دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 31 فروردین ماه سال 1390
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " انتقال به فاز مذاكره پروژه جديد آمريكا در منطقه" "ادعای چون جنبش ها ی منطقه دینی است و آمریکا هم مجبور با تعامل با آ ن است. ولی چون دین آمریکایی که روشنفکری شبیه رقیب مغلوب در ایران است در میان قیام های منطقه وجود ندارد . اگر هم باشد نه مورد توجه ملت های منطقه که تنفر اینان است . پس نتیجه اینکه اوضاع به نفع نوع دین و اسلام طالبانی حاکم بر ایران است" هم لهجه ی سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری یادداشت روز نویس که عضو حزب الله چماقدار می باشد از انتقال پروژه ها و پروسخه در منطقه و دور گذار شروع شده گفته است که از 3 ماه پیش تا حال آنگونه علنی شده است که منجر به سقوط دو د یکتاتور و بی ثبات شدن تمام متحدان آمریکا در منطقه شده است . البته چون موج تحولات و قیام ها در منطقه شامل حال سوریه هم پیمان و عراق حیات خلوت رژیم ضد بشری شده است . با این وجود نام از این کشور نبرده است. ولی در عوض بر اساس ادعای وی به ضرر آمریکا تمام شده است در صورتیکه شامل نه این دوکشور سوریه و عراق شده است که رژیم ضد بشری را نیز در بر می گیرد . زیراکه موجب اختلاف و رقابت شدید میان دولت پاسدار گماشته احمدی نژاد و ولی وقیح و حامیانش شده است . یعنی اینکه به وضوح نشان دهنده ی این واقعیت است که بر خلاف ادعای مدعی اوضاع تغییر و تحولات منطقه به نفع رژیم فاشیستی مذهبی تروریستی ایران به پیش نمی رود ، بلکه این دوره ی گذار شروع شده در منطقه بدون چون وچرا ترکش آن بر رژیم ضدبشری کودتایی اصابت کرده و بیش از این تأثیر گذار خواهد بود و ضد ادعای قلم بر دست تمام خواهد شد که با پاک کردن صورت مشأله که این چنین از موضع ضد آمریکایی وقایح منطقه را بررسی و ارزیابی کرده است : "اگرچه ممكن است ظاهرا اينطور به نظر برسد كه سرعت تحولات منطقه كاهش پيدا كرده يا به اصطلاح اين تحولات كنترل شده، ولي تعبير دقيق تر اين است كه گفته شود كل منطقه خاورميانه وارد يك دوران گذار بسيار مهم و حساس شده كه در آن تحولات در زماني بلند تر و در سطحي عميق تر رخ مي دهد و اثراتي ديرپاتر و ماندگارتر هم خواهد داشت. سرعت بالاي تحولات در حدود 3 ماه گذشته كه به سرنگوني حداقل دو دولت و بي ثبات شدن موقعيت تقريبا تمامي متحدان آمريكا انجاميد، نشان دهنده آن است كه منطقه در حال وارد شدن به دوران جديدي از تاريخ خود است. كسي نمي داند اين دوران جديد چقدر طول خواهد كشيد. اين هم روشن نيست كه سير تحولات و توالي آنها چگونه خواهد بود. احتمال رخ دادن پديده هاي غير منتظره و سر بازكردن زخم هاي كهنه اي كه همگان آنها را فراموش شده مي دانند هم دور از انتظار نيست. واقعا چه كسي تصور مي كرد خودسوزي يك جوان در تونس به چنين زلزله مهيبي منجر شود؟ اما دو چيز روشن است: اول اينكه بسياري چيزها تغيير خواهد كرد و دوران گذاري كه آغاز شده آبستن تحولات بسياري است به گونه اي كه آينده منطقه تا حد بسيار اندكي شبيه گذشته آن خواهد بود و دوم، آنچه پس از اين در منطقه رخ خواهد داد تركيبي از پروژه ها و پروسه هاست. پروژه ها مجموعه طراحي ها و برنامه ريزي هايي است كه دولت هاي مختلف و قدرت هاي منطقه اي و فرامنطقه اي براي اثرگذاري بر روند تحولات انجام مي دهند و آنها را تا آنجا كه بتوانند پياده خواهند كرد و پروسه ها فرايندهايي طراحي نشده و عموما مردمي است كه از دل باور ها، ارزش ها و فرهنگ مردم منطقه خاورميانه كه اكنون به پاخاسته اند و به نيرو و توان خود واقف شده اند بيرون خواهد آمد. اگر مردم منطقه اجازه پيدا كنند كه آزادانه تصميم گرفته و عمل كنند نتيجه به نفع ايران خواهد بود يا آمريكا؟) مهم تر از اين، توان برنامه ريزي و امكانات اجرايي در اختيار هر كدام از طرف هاي دخيل در اين كشمكش راهبردي چيست؟ كدام طرف توانمندتر است، شناخت بهتري از منطقه دارد و مي تواند برنامه هاي دقيق تر و موثرتري تدوين كند؟ و كدام طرف امكانات كارآمدتري براي اجراي برنامه هايي كه تدوين مي كند در اختيار دارد؟ در ادامه قلمزن عضو حزب الله از موضع ضد آمریکایی بیشتر مانور تبلیغاتی تحلیل نسبت به شرایط منطقه داده است . البته بر خلاف آنکه ابتدا اعتراف کرده است که چه کسی فکر می کرد که آتش زدن یک جوان تحصیل کرده ی تونسی موجب کلید خوردن جنبش اعتراضی و قیام های ضد دیکتاتوری در منطقه خواهد شد . همچنین در دنباله فلسفه بافی های حوزوی – پاسداری پروسه و پروژه و راهبرد و استراتژیک سر هم بندی کرده است . البته بدون بررسی اوضاع ایران که فضا چگونه است و معترضین چگونه فریاد ها و یا شعارهایی سر دادند و چگونه با اینان بر خورد شده است؟ ولی در راستای تحلیل مشابه ی حسین شریعتمداری و ولی وقیح گونه داده است تا که نتیجه بگیرد بیکاری و فقر و تبعیض و خفقان و دیکتاتوری حاکمان منطقه موجب قیام های ملت های منطقه تشده است . یعنی اینکه قیام های اعتراضی مردم منطقه نه به خاطر فقر و بیکاری و تبعیض مقابل دیکتاتور ها قیام کرده اند ، بلکه بدلیل اینکه جنبش های منطقه دینی است و آمریکا هم مجبور با تعامل با آ ن است. ولی چون دین آمریکایی که روشنفکری شبیه رقیب مغلوب در ایران است در میان قیام های منطقه وجود ندارد . اگر هم باشد نه مورد توجه ملت های منطقه که تنفر اینان است . پس نتیجه اینکه اوضاع به نفع نوع دین و اسلام طالبانی حاکم بر ایران است که در این رابطه اینگونه تحلیل داده و تشریح کرده است : " درست است كه مثلا مردم مصر فقيرند و اين فقر بلاشك يكي از انگيزه هاي قيام آنها عليه ديكتاتوري مبارك بوده اما آنچه آمريكايي ها نمي فهمند اين است كه مردم منطقه اكنون به آن درجه از آگاهي رسيده اند كه دريابند ريشه فقر، تحقير يا هر رنج ديگري كه تا به حال كشيده اند اين است كه ديكتاتورهايي بالاي سر آنها بوده اند كه از ابتدايي ترين اصول انساني هيچ بويي نبرده بودند و با ملك و ملت چنان رفتار مي كردند كه گويي ارث پدري شان است. از اين مهم تر، اين آگاهي نزد مردم منطقه بوجود آمده است كه اين ديكتاتورها هر چه كرده اند با پشتيباني، حمايت، تاييد و بلكه اصرار آمريكا بوده و آمريكايي ها وقتي مطمئن شدند كه اين ديكتاتورها به منافع حياتي آنها در منطقه پاي بندند ديگر برايشان مهم نبود كه چه بلايي سر مردمشان مي آورند. مردم منطقه درك كرده اند كه رنج تاريخي آنها محصول حمايت تاريخي آمريكا از ديكتاتورهاست كه هيچ اصل يا ضابطه انساني آن را محدود و مقيد نمي كرد چرا كه به تعبير يكي از نمايندگان كنگره آمريكا كسي كه در كاخ سفيد نشسته رييس جمهور آمريكاست نه رييس سازمان حقوق بشر و كاري هم كه بايد بكند پاسداري از منافع آمريكاست نه اينكه غصه زجر كشيدن يا تحقير شدن مردم اين يا آن كشور را بخورد.نخستين نكته درباره اين بستر اين است كه همه برآوردها و پيمايش ها نشان مي دهد الگوي حاكم بر ذهن و رفتار مردم منطقه عميقا ديني است. آمريكايي ها مي دانند كه در دوران گذار منطقه بايد با دينداران تعامل كنند و از آنجا كه چيزي به نام ديندار آمريكايي در منطقه بسيار ناياب است و اگر هم باشد مقبوليتي ندارد (مانند جريان روشنفكري به اصطلاح ديني در ايران) ناچار بايد بپذيرند كه با گروه هايي مانند اخوان المسلمين كار كنند تا مثلا نوبت به القاعده نرسد؛ ايران و حزب الله كه جاي خود دارد. متقابلا ايران، ده ها برابر انرژي را كه براي ارتباطات ديپلماتيك با دولت هاي منطقه صرف مي كرد، در راه ارتباط گرفتن با ملت ها، شنيدن سخن آنها و تلاش براي نزديك تر كردن ديدگاه هاي آنها به خود و به يكديگر مصرف كرده است. بسياري در ايران مي گفتند اين نوع سياست خارجي واقع بينانه نيست مردم منطقه اساسا كاره اي نيستند كه ارتباط گرفتن با آنها ضرورت يا اهميتي داشته باشد. اكنون اما كه كار به دست مردم افتاده احساس آمريكايي ها اين است كه ده ها سال از ايران عقب ترند و ايران كانال هاي ارتباطي و پيوندهايي فكري با مردم منطقه برقرار كرده كه سال ها طول مي كشد تا آمريكا از آن سر در بياورد چه رسد كه بخواهد چيزي معادل آن ايجاد كند. ضمنا براي جامعه اطلاعاتي آمريكا واضح شده كه مردم منطقه بسيار به ايران علاقمند هستند و آن را به عنوان الگويي از مقاومت موفق و موثر در مقابل آمريكا -كاري كه حاكمان خودشان عرضه آن را نداشتند- ستايش مي كنند. همين دو ماه پيش بود كه يك نظرسنجي مشترك موسسه زاگبي و دانشگاه مريلند نشان دادند بالاي 90 درصد منطقه از ساخته شدن بمب هسته اي در ايران طرفداري مي كنند و اينها حقيقتي است كه اكنون خود كل فضاي منطقه را متحول كرده است. هوشنگ بهداد http://www.kayhannews.ir/900131/2.htm#other200 دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 31 فروردین ماه سال 1390 انتقال به فاز مذاكره پروژه جديد آمريكا در منطقه | |