"یادداشت موسوی پیرامون قطعنامه 1929 ومخالفت با تحریم با عدم اشاره به سالگرد قیام دانشجوئی 18 تیر 78"
مشخص است که انسان موجودی است اجتماعی که در جهت یا مسیر تکامل حرکت می کند . بنابراین کسب تجربیات و دانش و آگاهی و رشد آن اکتسابی است . یعنی اینکه دانش و آگاهی و اطلاعات را از محیط پیرامونی خود کسب می نماید و بمرور زمان این تجربیات افزوده و موجب ارتقای فرد می گردد تا جائیکه گاهی سبب تغییرات نگرشی و تفکری وی می گردد. برای همین است که شاهدیم آقای میر حسین موسوی گر چه از یک سو اصرار بر پیروی از امام شیاد خمینی و دوران وی یاد می کند . ولی از طرف دیگر اکنون در زمینه ی جنگ خانمان براندازانه ی ایران و عراق همانگونه آن دوران فکر نمی کند که می گفت باید تا آخرین خشت خانه و آخرین نفر جنگید . زیرا اکنون طبق نقل قولی که از وزیر امور خارجه ی روسیه کرده است که وی گفته ارجحیت کشور روسیه ی پیگیری وحفظ منافع ملی می باشد و نتیجه گرفته است که برای برخی از حاکمان و دولت مردان رژیم ضد بشری منافع ملی یعنی حفظ موقعیت خود در قدرت است ، پس اینان خواهان تحریم می باشند تا که اوضاع به نفع شان تمام شود . از طرف دیگر ضمن مخالفت کردن با تحریم و جنگ گوشزد کرده است که جنبش سبز در دفاع از منافع ملی همچنان به مبارزه و استقامت خود ومخالفت با تحریم وجنگ ادامه می دهد . البته ایشان نمی گوید که این جنبش سبز در نهایت چه می خواهد و چگونه به مقاومت خود می خواهدادامه می دهد ؟ به خصوص اینکه در شرایطی که سال گرد قیام دانشجوئی 18 تیر سال 78 فردا می باشد . مشروط بر اینکه این قیام دانشجوئی از سوی حضور خامنه ای و رفسنجان و خاتمی در صحنه فرمان مشترک سرکوب صادر شد و دانشجویان آزادیخواه مورد ضرب و شتم و سرکوب واقع شدند . آنگونه که از سوی دژخیمان سرکوبگر و لباس شخصی ها ومأموران انتظامی و حراست در نیمه های شب دانشجویان کوی دانشگاه تهران از طبقه سوم بر روی زمین چمن دانشگاه پرتاب شد ند .ولی نتیجه ی داد گاه کمدی منتهی متهم کردن به ربودن ریش تراش از خوابگاه دانشجویان شد . البته حاکم شرع دادگاه ضد انقلاب مقتول عزت ابراهیمی نژاد که در محیط دانشگاه با شیک گلوله ی مأموران حکومتی جان باخت را قاتل و مقصر دانست . همانگونهکه قاتل و مجرمان بازداشتگاه کهریزک محاکمه نشدند و مهاجمین آدم کشان حرفه ای که یورش و شبیخون شبانه به کوی دانشگاه تهران در 25 خرداد 88 زدند هم هنوز معرفی نشده اند. اما اکنون آقای میر حسین موسوی در یادداشت جدید خود که پیرامون قطعنامه 1929 می باشد ضمن مخالفت کردن با تحریم های اقتصادی وجنگ هیچگونه اشاره ای به 18 تیر نکرده است . بهر حال گزیذده های مهم این یادداشت آقای میر حسین موسوی درسایت کلمه خطاب به دولت مردان حاکم کودتائی و حامیان شان چنین است :

