دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 23 تیر ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " هر سخن جايي و هر نكته..."
"به در گفتن تا دیوار بشنود . دراز کردن رقیب مغلوب تا هشدار به مداخله گران حکومتی در امور دینی داده شود "
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " هر سخن جايي و هر نكته..."
"به در گفتن تا دیوار بشنود . دراز کردن رقیب مغلوب تا هشدار به مداخله گران حکومتی در امور دینی داده شود "
پس از 32 سال که از سیاست دین فروشی و دین تبدیل به ابزار سرکوب قدرت و ثروت شده با حذف کردن مخالفان و منتقدان و دگر اندیشان و رقبا سپری شده است . اکنون در شرایطی که از یک سو فریاد های اعتراضی مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه در جامعه بلند و طنین انداز شده است که اعتراض واکنشی حاصل از 32 سال حاکمیت دین ابزاری شده می باشد که حال این چنین از سوی فریادهای اعتراضی مردم معترض نمود و تبلور یافته است . از طرف دیگر شاهد می باشیم که پاسدار گماشته احمدی نژاد که با کودتای تقلباتی تدارک دیده شده ی پاسداران رئیس جمهور قلابی شده است . برای عریان کردن ماهیت استبداد دینی تک صدائی خبر از تک حزبی در ایران سخن رانده است . همچنین از جهت دیگر از سوی برنامه ریزان پشت پرده پس از حذف رقبای مغلوب دوم خردادی ها اکنون پاسدار احمدی نژاد مأموریت یافته است تا که برای حذف آخوند های حکومتی فسیل حوزوی کوشش کند . چونکه با ابراز نظرات گوناگون که وی می کند همچون پیرامون مبارزه با بی حجابی که تلاش نموده است که دولت را تبرئه و کاسه و کوزه را بر سر نیروی انتظامی سرکوبگر بی اندازد موجب برخی از انتقادات آخوندهای حوزوی حکومتی شده است . همچنین فتوا در مورد کراوات زدن داده است که گفته زدنش اشکال ندارد که این فتوا هم موجب بر انگیختن آخوند متحجر و فرصت طلب احمد خاتمی امام جمعه ی موقت تهران شده است که وی به پاسدار گماشته احمدی نژاد هشدار داده است که اینگونه فتوا دادن در قد و قواره ی تو و دولت به خصوص مشاور نزدیک تو رحیم مشائی نیست و بهتر است که در این مورد دخالت نکنید . خلاصه پاسدار گماشته احمدی نژاد با تیغ بر زیر دمش نهادن تلاش می کند تا که مقابل آخوند های متحجر و مفتخور حوزوی بی ایستد. بهمین دلیل با فرماند هان ارگان فاشیستی و تروریستی و کودتاگوئی غارتگر و سرکوبگر پاسداران تازگی دیدار داشته است و با تبلیغ و تملق گوئی مشمئز کننده از اینان برای شان رسالت رهبری همچون خودش در سطح جهانی قائل شده است . ولی قلم بر دست یادداشت روز نویس غیر ایرانی دروغ نامه ی کیهان سدالله زارعی که نان خور حکومت فاشیستی دینی است احساس نگرانی از تضعیف شدن حکومت فاشیستی دینی و ضربه پذیری جایگاه ولی فقیه کرده است . پس وارد میدان شده و در دفاع از استوانه های دینی که در اصل بشگه های مملو از خرافات و تحجر گرائی و فرصت طلبی هستند . برای اینکه به ابزار کنند گان دینی حکومتی هشدار داده باشد که به حریم فسیل های دینی حوزوی وارد نشوند. با شیوه ی به در گفتن تا دیوار بشنود .پس با دراز و متهم و محکوم کردن رقبای مغلوب کوشش کرده است تا این چنین پاسخ مدعیان اصول گرایان خودی حکومتی را داده باشد که مواظب اعمال و رفتار خودشان باشند زیرا که هر سخن جايي و هر نكته مکانی دارد:
