"بررسی نظر پاسخ خانم زهرا رهنورد نسبت به مجاهدین و پناهنده شدن یک خبر نگار خبر گزاری پاسداران فارس "
ابتدا به این دو گزیده خبری ضمیمه شده توجه شود که یکی مربوط به سئوال و پرسش خانم زهرا رهنورد همسر میر حسین موسوی است و دیگری مربوط به خبر پناهنده شدن یک خبر نگار دیگر خبر گزاری دروغ پرداز پاسداران فارس است . در دنباله این دو گزارش خبری بررسی و تحلیل شده است:
«[س:] آیا شما در این جنبش خط قرمزی هم دارید؟ چه کسانی از نظر شما نمی توانند جزو جنبش سبز محسوب شوند؟
[ج:] منافقین (سازمان مجاهدین خلق) عملا نمی توانند و جزو جنبش سبز نیستند. این گروه مرده سیاسی که حکومت در صدد زنده کردن آنها برآمد، اکنون ادعاهای خنده داری مطرح میکند. اما جنبش سبز، با این گروه مرده، حد و دیواری دارد و همه ما از جمله خود من، آقای موسوی، آقای خاتمی و آقای کروبی و هویت های درون جنبش سبز، منافقین را جزو جنبش سبز نمی دانیم. متاسفانه حاکمیت یا با مقصود یا به اشتباه این گروه مرده را زنده کرد که من فکر میکنم با مقصود بوده و خواسته به خیال خود رقیبی برای جنبش سبز ایجاد کند که همین نیز خیلی خنده دار است. چون جنبش سبز، جنبشی مردمی، زنده و پویاست و این حد دیوار قرمز را با آنها دارد. اما باقی، با هر روح و فکری که هستند بر سر توافق هایی که ذکر کردم در صورت تمایل، جزو جنبش سبز هستند و انشاالله پیروزی هم با جنبش سبز است . »
يکي ديگر از خبرنگاران "فارس " پناهنده شد
به گزارش خبرنگار سياسي آتي نيوز atynews پس از پناهندگي چند تن از نيروهاي تحريريه خبرگزاري فارس، به تازگي يکي ديگر از خبرنگاران اين رسانه با عزيمت به تونس تقاضاي پناهندگي به فرانسه را کرده است.در همين راستا يک منبع آگاه ضمن اعلام اين خبر به آتي نيوز گفت: م. خ" خبرنگار حوزه فرهنگي خبرگزاري فارس بوده است و هم اکنون در فرانسه به سر مي برد.گفتني است؛ اطلاعي در خصوص فعاليت نامبرده در اين کشور نيست.پيش از اين نيز حسين سلمان زاده جانشين گروه عکس فارس و جواد مقيمي عکاس خبرگزاري فارس ضمن پناهندگي به آمريکا، همکاري هايي را با صداي آمريکا آغاز کردند که اين فعاليت تاکنون نيز ادامه داشته است.همچنين طي هفته گذشته "فرهمند عليپور" يکي ديگر از خبرنگاران سرويس سياسي اين خبرگزاري همزمان با نزديک شدن به زمان برگزاري انتخابات، خبرگزاري فارس را ترک کرده و در سناي ايتاليا به سخنراني پرداخته بود.عليپور در حال حاضر به عنوان خبرنگار شبکه خبري بي.بي.سي مشغول به فعاليت مي باشد.
