روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 20 اردیبهشت ماه سال 1390

نقد و بررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " تفاهمات شكننده در صحنه فلسطين "

"مشخص است هر طوری شده باید دست به توطئه و تهدید زده شود تا جای پیش برد توافقنامه ی آشتی ملی میان حماس و فتح دشمنی وجنگ و برادر کشی همچون گذشته جایگزین شود تا جای پای نفوذ حاکمان تهران برای تعقیب اهداف ناامن سازی و بی ثبات کردن منطقه برای باج گیری هسته ای و تلاش دستیابی به سلاح هسته ای همچنان وجود داشته باشد"

به نظر می رسد که یک سیاست دیکته کننده در پشت صحنه وجود دارد که تکلیف می کند که می بایست یادداشت روز ها یا سر مقالات پیرامون چه موضوعاتی قلمزنی کنند؟ مهمتر اینکه چگونه هم تحلیل دهند. به خصوص اینکه به وضوح می توان ین تشابه کاری را در یادداشت های روز دروغ نامه ی کیهان و سر مقاله ی روزی نامه ی نامه ی جمهوری اسلامی مشاهده نمود . چون ه هدف و سمت و سو یکیست. با این اختلاف هر مدعی قلم بر دست به سبک قلمی خود تحلیل ارائه می دهد. بنابراین سربازجو پاسدار حسین شریعتمداری در یاددشت امروز خود محمود عباس را یک بهایی ایرانی دوستدار اسراییل معرفی کرده است و حماس را نیز بدلیل توافقنامه ی آشتی ملی با الفتح متهم به عدول و عبور از اصول و ماده ی اساسنامه ی حماس مبنی بر نابود کردن اسراییل کرده است و سر مقاله نویس نیز از زاویه ی دیگری با این مقوله بر خورد نموده و از شکننده بودن این توافقنامه ی آشتی ملی میان حماس و الفتح از موضع کاتولیک تر از پاپ نماینده ی ملت فلسطین شده است و با آویزان شدن به جنگ 22 روزه ی حماس با اسراییل که تحمیل شده از سوی ولی وقیح و پاسداران برای عبور از بحران هسته ای بود و عاقبت منتهی به ویران شدن و شخم زدن نوار غزه شد . البته شامل تلفات سنگین جانی بس فراوان و مجروحین وبی خانمان شدن تعداد بیشتربود . وی این جنگنا برابر تحمیلی را پیروزی حماس دانسته است و با متهم کردن محمود عباس و سران کشور های عربی که ار تجاع عرب خوانده شده و این موضوع را پیگیری کرده و چنین از منظر تأمین کننده منافع و سیاست حاکمان تهران ونه ملت فلسطین به آن نگریسته است"

