه خبر داد و گفت كه شمار كشته‌هاي تصادف مرگبار روز گذشته به 19 تن افزايش يافته است. دكتر پرنا در گفت‌وگو با ایسنا، با اشاره به اين كه در اين حادثه 32 تن مجروح شدند افزود: شش نفر از مصدومان اين حادثه به صورت سرپايي درمان شده‌اند و حال عمومي 25 مصدوم ديگر اين حادثه كه براي درمان بيشتر در بيمارستان‌ بستري هستند مساعد گزارش شده است. وي با اشاره به اين كه يكي از مصدومان اين حادثه در قسمت ICU بستري است، افزود: 72 درصد مصدومان اين حادثه را زنان به خود اختصاص داده‌اند و 28 درصد نيز مرد هستند. همچنين 61 درصد فوت شدگان زن و 39 درصد مرد بوده‌اند. علت حادثه خستگي و خواب آلودگي راننده بوده است .سرهنگ پرويز سياح البرزي، معاون عمليات پليس‌راه كشور نيز روز گذشته در خصوص اين حادثه نيز به ايسنا گفت: يك دستگاه اتوبوس «ولوو» در ساعت 15 روز يكشنبه در مسير «سر پل ذهاب» به «كرند» در استان كرمانشاه به دليل عدم توانايي راننده در كنترل وسيله نقليه ناشي از خستگي و خواب آلودگي واژگون شد. وي خاطرنشان كرد: مسافران اين اتوبوس در راه بازگشت از مشهد بودند

تجاوز دسته جمعی، اینبار در تربت جام

لابد اراذل اوباش فراری که از دیوار باغ اطراف اصفهان بالا رفته بودند چون 6 نفرشان فراری شده اند با همت برادران قاچاقچیان دو میلیار دلاری که از طریق واردات سیگار قاچاق بدست می آورند برای ادامه ی مأموریت امر به معروف و نهی از منکر به این روستا اعزام شده اند و به شیوه ی مصاحبه ی اجباری اعتراف گیری زندانیان از این زن نگون بخت قربانی تصویر برداری برای سکوت شده است؟ ناگفته نماند زنی که مورد تجاوز واقع شده است . زیر پوشش حمایتی کمیته امام است که اینگونه سهم امام شیاد به وی داده شده است.

خبر آنلاین : پس از اعلام رسانه ای پرونده تجاوز گروهی در شهرستان کاشمر از استان خراسان رضوی، این بار پرونده تجاوز دیگری در آن استان مطرح شده. این بار نیز حادثه تجاوز گروهی از یک روستا، آغاز شده است. روستایی در شهرستان تربت جام.هر چند دادستان تربت جام در گفتگو با خبرآنلاین حاضر نشد اطلاعاتی درباره این پرونده بدهد و تنها به ذکر این جمله بسنده کرد که: “یک پرونده قانونی در حال رسیدگی است و نمی توانم درباره جزئیات آن اطلاع رسانی کنم” در این پرونده، ۴ مرد، متهم به تجاوز به زنی شده اند .به گفته وکیل شاکی، متهمان، هفته گذشته پس از ربودن این زن، به زور او را مورد اذیت و آزار قرار دادند و از وی تصویر گرفتند و تهدید کردند در صورت شکایت این تصاویر را منتشر خواهند کرد.مصطفی ترک همدانی، وکیل این زن در گفتگو با خبرآنلاین تاکید کرد: “این زن، سرپرست سه فرزند و تحت پوشش کمیته امداد است.” وی همچنین اظهار داشت: “دادستان شهرستان با همکاری خوبی که داشت، دستور رسیدگی قانونی و بازداشت متهمان را صادر کرده، ولی یک تن از متهمان که با خودروی سمند خود، قربانی را ربوده بود، هنوز شناسایی نشده است.”به گفته وکیل شاکی، موضوع تجاوز به عنف در حال حاضر به دلیل عدم صلاحیت دادسرای شهرستان، با قرار عدم صلاحیت به دادگستری مرکز استان (مشهد) ارجاع شده است. قسمتهایی از این پرونده که درباره آدم ربایی و تهیه تصاویر غیر اخلاقی از این زن و انتشار آن است، در دادیاری شعبه دوم تربت جام در حال رسیدگی است.تاکنون دادگستری مشهد درباره این پرونده اظهار نظری نکرده..

