گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 4 اردیبهشت 90

عتيقه (گفت و شنود)

گفت : آخر کارش شده مثل آن پیر زن

با دوستش دعوت شده بود به یک انجمن

با نگاه خیره شده ی یک مرد

از خوشحالی رنگش شده بود زرد

به دوستش گفت می شناسی این آقا

چشمش گرفته مرا، چیست نظر شما؟

دوستش گفت دانم کیست مکن فراموش

این آقا هست یک خبره ی عتیقه فروش

گفت: شيرين عبادي از محافل و رسانه هاي آمريكايي و اروپايي گلايه كرده است كه چرا ديگر به سران و فعالان جنبش سبز! اهميتي نمي دهند.
گفتم: حيوونكي! يعني هنوز نفهميده كه هيچكس دستمال كاغذي مصرف شده را دوباره توي جعبه نمي گذارد؟!
گفت: همين خانم مي گويد، تصور نمي كردم كه آنهمه استقبال رسانه ها و مجامع آمريكايي و اروپايي از اقدامات و اظهارات حقوق بشري من به اين زودي فروكش كند!
گفتم: پيرزني به زن همسايه اش گفت؛ اون آقايي كه هر روز به بهانه اي از اين كوچه عبور مي كنه و به من خيره ميشه چيكاره است؟ و زن همسايه گفت؛ عتيقه فروشه
!

گفت : سرباز جوی منفور با شیادی

پاچه گیری کرده از خانم شیرین عبادی

البته جای منطقی پرسش و سئوا ل

جایزه داده به وی مصرف شده دستمال

گفتم : این چگونه دادنست از خبر؟

که چنین است جایگاه حقوق بشر

به برنده جایزه صلح نوبل کرده توهین

آنهم از سوی سربازجوی زندان اوین

گفت : آخر در رژیم ضد بشری کودتایی

درنقض حقوق بشر بی رقیبه و همتایی

معنی نداره حقوق بشر یا جایگاه انسان

تاریخچه ی 32 ساله دارد این داستان

سخنگویش باید شود این سربازجو

تا با اهانت بهمه برخورد کند این یارو

گفتم : برای چه رژیم ضد بشری زن ستیز؟

با انسان و حقوق بشر دارد سر ستیز

گفت : چون رژیم ضد بشر قرون وسطایی

اگر در سرکوب بشر و زن ستیزی نکندخطایی

قادر نیست ادامه دهد به بقای ننگینش

بسته میشه تومار کارنامه ی سنگینش

گفتم : پس چراا ینهم دارد ادعا؟

همه جا گرد وخاک میکنه و صدا

گفت : آخر کارش شده مثل آن پیر زن

با دوستش دعوت شده بود به یک انجمن

با نگاه خیره شده ی یک مرد

از خوشحالی رنگش شده بود زرد

به دوستش گفت می شناسی این آقا

چشمش گرفته مرا، چیست نظر شما؟

دوستش گفت دانم کیست مکن فراموش

این آقا هست یک خبره ی عتیقه فروش