" يکي بود يکي نبود. ولی یک فقیه بود که چوپان شده بود و خیلی دروغگو ودرنده و وحشی بود. عجیب که جانشین وی خیلی بدتر از آن یکی قبلی است"
بازهم یک ایمیل در یافت کرده ام که حاوی نکات جالبی است . زیرا که بازگوئی باز سازی شده ی داستان معروف چوپان دروغگو می باشد . به نظر من چون بی شباهت به رفتن شاه و آمدن شیخ نمی باشد. پس با افزودن مقدمه و مؤخره ی کوتاه بر این داستان، تصمیم گرفته شد تا تا که در دسترس و استفاده ی آنانی قرارگیرد که این سبک جدید بازگوئی چوپان دروغگو را ندیده یا نخوانده اند ولی تجربه ی عملکرد چوپان دروغگو را دارند . بهرحال بعنوان پیش در آمد این داستان با ید افزود که مردم ایران به این نیت با آن یکی حاکم مستبد قبلی مبارزه کردند . چون احساس کردند که هم مستبد بود .هم اجازه نمی داد که مردم آزاد باشند. هم اینکه خود خواه و دروغگو و هم خود و اطرافیانش می دزدید ند و سهم عادلانه ی ملت را نمی دادندد . بنابراین با آن مبارزه کردند تا جایش کسی آید که هم راستگو باشد . هم عادل و صادق باشد. هم آزاده و آزادیخواه باشد . هم اینکه در اما نت و نگهداری اموال شان امین و راستگو باشد . اما آرزوی مردم خواب و خیال و رؤیائی بیش نبود . چونکه داستان تبدیل به از چاله در آمدن و بر توی چاه فرو رفتن شد . یعنی عملکرد این یکی شبیه آن دزدی شد که ازسوی اهالی محل و پلیس بافریاد زدن آهای دزد، بگیریدش مورد تعقیب بود .اما دزد ردانه خودش در جلوی جمعیت می دوید و با با انگشت دست بسمت جلو فریاد می زد آهای دزد ، بگیریدش . بدتر اینکه ازشیوه چوب زدن و پیاز خوراندن به مردم هم استفاده کرده است . بگذریم داستان باز سازی شده ی چوپان دروغگو چنین است :
" يکي بود يکي نبود. چوپاني بود که در نزديکي ده، گوسفندان را به چرا مي برد.مردم ده، همه گوسفندانشان را به او سپرده بودند. و او هر روز مشغول مراقبت از آنان بود.چوپان،‌ هر روز که گرسنه ميشد، گوسفندي را ميکشت. کباب ميکرد و خود و بستگانش با آن سير ميشدند.سپس فرياد ميزد: گرگ. گرگ. اي مردم گرگ...مردم ده سرآسيمه ميرسيدند و ميديدند که مانند هميشه، کمي دير شده و گرگ گوسفندي را خورده است.مردم ده تصميم گرفتند پولهاي خود را روي هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشي ترين و خونخوارترين ها.چوپان به آنها اطمينان داد که با خريد اين سگها، ديگر هيچگاه، گوسفندي خورده نخواهد شد.هنوز چند روزي نگذشته بود که دوباره، صداي فرياد چوپان به گوش رسيد. مردم دويدند و خود را به گله رساندند و ديدند گوسفندي خورده شده است. يکي از مردم، به بقيه گفت:ببينيد. ببينيد. هنوز اجاق چوپان داغ است. هنوز خرده هايي از گوشت سرخ شده گوسفندانمان باقي است.بقيه مردم که تازه متوجه شدند چوپان، دروغگوست، فرياد برآوردند: دزد. دزد. دزد را بگيريد...ناگهان چهره مهربان و دلسوخته چوپان تغيير کرد. چهره اي خشن به خود گرفت. چوب چوپاني را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگها هم او را همراهي ميکردند.برخي مردم زخمي شدند. برخي ديگر گريختند.از آن شب، پدرها و مادرها براي بچه ها، در داستان هاي خود شرح مي دادند که:عزيزان. دروغگويي هميشه هم بي نتيجه نيست. دروغگوها مي توانند از راستگويان هم سبقت بگيرند. خصوصاً وقتي پيشاپيش، چوب، گوسفندها و سگهاي نگهبانتان را به آنها سپرده باشيد"
