دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 17 آبان ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " پايان «آقاي ادعا» "
"اعتراف به حضور و مداخله گری در امور داخلی عراق و افغانستان و اذعان به پیش برد طرح اقدامات تروریستی در این دو کشور برای وادار کردن اوباما به دست کشیدن از پیگیری اهداف هسته ای و ربط داشتن ای سیاست به شکست اوباما و حزب دمکرات در انتخابات میان دوره ای "
وقاحت و دریدگی و فرافکنی و صورت مسئله پاک کردن برای فراموش نمودن بیش از 31 سال وعده های زنجیر وار دروغ دادن و وارونه عمل کردن حاکمان رژیم ضد بشری به خصوص خالی بندی ها و گنده گوئی های طنز آلوده پاسدار گماشته احمدی نژاد اظهر من الشمس است و عالمگیر وزبانزد همگان شده است . ولی اکنون هم لهجه و همکار سر بازجو حسین شریعتمداری از موضع فرار به جلو یقه ی اوباما رئیس جمهور آمریکا را گرفته است که وی در زماني كمتر از دو سال، از يك ليدر بزرگ بدل به دردسري درمان ناپذير براي دموكرات ها شده است. طوریکه دیگر سخن گفتن و حرافي هاي خوش ساخت وی ، ديگر چندان به كار نمي آيد . برای اینکه دو سال از دوران «وعده دادن های وی» گذشته و اكنون پاي «كارنامه» در ميان است. البته هم لهجه سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری با نادیده گرفتن کار نامه ی ننگین رئیس جمهور کودتائی نا مشروع پاسدار گماشته احمدی نژاد این پیش مقدمه را چاشنی این سوال خود نموده که پرسش کرده است پيامد اين وضعيت براي اوباما و حزب دمکرات مقابل رژیم ضدبشری تروریستی کودتائی چيست؟ مهمتر اینکه بدون اشاره به اقدامات تروریستی مشترک پاسداران با القاعده در عراق و طالبان در افغانستان و ربودن و گروگان گرفتن شهروندان آمریکائی از درون عراق و منتقل کردن شان به زندان اوین تا بعنوان اهرم فشار تبلیغاتی علیه ی اوباما استفاده شود . یعنی تکرار مشابه ی همان سیاست و تاکتیک آزاد کردن گرو گان های سفارت آمریکا که پس از شکست کار تر انجام شد . اکنون مکمل سئوال اول شده است تا که نقش رژیم ضد بشری تروریستی کودتائی در بروز وضعيت شکست اوباما و حزب دمکرات برجسته شود که چقدر دخيل بوده است؟ بالاخره اینکه ادامه ی وحشت از سیاست واکنشی نسبت به اهداف پروژه ی هسته ای پرسش شده است که آينده روند سياست گذاري آمريكا نسبت به رژیم ضد بشری چگونه تغيير خواهد كرد؟ بهرحال قلم بر دست عضو انصار حزب الله و یادداشت روز نویس دروغ نامه ی کیهان بدون اشاره به نامه ی تبریک پاسدار گماشته احمدی نژاد برای اوباما پس از رئیس جمهور شدنش ارسال شد . ولی اینگونه به فضای ترسیم شده ی باندهای غالب و مغلوب رژیم ضد بشری در دوران انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیرامون باراک اوبا ما گزارش داده است:
"ابتدا بايد ديد چه بر سر اوباما آمده است. روزي كه او وارد كاخ سفيد شد كساني در داخل و بيش از آنها در خارج از آمريكا تصور كردند كه به راستي تغييري در حال ايجاد شدن است و مي گفتند قدر اين فرصت را بايد دانست. در ايران، از دو جناح مختلف دوگونه اشتباه راهبردي درباره اوباما شكل گرفت. در يك جناح عده اي مي گفتند اوباما يك رييس جمهور اصلاح طلب است كه بنا دارد بسياري از رويه هاي جاي گير شده در سيستم حكومتي آمريكا را اصلاح كند و نتيجه