"ادعاي دلسوزي نسبت به دين و استوانه هاي ديني از سوي كساني كه در دوره مسئوليت خود باب جسارت به دين و اصول و استوانه هاي آن را گشودند قطعا نمي تواند قابل قبول بوده و «دلسوزانه» تلقي شود كما اينكه ابراز نگراني نسبت به «آينده كشور» از سوي كساني كه در دوره مسئوليت خود منافع و امنيت ملي را قرباني «اعتمادسازي» اين يا آن قدرت سلطه گر خارجي كردند نيز «خيرخواهانه» نمي باشد. حال وقتي ما مي بينيم يك جريان شناخته شده و شديدا آلوده كه با اشاره بيروني كشور را به آتش كشيد و همه مقدسات ديني را براي نيل به هدف خائنانه زيرپا گذاشت از اين «واكنش هاي طبيعي» حداكثر بهره برداري را نه براي اصلاح كجي ها بلكه براي زير سؤال بردن اساس يك حركت مبتني بر دين گرايي دنبال مي كند و هر روز اين واكنش ها را در رسانه هاي خود برجسته سازي مي نمايد، حتما بايد در نوع واكنش، حجم واكنش، زمان واكنش و محل واكنش تامل نماييم. اين به هيچ وجه به معناي ناديده گرفتن يك كجي از جبهه خودي نيست از قضا معمولا كساني كه كارگرداني اين كجي ها را در دست دارند مربوط به جبهه خودي نيستند. شما مي توانيد نگاهي به مصاديق آن كجي ها بياندازيد تا تصديق كنيد كه جنس اين كجي ها «اصولگرايانه» نيست و از قضا عصر تجديد اصولگرايي از زماني آغاز شد كه نخبگان و توده هاي متدين- جبهه متراكم اصولگرايي- براي اصلاح اين سنخ كجي ها- كه مي رفت اساس دين و انقلاب و نظام را برهم بزند- كمر همت بستند و با پذيرش انواع سختي ها پا به ميدان گذاشتند.در عهد اصولگرايي، واكنش به كجي ها بايد با نگاه دائم به كساني كه از اساس اعتقادات كج و مخربي درباره دين و كشور دارند، صورت گيرد وگرنه در راه اصلاح يك كجي رخنه يافته در جبهه خودي- كه صدالبته نه قابل قبول است و نه قابل تحمل- به دام كج انديشان و كج طينتان و طراران و در يك كلمه شياطين مي افتيم.امروز هم ترديد نداريم كه مسئله اصلي كشور و نظام، گروهي - آشكارا- وابسته به محافل جاسوسي و قدرت هاي استكباري است كه براي به قربانگاه فرستادن نظام ديني به دشمنان اسلام- آمريكا و رژيم صهيونيستي- تعهد سپرده اند. بعد از يك سال اگرچه سران فتنه به مرگ سياسي مبتلا شده اند، هنوز كشور درگير آثار داخلي و خارجي، جنگي است كه اين گروه عليه نظام و ايران به راه انداختند، و روي گرداندن از اين موضوع مهم و عطف توجه به بعضي از پلشتي هاي نفوذ يافته در جبهه خودي كه هيچگاه مورد رضايت نخبگان و توده هاي اصولگرا نيست، حتما با سيره و آموزه هاي حضرت امام و رهبر معظم انقلاب- و در نتيجه با آموزه هاي اصيل و هوشمندانه دين- انطباق ندارد.به نظر مي آيد در اين ميان دو دسته از چهره هاي دلسوز خودي نيازمند تذكري مشفقانه باشند. اين تذكر از هركس- ولو نويسنده اي كوچك- مي تواند شنيدني باشد.