اکنون پرسش است که چرا جریان سبز از یاد برده است که بر گردان و تبدیل شده ی همان از دوم خردادی های سال 76 می باشند که در آن دوران اصطلاح اصلاح طلبی را مد و فرا گیر کردند و اکنون سبز شده اند؟ زیرا که از خاطره ها محو نشده است که چگونه در دوم خرداد سال 76 جریانی از درون رژیم با حمایت تبلیغات گسترده ی رسانه های فارسی زبان همچون بنگاه خبر پراکنی بی بی سی و رادیو صدای آمریکا که اکنون رادیو فردا شده است برای اینکه مقابل اپوزیسون بر انداز موضع داشته باشند جناحی از درون رژیم ضد بشری اصلاح نا پذیر را تقویت کردند . البته نا گفته نماند که این حرکت ادامه بازی سیاسی قبل از این دوره بود . زیرا که در دوران خمینی شیاد پیروان خط امام بودند . بخشی از اینان در دوران سازندگی رفسنجانی زیر نام حزب کار گزاران در حکومت اجرای نقش نمودند .این بازی همچنان ادامه داشت تا که در هم دیگر ترکیب و تلفیق شدند و منتهی به مدعیان اصلاح طلبان شدند . بهر حال دستگاه تبلیغات رسانه های فارسی زبان غربی پیرامون خاتمی کوک شدند . به خصوص اینکه در شرایطی خاتمی به جای میر حسین موسوی وارد صحنه شد که رابطه ی رژیم ضد بشری بدلیل صدور فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده ی کتاب آیات شیطانی و ادامه ی محاکمه قاتلان تروریست رستوران میکونوس در آلمان با اروپا سخت دچار تنش شدید شده بود. طوریکه در آن دوران 12 کشور اتحادیه اروپا بعنوان اعتراض برای مدتی سفرای خودشان را از تهران فراخواندند . همچنین در زمان رفسنجانی تظاهرات گسترده ی خونین در شهر های بزرگی همچون شیراز و مشهد و اراک و قزوین و اسلام آباد تهران و ... به وقوع پیوست . بنابراین می بایست که با منحرف کردن اذهان عمومی ضربات داخلی و بیرونی جبران و ترمیم می شد . برای همین خاتمی ابتدا بعنوان سیاهی لشکر و داغ کردن تنور نمایش خیمه شب بازی تبلیغاتی انتخاباتی ریاست جمهوری به بازی گرفته شد . ولی با حمایت و تبلیغات گسترده ای که بلند گو و رسانه های فارسی زبان برون مرز از خاتمی با ادعای اصلاح طلبی شروع نمودند موجب شد تا این چنین در اذهان عمومی توهم ایجاد شود که گویا خاتمی جدا از ولی فقیه و رفسنجانی و رقیب وی آخوند علی اکبر ناطق نوری می باشد و رژیم ضد بشری تغییر و مهار نا پذیر، اصلاح شدنی می باشد و ظرفیت از درون رفرم کردن را دارد . بهر صورت آنگونه این تبلیغات عریض و طویل بطور هیستریک گسترده شد که منجر به پیروزی خاتمی شد و مدعیان اصلاح طلبی موفق شدند تا که قوه مجریه و مقننه را در اختیار خود داشته باشند و خوشباورانه و مغرورانه مدعی شوند که شرایط محال است که هر گز به قبل از دوم سال سال 76 باز گردد .
بگذریم آنقدر پیرامون تنور تبلیغاتی این جریان خود خوانده اصلاح طلب دمیده شد که ضعف آن در برابر قتل های زنجیره ای و سر کوب قیام 6 روزه ی دانشجوئی تیر ماه سال 78 و بستن وتوقیف و تعطیل کردن تعداد 80 نشریه و مظبوعات آنهم در یک شب که بدست قاتل بدنام سعید مر تضوی مأمور انجام گرفت،حتی ترور سعید حجاریان که مغز متفکر و تئوری پرداز دوم خردادی ها بود نا دیده و فراموش شد. در مقابل در شرایطی که با زد وبند پشت پرده میان خاتمی و کلینتون نام