کلمه: میرحسین موسوی نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس در یادداشتی به طرح نظرات خود پیرامون قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت علیه کشورمان و نیز تدابیری که می توان برای مواجهه با پیامدهای پیش روی ایران لحاظ کرد پرداخت. . تاکید بر این واقعیت نمک پاشیدن روی زخم نیست؛ بلکه از آن روست که تجاهل در این زمینه پیامدهای آن را وخیم تر خواهد ساخت. اینکه بگوئیم این قطعنامه چون یک دستمال استفاده شده است مصائب ناشی از سیاستهای پر هیاهو وعوامفریبانه راتخفیف نخواهد داد. البته در این میان، فحش و توهین به کشورهای دیگر ممکن است مصرف داخلی برای عده ای کم اطلاع داشته باشد اما در واقعیت بیرونی جز بدتر کردن اوضاع تاثیری نخواهد داشت. مگر تردید داریم که مسئولان این کشورها همواره منافع خود را در چهارچوب منافع ملی کشورشان تعریف می کنند و نه متاسفانه مانند برخی از سیاستمداران ما که منافع خود وجناح خود رابه جای منافع ملی جا می زنند. من امیدوارم که ملت ما به پاسخی که وزیرامورخارجه روسیه به یکی از سخنرانی های عوامانه داد دقت کرده باشند. این جوابیه یک واقعیت بدیهی در روابط بین الملل را تکرار می کند و اینکه برای روسیه ( وشما کشورهای دیگر چون آمریکا، چین، ترکیه و برزیل و… را اضافه کنید) مهمترین مساله حفظ منافع ملی روسیه است، اگرچه درک این نکته ساده برای کسانی که اسیر منافع کوتاه مدت خویشند مشکل باشد. برای اینجانب مانند روز روشن است که این قطعنامه بر امنیت و اقتصاد کشور ما اثرخواهد گذاشت. تولید ناخالص را پائین خواهد آورد، بیکاری را بیشتر خواهد کرد، مردم را در تنگنای مشکلات بیشترمعیشتی واجتماعی قرار خواهد داد،.آنچه در شرایط کنونی مهم است، اندیشیدن به راه حلهائی است که بتواند احتمالات خطر رابرای استقلال، تمامیت ارضی و حقوق مشروع کشور به حداقل برساند و در عین حال پاسدار آزادی و حقوق شهروندان باشد که حفظ امنیت ملی بدون پشتوانه شهروندانی آزاد و آگاه ممکن نیست. شبکه های سبز مشفقانه به راه حلهائی که می تواند به دفع این شر عارض گشته کمک کند بپردازند ما در شرایطی محکوم می شویم که به سادگی ازجنایات در سرزمینهای اشغال شده فلسطین وبمبهای هسته ای آن غمض عین می شود وحق استفاده صلح آمیز از تکنولوژی هسته ای ازما دریغ می گردد. بی تردید این یک قطعنامه بر ضد ملت ماست. گرچه در کنار آن ما نمی توانیم ازتاثیر سیاستهای ماجراجویانه و مغشوش چشم بپوشیم.۱ اولین وضروری ترین راه حل و حتی فوری ترین آن اطلاع رسانی صادقانه به ملت است. این حق مردم است که ماهیت قطعنامه و تحریم های دیگری که در حال افزوده شدن به آن است بشناسند. باید آنها بدانند این تحریمها چه اثری بر سفره آنها و روی نرخ بیکاری و تورم وتولید وپیشرفت کشورو امنیت می گذارد. صرفا گفتن اینکه این قطعنامه یک ورق پاره است مشکل مردم و کشور را حل نمی کند. اگر قرار است مردم در مقابل بحرانی که ناخواسته در حال ورود به آن هستند مقاومت کنند ضرورت دارد که اعتماد آنها جلب شود و اعتماد جز ازطریق راستگوئی حکومت و شفافیت اطلاعات بدست نمی آید.. اینکه کسانی بخواهند با بذله گوئی و رجزخوانی خیال خود ومردم را راحت کنند خیانت به مردم است-شرایط تازه ایجاب می کند که دایره مشاوران پرونده حساس هسته ای گسترده تر شود. تا آنجا که نویسنده اطلاع دارد بر خلاف دوران جناب اقای خاتمی عده کمتر وکم تجربه تری درگیر این پرونده حساس هستند. چه اشکالی دارد همچون پرونده گروگانهای امریکائی، تصمیم گیری در مورد اصول حاکم بر سیاست هسته ای کشور به تصویب مجلس برسد، نه آنکه مجلس درآخر کار با مصوبات فرمایشی خرابکاری های تصمیم گیران را توجیه نماید. چرا باید چند نفر پنهان از نظر مردم در مورد پرونده هائی که به سرنوشت همه ملت مربوط است تصمیم بگیرند؟ مگر قرار نبود مردم حاکم بر سرنوشت خود باشند؟ چرا فکر کنیم که مردم باید با هرچه ما تصمیم گرفتیم موافق باشند؟ آیا اصل مربوط به رفراندوم جنبه زینتی دارد که هر زمان برای حل مسائل مهم کشوربه آن اشاره می شود طوفانی از اتهام و توهین راه می افتد؟ آیا جای آن نیست که در موارد حساس نظر ملت را از این طریق پشت سر تصمیمات مهم قرار دهیم؟- در شرایط کنونی شکاف بین ملت و دولت، خطر بیگانگان و بد خواهان از همیشه بیشتر است. نتایج ناشی از تقلب انتخاباتی و سرکوبهای بعد از انتخابات ومصائب ناشی از سوء مدیریتها و فساد و دروغ و آشفتگی سیاستهای اقتصادی و فرهنگی منجر به بحران اعتماد به حکومت و فاصله گرفتن مردم از دست اندرکاران شده است. کینه ها و دشمن تراشی ها وتصفیه های جناحی، نظام بیش ازهمیشه دستانش از نیروهای کارآمد خالی است. تاملی اندک به ماجراهای سال گذشته نیویورک و کنفرانس ژنو می تواند ضعف مفرط دولتیان را نشان دهد. کشور امروز برای عبور ازاین بحران خطرناک نیازمند استفاده از همه ظرفیتهای مدیریتی خویش است. خطرآنچنان مهم است که به خاطرآن استفاده ازتجربیات ومنزلت شخصیت هائی چون جنابان هاشمی و خاتمی و روحانی و آقازاده و لاریجانی و… ضرورت داشته باشد. آیا تامل بر انگیز نیست که از مسافرت رئیس جمهور سابق کشور(با احترامی که در سطح بین الملل دارد) برای استفاده از تریبونی که می توانست در آن از حقوق ملت درزمینه هسته ای دفاع نماید جلوگیری شود؟ کیست که نداند اغلب مدیران برجسته و نیروهای زبده برای اداره کشور در شرایط بحرانی کنونی ازمدار تصمیم گیری ها و سیاستگزاری ها به کناری گذاشته شده ا ند؟ آیا این واقعیت آشکار، دلهره آور و شک برانگیز نیست؟ سپاه امروز در گیر مسائل سوال برانگیزی است. از سویی اسلحه سپاه وبسیج به جای دشمن در مقابل مردم قرار گرفته است ودر سرکوب و دستگیری ها و بازجوئی ها ی نیروهای سیاسی و معترضین نقش درجه اول دارند و از سوی دیگر سپاه در حجم غیر قابل باوری درگیر مسائل اقتصادی است. متاسفانه در این معرکه ما شاهد زوال اعتبار قدیمی و پشتیبانی مردمی سپاه خوهیم بود. قابل پیش بینی است که با ادامه این روند سپاه به جای دفاع از ملت و کشور به دفاع از شرکتها و سهام وموسسات پولی و مالی خود و سرانجام به جای دفاع از کشور وانقلاب به دفاع از از سازمان و تشکیلات خود بغلطد ویا به تمامی در اختیار یک قدرت مستبد و ضد مردمی قرار گیرد. اگر محبت و اعتماد مردم به نیروهای مسلح بزرگترین سرمایه آنها باشد امروز با عملکرد سپاه در حوزه امنیت داخلی و اقتصاد این سرمایه اجتماعی بی بدیل در حال ذوب شدن است.