روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 20 فروردین ماه 90

نقد و بررسی : روزی نامه حکومتی جمهوری " نقش مرموز "ناتو" در ليبي"

"غرب خواهان این نیست تاکه ماهیت دیکتاتوری هادر منطقه تغییر نماید ، بلکه می خواهد جای مهره های دیکتاتور عوض شود . پس تنظیم رابطه اش با حاکمان تهران برهمین راستاست .به اضافه سیاست تلاش گسترده ی برای منع کردنش از دستیابی به سلاح هسته ای هم پیگیری می نماید. یعنی اختلافش با حاکمان تهران محور همین موضوع است"

مگر دنیای غرب و نا تو فقط سیاست های دو گانه در مورد تهاجم به لیبی داشته اند و در 32 سال گذشته همین شیوه ی سیاست یک بام و دو هوا در مورد حاکمان رژیم ضد بشری حاکم بر ایران را دنبال نکرده اند و هنچنان همین سیاست را در مورد گفتگوی هسته ای و نقض مستمر حقوق بشر در ایران و مردم ایران و مخالفان این رژیم را ادامه نمی دهند؟ مگر فراموش شده است سال 65 مک فارلین با کیک و کلت و کتاب وارد تهران شد و با رفسنجانی دیدار کرد . در شرایطی جنگ ایران و عراق بس داغ بود و فریاد های مرگ بر آمریکا و صدام و منافقین در سراسر کشور سر داده وشنیده می شد ؟ همچنین مگر پس از اشغال نظامی افغانستان رفسنجانی در خطبه ی نماز جمعه ی خود در تهران خطاب به بوش نگفت که اگر همکاری ما نبود هنوز طالبان در افغانستان بر سر قدرت بود؟ بعلاوه مگر همین دیروز به کمپ اشرف شبیخون جنگی زده نشد که خود یک سند گویای جنایت علیه ی بشریت است که از سوی نوری مالکی و فرمانده نیروی زمینی سپهبد علی غیدان و همیاری سپاه قدس طراحی و عملی شد . آنهم پس از سفر و دیدار وزیر دفاع آمریکا رابرت گیتس از عراق این توطئه ی جنایتکارانه ضد بشری انجام شد که تا کنون منتهی به شهید شدن 32 مجاهد اشرفی و مجروح شدن بیش از 300 مجا هد دیگر شده است. در صورتی که به در خواست انتقال مجروحین مجاهدین کمپ اشرف به بیمارستان آمریکایی در نزدیکی کمپ اشرف برای مداوا پاسخ داده نشد . حال بماند که رابطه ی هوشنگ امیر احمدی دلال و جاسوس مقیم آمریکا با رحیم مشایی چگونه است . در صورتی که وی کرئیس دفتر پاسدار احمدی نژاد است که مدعی اصول گرای خیلی ضد آمریکا و اسراییل می باشد.؟ از طرف دیگر مگر آمریکا در 32 سال گذشته تلاش کرده است که اوضاع ایران تغییر کند و بساط دیکتاتوری جمع شود و جایگزین آن رژیم دمکراتیک حاکم شود که سرمقاله نویس در ادامه ی ادعای خود ازعدم اشتیاق آمریکا بر ای عدم تغییرات دمکراتیک کشور های عربی منطقه یاد نموده است . زیرا که آمریکا بدلیل منافع کلان اقتصادی و نظامی و سیاسی که در منطقه دارد و این منافع طریق اعمال سیاست های تنش زا و بحران آفرین و جنگ افزوزانه ی حاکمان ایران در این مدت تأمین شده است . برای همین مقامات آمریکایی با پیگیری مستمر سیاستی که نسبت به ایران پیش برده اند تیجه اش علیه ی مخالفان و مدافعان دمکراسی و حقوق بشر در ایران و تقویت حاکمان ایران و سیاست خفقان و انقباض و ار تجاع و خرافات شان تمام شده است . زیرا که آمریکائیان تجربه ی حکومت زنده یاد دکتر محمدمصدق را دارند که جون تحمل تحکیم حکومت دمکراتیک و مستقل در ایران را نداشتند کودتا علیه اش کردند . زیراکه با بودن شادروان دکتر مصدق نه منافع کلان استعماری آمریکا و غرب درایران به مخاطره می افتاد ، بلکه الگوی مخاطره آمیز در منطقه برایش تبدیل می شد . بهمین دلیل جنگ ایران و عراق 8 سال طول داده شد تاکه موجب تضعیف صدام حسین شد . سپس آمریکا تهاجم نظامی به عراق نمود تا بیشتر صدام حسین را تضعیف نماید . آنگاه با اشغال نظامی افغانستان و عراق و خلع سلاح کردن مجاهدین و در لیست گروه و سازمان های تروریستی گذاشتن شان از سوی وزارت امور خارجه ی آمریکا اجرا شد تا که بهترین خدمت ارزنده و شایان توجه در راستای تقویت حاکمان تهران بوده است . همانطورکه با زی کشدار موش و گربه ی ماراتونی گفتگوی مذاکرات هسته ای با حاکمان ایران هم آنقدر ادامه داده شده است که تبدیل به شمشیر داموکلس پس گردن رهبران کشور های منطقه شد ه است آنگونه که آمریکا هم تسلط در منطقه سوق الجیشی نفت خیز منطقه یافته است . هم اینکه دلار های در آمده نفتی شان را از طریق فروش تسلیحات مدرن باز می ستاند. ولی با سیاه بازی و تصو یر مار کشیدن و مار نشان دادن سر مقاله نویس اینگونه ادعا کرده است :