مجاهدین اپوزیسیون اصلی و جدی رژیم ضد بشری توی لیست گروه و سازمان های تروریستی گذاشته شد . از سوی دیگر اکثریتی ها و توده ای ها و مدعیان جمهوری خواهان حامیان دوم خردادی های برون مرز در برلین کنفرانس مشترک با نخبگان دوم خردادی های داخل کشور بر گزار کردند تا که صف آرائی جدید علیه ی مخالفان بر انداز شکل دهند و موجب تقویت هر چه بیشتر دوم خردادی ها در برون مرز با ادعای دروغین اصلاح طلبی در داخل کشور شوند و تفهیم کنند که گویا از افعی می توان کبوتر زایاند و رژیم ضد بشری قرون وسطائی می تواند اصلاح پذیر باشد . البته فراموش نشده است که چگونه پس از تعطیلی 80 نشریه و مطبوعات داخل کشور سیاست اعزام برخی از روز نامه و خبر نگاران به برون مرز نیز شروع شد . همچون علی سجادی که به آمریکا رفت سپس مسئول رادیو فردا شد . صادق صبا به انگلیس رفت تا جای باقر معین در بی بی سی را بگیرد . نیما راشدان به اروپا رفت و بقیه هم بمرور به کشور های دیگر رفتند . همچون حسین در خشان به کا نادا رفت . سید طناز ابراهیم نبوی هم بالاخره مقیم آلمان شد و پاسدار محسن سازگارا هم در آمریکا اقامت گزید. بهررو اینان و سایر هسته های خاموش هم تیم های شان موازی با فرخ نگهدار و نوریزاده ها در رسانه های فارسی زبان فعال شدند اکنون که تازه واردین جایگزین قدیمی ها شدند و یک ریز علیه خشونت طلبی تبلیغ کردند که منظور مبارزه جدی علیه ی رژیم ضد بشری بدون وابستگی به دو جریان در گیر جنگ قدرت بود . البته نیاز به گفتن نیست که چگونه نتیجه ی عملکرد 8 ساله ی مدعیان اصلاح طلبان منتهی به قدرت گیری مدعیان اصول گران شد که رقیب مدعیان اصلاح طلبان می باشند. عجیب است که پس از روی کار آمدن پاسدار احمدی نژاد و قدرت گیری پاسداران سیاست تکراری و تجربه شده ی اعزام خبر نگار و روز نامه نگار از ایران به برون مرز و جذب شان از سوی شبکه ی خبررسانی ماهوره ای بی بی سی و رادیو فردا همچون دوران خاتمی تکرار شده است . به خصوص پس از کودتای 22 خرداد 88 که این موضوع یا سیاست فرار یا اعزام خبرنگار و روزنامه نگاران از درون به برون شدت گرفته است . جالب تر اینکه جذب شان از سوی دو رسانه ی فارسی زبان ذکر شده سرعت گرفته است و به دفاع از جنبش سبز جایگزین جریان مدعیان اصلاح طلبان شده هستند و همچون گذشته همان سیاست تکراری آزمون و شکست خورده علیه ی مخالفان بر انداز باز تولید می شود . زیرا که این سیاست مشترک حاکمان ضد بشری تهران با رسانه های فارسی زبان پیر استعمار دولت فخیمه و آمریکا است که در 32 سال گذشته به شیوه های گوناگون تا کنون هدف برای دور زدن اپوزیسیون بر انداز و اپوزیسیون سازی از درون رژیم ضدبشری بوده است که چکیده ی این سیاست به زبان ساده از سوی خانم زهرا رهنورد در سئوال و پرسش خود اعتراف شده است که در ابتدای این نوشتار ضمیمه شد. بنابراین دیگر جای هیچگونه ابهامی باقی نمی گذارد که ماهیت و اهداف جنبش سبز با مدعیان اصلاح طلبان هیچ فرقی با هم ندارد و صرفاً تلاش نه برای تغییرات دمکراتیک در ایران که کوشش برای حفظ نظام رژیم ضد بشری و سهم خواهی از قدرت می باشد. بهمین دلیل است که دشمنی با اپوزیسیون اصلی رژیم ضد بشری برجسته می شود.
