دروغ نامه ی کیهان 3 شنبه 6 اردیبهشت ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " بردهاي راهبردي ايران در منطقه " " این چگونه موضع ضدیت و دشمنی کردن کاذب با آمریکا می باشد که با ورود وزیر دفاع آمریکا رابرت گیتس به عراق که گفته می شودهمزمان بطور پنهانی وزیر ترور و جاسوسی علی اکبر صالحی هم به بغداد سفر کرده و آنجا بوده است تا طرح توطئه ی مشترک تهاجم جنگی به مجاهدین اشرف که جنایت محرز علیه ی بشریت است تدارک دیده و به پیش برده شود؟!" مشخص نیست که چرا قلم زن عضو حزب ا لله چماقدار که همکار یادداشت روز نویس دروغ نامه ی کیهان سر باز جو حسین شریعتمداری می باشد با تحلیل نخ نما شده ی حوزوی – پاسداری ضد آمریکایی و اسراییلی که پیرامون وقایع و تظاهرات های ضد دیکتاتوری منطقه ارائه کرده است . در صورتی که مدعی شده است که الگو گرفته از قیام های ضد حکومتی مردم ایران است که پس از کودتای 22 خرداد 88 شروع شد . اکنون این مدعی با سانسور کردن بازگویی تظاهرا ت ضد دیکتاتوری و اصل ولایت وقیح و خامنه ای مردم معترض ایران که با یورش سبعانه ی ضد انسانی سرکوبگران و ارگان های فاشیستی دیگر که در خدمت کودتا گران می باشند موفق به مهار و کنترل موقتی خشم مردم ناراضی ایران شده اند . همچنین بدون نام بردن یا یاد کردن از تظاهرات های خونین ضد دیکتاتوری در سوریه و عراق اما محور تحولات منطقه فرمول 3 وجهی تهیه و تنظیم کرده است. در ادامه ابراز وحشت از حاکم شدن حکومت های سکولار در منطقه اعتراف کرده است چونکه ناشی از سرایت آن به ایران می باشد. البته همچنان از موضع ضد آمریکایی و اسراییلی لغز خوانی کرده است و از شکست های پی در پی آمریکا در منطقه و پیروزی های استرا تژیک رژیم ضد بشری در منطقه گفته است و تأکید بر به حاشیه برده شدن مسأله ی بحران هسته ای و سنبلیک بودن تحریم ها و بی تأثیر بودن تهدید گرد و خاک بر پا کرده است. بهر صورت محور وقایع و رخداد های منطقه این چنین از موضع فراکنی و فرار به جلو اینگونه تحلیل وارو نه داده است : "ايران از نخستين روزهاي آغاز اين حركت اعلام كرد كه عقيده دارد هر گونه تحليل درباره تحولات منطقه كه 3 جنبه اسلامي، مردمي و ضد آمريكايي و ضد صهيونيستي اين تحولات را ناديده بگيرد در تبيين آنچه اتفاق مي افتد و پيش بيني آنچه اتفاق خواهد افتاد كاملا ناكام خواهد ماند. آمريكايي ها از همان روز اول تلاش كردند به هر شكل ممكن روند تحولات منطقه را از اين 3 عنصر تهي كنند غافل از اينكه اين 3 مورد «عناصر تزريقي» ايران به تحولات منطقه نيست بلكه جزء ذاتي و بلكه مقوم ذات اين تحولات است و تا زماني كه خيزش هاي منطقه وجود دارد و به راه خود ادامه مي دهد اين 3 عنصر هم همراه آن خواهد بود. اكنون اما روشن شده است كه در تمام منطقه از مصر تا بحرين گروه هاي اسلامي اصلي ترين سازمان دهندگان تحولات بوده اند و پس از اين هم در هرگونه ساختار سياسي كه در منطقه شكل بگيرد نيروهاي اسلام گرا جايگاهي ويژه خواهند داشت. اكنون اما روشن شده است كه در تمام منطقه از مصر تا بحرين گروه هاي اسلامي اصلي ترين سازمان دهندگان تحولات بوده اند و پس از اين هم در هرگونه ساختار سياسي كه در منطقه شكل بگيرد نيروهاي اسلام گرا جايگاهي ويژه خواهند داشت. در يمن كه مردم زير بار بازي هاي سياسي نرفتند و به مقاومت قهرمانانه در خيابان ادامه دادند ديكتاتور به ناچار ترك قدرت را پذيرفت و به زودي پايان دوران عبدالله صالح فرا خواهد رسيد.