تذكر ديگر متوجه بزرگاني است كه گويا فراموش كرده اند كه اگر در شرايط كنوني كه كفر به منزله ملت واحده به انواع فشارها عليه كشور و نظام اسلامي متوسل شده و قطع همه ارتباطات ايران با خارج و فشل كردن نظام در داخل را هدف گرفته است، اگر دولتي غير از دولت كنوني بر سر كار بود براي كشور چه اتفاقي مي افتاد و از مصالح مسلمين و حيثيت كشور، روحانيت و مردم چه چيزي باقي مي ماند آيا مي توان فراموش كرد كه هم اينك بسياري از چهره هاي سياسي جريان مقابل كه براي تصاحب قوه مجريه- و كشور- خيز برداشته بودند، در خدمت آشكار دستگاههاي جاسوسي و سياسي استكبار جهاني هستند؟ فرض كنيد كه اين ها پيروز شده بودند در برابر فشار غرب براي كنار گذاشتن استقلال كشور و دستاوردهاي مردم چه مي كردند آيا غير از اين بود كه همه را به ثمن بخس و حتي بدون ثمن و با خوش رقصي به غرب تحويل مي دادند؟ كه هر جا توانستند تحويل دادند. چرا بايد نامه 127 نفر - يعني نزديك به نيمي- از نمايندگان مجلس ششم كه خواستار تسليم كشور در برابر اشغالگران آمريكايي بودند فراموش شود و چرا بايد نامه ارسالي رسمي از سوي عنصر وزارت خارجه دولت هاي خاتمي و هاشمي در سال 1382 به وزارت خارجه آمريكا كه از آمادگي ايران براي قبول همه شرايط آمريكا خبر مي داد، به طاق نسيان سپرده شود؟ و چرا بايد دعوت ضد انقلابي به آشوب در ميادين و خيابانها و دانشگاهها و بسترسازي براي ريخته شدن خون بيگناهان در حوادث پس از انتخابات سال گذشته فراموش شوند؟ آيا بعضي از اين عزيزان نبايد نيم نگاهي به ريشه القائات برخي از افراد بيندازند تا دريابند اكثر آنان از همان كانون هايي هدايت مي شوند كه در دشمني آنان با نظام و اسلام و يا در ارتباط وثيق و متداوم آنان با كانونهاي شناخته شده دشمني با نظام ترديدي وجود ندارد؟!. هيچ شكي وجود ندارد كه بسياري از تحركات جديد دشمن- نظير صدور قطعنامه 1929 و تحريم هاي مكمل در كنگره آمريكا و اتحاديه اروپا- غير از آنكه از طينت شرور غرب آب مي خورد در عين حال با استناد به پاره اي از شكاف ها و يا اظهارات غلط اندازي كه شكاف نمايي مي كند صورت مي گيرد.. در اين راه نظاميان-آمريكايي-، تنها حيوانات ابله بي صدايي هستند كه بعنوان وثيقه اي در سياست خارجي مورد استفاده قرار مي گيرندالبته بايد اين را پذيرفت كه يك مقام بلند يا دون پايه ممكن است در حين اظهارنظر مرتكب اشتباه شود ولي اگر يك فرد در اكثر مواضع و عملكردها رفتاري اختلاف افكنانه دارد و گويا نمي خواهد قوا را در كنار و دلسوز هم ببيند بايد به او هشدار داد كه مراقب اطراف خود باشد و ببيند آيا فردي يا افرادي با چنين ويژگي هايي وجود دارند يا خير. نكته ديگر اين است كه شكاف افكني ميان جبهه انقلاب مي تواند حالت كنشي يا واكنشي داشته باشد. هر چند كسي كه ابتدا به ساكن يا با بهانه گيري به بدگويي از اين قوه يا آن قوه موثر كشور مي پردازد، جرم سنگين تري دارد ولي آنكه به جاي درايت، صبر و رعايت مصالح در واكنش عجله مي كند و «مسئله اي قابل مديريت» را وضعي لجام گسيخته معرفي مي نمايد هم جرم سنگيني مرتكب شده است. اين درست است كه در مواجهه با جبهه مخالف نظام «كلوخ انداز را پاداش سنگ است» و حضرت امير-س- هم فرموده اند: « رد الحجرمن حيث جاء» ولي هر سخن جايي و هر نكته مقامي دارد. ما نمي توانيم دفع فاسد را به افسد كنيم بلكه در صورت لزوم و اضطرار مامور به دفع افسد به فاسديم"
