گفت و شنود دروغ نامه کیهان اول اردیبهشت 90
بوسه (گفت و شنود)
گفتم : دفاع از مصباح ِسر بازجو
شده تداعی کننده ی عمل آن یارو
ازش پرسیدند از رمی جمره چه خبر؟
گفت چون شیطان برایم هست رهبر
گرچه به سر صورتم خورد سنگ
ولی برای بوسیدنش نکردم درنگ
گفت: روزنامه ها و سايت هاي حامي فتنه 88 كه با حمايت از موسوي و كروبي و خاتمي، به طور آشكار نقش ستاد رسانه اي آمريكا و اسرائيل و انگليس را برعهده گرفته بودند، حالا زبان به ملامت اصولگرايان گشوده اند كه «حالا ديديد مشايي چه كاره است»؟!
گفتم: اصولگرايان كه از اول مي دانستند او چه كاره است و شديداً به وي اعتراض داشتند ولي همين رسانه ها در حالي كه از اقدامات ضد آمريكايي دولت به شدت عصباني بودند، از مشايي و باندش با همه توان حمايت مي كردند.
گفت: خودشان را به فراموشي زده اند، يكي از حاميان فتنه در مقاله اي به آقاي مصباح حمله كرده كه چرا از دولت حمايت كرده اي؟
گفتم: آقاي مصباح از كارهاي خوب دولت حمايت كرده و به اشكالات آن، از جمله حضور باند مشايي نيز هميشه اعتراض داشته است ولي همين روزنامه ها و رسانه ها همصدا با نتانياهو و شيمون پرز و اوباما و ملك عبدالله و بهايي ها و منافقين و... از سران فتنه حمايت مي كردند و در مقابل جنايات آنها هم لام تا كام حرف نمي زدند!
گفت: يكي ديگر از حاميان فتنه، از اصولگراياني كه به باند مشايي اعتراض دارند با عنوان «توابين» ياد كرده است!
گفتم: «توابين» به حمايت از امام حسين(ع) با شمر و عمرسعد و ابن زياد جنگيدند نه اينكه مانند حاميان فتنه به اردوگاه يزيد بپيوندند.
گفت: چه عرض كنم؟! حاميان سينه چاك فتنه وقتي هم كه مي خواهند از آموزه هاي اسلامي مثال بياورند، بد جوري به جدول مي زنند!
گفتم: يارو از حج آمده بود پرسيدند از رمي جمره چه خبر؟! گفت خيلي سنگ به سر و كله ام خورد اما بالاخره بوسيدمش!!
گفت : سربازجو شریعتمداری با یک تیر و دو نشان
به رهبران رقیب و مشایی اتهامات کرده نثارشان
گفتم : سربازجو در این مورد چه داده دلیل؟
چگونه محور این اتهامات داده است تحلیل؟
گفت : سرباز جو بطور آگاهانه
مشایی را کرده است بهانه
گیر داده به حامیان رقیب چرا بردند از یاد؟
اصول گرایان از اول به مشایی داشتندانتقاد
آخوند تئورزی پرداز خشونت مصباح
آخوندی که مرگ و دروغ کرده مباح
از کارهای خوب دولت کرده حمایت
از رئیس جمهورنژاد داشته رضایت
پس بیمورد رقیب کرده است شکایت
از حمایت مصباح از مشایی کرده حکایت
گفتم : تصور کرده سربازجوی دراز گوش
مردم ایران به این زودی کردند فراموش
چگونه ولی وقیح حمایت کرده از دولت؟
رقیب منتقد دولت را کشیده به ذلت
چرا سربازجو اکنون نمی کشد خجالت
از یاد برده از دولت می کرده استمالت
گفت : چون سربازجوی زندان اوین
خودش را آورده در زمره ی نادمین
ستایش کرده هست جزو توابین
تا رقیب را متهم کند با توهین
گفتم : دفاع از مصباح ِ سر بازجو
شده تداعی کننده ی مثل آن یارو
ازش پرسیدند از رمی جمره چه خبر؟
گفت چون شیطان برایم هست رهبر
گرچه به سر صورتم خورد سنگ
ولی برای بوسیدنش نکردم درنگ