"اما سئوال اصلي اينست كه نتايج چنين فرايندي، چرخش به كدامين سو خواهد بود؟ حماس يا فتح؟ به موجب اين تفاهم نامه، "سلام فياض" نخست‌وزير غيرقانوني و دست نشانده توسط محمود عباس از قدرت كناره‌گيري مي‌كند و به طور همزمان "اسماعيل هنيه" نيز استعفا مي‌دهد تا راه براي انتخاب نخست‌وزير دولت موقت هموار شود. بعلاوه، قرار است مقر "ياسر عرفات" در غزه به محمود عباس تحويل گردد و در عين حال، زمينه براي برگزاري انتخابات مجلس ملي و رياست تشكيلات خودگردان برگزار شود. اما دلايلي وجود دارد كه نشان مي‌دهد آنچه رخ داده و بر روي كاغذ نوشته شده، "تفاهمات شكننده" است و طرفين تفاهمات در موقعيت مساوي قرار ندارند و در نتيجه ممكن است اين تفاهمات در ميدان عمل با مشكلات تازه‌اي مواجه گردد. موقعيت غيرقانوني محمود عباس و سلام فياض تحت هيچ شرايطي با جايگاه قانوني اسماعيل هنيه برابري نمي‌كند. نبايد از نظر دور داشت كه دوره رياست محمود عباس اكنون حدود 2 سال است منقضي شده و عملاً وي سمتي رسمي در تشكيلات خود گردان ندارد. اين بدان معني است كه رياست وي و تمام تصميماتش پس از پايان دوره رياستش "غيرقانوني" ارزيابي مي‌شود. طبعاً اعطاي حكم نخست وزيري به "سلام فياض از جانب محمود عباس نيز اقدامي فاقد وجاهت قانوني بوده است. بويژه آنكه محمود عباس، روند قانوني براي انتخاب نخست‌وزير را طي نكرده است. بدين ترتيب سلام فياض و اسماعيل هنيه در موقعيت همطرازي نبوده‌اند كه بتوان كناره گيري آنها را يك "اقدام متقابل" تلقي نمود. بويژه آنكه اسماعيل هنيه تمامي مراحل قانوني و از جمله كسب اكثريت آراء‌ از مجلس ملي فلسطين را براي احراز نخست وزيري پشت سر گذاشته است موقعيت متزلزل و فقدان پايگاه مردمي "محمود عباس" با مقبوليت عام "حماس" به كلي غيرقابل قياس است. در جنگ 22 روزه صهيونيستها عليه غزه، قرار بود اشغالگران صهيونيست، ريشه‌هاي حماس و مقاومت اسلامي را در غزه بسوزانند و محمود عباس با حمايت ارتجاع عرب در جبهه اشغالگران بود. پايان آن جنگ نابرابر، شكست مطلق ارتش صهيونيستي، پيروزي حماس و ناكامي آشكار محمود عباس و جبهه ارتجاع عرب بود.

در ادامه سرمقاله نویس نگفته است که مگر پس از کودتای 22 خرداد 88 و سر دادن فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل و لایت وقیح که به مدت 18 ماه هم این مبارزه ادامه داشت .مگر دیگر مشروعیتی هم برای رهبر ولی وقیح و رژیم ضد بشری باقی مانده است ؟ به خصوص که دامنه ی شکاف و اختلاف میان رهبر لوطی جماران با عنتر پاسدار گماشته اش احمدی نژاد برجسته و نمایان شده است . اما سر مقاله نویس با فراموش کردن این شرایط چون مجبور و مأمور شده است تا که علیه ی محمود عباس و مصر و عربستان و بقول خودش جبهه ی متحد ارتجاع از موضع ضد اسراییلی و دشمنی آشکار با روند مذاکرات صلح خاور میانه چنین موضع گیری نماید:

" امروزه حاميان وقيح محمود عباس در مصر، عربستان و در جبهه ارتجاع عرب، يا از صحنه حذف شده‌اند يا بامشكلات داخلي خود، دست و پنجه نرم مي‌كنند و به شدت، دچار "بحران مشروعيت" هستند حال آنكه قيام فراگير ملتها در دنياي عرب از جنس "مقاومت" است و احياي روند فاسد و جهنمي گذشته، به كلي دور از انتظار است. ادامه روند فعلي نشانگر اقتدار روزافزون حماس و انزواي زجر دهنده در جبهه سازشكاران فلسطيني است. غيبت حسني مبارك از صحنه قدرت و فروپاشي رژيم كمپ ديويدي قاهره، فضاي عمومي منطقه را نيز دگرگون ساخته و آثار و تبعات بي‌وزني محمود عباس و انزواي زجر دهنده كنوني در جبهه هم پيمانان رژيم تل آويو را بيش از هر زمان ديگري آشكار ساخته است. صهيونيستها كمترين اعتنائي به محمود عباس ندارند و اعتباري بيشتر از يك "مجري سياستهاي اشغالگران" براي وي قائل نيستند. تشرهاي تحقيرآميز مقامات تل آويو به محمود عباس در اين زمينه بسيار تعجب آور است. در چنين شرايطي تفاهم عباس و مشعل، يك فرصت طلائي براي عباس درجهت تثبيت جايگاه متزلزل خود و مشاركت در قدرت با دستهاي خالي و در عين بي‌اعتباري محسوب مي‌شود ولي معلوم نيست دستاوردهاي مورد انتظار حماس، قابل تحقق باشد. بويژه آنكه محمود عباس و دستيارانش در ميدان عمل بسيار حيله گر و غيرقابل اعتماد جلوه كرده‌اند بطوري كه به هيچ يك از تعهدات گذشته وفادار نيستند و تخصص اصلي آنها كرنش در برابر اشغالگران است! "