در خاتمه اینکه وقتیکه هدف حاکمان رژیم ضد بشری قبضه ی قدرت و انباشت ثروت و انحصاری و حفظ آن می باشد . از سوی دیگر وقتی که 32 سال است که چتر حفاظتی قدرت و ثروت پیوند با خاموش کردن صدا های اعتراضی و حذف کردن حتی فیزیکی منتقدان و دگراندیشان و مخلفان و از صحنه ی رقابت و قدرت برکنارکردن رقیب مغلوب شده که از دین ابزار شده استفاده شده است . لذا مشخص است در شرایطی که طبل رسوائی عدم مشروعیت رژیم ضد بشری از بام بر زمین فتاده است .آنگونه که نه اینکه هر روز بر ضریب مخالفت و نا رضایتی عمومی افزوده می گردد، بلکه به جز افزایش میزان خشونت و سرکوب خفقان و سانسور اجتماعی با گسترش احکام ضرب و شتم و شکنجه و زندان وشکنجه و زندانی کردن و اعدام وسنگسار نمودن مهار کردن موج رو به رشد نارضایتی عمومی امکان پذیر نمی باشد . برای همین از سوی ارگان های گوناگون سر کوبگر تلاش می شود تا که اینان مانع از حضور تجمعات اعتراضی مردم ناراضی و خشمگین شوند . اما طبیعی است که در این اوضاع و احوال بسیار آشفته می بایست که باند های مافیائی کودتا گر غالب که به شدت در بحران فرورفته و در بن بست قرار دارند و بطور جدی از قیام اجتماعی جامعه انفجاری وحشت دارند بطور مضاعف گاز انبر فشار علیه ی مردم معترض و رقیب مغلوب را افزایش دهند . بنا براین چون اشراف کامل دارند که ابزار سرکوب کافی نمی باشد. از طرف دیگر اینان هم خوب می دانند که دین ابزاری شده برای عوامفریبی وتهدید نمودن همچون گذشته برآئی و کار آئی ندارد . به خصوص اینکه از درون باند های مافیائی کودتائی حاکم مدعی اصول گرائی که سهمی از قدرت نصیب شان نشده است . نق هائی می زنند که ممکن است مورد سوء استفاده ی رقیب مغلوب واقع شود. همچنین اختلافات میان 3 نهاد حکومتی مدعی اصول گرائی موجب ضربه زدن به کار برد دین ابزاری شده و موقعیت کودتاگران پاسدار می باشد . مهمتر اینکه پاسدار گماشته احمدی نژاد هم مهار ناپذیر شده است . به ویژه اینکه رئیس دفتر وی رحیم مشائی گاهگاهی نظر هائی می دهد که موجب بر آسمان رفتن جیغ بنفش دین فروشان حاکم و خرافه پرستان مفت نور و انگل های غیرمولد حوزوی و حکومتی می شود که چشم انداز ادامه ی اینگونه نظر دادن ها بس خطر ناک می باشد . بنا براین قلم بر دست یادداشت روز نویس غیر ایرانی مجبور شده است برای کشیدن گوش اینان رقیب مغلوب را مورد رگبار موج تهاجمات اتهامی با توهین و جاسوس بیگانه قرار دهد ومتهم به مأمور و همکار دشمن شان کند که در مجموع اعتراف آشکار به آخر خط وته کشیدن ابزار تهدید از سوی ار گان های سرکوبگر و دین ابزار قدرت وثروت شده می باشد. ضمن اینکه دراز کردن سیستماتیک رقیب مغلوب ناشی از فاش و علنی شدن ماهیت رژیم ضد بشری در گیر جنگ قدرت و ثروت است که به معرض نمایش گذاشتن می شود که بدون توجه به جایگاه اینان در که در گذشته در قدرت داشتند . نشان از دست با خود زنی کردن است که بطور عریان ثابت می کند وقتی کودتا گران غالب با اینان چنین رفتار می کنند . معلوم است که تحمل شان در مقابل مردم معترض صفر می باشد . چون فقط به حفظ موقعیت خود و بقای رژیم ضد بشری متزلزل شده فکر می کنند ونه مردم و مطالبلات شان.
