گفت و شنود دروغ نامه کیهان 14 دی ماه سال 1388

علف (گفت و شنود)

پسربه بابا یش نشان داد، یک ورق سفید

گفت علفزاری بود گوساله در آن می چرید

بابا چون در ورقه چیزی ندید ،ازپسرپرسید

پس چرا علف و گوساله ها شدند ناپدید؟

پسر گفت علف را خوردند گوساله ها

رفتند بیت رهبری تا نویسند رساله ها

گفت: يك سايت ضد انقلاب نوشته است كه حضور ميليوني مردم ايران به دفاع از رژيم را نمي توان انكار كرد، به جاي انكار آنها بايد آنان را تخريب كرد!
گفتم: ديگه چي؟!
گفت: همين سايت نوشته است كه حضور ميليوني مردم از هيچ راهي قابل انكار نيست و كساني كه اين جمعيت انبوه را انكار مي كنند آبروي جنبش سبز را مي برند!
گفتم: چه عرض كنم؟! پسربچه اي به پدرش گفت؛ بابا جون! نقاشي امروزم رو ديدي؟ باباهه پرسيد؛ ببينم! چي كشيدي؟ پسربچه يك ورق كاغذ به پدرش نشون داد و گفت؛ ببين! يك علفزار كشيدم با چند تا گوساله كه براي چريدن آمده اند، باباهه با تعجب گفت؛ روي اين كاغذ كه چيزي ديده نميشه، علفزار كو؟ و پسربچه گفت؛ علف ها را گوساله ها خورده اند. باباش پرسيد، گوساله ها كجا هستند؟ پسربچه گفت؛ بعد از خوردن علف ها، رفته اند!!

گفتم : چه خبر در این اوضاع خرت و خر و شلوغ ؟

سربازجو پاسدار چگونه کرده پرونده سازی دروغ ؟

گفت: دوباره نقل قول وارونه گوئی کرده است تکرار

گزارش از سایت مخالف داده رقم میلیونی نکرده انکار؟

گفته سایت تعلق دارد به بازندگان حذف شده رقیب

پیشنهاد ضربه زدن داده است با تاکتیک تخریب

گفتم: اگر کودتاگران داشتند حامیان چندمیلیونی

چه دلیل داشت عاشورا دست زنند به شبیخونی؟

بسیج آماده باش دهند با مشورت رهبر حیله گر

تا معترضان ضرب و شتم کنندار گان های سر کوبگر

تلاش کنندبرای تظاهرات ،دولت بخشنامه نماید صادر

تا کارمندان در تظاهرات حضور یابندبرای رقم سازی نادر

ادعا شود 40 میلیون نفردر شهرهای کشور داشتندحضور

تالبیک به لوطی جماران گویند با حمایت از رئیس جمهور

رقیب و معترضان محارب خوانند با تأکید و تقاضای اعدام

تهدید دستگاه آلوده به فساد قضائی کنند برای اقدام

گفت: چه عرض کنم چون مدعی هست یک بازیچه

موش و گربه بازی در آورده به سبک یک پسر بچه

که روزی به باباش گفت امروز دیدی نقاشی من؟

جذاب است چون ازگوساله هاگویدباعلف و چمن

بابا گفت بده به بینم ای گل پسرم

چه کشیدی تا آن کنم گل ِبر سرم؟

پسربه بابا یش نشان داد، یک ورق سفید

گفت علفزاری بود گوساله در آن می چرید

بابا چون در ورقه چیزی ندید ،ازپسرپرسید

پس چرا علف و گوساله ها شدند ناپدید؟

پسر گفت علف را خوردند گوساله ها

رفتند بیت رهبری تا نویسند رساله ها