مي گرفتند كه بنابراين بايد در ايران هم اصلاح طلبان بر سر كار بيايند تا بتوان رابطه اي را جوش داد. اين استدلالي است كه مصطفي تاج زاده در آستانه انتخابات رياست جمهوري نهم در حمايت از محمد خاتمي مطرح كرد. دسته دوم هم از مسيري متفاوت به همين نتيجه مي رسيدند. اينها عقيده داشتند اوباما نماينده طبقه محروم و ضعيف در آمريكاست و شعار تغيير را هم از الگوهاي شرقي اقتباس كرده است. نتيجه اي كه اين گروه مي گرفت اين بود كه بايد او را مراعات كرد و اجازه داد «خودش را در مقابل صهيونيست ها پيدا كند.» گفتني است كيهان در همان زمان با تيتر درشت «آن باز در لباس كبوتر آمد» از پيروزي اوباما در انتخابات رياست جمهوري آمريكا خبر داد..اوباما اميدوار بود مذاكره مستقيم با ايران از جانب تصميم گيران در تهران به عنوان يك امتياز تلقي شود و ايراني ها حاضر باشند بابت آن چيزي بپردازند. در واقع هم -چنانكه گفتيم- كساني در ايران سخت مشتاق بودند كه بگويند آمريكا يك گام برداشته و حالا نوبت ايران است كه گامي متقابل بردارد . وقت آن رسيده بود كه ايران ارزيابي راهبردي خود را از وضعيت بيان كند و سخنراني مهم رهبر انقلاب در نوروز 88 در مشهد مقدس، دقيقا به تشريح همين راهبرد اختصاص داشت. اگر بخواهيم راهبردي را كه در آن مقطع در دستور كار قرار گرفت با حداكثر وضوح بيان كنيم، اصول زير را مي توان به عنوان يك الگوي راهنما در نظر گرفت. 1- مذاكره با ايران يك امتياز نيست؛ حتي يك تغيير هم نيست چرا كه آمريكا چاره اي جز قدم گذاشتن به مسير گفت وگوي مستقيم با ايران نداشته است. 2- هرگونه تغيير بايد در عمل مشاهده شود. تا زماني كه عملا در سياست آمريكا درباره ايران تغييري رخ نداده، سخن گفتن از تغيير چيزي بيش از پنهان كردن فريبكارانه دست چدني زير دستكش مخملي نخواهد بود. اوباما هم مثل بوش فكر مي كرد بايد به ايران فشار آورد و در كنار آن در مذاكره را باز گذاشت تا «اگر ايران محاسبه اش را تحت فشار تغيير داد، دري براي وارد شدن پيش روي خود ببيند.» تفاوت فقط در اينجا بود كه اوباما به اين نتيجه رسيد كه استراتژي بوش براي توليد فشار عليه ايران ديگر قابل استفاده نيست. اوباما سعي كرد موانع رويكرد چند جانبه به مسئله ايران و شريك كردن ديگران در فرايند فشار را از پيش پا بردارد. اول كاري كه كرد اين بود كه با ورود به مذاكرات مستقيم با ايران و جا انداختن آن به عنوان ابتكار عمل خود به يكي از مطالبات سنتي اروپا، روسيه و چين جواب داد"
قلم بر دست انصار حزب الله و هم لهجه سربازجو حسین شریعتمداری بدون آنکه هیچگونه اشاره ای به 400 هزار اسناد مستند ویکی لیکس کند که چگونه دستان مشترک پاسداران و نظامیان آمریکا در خون مردم بی گناهان عراقی آلوده شده است . البته حاصل سیاست خائنانه ی مماشات گرایانه مقامات آمریکا با رژیم ضد بشری می باشد . اکنون با چوب زدن و پیاز خوراندن با آمریکا بر خورد کرده است و طلبکارانه برتری جایگاه رژیم ضد بشری در عراق و افغانستان را از موضع بازنده بودن آمریکا و برنده بودن حاکمان رژیم تروریستی اینگونه به رخ اوما با کشیده و تأکید کرده است که باید دست از مخالفت با پروژه و اهداف هسته ای رژیم ضد بشری بردارد :