سعید جلالی فر، فعال حقوق بشر، بازداشت شد

خوب وقتی موازی با بازداشت ومتهم کردن وکلای دادگستری فعال حقوق بشر هم بازداشت می شود. مشخص می شود که وضعیت نقض حقوق بشر در ایران چگونه است و برای چه گزارشگر ویژه ی حقوق بشر سازمان ملل به ایران پذیرفته نمی شود.

سعید جلالی فر، فعال حقوق بشر، ظهر روز یکشنبه نهم مردادماه، بازداشت و به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده است.مادر سعید جلالی فر در گفتگوی کوتاهی با گزارشگر هرانا ضمن تایید بازداشت فرزندش افزود که وی روز گذشته با مراجعه به زندان اوین، جهت جلوگیری از اجرای وثیقه، دستگیر شد.بازداشت این فعال حقوق بشر در حالی صورت گرفته که تاکنون دادگاهی جهت محاکمهٔ وی تشکیل نشده است. وی که در آذرماه ۸۸ بازداشت شده بود، اواخر اسفندماه‌‌ همان سال با قرار وثیقهٔ ۱۰۰ میلیون تومانی از زندان آزاد شد.این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر، طی این مدت چندین مرتبه از سوی مقامات قضایی احضار شده بود.اتهام جلالی فر که از دانشجویان محروم از تحصیل دانشگاه زنجان و از فعالین حقوق کودک نیز می باشد، "فعالیت تبلیغی علیه نظام" عنوان شده بود

بازداشت برادر فرمانده اسبق نیروی انتظامی تهران به اتهام تولید و توزیع مشروبات الکلی

با این حساب بازهم بیشتر ثابت می شود که چگونه آب از سر چشمه آلوده است یا اینکه درخت از ریشه فاسد و پوسیده می باشد.

برادر سردار ف. ن‌، فرمانده اسبق انتظامی تهران بزرگ در زمان غائله کوی دانشگاه در سال ۷۸‌، به اتهام تولید و توزیع مشروبات الکلی توسط ماموران پلیس اطلاعات و امنیت عمومی شاهرود دستگیر شده است.به گزارش افتاب، این فرد که هنگام عبور از یکی از میادین شاهرود در دام پلیس گرفتار شده بود قصد داشت از چنگ ماموران بگریزد که با تیراندازی هوایی ماموران مجبور به تسلیم شد.در بازرسی از منزل مسکونی این متهم بیش از ۵۰۰ قوطی مشروبات الکلی خارجی از نوع ودکا و بیش از ۸۰۰ لیتر انواع مشروبات دست‌ساز و خارجی کشف و ضبط شد.این فرد پیش از این هم به اتهام مشابه دستگیر شده بود

حقوق 4 ماه كارگران شهرداري اهواز پرداخت نشده است

همان سئوالی که پیرامون گزارش خبری فوق مطرح شد در مورد این گزارش خبری هم صدق می کند که چرا حق و حقوق کار گران محروم در ایرانپایمال می شود و لی در عوض دلاری نفتی به بشار اسد داده می شودتا صرف سرکوب و کشتار و حمام خون راه انداختن مردم سوریه کند؟


ايران كارگر :كارگران شهرداري منطقه دوم اهواز 4 ماه حقوق معوقه خود را دريافت نكرده اند ،يكي از اين كارگران روز شنبه 90.5.8 در ا ين خصوص گفت كه تنها درشهرداري منطقه 2 اهواز بيش از 300 كارگر پيماني در قسمت فضاي سبز، آتش نشاني ، رفت و روب ، سطلهاي زباله وحمل زباله ، سوپورخيابانها و ... كار ميكنند ولي با اين همه مشكلاتي كه در زندگي روزمره از كرايه خانه تا هزينه هاي بالاي اجناس مختلف كه با آن مواجه هستيم و عليرغم كار هاي سخت خدماتي كه براي شهروندان ارائه ميدهيم .اما از حقوق خود محروم مي باشيم ازترس اخراج و اتهام اخلال در نظم و امنيت و ...، نميتوانيم صدايمان را بلند كنيم ضمنا كسي به اعتراضات ما جواب نميدهدوي افزود : نهايتا ميگويند پيمانكارها بايد بدهند اما كسي اين پيمانكارها را كنترل نميكند تا به موقع حقوق كارگران پرداخت شود.