"ادعاي دلسوزي نسبت به دين و استوانه هاي ديني از سوي كساني كه در دوره مسئوليت خود باب جسارت به دين و اصول و استوانه هاي آن را گشودند قطعا نمي تواند قابل قبول بوده و «دلسوزانه» تلقي شود كما اينكه ابراز نگراني نسبت به «آينده كشور» از سوي كساني كه در دوره مسئوليت خود منافع و امنيت ملي را قرباني «اعتمادسازي» اين يا آن قدرت سلطه گر خارجي كردند نيز «خيرخواهانه» نمي باشد. حال وقتي ما مي بينيم يك جريان شناخته شده و شديدا آلوده كه با اشاره بيروني كشور را به آتش كشيد و همه مقدسات ديني را براي نيل به هدف خائنانه زيرپا گذاشت از اين «واكنش هاي طبيعي» حداكثر بهره برداري را نه براي اصلاح كجي ها بلكه براي زير سؤال بردن اساس يك حركت مبتني بر دين گرايي دنبال مي كند و هر روز اين واكنش ها را در رسانه هاي خود برجسته سازي مي نمايد، حتما بايد در نوع واكنش، حجم واكنش، زمان واكنش و محل واكنش تامل نماييم. اين به هيچ وجه به معناي ناديده گرفتن يك كجي از جبهه خودي نيست از قضا معمولا كساني كه كارگرداني اين كجي ها را در دست دارند مربوط به جبهه خودي نيستند. شما مي توانيد نگاهي به مصاديق آن كجي ها بياندازيد تا تصديق كنيد كه جنس اين كجي ها «اصولگرايانه» نيست و از قضا عصر تجديد اصولگرايي از زماني آغاز شد كه نخبگان و توده هاي متدين- جبهه متراكم اصولگرايي- براي اصلاح اين سنخ كجي ها- كه مي رفت اساس دين و انقلاب و نظام را برهم بزند- كمر همت بستند و با پذيرش انواع سختي ها پا به ميدان گذاشتند.در عهد اصولگرايي، واكنش به كجي ها بايد با نگاه دائم به كساني كه از اساس اعتقادات كج و مخربي درباره دين و كشور دارند، صورت گيرد وگرنه در راه اصلاح يك كجي رخنه يافته در جبهه خودي- كه صدالبته نه قابل قبول است و نه قابل تحمل- به دام كج انديشان و كج طينتان و طراران و در يك كلمه شياطين مي افتيم.امروز هم ترديد نداريم كه مسئله اصلي كشور و نظام، گروهي - آشكارا- وابسته به محافل جاسوسي و قدرت هاي استكباري است كه براي به قربانگاه فرستادن نظام ديني به دشمنان اسلام- آمريكا و رژيم صهيونيستي- تعهد سپرده اند. بعد از يك سال اگرچه سران فتنه به مرگ سياسي مبتلا شده اند، هنوز كشور درگير آثار داخلي و خارجي، جنگي است كه اين گروه عليه نظام و ايران به راه انداختند، و روي گرداندن از اين موضوع مهم و عطف توجه به بعضي از پلشتي هاي نفوذ يافته در جبهه خودي كه هيچگاه مورد رضايت نخبگان و توده هاي اصولگرا نيست، حتما با سيره و آموزه هاي حضرت امام و رهبر معظم انقلاب- و در نتيجه با آموزه هاي اصيل و هوشمندانه دين- انطباق ندارد.به نظر مي آيد در اين ميان دو دسته از چهره هاي دلسوز خودي نيازمند تذكري مشفقانه باشند. اين تذكر از هركس- ولو نويسنده اي كوچك- مي تواند شنيدني باشد.تذكر ديگر متوجه بزرگاني است كه گويا فراموش كرده اند كه اگر در شرايط كنوني كه كفر به منزله ملت واحده به انواع فشارها عليه كشور و نظام اسلامي متوسل شده و قطع همه ارتباطات ايران با خارج و فشل كردن نظام در داخل را هدف گرفته است، اگر دولتي غير از دولت كنوني بر سر كار بود براي كشور چه اتفاقي مي افتاد و از مصالح مسلمين و حيثيت كشور، روحانيت و مردم چه چيزي باقي مي ماند آيا مي توان فراموش كرد كه هم اينك بسياري از چهره هاي سياسي جريان مقابل كه براي تصاحب قوه مجريه- و كشور- خيز برداشته بودند، در خدمت آشكار دستگاههاي جاسوسي و سياسي استكبار جهاني هستند؟ فرض كنيد كه اين ها پيروز شده بودند در برابر فشار غرب براي كنار گذاشتن استقلال كشور و دستاوردهاي مردم چه مي كردند آيا غير از اين بود كه همه را به ثمن بخس و حتي بدون ثمن و با خوش رقصي به غرب تحويل مي دادند؟ كه هر جا توانستند تحويل دادند. چرا بايد نامه 127 نفر - يعني نزديك به نيمي- از نمايندگان مجلس ششم كه خواستار تسليم كشور در برابر اشغالگران آمريكايي بودند فراموش شود و چرا بايد نامه ارسالي رسمي از سوي عنصر وزارت خارجه دولت هاي خاتمي و هاشمي در سال 1382 به وزارت خارجه آمريكا كه از آمادگي ايران براي قبول همه شرايط آمريكا خبر مي داد، به طاق نسيان سپرده شود؟ و چرا بايد دعوت ضد انقلابي به آشوب در ميادين و خيابانها و دانشگاهها و بسترسازي براي ريخته شدن خون بيگناهان در حوادث پس از انتخابات سال گذشته فراموش شوند؟ آيا بعضي از اين عزيزان نبايد نيم نگاهي به ريشه القائات برخي از افراد بيندازند تا دريابند اكثر آنان از همان كانون هايي هدايت مي شوند كه در دشمني آنان با نظام و اسلام و يا در ارتباط وثيق و متداوم آنان با كانونهاي شناخته شده دشمني با نظام ترديدي وجود ندارد؟!. هيچ شكي وجود ندارد كه بسياري از تحركات جديد دشمن- نظير صدور قطعنامه 1929 و تحريم هاي مكمل در كنگره آمريكا و اتحاديه اروپا- غير از آنكه از طينت شرور غرب آب مي خورد در عين حال با استناد به پاره اي از شكاف ها و يا اظهارات غلط اندازي كه شكاف نمايي مي كند صورت مي گيرد.. در اين راه نظاميان-آمريكايي-، تنها حيوانات ابله بي صدايي هستند كه بعنوان وثيقه اي در سياست خارجي مورد استفاده قرار مي گيرندالبته بايد اين را پذيرفت كه يك مقام بلند يا دون پايه ممكن است در حين اظهارنظر مرتكب اشتباه شود ولي اگر يك فرد در اكثر مواضع و عملكردها رفتاري اختلاف افكنانه دارد و گويا نمي خواهد قوا را در كنار و دلسوز هم ببيند بايد به او هشدار داد كه مراقب اطراف خود باشد و ببيند آيا فردي يا افرادي با چنين ويژگي هايي وجود دارند يا خير. نكته ديگر اين است كه شكاف افكني ميان جبهه انقلاب مي تواند حالت كنشي يا واكنشي داشته باشد. هر چند كسي كه ابتدا به ساكن يا با بهانه گيري به بدگويي از اين قوه يا آن قوه موثر كشور مي پردازد، جرم سنگين تري دارد ولي آنكه به جاي درايت، صبر و رعايت مصالح در واكنش عجله مي كند و «مسئله اي قابل مديريت» را وضعي لجام گسيخته معرفي مي نمايد هم جرم سنگيني مرتكب شده است. اين درست است كه در مواجهه با جبهه مخالف نظام «كلوخ انداز را پاداش سنگ است» و حضرت امير-س- هم فرموده اند: « رد الحجرمن حيث جاء» ولي هر سخن جايي و هر نكته مقامي دارد. ما نمي توانيم دفع فاسد را به افسد كنيم بلكه در صورت لزوم و اضطرار مامور به دفع افسد به فاسديم"