"در واقع واشنگتن مايل نيست سران عرب در منطقه تغيير كنند و آرزو دارد كه همچنان با همان چهره‌هاي دست نشانده‌اي در تعامل باشد كه براي چندين دهه در منطقه، مجري سياست‌هاي واشنگتن بوده‌اند. اما چرا غرب عليرغم چنين ديدگاهي با مخالفين قذافي اظهار همبستگي و همراهي مي‌كند؟ پاسخ اين سئوال روشن است. غرب از طريق اعلام همبستگي با معارضين، موج سواري مي‌كند تا اعتماد آنها را جلب نمايد و از طرح و نقشه و ظرفيت آنها آگاه شود و در لحظه حساس، ضربه كاري و تعيين كننده را به كمك قذافي وارد كند و آنها را به حاشيه براند. غرب در عين حال نگران است كه مبادا نيروهاي مخالف با تمركز در "بن غازي" و تقويت مواضع خود با پيشروي به سوي "سرت" و "طرابلس" بتوانند "ضربه آخر" را وارد كنند و غرب را باز هم غافلگير سازند. دقيقاً به همين دليل است كه ناتو ترجيح مي‌دهد "نقش دوگانه" بازي كند و به طور همزمان با معارضين در بن غازي و با طرفداران قذافي در مراكز كشورهاي اروپائي مذاكره و مراوده داشته باشد. "رابرت گيتس" وزير دفاع آمريكا صريحاً اعلام داشته هدف واشنگتن و ناتو، نابودي قذافي نيست. علاوه بر اين "كريس استيونس" فرستاده ويژه آمريكا به ليبي سرگرم "بررسي‌هاي زمان بر" به منظور "ارائه كمكهاي انسان دوستانه" و شناخت رهبران شوراي ملي انتقالي ليبي است كه بداند مخالفان خواهان چه نوع جامعه مدني و ساختار سياسي هستند. اين مواضع به اندازه كافي گوياست و انصراف واشنگتن از ادامه عمليات نظامي و بازي سياسي با هر دو طرف را ثابت مي‌كند. تقريباً به طور همزمان فرستاده ويژه سازمان ملل از امضاي قراردادي با مخالفين قذافي براي استخراج و صدور نفت خام ليبي به منظور تقويت بنيه اقتصادي مخالفين خبر داد"

عجیب است که سر مقاله نویس تهدید کردن و تحریک نمودن حاکمان ایران ونقش کلیدی شان در بحران بحرین را بطور دربست فراموش کرده است. ولی با سیاست از ریش بریدن و پیوند به سبیل زدن ،بحران لیبی را به بحران بحرین گره زده است و موضع جانشینی در لیبی را ربط به بحران خلیج فارس و موضع انتقادی شورای همکاری کشورهای عضو آن داده است که مقابل اقدامات مداخله گرایانه ی تهد ید آمیز حاکمان تهران انتقاد کرده اند.در نهایت با آسمان و ریسمان بهم بافتن نماینده ی ملت لیبی شده و توضیح داده که چگونه مخالفان قذافی به خاطر نفت آلت دست غرب شده و فریب نفوذی های سرهنگ قذافی را خورده که به اینان پیوسته اند. بالاخره اینکه سنار یو را نفتی کرده و این چنین وصل به واشنگتن نموده است و افزوده این بازی جدید در لیبی می تواند برای غرب جدید و تازگی داشته باشد :

"مخالفان قذافي براي كوتاه كردن مسير پيروزي، دست به دامان غرب و ناتو شدند ولي در ميدان عمل با ورود غرب، شرايط به كلي دگرگون شده و امروزه تصميم درباره سرنوشت قيام ليبي نه در بن غازي و خاك ليبي، بلكه در واشنگتن، پاريس و لندن تعيين مي‌شود. طرحهائي براي جانشيني "سيف الاسلام قذافي" به جاي پدرش مطرح شده و به طور همزمان شوراي همكاري خليج فارس از واشنگتن خواسته است كه با سركوب قيام در بحرين موافقت كند ولي با دست باز قذافي را سرنگون سازد و نفت ليبي را ببلعد. هر چند واشنگتن براي سركوب قيام مردم بحرين "چراغ سبز" نشان داده ولي در سرنگوني قذافي همچنان وقت كشي مي‌كند. از همين ديدگاه است كه در ماهيت واقعي مقامات سياسي - نظامي رژيم قذافي كه به مخالفين پيوسته‌اند و ابتكار عمل را در اختيار گرفته اند، بايد ترديد نمود، چرا كه تابحال، عمدتاً سعي داشته‌اند نقش نفوذي‌ها را بازي ‌كنند و بيشتر به نفع قذافي كار كرده‌اند تا عليه او! با احساسات مردم ليبي تا اين مرحله، بازي شده است و معلوم نيست بدين ترتيب سرنوشت قيام عليه قذافي به كجا ختم شود؟ آنچه در اين ميان زجر دهنده است، حملات مكرر "ناتو" عليه جبهه مخالفين قذافي است كه احساسات مردم را جريحه‌دار و ترديدهائي را نسبت به ادامه مبارزه ايجاد كرده است، موضوعي كه شايد براي غرب هم پديده‌اي مطلوب باشد. چون آنها به نفت مي‌انديشند و با قذافي كه 42 سال در تعامل با آنها بوده، بهتر از رهبران جديد مي‌توانند بازي را ادامه دهند"