نهايتا جنبه ضد آمريكا و ضد صهيونيستي تحولات تازه در حال آشكار شدن است و آنچه از اين به بعد در اين باره خواهيم شنيد بسيار بيشتر از آن است كه تا به حال شنيده ايم.. آمريكا همه تلاش خود را براي گرفتن انرژي تحولات از طريق ناآرام سازي ايران، يا منحرف كردن آن با روش سوق دادن تحولات به سوي سكولاريسم يا نزاع ايراني- عربي انجام داده اما آنچه عملا رخ مي دهد اين است كه دشمن ترين گروه ها با آمريكا اصلي ترين گروه هاي سازنده ساختارهاي جديد منطقه هستند و به همين دليل آنچه آمريكا بايد منتظر آن باشد اين است كه آرام آرام صداي ايران را كه مي خواست داخل مرزهاي آن خفه كند، از همه جاي منطقه بشنوند.ايران تا اينجا اصلي ترين برنده تحولات منطقه بوده استدولت هاي دشمن ايران در منطقه يا از بين رفته اند يا به لرزه افتاده اند و ساختارهاي جديد اگرچه شكل نگرفته اما بي ترديد يكي از ويژگي هاي ثابت در همه ساختارهاي آينده منطقه اين است كه سعي خواهند كرد از ساختارهاي قبلي فاصله بگيرند و اين يعني همكاري با آمريكا، خوش خدمتي به آن و روي خوش نشان دادن مداوم به اسرائيل در آينده منطقه ديگر هرگز به آساني گذشته نخواهد بود. دستاورد بعدي ايران اين است كه اولا به دليل گرفتاري استراتژيك آمريكا در مديريت همزمان جبهه هاي متنوعي كه در منطقه پيش روي آن باز شده و در تمامي آنها منافع حياتي آمريكا در حال به چالش كشيده شدن است، ثانيا به دليل نيازي كه آمريكا به تعامل با ايران در حوزه هاي منطقه اي احساس مي كند و قطعي بودن اينكه ايران و دوستان و متحدان منطقه اي اش اصلي ترين بازيگران منطقه در دهه هاي آينده خواهند بود و ثالثا به دليل وقوع زلزله هاي سياسي در كشورهاي دشمن ايران در منطقه، نوعي فضاي تنفس استراتژيك براي ايران باز شده كه بعيد است آمريكايي ها قادر به مسدود كردن آن باشند. اكنون آمريكايي ها در چند جبهه شكست هاي پي در پي خورده اند و در جبهه هايي ديگر جنگي سخت در پيش دارند و لذا احتمالا آخرين چيزي كه آمريكا به آن علاقه دارد اين است كه جبهه اي جديد آن هم در مقابل كشوري مانند ايران پيش روي آن باز شود. در مرحله بعد، براي آمريكا و اسرائيل طي سال هاي گذشته اين بسيار مهم بوده است كه تمام انرژي ها و نيروها در منطقه را به سمت درگيري با ايران و منزوي كردن آن سوق بدهند و از «اصلي» شدن هر مسئله ديگري در منطقه جلوگيري كنند. اتفاقات 3-4 ماه اخير در منطقه خود به خود موضوع ايران را به حاشيه برده است. تحريم هاي سمبليك اخيرا اعمال شده عليه ايران به بهانه نقض حقوق بشر يا بداخلاقي هاي ترحم برانگيزي كه بقاياي ديكتاتورهاي عربي در كشورهاي حاشيه خليج فارس مي كنند بيش از آنكه به معناي باز شدن يك جبهه واقعي عليه ايران باشد، تلاش هايي نمادين و فاقد اثر واقعي است با اين هدف كه اولا كشورهاي عربي از اين موضوع كه منشأ واقعي اعتراض ها عليه آنها داخلي است و ربطي به برنامه ريزي اين و آن ندارد بگريزند و ثانيا با مشغول سازي ايران اعتماد به نفس آن در اثر تحولات منطقه را كاهش بدهند كه طبعا تاثيري در حقيقت آنچه ايران قادر به دست يابي به آن بوده نمي گذارد.