"در عراق اوباما بازي را كلا باخت؛ همه استراتژيست هاي غربي اعتراف كردند كه ايران بهتر بازي كرده ودست بالا را دارد. در افغانستان فاجعه از هر جاي ديگري عميق تر است. آمريكا ننگ هم پيماني با طالبان را به جان خريده و بيشترين حجم امكانات را در افغانستان دپو كرده اما حداقلي از امنيت برقرار نشده، پاكستان هم براي آمريكا شاخ و شانه مي كشد و نقش بي بديل ايران جايگزين ناپذير باقي مانده است. دموكرات ها انتخابات را باختند به اين دليل كه مردم آمريكا اكنون وقتي به سابقه دو ساله دولت داري آنها نگاه مي كنند جز تلي از «حرف» چيز ديگري نمي بينند. مشخصا تداوم دشمني با ايران و تبديل شدن به كپي دست دوم بوش فرمولي نيست كه كوچكترين فايده اي براي آينده سياسي اوباما داشته باشد اگرچه معلوم نيست او از اين به بعد اساسا در موقعيتي باشد كه بتواند خير و صلاح خود را تشخيص بدهد.بايد شادمان بود. يكي ديگر از دشمنان ايران زمين خورده و ايران سهمي قابل توجه در اين زمين خوردن داشته است"
در خاتمه اینکه اکنون با تنظیم نمودن اینگونه یادداشت روز ها که آشکارا اعتراف شده است که پاسداران نه در عراق و افغانستان حضور دارند و دست به جنایت و اقدامات تروریستی و ناامن سازی و بی ثبات کردن این دو کشور زده اند، بلکه با ترور و کشتن و مجروح کردن نظامیان آمریکائی و تحمیل نمودن هزینه ی بس سنگین نظامی در این دو کشور ، عامل نا رضایتی عمومی در آمریکا شدند آنگونه که پیآمد این سیاست منتهی به شکست اخیر اباما و حزب دمکرات شده است . همینطور در ادامه قلم بر دست یادداشت روز نویس تهدید کرده که اکنون مشخص شده است که آری اقدامات و توطئه های رژیم ضد بشری منجر به شکست اوباما و حزب دمکرات ها شده است. در دنباله توصیه به اوباما داده و اخطار کرده است که اگر چنانچه نمی خواهد در انتخابات ریاست جمهوری آینده باز نده شود . بهتر است که دست از مخالفت کردن با رژیم ضد بشری و اهداف پروژه ی هسته ای اش برای دستیابی به سلاح ا تمی بر دارد . فراموش نشود که این اعتراف تهدید آمیزهمکار سربازجو حسین شریعتمداری بر گردان و ترجمان یادداشت روز چند سال پیش خود سربازجو شکنجه گر شریعتمداری است که خطاب به غرب و حامیان مذاکرات هسته ای داخل ایران با تهدید گفته بود که سرنوشت مذاکرت هسته ای نه در پشت میز مذاکره در اروپا که در خیابان های بیروت و بغداد تعیین تکلیف می شود . بنابراین اکنون بعینه شاهدیم که چگونه تیجه ی آن تهدید ها حزب الله لبنان با تهدید کردن اسرائیل دشمنی با مذاکرات صلح می کند و تلاش برای راه اندازی جنگی دیگر در خاور میانه می نماید. همچنین پاسداران به خصوص سپاه قدس و القاعده با اقدامات تروریستی ادامه دار مردم بی گناه عراقی به خاک و خون می کشند تا که مهره ی دست آموز نوری مالکی نخست وزیر شود . البته مشخص است که اکنون با بازنده شدن حزب دمکرات دیگر اوباما بهانه ای برای ادامه ی سیاست مماشات گرایانه ی هسته ای با رژیم ضد بشری ایران ندارد . زیرا که با مخالفت رقیب جدی حزب دمکرات قدرت مانور در این زمینه حتی با توصیه لابی های پشت صحنه ندارد . زیرا که ادامه ی این سیاست موجب مضاعف شدن شکست در انتخابات ریست جمهوری آینده در آمریکا خواهد شد.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890817/2.htm#other201
دروغ نامه ی کیهان دو شنبه 17 آبان ماه سال 1389
پايان «آقاي ادعا» (يادداشت روز
)