طرح جديد جابجايي زندانيان سياسي گوهردشت

به نظر می رسد که از سوی دژخیمان سیاه چال ها و همآهنگی دستگاه قضاییه آلوده به فساد و رشوه و تبعیض طرح و توطئه ی مشابه ی جنایتکارانه ی آزمون شده در تابستان خونین سال 67 در ابعا د و ترفند دیگری در حال تکوین می باشد.

كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتي ها: گزارش هاي دريافتي نشان مي دهد كه به برخي از زندانيان سياسي محبوس در زندان گوهردشت گفته شده كه طي هفته هاي آينده به زندان اوين منتقل خواهند شد. به اين افراد همچنين گفته شده كه از اين پس ديگر زندانيان سياسي را در گوهردشت نگه نمي دارند. اطلاعات به دست آمده نشان مي دهد كه اين زندانيان مدت ها است كه پرونده هايشان بسته شده و در حال گذراندن دوران حبس خود مي باشند. خبر جابجايي زندانيان باعث نگراني خانواده هاي آنها شده است

موریانه فقر در دل کویر خراسان/ اینجا مردم از هیچ مسئولی گله ندارند + عکس

چه تعداد از این روستا ها در سراسر ایران وجود دارد؟ اینان چه فرقی با مردم شمال شهر تهران یا کاخ نشینان حکومتی و شرکای شان دارند؟ ریشه این فقر و اختلاف و شکاف طبقاتی چیست؟ مگر خمینی شیاد نگفته بود که بر دست کوخ نشینان بوسه می زند . چرا کنون جانشین رمال و نا مشروع و منفور وی حتی در خانه ی این جانباز شیمیایی هم نمی زند؟ مگر پاسدار گماشته احمدی نژاد نگفته بود که پول نفت را به نان می کند وبر توی سفره های خالی امثال اینان می برد چرا به جای نان سفره های این تهی دستان خالی تر شد؟ آیا ولی وقیح نا مشروع هم در جماران آنگونه زندگی ی کند که سقفش شبیه سقف این آلونک موریانه زده است که هر لحظه امکان فرو ریزی اش می رود؟ برای چه وی مدعی رهبر ام القرای جهان اسلام شده است که در روستای استان زادگاه وی مردم بیچاره و فقیر به چنین روزی فتاده اند؟ پس سهم پول نفت که خمینی شیاد قول داده بود به درب خانه ها داده می شود جز فقر مضاعف چیز بیشتری عاید اینان نشده است؟