اين 4 بند فقط شروع يك فهرست بلند است. در اين باره بيشتر خواهيم نوشت" در خاتمه اینکه عجیب است که قلم بر دست عضو حزب الله در این یادداشت تحلیلی سیاست یک بام و دو هوای ضد آمریکایی و اسراییلی خود توضیح نداده یا اینکه اشاره نکرده است که برای چه بطور عمد فراموش و سانسور کرده تا مجبور به اعتراف نباشد که بگوید چرا بر خلاف ادعای وی در کشور هم پیمان سوری و حیات خلوت بودن عراق تظاهرات شده است؟ مگر طبق ادعا و اعتراف وی این دو کشور آمریکایی و اسراییلی هستند؟ زیرا که اذعان شده است که بر اساس نظر و دیدگاه و ارزیابی سران رژیم ضدبشری و نا مشروع ایران قیام های منطقه دارای خصلت های گرایش و همسو با اهداف رژیم ضد بشری ضد آمریکایی و اسراییلی می باشند. از سوی دیگر باز هم سئوال است که با وجود اینکه مردم ایران زیر سرکوب و ضرب و شتم شدید در چندین تظاهرات های ضد حکومتی خودشان فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح سر دادند که آشکارا پیام این فریاد های اعتراضی تأکید بر پایان پذیری رژیم فاشیستی مذهبی تروریستی و تغییرات دمکراتیک وحکومت غیر دینی در ایران می باشد . معلوم نیست که بر چه اساس و مبنایی قیام های منطقه را موازی خواست جنبش اسلامی بر گرفته از رژیم ضد بشری حاکم بر ایران فرض نموده و ترسیم کرده است . در صورتی که 32 سال است که تق دین ابزار سرکوب و خفقان و وسیله ی قدرت و انباشت ثروت شده در آمده است؟ همچنانکه مشخص نیست با وجود اینکه هنوز شعار های ضد آمریکایی و اسراییلی از سوی قیام کنندگان معترض کشور های منطقه زده نشده است چگونه ارزیابی شده است که سمت و سوی این قیام ها ضد آمریکایی و اسراییلی مشابه ادعاهای حاکمان تهران می باشند؟ تازه اگر آمریکا اینقدر مورد تنفر ملت های منطقه می باشد . پرسش است که برای چه پشت پرده سیاست زد و بند با آمریکا به پیش برده می شود ؟ از طرف دیگر این سیاست وارونه گویی ضد آمریکایی آنگونه فاش شده است که هم سران رژیم ضد بشری و هم مطبوعات و رسانه ها و بلند گوهای وابسته به آن پیوسته جنایات خود علیه ی مجاهدین را با تأکید بودن نام مجاهدین بر توی لیست گروه و سازمان تروریستی از سوی وزارت آمور خارجه آمریکا توجیه می کنند. بد تر اینکه با وجود فشار های بین المللی از سوی حامیان مجاهدین حتی از درون کنگره ی آمریکا و سایر شخصیت های حقوقی و قضایی و سیاسی و نظامی آمریکا مبنی بر خروج نظام مجاهدین از توی لیست سیاه ولی وزارت امور خارجه ی آمریکا ولی وزارت امور خارجه ی آمریکا همچنان ممانعت از خروج نام شان کرده است . مهمتر اینکهاین چگونه موضع ضدیت و دشمنی کردن کاذب با آمریکا می باشد که با ورود وزیر دفاع آمریکا رابرت گیتس به عراق که گفته می شودهمزمان بطور پنهانی وزیر ترور و جاسوسی علی اکبر صالحی هم به بغداد سفر کرده و آنجا بوده است تا طرح توطئه ی مشترک تهاجم جنگی به مجاهدین اشرف که جنایت محرز علیه ی بشریت است تدارک دیده و به پیش برده شود؟! هوشنگ بهداد دروغ نامه ی کیهان 3 شنبه 6 اردیبهشت ماه سال 1390 | |