از یاد نبریم نفرت مردم از نهادهای اقتصادی و امنیتی رژیم شاهنشاهی تا چه حد در ظهور و بروز خشم مردم موثر بود. نکته اخرآنکه همه توجه داشته باشیم که قصد از تحریم ها صرف به زانو درآوردن دولت نیست. تجربه ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و سرنوشت تلخ عراق وافغانستان در زمان معاصر پیشاروی ماست وهشیاری مضاعف آنکه چه بسا بخشی از دولتیان شانس بقای خود را درادامه این بحران وتشدید مخاصمات وحتی تشویق دشمنان برای تعرض نظامی ببینند. بر جنبش سبز است که بین پایداری بر اصول و هویت خود و مقابله با این خطر روشن وفاقی ایجاد نماید. ما باید عنصر مقاومت در مقابل تهدید و تعرض خارجی را به عنوان یک ضرورت در کنار سایر مطالبات خود بنشانیم و نشان دهیم که راه خروج از این بحران و خطر در برگشت به اصول و راه حلهائی است که جنبش سبز در یک سال عمر سر افراز خود همواره منادی آن بوده است. جنبش سبز باید از تمام توان بین المللی خود استفاده کند تا به قدرتهای خارجی نشان دهد به آنها اجازه نمی دهد از ضعف وعدم مشروعیت دولت کنونی استفاده و به استقلال، تمامیت ارضی و منافع عالی کشور آسیب رسانند.جنبش سبز همچنین از طریق آگاه سازی همه جانبه اقشار اجتماعی و نخبگان به سرکوبگران اجازه نخواهد داد با ایجاد وضعیت اضطراری در کشور و استقبال از درگیری های نظامی از پاسخگویی و مسوولیت پذیری فرار کند و به تشدید سرکوب و ارعاب مخالفان بپردازد و یا در خفا برای تامین منافع کوتاه مدت خود بر سر منافع عالی ملی تن به سازش های خفت بار دهد"
البته آقای موسوی بدون اشاره به این واقعیت کشوری که سر شار از منابع نفتی و گازی و فسیلی می باشد که به آسانی قادر است انرژی سوختی ارزان و مناسب وبی خطر مورد نیاز خودرا تأمین کند ، اگر چنانچه اهداف نظامی مورد نظر رهبران از این پروژه یهسته ای نمی باشد، برای چه بدنبال استقبال از انرژی هسته ای پر هزینه و مخاطره انگیز رفته اند ؟ همینطور بدون آنکه بگوید برای چه پاسداران با حمایت ولی فقیه دست به کودتا و حذف رقیب زدند تا تسلط کامل بر تأسیسات هسته ای و اهداف آن داشته باشند ؟ همچنین بدون توضیح اینکه وقتی خودش اعتراف نموده است که پاسداران فعالانه وارد فعالیت اقتصادی شده اند . چگونه با این قدرتی که کسب کرده اند. به خصوص با گوشزد مقایسه ای که ایشان از مورد تنفرعمومی نهاد های امنیتی و نظامی زمان شاه نقل قول کرده است. با اینگونه تحلیل و تشریح شرایط از سوی ایشان شده ، قرار است که پاسداران کودتاگر و بسیجیان که بازهم بقول ایشان به جای دفاع از کشور و نشانه رفتن سلاح های شان بسوی دشمن ، اما مردم ایران را نشانه گرفته اند اینان را قانع یا وادار کند تا که از قدرت فاصله گرفته و به پادگان های نظامی شان باز گردند؟ اما جالب است که از موضع ضد اسرائیلی بر خورد کرده و گفته است که چرا باید اسرائیل دارای سلاح هسته ای باشد ولی فشار برروی پروژهی هسته ای رژیم ضد بشری واردشود ؟ مشروط بر اینکه حداقل یک ابر قدرتی به نام آمریکا وجود دارد که آنقدر نفوذ در اسرائیل دارد که مقامات این کشور را بتواند کنترل کند که از سلاح اتمی خود استفاده نکند .