گله ای می کنند و نه انتقادی، نه نامی از مسئولان بی توجه می آورند و نه اسمی از کسانی که آنها را سالهاست به فراموشی سپرده اند، اینجا سالهاست که موریانه فقر بر سفره روزی مردم رخنه کرده و خانه امیدشان را ویران کرده است.به گزارش خبرنگار مهر، همراه شدن با جوانان جهادگر عرصه بسیج سازندگی در روستاهای محروم خراسان رضوی برای خبرنگاران فرصت ارزشمندی شد که با چشمان خود فقر و محرومیت مردمان بی شماری از این مرز و بوم را نظاره کنند و بر سر سفره دل مردمی بنشینند که خودشان را به دست تقدیر روزگار سپرده اند و دل به هیچ کس و هیچ چیز جز خدا ندارند، روستاییانی که دست خواسته هایشان را رو به خدا بلند کرده و تنها توقعشان از زندگی، زنده ماندن با حداقل امکانات است و بس.روستای سنگ آتش- 45 کیلومتری مشهد.مسئولان اردوی جهادی، اولین مسیر سفر برای خبرنگاران را روستای سنگ آتش از توابع فریمان در 45 کیلومتری شهر مشهد قرار داده بودند، بنابراین صبح زود راهی این روستا شدیم تا از موقعیت روستا، محرومیتها و فعالیتهای عمرانی و فرهنگی بسیجیان جهادگر از نزدیک بازدید کنیم.در مسیر اصلی جاده فریمان، اتوبوسهای حامل خبرنگاران به یکباره وارد جاده فرعی شد که تابلوی کهنه آن نشان از ورودمان به روستای سنگ آتش می داد، دهها کیلومتر جاده خاکی و ناهمواری که دل به کویر خشک خراسان می زد و راه به خانه هایی می برد که همگی از خشت و گل بودند.مرگ در جاده ناهموار روستااز اتوبوس که پیاده می شویم اولین سئوالی که در ذهنم خطور می کند این است که "مردم این منطقه چگونه هر روز خود را به جاده اصلی می رسانند و این مسیر ناهموار را طی می کنند؟"مردم روستا گویی از حضور ما با خبر شده باشند روبروی ساختمان نیمه کاره سالن ورزشی که بسیجیان طلاب در حال ساخت آن هستند، جمع شده اند و ورودمان را خوش آمد می گویند، با آنها همکلام می شوم و اول از وضعیت بد جاده می پرسم که زنی می گوید: "تا به حال مریضهای زیادی داشتیم که به در این جاده و نرسیده به فریمان جانشان را از دست داده اند، همین چند وقت پیش یکی از زنان روستا را عقرب نیش زد که تا به فریمان برسد تلف شد و مُرد"!بعد از چند دقیقه ای درد دل زنان و مردان روستایی آغاز می شود، دیگران هم از وضع بد جاده می نالند و از ما می خواهند که به گوش مسئولان برسانیم که جاده شان را آسفالت کنند."تا حالا بسیاری از زنان باردار روستا در مسیر همین جاده بچه هایشان را از دست داده اند یا خودشان کشته شده اند و هنوز هم هر از گاهی از این اتفاقات می افتد".جاده منتهی به روستا و تمام کوچه ها خاکی و انباشته از زباله اندتعداد روستاییانی که بیشترشان زنان جوان و کودک هستند، دقیقه به دقیقه بیشتر می شود، از یکی از ریش سفیدان محل تعداد اهالی را که می پرسم می گوید "150 خانوار که حداقل هر کدام 6 فرزند را دارند".48 ساعت آب نداشتیم.از بالای روستا به اطراف که نگاه می کنیم هیچ درخت و سبزی نمی بینیم، تا چشم کار می کند کویر است و زمین هایی خشک شده که پوستشان از بی آبی ترک برداشته، "دو سال است که باران نیامده، در این روستا باغ و باغداری وجود ندارد اما زمینهای کشاورزی هم که داشتیم همه از بین رفته و امسال هیچ محصولی نداریم".مردم روستای سنگ آتش از بی آبی رنج می برند، مشکلی که سالهاست گریبان گیر بسیاری از مردم کویر نشین به خصوص در مناطق محروم خراسان رضوی شده و به وضوح می توان بی تفاوتی مسئولان محلی نسبت به آن را دید" اگه دولت یه چاه عمیق اینجا بزنه مشکل کشاورزی و آب آشامیدنی مردم حل می شه، اینجا بعضی مواقع تا 48 ساعت آب نداریم و آب چاه و چشمه هم نداریم که از آن استفاده کنیم".