در خاتمه اینکه 32 سال است شیخانی که جای شاه آمده اند . ابتدا از میان شان یکی بعنوان رهبر ولی فقیه و چوپان بر گزیده شد . آنگاه همه مردم ایران را گوسفند فرض نمود . با این ادعا که برای حفاظت گله ی گوسفند می تواند از تهاجم گرگ های هار و درنده و گرسنه از اینان مسئولانه و محافظ و مراقب کند . مهمتر اینکه می تواند به جای شان هم تصمیم گیری کند . اما چیزی نگذشت که از همان روزهای اول این چوپان گله شده بد تر از هر گرگ هار و درنده ای شروع به دریدن انسان های گوسفند پنداشته شدگان بر آمد. پس از اینکه این ولی فقیه رهبر چوپان نه گوسفند که آدخوار رفت ، جانشینی برای وی آمد که خیلی بدتر از چوپان قبلی بود. چونکه خیلی زود دست به دریدن و پاره نمودن شکم گوسفندان بدتر گرگ چوپان نامیده شده ی از قبلی زد . تا جائیکه حتی به آقازاده ی چوپان قبلی هم رحم نکرد و کلک ا ین مزاحم موی دماغ را کند تا دیگررقیب نداشته باشد. اما اکنون بدلیل دروغگو ودرنده بودنش صدای اعتراضی گوسفندان خودی درآمده و اعتراض از هر سو علیه ی این چوپان ولی فقیه آدمخوار هم بلند شده است . البته این چوپان آدمخوار خیلی دروغگوی حرفه ای می باشد . چونکه طبق فتوای چوپان اصلی قبلی رهبرش برای توجیه کاری و منحرف کردن اذهان عمومی به خصوص پیروان و مریدانش، آدرس گرگ هار و درنده ی بیگانه را می دهد که نامش شیطان بزرگ نهاده شده است . ولی همانگونه که اشاره شد چون ماهیت آدمخوار بودن این چوپان دروغگوی ولی فقیه عریان شده است که فاش شده چگونه بساط آتش منقل کباب و دود ودمش برپاست . ولی شیادانه نسخه ی الگوی مصرف برای محرومان تجویز می کند و فرمان مبارزه با مفسدین اقتصادی و اجتماعی و قاچاقچیان مواد مخدر و معتاد صادر می کند . پس برای رد گم کردن و برای اینکه پاسخ به معترضان قربانی از دست بدادگان ندهد ، چپ و راست مدعی است که برای مانع شدن از تهاجم و گول زدن شیطان بزرگ و حامیان و مریدانش، سگان شکاری هار پرورش و تعلیم یافتگانی در اختیار دارد که نام شان بسیج و پاسدار است و از اینان برای حفاظت از گله گوسفندان در برابر تهاجم گرگان و شیطان بزرگ استفاده می کند . چونکه اینان قادر به دفاع و حمایت و دفع خطر در شرایط خطری باشند . ولی به زودی گند این ترفند دروغینش هم در آمده است . زیرا که افشا شد که سگان شکاری مبتلا به بیماری مزمن هاری که در خدمت ولی فقیه چوپان می باشند، خیلی بدتر از شیطان بزرگ دروغگوئی و عوامفریبی می کنند و گول می زنند . هم اینکه بد تر از گرگ های هار وحشی تهاجم می کنند و شکم می درند و پاره می کنند و می بلعند . آری چون گند دروغگوئی های بزرگ چوپان ولی فقیه در آمده است . پس به جای اینکه به معترضان مورد تهاجم سگان و گرگان هار واقع شدگان پاسخ دهد . در مقابل آی دزد کنان صیاد شکارچی بودن حرفه ای خودش را بطور عریان رو کرده است و سگان هار در خدمتش را تبدیل به تازیان شکاری نموده است و معترضان را همچون شکار فرض نموده و تازیان را چپ و راست بسوی شان کیش می دهد تا که قربانی یا فراری و یا صدای اعتراضی شان را خاموش نماید. حتی خودی ها را هم چوب می زند . هم پیاز به خوردشان داده است.
هوشنگ بهداد
سی ام تیر ماه سال 1389