در خاتمه اینکه اینگونه تحیل ها با چاشنی غلیظ ضد آمریکایی و غربی است تاریخچه ی 32 ساله دارد که هدف منحرف اذهان عمومی از وقایع مهم می باشد . البته شالوده ی این سیاست بر زیر درخت سیب در پاریس با خمینی شیاد ریخته شد . سپس در راستای توافقات انجام شده اهداف مشخص دنبال کردید . از جمله طرح حذف انقلابیون از صحنه بود تا مهار سمت و سوق اهداف انقلاب مردم ایران هموار گردد. آنگاه منحرف کردن تدریجی از اهداف و آرمانی انقلابیون و مردم ایران با جدیت تمام دنبال شد. تاکه پیام انقلاب نه در خانه خفه شود ، بلکه تأثیر گذار در برون مرز نباشد . بهمین دلیل خیلی سریع پس از سقوط شاه خمینی شیاد با تأکید نه یک کلمه کم نه زیاد مدل جمهوری اسلامی را بنا نهاد. اما هدف از پسوند اسلامی تغییر ساختار دمکراتیک حکومت و مذهبی و غیر عرفی کردنش بود . چونکه می بایست مسیر انقلاب آنچنان با دین ابزار قدرت و ثروت و خفقان آغشته می شد وآنگونه تبدیل به رژیم ضد بشر و خونخواری می شد که موجب دفع و حذف عناصر آگاه و فرهیخته و روشنفکر و انقلابیون در داخل کشور وجذب قشری ترین مذهبی های منطقه به خصوص در افغانستان می شد تا بستر ساز شکست روس ها شود که فرصت طلبانه وارد این کشور شده بودند در نهایت پیگیری این سیاست موجب سقوط شوروی سابق شد . یعنی اینکه مأموریت حاکمان تهران تا اینجا بر اساس توافقات زیر درخت سیب در پاریس بطور مطلوب غرب پیش رفته بود . پس از آن نیاز بود که سیستم های سوسیالیستی نا سیونالیستی عربی هم تغییر می کرد ند . پس از اجرای این طرح ، و پایان اجرای نقش طالبان و القاعده در افغانستان، تقویت حزب الله لبنان و حماس وابسته به تهران موجب شد که نقش خاک ریز وپشت جبهه ی برون مرزی تدافعی اقدامات مترا دف و همسو با پیش برد اهداف هسته ای و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته ی حاکمان ایران راا یفا نمایند . طوریکه از سوی دیگر تبدیل به ایجادسنگ اندازی به رونده مذاکرات صلح خاورمیانه شده اند و دو جنگ 33 و 22 با اسراییل بر پا کردند . بنابراین با توجه به قیام های رشد یابنده در منطقه، اکنون غرب متوجه شده است که چون ادامه ی رژیم ضد بشری به سبک سابق دیگر جوابگوی خواست هایش همچون گذشته نمی باشد. لذا برای کنترل شرایط بحرانی منطقه و عدم پا گیری حکومت های دمکراتیک مستقل به خاطر تسلط کامل بر منابع نفتی منطقه و فروش تسلیحات نظامی، همینطور وحشت ازقدرت گیری جریانات مذهبی همچون القاعده در منطقه ، پس ترجیح می دهند به نوع استحاله شده ی اخوان المسلیمن مدل ترکیه در منطقه به نمایش انتخابات تن در دهند تا مانع از رادیکال شدن مبارزات و قیام های دمکراتیک مستقل در منطقه و خارج شدن تسلط بر منابع و ذخایر نفتی منطقه از کنترل شان شود . یعنی غرب خواهان این نیست تاکه ماهیت دیکتاتوری ها در منطقه تغییر نماید ، بلکه می خواهد جای مهره های دیکتاتور عوض شود . پس تنظیم رابطه اش با حاکمان تهران برهمین راستاست به اضافه سیاست تلاش گسترده ی برای منع کردنش از دستیابی به سلاح هسته ای هم پیگیری می نماید. یعنی اختلافش با حاکمان تهران محور همین موضوع است.

هوشنگ بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1390/13900120/13900120_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html

روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی شنبه 20 فروردین ماه 90

نقش مرموز "ناتو" در ليبي