هیچ مسئول محلی و استانی ما را در این سفر راهی نکرده که پاسخگوی این سئوالات باشد و همین مسئله مردم روستا را رنجیده خاطر و بی اعتماد کرده است.چشمان مردم اینجا از بی آبی خشک شده و با کینه و حسرت به دوردستها نگاه می کنند، به دور دستهایی که کیلومترها با آنها فاصله دارد و امکانات را به رخ آنها می کشد. " مگر ما چه می خواهیم غیر از یک چاه آب که خودمان و احشاممان از بی آبی نمیرند؟ اینجا بی آبی دست و بال همه مان را بسته و بیکاریم، به غیر از پنج یا 6 نفر از جوونهای روستا که در کارخونه های اطراف کار می کنن همه بیکارن".زنان روستا لابه لای درخواست هایشان دائم از بیکاری جوانها می گویند و می خواهند که شغلی برای پسران بیکارشان که کیلومترها تا فریمان طی می کنند و بدون هیچ دسترنجی بر می گردند، ایجاد شود. " پسرهامان با موتور می روند به شهرهای اطراف و شب دست خالی بر می گردند، اگر حتی جایی باشه که بروند کارگری هم کنند خوب است".پزشکی که بوی بد مریضان را به رخشان می کشداز وضعیت بهداشت که می پرسیم همهمه بین زنان روستا برای جواب دادن می افتد و چهره ها از عصبانیت به سرخی می رود." خانه بهداشت داریم اما پزشک اینجا نمی یاد، قبل از عید که یک بار اومده دیگه نیومده تا امروز که شنیدیم قراره بیاد، اونم احتمالا به خاطر اینه که شما اومدید اینجا"!درب خانه بهداشت باز شده، بسیاری از زنان روستایی روی چند صندلی پلاستیکی خانه بهداشت منتظر پزشک نشسته اند، خانم دکتری می آید و به اتاقش می رود؛ زن روستایی که جلویش می نشیند به او می گوید" تو بوی گوسفند می دی و....." زن رنگ و رویش از خجالت سرخ می شود و سرش را می اندازد پایین.خانم دکتر فشار خون می گیرد و مراجعین را معاینه می کند و با صدای بلند و عصبانی برای مریضها نسخه می پیچد، گویی بابت حضور امروزش از مردم روستا طلب دارد و کسی نیست که آن را بپردازد.دانش آموزانی که ترک تحصیل کرده اندسراغ درس و مدرسه را می گیریم؛ روستا تا پایان دوره راهنمایی مدرسه دارد و دانش آموزان برای ادامه تحصیل باید به مدارس شبانه روزی فریمان بروند؛ یکی از اهالی روستا در این باره می گوید: " خیلی از بچه ها اینجا درس نمی خونن و ترک تحصیل می کنن، پول نداریم که بچه هایمان را بفرستیم شهر که درس بخونن به خاطر همین دوره راهنماییشان که تمام شد دیگه مدرسه نمی رن مگه بعضی از خونواده ها که بچه هاشون رو می فرستن فریمان که درس بخونن که خیلی کم هستن".مردم روستا از امکانات اولیه مثل فرش محروم انداز جوانهای روستا که می پرسی تا کلاس چند درس خواندی اغلب می گویند تا پنجم ابتدایی و بعد از آن یا شوهر کرده اند یا پی لقمه ای نان راهی شهرستانها و شهرهای اطراف شده اند.خانه های موریانه زده مردم روستامردم روستا بعد از چند ساعت حضور در روستا با ما صمیمی شده اند؛ حالا هر کدام از آنها می خواهند که برویم به خانه هایشان و از وضعیت زندگی شان فیلم بگیریم؛ آب فاضلاب در خانه ها جمع شده و بوی تعفنش در فضا پیچیده، هر کجا که پا می گذاری لجن زاری است و گرد و غبار بر آسمان روستا غلبه کرده است.راهی خانه پیرزنی می شویم که اهالی می گویند یکی از پسرانش آزاده دفاع مقدس و پسر کوچکش هم اکنون در مرز ایران و پاکستان سرباز است، ما را به خانه خشت و گلی اش که موریانه سقف چوبی اش را زده، دعوت می کند. با لهجه خراسانی می گوید که " خیلی وقته که موریانه به خونه ام افتاده و داره ویرونش می کنه، پولی هم ندارم که تعمیرش کنم، از کجا بیارم؟ شوهرم مرده و هیچ کس رو ندارم، 9 تا بچه داشتم که همه رو زن یا شوهر دادم و خودم تنهام، الان فقط یه پسر دارم که در مرز پاکستان سربازه ... ازکجا بیارم خونه ام رو تعمیر کنم؟"موریانه اغلب خانه های روستا را تخریب کرده است.اهالی روستا که اغلب زنان سرپرست خانوارهستند با اصرار ما را به خانه های خشت و گلی می برند که همگی طویله سر بازی کنارش تعبیه شده و فاضلاب جلوی آن روان شده است، اینجا بهداشت معنایی ندارد.زنان روستا از زنی می گویند که شوهر افغانی اش با دو بچه او را ترک کرده و چند سالی است که خبری از او نیست؛ راهی خانه شان می شویم؛ در چهره اش سرمایی رخنه کرده که با سلام و احوال پرسی گرم ما هم باز نمی شود؛ می گوید که از اهالی همین روستاست و چهار سال پیش به عقد یک مرد افغانی در آمده که از او دو بچه دارد و دو سالی می شود که او و بچه هایش را ترک کرده، کودکانی که هیچ یک شناسنامه ندارند و به همین دلیل از خدمات کمیته امداد و هدفمندی یارانه ها محروم شده اند.جانباز شیمیایی روستای سنگ آتش هیچ درآمدی ندارد.از آنجا به خانه جانبازی به نام " غلامحسین خالقی" می رویم که در عملیات والفجر 8 شیمیایی شده است و 6 بچه دارد و بدون هیچ کار و شغلی زندگی می کنند؛ خودش حاضر به صحبت کردن نیست و زنش این چند جمله را می گوید و عنوان می کند که "شوهرم بدلیل تنگی نفس حتی قادر به بلند کردن یک گونی نیست، از بنیاد شهید هم هیچ کمکی به آنها نمی شود و آنقدر به این بنیاد مراجعه کرده اند که خسته شده ایم".غلامحسین خالقی-جانباز شیمیایی روستای سنگ آتشراهی خانه پیرزنی می شویم که تنها در روستا زندگی می کند و دخترهایش ساکن مشهد هستند، یادش نمی آید که شوهرش را چه زمانی از دست داده و هنوز هم داغ مرگ پسر جوانش در صورتش آشکار است، " پسرم سنگ کلیه داشت، پول نداشتیم که ببریمش دوا خانه و مریضی اش آنقدر زیاد شد که مُرد" این را می گوید اشک در چشمانش حلقه می زند، صدای آه سردش به آسمان بلند می شود و رو به آسمان خدا را شکر می کند.از دردهای مردم روستا می گوید از جوانان بیکاری که هر روز تا فریمان می روند تا شاید کسی آنها را به کارگری ببرد، از زنانی که هیچ هنری بلد نیستند و مردانی که در سایه بیکاری روز تا شب خفته اند، از بلای بی آبی که سالهاست گریبان گیرشان شده و گوسفندان لاغری که سرانجامشان مرض و مرگ است.حالا مردم روستا تک تک می خواهند که ما به خانه هایشان برویم و عکس بگیریم و نشان مسئولان بدهیم، وقت تنگ است، مجالی برای حضور در خانه هایی که حتی امکانات اولیه مثل فرش و یخچال هم ندارند، نیست؛ خانه هایی که بوی نم و خاک وجه مشترک همه آنهاست و سوسوی چراغی بی نور روشنای دیوارهای سیاه و خاکیشان است.از کوچه پس کوچه ها رد می شویم، بچه ها در تنها پارک خاکی روستا بازی می کنند، صدای تاب بلند زنگ زده با هر تکان بلند می شود، با سردی رفتن ما را می بینند و گویی پشت سرمان پوزخند ناامیدی می زنند.بچه های جهادگر هر کدام در گوشه ای مشغول به کار هستند و با حداقل امکانات در و دیوار روستا را رنگ می کنند، یا تک سالن ورزشی روستا را می سازند، عده ای هم در مسجد روستا جمع شده و برای مردم کلاسهای آموزشی گذاشته اند؛ جوانانی که بدون هیچ چشم داشت و با حداقل امکانات صدها کیلومتر از خانه و کاشانه خود دور شده و مرهم جان مردمانی شده اند که خالی از امید و زندگی اند.روستا را ترک می کنیم تا راهی یکی دیگر از نقاط محروم خراسان رضوی شویم، در مسیر برگشت یاد مردمان روستا می افتم که در انتهای هر درخواستشان خدا را یاد می کردند و چشمشان به کرم خدا بود نه مسئولانی که سالهاست آنها را فراموش کرده اند