در خاتمه اینکه وقتیکه هدف حاکمان رژیم ضد بشری قبضه ی قدرت و انباشت ثروت و انحصاری و حفظ آن می باشد . از سوی دیگر وقتی که 32 سال است که چتر حفاظتی قدرت و ثروت پیوند با خاموش کردن صدا های اعتراضی و حذف کردن حتی فیزیکی منتقدان و دگراندیشان و مخلفان و از صحنه ی رقابت و قدرت برکنارکردن رقیب مغلوب شده که از دین ابزار شده استفاده شده است . لذا مشخص است در شرایطی که طبل رسوائی عدم مشروعیت رژیم ضد بشری از بام بر زمین فتاده است .آنگونه که نه اینکه هر روز بر ضریب مخالفت و نا رضایتی عمومی افزوده می گردد، بلکه به جز افزایش میزان خشونت و سرکوب خفقان و سانسور اجتماعی با گسترش احکام ضرب و شتم و شکنجه و زندان وشکنجه و زندانی کردن و اعدام وسنگسار نمودن مهار کردن موج رو به رشد نارضایتی عمومی امکان پذیر نمی باشد . برای همین از سوی ارگان های گوناگون سر کوبگر تلاش می شود تا که اینان مانع از حضور تجمعات اعتراضی مردم ناراضی و خشمگین شوند . اما طبیعی است که در این اوضاع و احوال بسیار آشفته می بایست که باند های مافیائی کودتا گر غالب که به شدت در بحران فرورفته و در بن بست قرار دارند و بطور جدی از قیام اجتماعی جامعه انفجاری وحشت دارند بطور مضاعف گاز انبر فشار علیه ی مردم معترض و رقیب مغلوب را افزایش دهند . بنا براین چون اشراف کامل دارند که ابزار سرکوب کافی نمی باشد. از طرف دیگر اینان هم خوب می دانند که دین ابزاری شده برای عوامفریبی وتهدید نمودن همچون گذشته برآئی و کار آئی ندارد . به خصوص اینکه از درون باند های مافیائی کودتائی حاکم مدعی اصول گرائی که سهمی از قدرت نصیب شان نشده است . نق هائی می زنند که ممکن است مورد سوء استفاده ی رقیب مغلوب واقع شود. همچنین اختلافات میان 3 نهاد حکومتی مدعی اصول گرائی موجب ضربه زدن به کار برد دین ابزاری شده و موقعیت کودتاگران پاسدار می باشد . مهمتر اینکه پاسدار گماشته احمدی نژاد هم مهار ناپذیر شده است . به ویژه اینکه رئیس دفتر وی رحیم مشائی گاهگاهی نظر هائی می دهد که موجب بر آسمان رفتن جیغ بنفش دین فروشان حاکم و خرافه پرستان مفت نور و انگل های غیرمولد حوزوی و حکومتی می شود که چشم انداز ادامه ی اینگونه نظر دادن ها بس خطر ناک می باشد . بنا براین قلم بر دست یادداشت روز نویس غیر ایرانی مجبور شده است برای کشیدن گوش اینان رقیب مغلوب را مورد رگبار موج تهاجمات اتهامی با توهین و جاسوس بیگانه قرار دهد ومتهم به مأمور و همکار دشمن شان کند که در مجموع اعتراف آشکار به آخر خط وته کشیدن ابزار تهدید از سوی ار گان های سرکوبگر و دین ابزار قدرت وثروت شده می باشد. ضمن اینکه دراز کردن سیستماتیک رقیب مغلوب ناشی از فاش و علنی شدن ماهیت رژیم ضد بشری در گیر جنگ قدرت و ثروت است که به معرض نمایش گذاشتن می شود که بدون توجه به جایگاه اینان در که در گذشته در قدرت داشتند . نشان از دست با خود زنی کردن است که بطور عریان ثابت می کند وقتی کودتا گران غالب با اینان چنین رفتار می کنند . معلوم است که تحمل شان در مقابل مردم معترض صفر می باشد . چون فقط به حفظ موقعیت خود و بقای رژیم ضد بشری متزلزل شده فکر می کنند ونه مردم و مطالبلات شان.
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890423/2.htm#other202
دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 23 تیر ماه سال 1389
هر سخن جايي و هر نكته... (يادداشت روز)
http://www.kayhannews.ir/890423/2.htm#other202
دروغ نامه ی کیهان 4 شنبه 23 تیر ماه سال 1389
هر سخن جايي و هر نكته... (يادداشت روز)