گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 21 اردیبهشت 90
گفت : این سربازجوی کچل
هم خل است هم جانی و مچل
این عاری از عاطفه و وفا وصدق
روزی به همکارش گفت دارم میکنم دق
همکارش گفت چرا؟ چست دلیل
بگو علت چیست یا ارائه بده تحلیل؟
سربازجو گفت آخه دنودنه شانه ام شکسته
همکارش گفت، غصه نداره ای زبان بسته
خوب با بقیه دندونه ها موهایت را کن شانه
سربازجو آخرین دندونه شانه را کرد بهانه
همکارش گفت بهش ای شده فلان فلان
تو که اصلاً مو نداری برای چه شدی نالان؟
گفت: آقا رضا ربع پهلوي به هوادارانش اطمينان داده كه اگر شاه بشود، حكومتش را موروثي نخواهد كرد!
گفتم: حيوونكي بدجوري دچار ماليخوليا شده! مگر هيچ احمقي هم پيدا مي شود كه به فكر شاه شدن ربع پهلوي باشد؟!
گفت: چه عرض كنم؟! موش توي سوراخ نمي رفت جارو هم به دمش بسته بود!
گفتم: حالا چرا اطمينان داده كه حكومتش را موروثي نمي كند؟
گفت: اعلام كرده كه قصد دارد از طريق «وازكتومي» خودش را مقطوع النسل كند تا فرزندي نداشته باشد كه بعد از وي شاه بشود!
گفتم: يارو به رفيقش گفت؛ الان چند روزه كه دارم از غصه دق مي كنم! رفيقش پرسيد؛ چرا؟! مگه چي شده؟! يارو گفت؛ دندونه شونه ام شكسته، رفيقش گفت؛ اينكه غصه نداره! با بقيه دندونه ها سرت رو شونه كن! و يارو گفت؛ آخه اوني كه شكست، آخرين دندونه بود! و رفيقش فكري كرد و گفت؛ فلان فلان شده تو كه اصلاً مو نداري
گفت : شریعتمداری سربازجو
کچل سیاه روی بی آبرو
شکنجه گریست زشت رو
بد قیافه هست و هم بد بو
با روش وارونه این بی مو
طنز کچلی گفته این پر رو
گفتم : طنز کچلی برای چیست؟
مخاطب این سر بازجو کیست؟
گفت : گیر داده به شازده رضا
تا خود ورهبر ش کرده باشه ارضا
چون شازده گفته گر شود شاه
موروثی نمیکنه آن تا نکنه اشتباه
چون از پدر و پدر بزرگش گرفته پند
می داند که ولی وقیح هم زده گند
اما سربازجو وی را گرفته به ریشخند
گفته نمی خواد وی داشته باشه فرزند
دیده ولایت موروثی رهبر دره میشه تخته
گفته شازده می خواهد خودش را کند اخته
گفتم : شیخ که از شاه جنایت کرده بیشتر
چرا فراموش کرده جنایت رهبر را این عنتر؟
اگر حکومتی موروثی هست بد چرا ولی وقیح؟
خود بقدرت چسبیده معترضان را میکنه تنبیه
گفت : این سربازجوی کچل
هم خل است هم جانی و مچل
این عاری از عاطفه و وفا وصدق
روزی به همکارش گفت دارم میکنم دق
همکارش گفت چرا؟ چست دلیل
بگو علت چیست یا ارائه بده تحلیل؟
سربازجو گفت آخه دنودنه شانه ام شکسته
همکارش گفت، غصه نداره ای زبان بسته
خوب با بقیه دندونه ها موهایت را کن شانه
سربازجو آخرین دندونه شانه را کرد بهانه
همکارش گفت بهش ای شده فلان فلان
تو که اصلاً مو نداری برای چه شدی نالان؟