اما حاکمان رژیم ضدبشری مهار ناپذیر ایران که آشکار ا اسرائیل را تهدید به نابودی می کنند و بوضوح در امور داخلی کشورهای همسایه ومنطقه مداخله گری می نمایند ودشمنی با روند مذاکرات صلح خاورمیانه می کنند . مهمتر اینکه جنگ را نعمت الهی می دانند کدامین قدرتی در جهان وجود دارد که می تواند اینان را مهار و کنترلش کند که در صورت دارا بودن سلاح هسته ای از آن استفاده نکند و جهان را نابود و مردمش را با خود به بهشت مورد نظرش نبرند؟

از سوی دیگر مگر رفسنجانی با تز ارزانی مشکل گرانی و تورم وارد کار زار سازندگی نشد؟ مگر با تعدیل اقتتصادی و حذف رایانه های دولتی و پدیده ی شوم آقازاده پروری همت نگمارد ؟ مگرآن موقع همچون شرایط کنونی صحبت از تحریم های گسترده ی اقتصادی بود که روند رشد تورم و گرانی و فقر و بیکاری و شکاف عمیق طبقاتی شتاب گرفت تا جائیکه ارزش ریال به سرعت کاهش یافت و افزایش دلار شتاب گرفت و تورم تا مرز 49% رسید؟ چرا گفته نمی شود که خانه از پای بست ویرانست خواجه در فکر نقش ایوانست ؟ یعنی ساختار رژیم ضد بشری از رأس تا ذیل آلوده به فساد و رشوه و تبعیض می باشد . چرا گفته نمی شود خمینی شیاد گفته بود جنگ نعمت است و این سایه ی شوم جنگ مکمل صدور بحران و ارتجاع تروریسم به برون مرز شده و موجب حاکم شدن فضای جنگ وترور شده است که مجموعاً پارامترهای تعیین وتضمین کننده ی بقای رژیم ضد بشری در 32 سال گذشته بوده است؟ همچنانچه سرکوب و خفقان و سانسور و تورم و گرانی و فقر و بیکاری و شکاف طبقاتی هم زائده ی این سیاست بوده است. مگر آقای موسوی وسایر رهبران جنبش سبز نمی دانند که جایگاه قدرت و اختیارات ولی فقیه مطلقه در اصل 107 قانون اساسی چگونه می باشد؟ همینطو مگر اینان نمی دانند که اگر چنانچه قانون اساسی برائی و اعتبار اجرائی داشت . دیگرنیاز نبود اوضاع به شرایط کنونی منتهی شود؟ مهمتر اینکه مگر با بودن ولی فقیه مطلقه ،دیگر قانون اساسی یا هر نهاد قانونگذار دیگر دارای اعتبار و ارزش است و کاربرد مثبت به نفع مردم می تواند داشته باشد؟ بطور مثال مگر پاسدار گماشته احمدی نژاد نامه برای احمد جنتی ننوشت و شکایت نکرد که در بازار مکاره ی موسوم به مجلس طرح های ضد قانونی تصویب می شود؟ مگر اخیراً احمد توکلی مدعی اصول گرا و رئیس کمیسیون پژوهش بازار مکاره در نطق آتشین خود پاسدار گماشته رئیس جمهور احمدی نژاد را متهم ومحکوم نکرده است که از قانون عبور کرده است و قانون شکنی می کند ؟ مگر قبل از این واکنش اعتراضی قانون شکنانه ی رئیس جمهور که از سوی احمد توکلی مطرح شده است ، اراذل اوباش سازمان دهی شده زیر نام دانشجویان بسیجی در جلوی درب بازار مکاره ی مجلس هشتم تجمع نکردند و 134 وکیل الدوله ها را متهم به داشتن کیف های انگلیسی نکردند ؟ مگر رئیس پاسدار انگلیسی آن علی لاریجانی را متهم نکردند که وی و سایر 134 مترسک های بازار مکاره ولایت پذیر نیستند ؟ یعنی بزبان ساده فریاد زدند وتهدید کردند که در این رژیم ضد بشری قانون یعنی اطاعت و تسلیم پذیری محض ولی فقیه مطلقه می باشد .