در خاتمه اینکه در رژیم خرت و خر و آشفته بازار قرون و سطایی ملوک الطوایفی که مردم ایران ازهیچگونه حق و حقوق و مطالباتی بر خوردار نیستند . زیرا که نه یک رژیم متعارف است و نه اینکه ساختار ارتجاعی و واپسگرایانه اش با دنیای امروزی سازگاری و مطابقت دارد . حتی نه دارای اصول و قانون و پای بندی به آن و قول های داده شده به مردم می باشد . زیرا بر اساس ابزار قدرت و ثروت و خفقان و سانسور دین ترفند بازار و ارونه گویی و دین فروشی و جنگ افروزی داغ شده و کمک کرده تا حاکمان ایران به بقای ننگین خ32 ساله ی خود ادامه دهند . اما اکنون بدلیل اینکه این سیاست و شگردهای 32 ساله نخ نما و فاش شده ونه اینکه همچون گذشته کار برد ندارد ، بلکه بر ضد خودش تبدیل شده است . به خصوص اینکه شکاف میان رهبر ولی وقیح و پاسدار گماشته احمدی نژاد رئیس جمهوری مدعی اصول گرایی عریان و نمایان و مزید بر علت شده است . به ویژه اینکه بسط قیام های ضد دیکتاتوری منطقه به سوریه و عراق هم سرایت کرده است که نه مورد تأئید و خوشآیند رهبر و مسئولان رژیم ضد بشری کودتایی نامشروع نمی باشد ، بلکه سهم مهلک و خطرناکی برای شان می باشد که می تواند خیلی خطرناک تر از جام زهر ناشی از شکست جنگ باشد که بکام خمینی شیاد ریخته شد . برای همین روی هرچه بیشتر به سیاست صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز آورد ه شده است . به ویژه اینکه از ابتدای انقلاب از طریق سنگ ملت فلسطین بر سینه زدن و از نابودن اسراییل سخن گفتن و روز قدس تعیین نمودن بر روی جنبش آزادیبخش ملی فلسطین و انشعاب و نفوذ و عضو گیری درون آن سرمایه گذاری شد چون که در راستای اهداف خاص توطئه آمیز در منطقه بوده است. لذا مشخص است که امضای توافقنامه ی آشتی ملی میان حماس و فتح و دم از تشکیل کشور مستقل فلسطین زدن و سخن از پیگیری مذاکره صلح با اسراییل گفتن برای حاکمان تهران بمنزله چوب و پیاز با هم خوردن می باشد که هر گز برای حاکمان در بن بست و بحران فرو رفته و درمانده ی ایران تحمل پذیر نمی باشد . پس مشخص است هر طوری شده باید دست به توطئه و تهدید زده شود تا جای پیش برد توافقنامه ی آشتی ملی میان حماس و فتح دشمنی وجنگ و برادر کشی همچون گذشته جایگزین شود تا جای پای نفوذ حاکمان تهران برای تعقیب اهداف ناامن سازی و بی ثبات کردن منطقه برای باج گیری هسته ای و تلاش دستیابی به سلاح هسته ای همچنان وجود داشته باشد.

هوشنگ بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1390/13900220/13900220_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html. .

روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 20 اردیبهشت ماه سال 1390

تفاهمات شكننده در صحنه فلسطين