اکنون پرسش است که چرا جریان سبز از یاد برده است که بر گردان و تبدیل شده ی همان از دوم خردادی های سال 76 می باشند که در آن دوران اصطلاح اصلاح طلبی را مد و فرا گیر کردند و اکنون سبز شده اند؟ زیرا که از خاطره ها محو نشده است که چگونه در دوم خرداد سال 76 جریانی از درون رژیم با حمایت تبلیغات گسترده ی رسانه های فارسی زبان همچون بنگاه خبر پراکنی بی بی سی و رادیو صدای آمریکا که اکنون رادیو فردا شده است برای اینکه مقابل اپوزیسون بر انداز موضع داشته باشند جناحی از درون رژیم ضد بشری اصلاح نا پذیر را تقویت کردند . البته نا گفته نماند که این حرکت ادامه بازی سیاسی قبل از این دوره بود . زیرا که در دوران خمینی شیاد پیروان خط امام بودند . بخشی از اینان در دوران سازندگی رفسنجانی زیر نام حزب کار گزاران در حکومت اجرای نقش نمودند .این بازی همچنان ادامه داشت تا که در هم دیگر ترکیب و تلفیق شدند و منتهی به مدعیان اصلاح طلبان شدند . بهر حال دستگاه تبلیغات رسانه های فارسی زبان غربی پیرامون خاتمی کوک شدند . به خصوص اینکه در شرایطی خاتمی به جای میر حسین موسوی وارد صحنه شد که رابطه ی رژیم ضد بشری بدلیل صدور فتوای قتل سلمان رشدی نویسنده ی کتاب آیات شیطانی و ادامه ی محاکمه قاتلان تروریست رستوران میکونوس در آلمان با اروپا سخت دچار تنش شدید شده بود. طوریکه در آن دوران 12 کشور اتحادیه اروپا بعنوان اعتراض برای مدتی سفرای خودشان را از تهران فراخواندند . همچنین در زمان رفسنجانی تظاهرات گسترده ی خونین در شهر های بزرگی همچون شیراز و مشهد و اراک و قزوین و اسلام آباد تهران و ... به وقوع پیوست . بنابراین می بایست که با منحرف کردن اذهان عمومی ضربات داخلی و بیرونی جبران و ترمیم می شد . برای همین خاتمی ابتدا بعنوان سیاهی لشکر و داغ کردن تنور نمایش خیمه شب بازی تبلیغاتی انتخاباتی ریاست جمهوری به بازی گرفته شد . ولی با حمایت و تبلیغات گسترده ای که بلند گو و رسانه های فارسی زبان برون مرز از خاتمی با ادعای اصلاح طلبی شروع نمودند موجب شد تا این چنین در اذهان عمومی توهم ایجاد شود که گویا خاتمی جدا از ولی فقیه و رفسنجانی و رقیب وی آخوند علی اکبر ناطق نوری می باشد و رژیم ضد بشری تغییر و مهار نا پذیر، اصلاح شدنی می باشد و ظرفیت از درون رفرم کردن را دارد . بهر صورت آنگونه این تبلیغات عریض و طویل بطور هیستریک گسترده شد که منجر به پیروزی خاتمی شد و مدعیان اصلاح طلبی موفق شدند تا که قوه مجریه و مقننه را در اختیار خود داشته باشند و خوشباورانه و مغرورانه مدعی شوند که شرایط محال است که هر گز به قبل از دوم سال سال 76 باز گردد .