حال در شرایطی که از 22 خرداد 88 تا حال مردم معترض و ناراضی در تظاهرات های ضد حکومتی فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه سر دادند . ولی مشخص نیست که چرا آقای موسوی و سایر رهبران جریان مغلو ب جنبش سبز نامیده شده به جای اینکه همگام مردم معترض و فریاد های شان شوند که تلاش و فعالیت در بستر تغییرات دمکراتیک در ایران کنند. ولی با تأکید بر اتکای قانون اساسی و اجرای آن و پیروی از خمینی شیاد و زمان وی انتقاد به باند غالب کودتائی می کنند که اینان هم خودشان پیروان راستین خمینی شیاد می دانند. خلاصه همگی با هم در کنار عملکرد جانشین خمینی شیاد خامنه ای حاصل عملکرد 32 ساله ی مشترک اشان بوده است که منتهی به شرایط حاکم کنونی شده است؟

در خاتمه اینکه اکنون که آقای موسوی چشم امید معجزه گری به قانون اساسی دوخته است که خوب می داند با وجود ولی فقیه مطلقه امید داشتن به بهبود در تغییرات شرایط کنونی نوعی آب در هاون کوبیدن است. یا همچون اسب عصاری بر دور هم چرخیدن می باشد . بالاخره اینکه آقای موسوی فراموش کرده است با وجود شکاف و اختلاف در رأس رژیم کودتائی یک پارچه شده وحذف رقیب مغلوب که ناشی از جنگ قدرت و ثروت می باشد، محصول کار مشترک 32 ساله ای است که از خمینی شیاد گرفته تا رفسنجانی و رجائی و با هنر و موسوی و کروبی و خاتمی و خامنه ای و احمدی نژاد و حامیان شان جز تعویض مهر ها وجا به جائی قدرت همگی شان دربه وجود آمدن شرایط موجود نقش داشته اند . همانگونه که در مناظرات تلویزیونی ریاست جمهوری نامزدان ریاست جمهوری شرکت کننده در این میز گرد ها هریک پته ی عملکرد دیگری را برروب آب ریخت و خودشان ضمن محاکمه و محکوم کردن رژیم ضد بشری، به آسانی توهم زدائی در اذهان عمومی کردند و فریاد زدند که این رژیم ضدبشری جزاینکه بسوی تغییرت دمکراتیک رود نه اصلاح و تغییر پذیر است ونه از هیچگونه مشروعیتی بر خور دار است . بنابراین نسخه های اینگونه از سوی آقای موسوی صادر شدن ، از ریش بریدن و پیوند سبیل نمودن است . بهرحال اینکه اگر چنانچه آقای موسوی و جنبش سبز مخالف هرگونه تحریم اقتصادی و جنگ می باشند. می بایست از آویزان شدن به قانون اساسی 32 سال آزمون شده برای معجزه گری دست بر دارند . بعلاوه اگر دوستدار مردم ایران هستند و چشم به کسب قدرت ندوخته اند تا جای رقیب غالب را همچون گذشته خود بگیرند .یا انکه در قدرت سهیم شوند . باید از سالگرد قیام دانشجوئی 18 تیر 78 حمایت کنند واز حضور اعتراضی دانشجویان در چنین روزی پشتیبانی نمایند . بالاخره در کتار مردم ایران قرار گرفته وبطور جدی همگام با اینان، خواهان تغییرات دمکراتیک در ایران شوند.

هوشنگ بهداد
هفدهم تیر ماه سال 1389