بگذریم آنقدر پیرامون تنور تبلیغاتی این جریان خود خوانده اصلاح طلب دمیده شد که ضعف آن در برابر قتل های زنجیره ای و سر کوب قیام 6 روزه ی دانشجوئی تیر ماه سال 78 و بستن وتوقیف و تعطیل کردن تعداد 80 نشریه و مظبوعات آنهم در یک شب که بدست قاتل بدنام سعید مر تضوی مأمور انجام گرفت،حتی ترور سعید حجاریان که مغز متفکر و تئوری پرداز دوم خردادی ها بود نا دیده و فراموش شد. در مقابل در شرایطی که با زد وبند پشت پرده میان خاتمی و کلینتون نام مجاهدین اپوزیسیون اصلی و جدی رژیم ضد بشری توی لیست گروه و سازمان های تروریستی گذاشته شد . از سوی دیگر اکثریتی ها و توده ای ها و مدعیان جمهوری خواهان حامیان دوم خردادی های برون مرز در برلین کنفرانس مشترک با نخبگان دوم خردادی های داخل کشور بر گزار کردند تا که صف آرائی جدید علیه ی مخالفان بر انداز شکل دهند و موجب تقویت هر چه بیشتر دوم خردادی ها در برون مرز با ادعای دروغین اصلاح طلبی در داخل کشور شوند و تفهیم کنند که گویا از افعی می توان کبوتر زایاند و رژیم ضد بشری قرون وسطائی می تواند اصلاح پذیر باشد . البته فراموش نشده است که چگونه پس از تعطیلی 80 نشریه و مطبوعات داخل کشور سیاست اعزام برخی از روز نامه و خبر نگاران به برون مرز نیز شروع شد . همچون علی سجادی که به آمریکا رفت سپس مسئول رادیو فردا شد . صادق صبا به انگلیس رفت تا جای باقر معین در بی بی سی را بگیرد . نیما راشدان به اروپا رفت و بقیه هم بمرور به کشور های دیگر رفتند . همچون حسین در خشان به کا نادا رفت . سید طناز ابراهیم نبوی هم بالاخره مقیم آلمان شد و پاسدار محسن سازگارا هم در آمریکا اقامت گزید. بهررو اینان و سایر هسته های خاموش هم تیم های شان موازی با فرخ نگهدار و نوریزاده ها در رسانه های فارسی زبان فعال شدند اکنون که تازه واردین جایگزین قدیمی ها شدند و یک ریز علیه خشونت طلبی تبلیغ کردند که منظور مبارزه جدی علیه ی رژیم ضد بشری بدون وابستگی به دو جریان در گیر جنگ قدرت بود . البته نیاز به گفتن نیست که چگونه نتیجه ی عملکرد 8 ساله ی مدعیان اصلاح طلبان منتهی به قدرت گیری مدعیان اصول گران شد که رقیب مدعیان اصلاح طلبان می باشند. عجیب است که پس از روی کار آمدن پاسدار احمدی نژاد و قدرت گیری پاسداران سیاست تکراری و تجربه شده ی اعزام خبر نگار و روز نامه نگار از ایران به برون مرز و جذب شان از سوی شبکه ی خبررسانی ماهوره ای بی بی سی و رادیو فردا همچون دوران خاتمی تکرار شده است . به خصوص پس از کودتای 22 خرداد 88 که این موضوع یا سیاست فرار یا اعزام خبرنگار و روزنامه نگاران از درون به برون شدت گرفته است . جالب تر اینکه جذب شان از سوی دو رسانه ی فارسی زبان ذکر شده سرعت گرفته است و به دفاع از جنبش سبز جایگزین جریان مدعیان اصلاح طلبان شده هستند و همچون گذشته همان سیاست تکراری آزمون و شکست خورده علیه ی مخالفان بر انداز باز تولید می شود . زیرا که این سیاست مشترک حاکمان ضد بشری تهران با رسانه های فارسی زبان پیر استعمار دولت فخیمه و آمریکا است که در 32 سال گذشته به شیوه های گوناگون تا کنون هدف برای دور زدن اپوزیسیون بر انداز و اپوزیسیون سازی از درون رژیم ضدبشری بوده است که چکیده ی این سیاست به زبان ساده از سوی خانم زهرا رهنورد در سئوال و پرسش خود اعتراف شده است که در ابتدای این نوشتار ضمیمه شد. بنابراین دیگر جای هیچگونه ابهامی باقی نمی گذارد که ماهیت و اهداف جنبش سبز با مدعیان اصلاح طلبان هیچ فرقی با هم ندارد و صرفاً تلاش نه برای تغییرات دمکراتیک در ایران که کوشش برای حفظ نظام رژیم ضد بشری و سهم خواهی از قدرت می باشد. بهمین دلیل است که دشمنی با اپوزیسیون اصلی رژیم ضد بشری برجسته می شود.
هوشنگ بهداد
بیست و چهارم تیرماه سال1389