دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 15 تیر ماه سال 1389
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " بازي با مرزها "
" مگر موسوی و کروبی و خاتمی همانانی نیستند که بطور متوسط هر کدام 8 سال ریاست نهاد های گوناگون حکومتی را بر عهده داشتند. چرا اکنون اینان به نفوذی دشمن و فتنه متهم شده اند؟ !
مگر یا قول داده نشد که قرار بود مستضعفان و پابرهنگان صاحب حکومت شوند؟ اکنون چگونه شده است که پس از 32 سال دامنه ی شکاف عمیق طبقانی میان غنی و فقیر در جامعه آنگونه تبدیل به دره ی پر نا کردنی شده است که هم قلم وهمکار یادداشت روز نویس سربازجو حسین شریعتمداری اعتراف کرده است که گرایش کروبی و موسوی و خاتمی بسوی محرومان و از مطالبات اینان سخن گفتن فتنه ی دوم نامیده شده است ؟ یعنی اینکه حتی نام محرومان بردن وتاکتیکی و تبلیغاتی به این پدیده ی شوم ونا هنجار اجتماعی فقر فراگستر اشاره داشتن هم جرم و فتنه شده است؟ راستی پس از چندین سال بطور شیادانه سنگ مستضعفان بر سینه زدن ، چرا حال که حنای مدعیان عوامفریب فاش و رسوا شده دیگر رنگی ندارد بقول معروف طشت رسوائی حاکمان عوامفریب و دروغگوی مستضعف پناه از بام بر زمین فتاده شده است، حتی حرف از محرومان زدن فتنه و جرم شده است؟ بطوریکه موجب شده که اکنون مدعیان سابق سینه چاک محرومان آنچنان تناقض گوئی یا در حقیقت خود زنی آشکاری شدند که نه انکار کردنی نمی باشد ، بلکه هرروز که می گذرد صدای بانگ رسوائی طشت از بام بر زمین فتادن مدعیان شیاد مستضعف پناهان سابق بلند تر می شود .
بهر صورت سئوال است در آمد تق همه ترفند های سیاه باز کردن نمایش مستضعف پناهی حاکمان شیاد و عوامفریب ناشی از چیست؟ مگر باز هم می توان که تمام تضاد و اختلافات و شکاف ها و رقابت های عریان شده که مکمل ادامه جنگ قدرتی شده که همراه تلاش و توطئه برای حذف کردن رقیب مغلوب است که خود عامل چاشنی انفجاری موج روز افزون نار ضایتی عمومی شده است ، این شرایط انفجاری را همچنان با اهرم سر کوب و اختناق و ضرب و شتم و زندان وشکنجه و اعتراف گیری با صدور احکام زندان و اعدام معترضان ناراضی و اتهام زدن وتهدید نمودن سران رقیب مغلوب مرعوب شده پاسخ داد و با شگرد سناریو سازی های زنجیره ای که نخ نما شده است همچون فتنه و جاسوس بیگانه و ستون پنجم دشمن و جنگ نرم افزار و انقلاب مخملین و امثالهم بتوان خفقان و سرکوب وسانسور را برای دراز مدت بازهم تحمیل نمود و متظر واکنش نبود ؟ مگر حباب 31 سال آزمون و تجربه شده ی سرکوب برای خاموش کردن فریاد معترضین خاموش در 22 خرداد 88 نترکید؟ مگر پس از اینکه بیش از یک سال از فریاد طنین افکن مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه از 22 خرداد 88 سپری شده است . این صدای اعتراضی خاموش و محو شده است؟ آیا شرایط جامعه نسبت به قبل از آن برای مردم معترض و محروم تغییر کرده و اوضاع نا بسامان شان بهبود یافته است، یا نه اینکه شرایط خیلی بدتر از قبل از 22 خرداد 88 شده است ؟ بنابراین هیچگونه جای خوش بینی وجود ندارد که بتوان قبول کرد که آرامش و امنیت به جامعه بازگشته و فتنه سرکوب و خاموش شده است .برای اینکه چه کسی قرار است که با اینگونه صورت مسئله پاک کردن راضی و قانع شود که بلی اوضاع و احوال عادی شده است و شرایط آنگونه است که قلم بر دست یادداشت روز نویس ادعایش را می کند که ریشه ی نارضایتی عمومی مربوط به عملکرد تناقض آمیز ضد مردمی حاکمان و دولت مردان در 32 سال گذشته نبوده است .. در صورتیکه این ننگ هر گز با رنگ پاک شدنی نیست تاکه قلم بر دست یادداشت روز نویس قادر باشد با نقل قول یک منبع غربی ناشناس امام زمانی اینگونه بصورت نقل قول جمله ی قصار با نسخه پیچی و بسته بندی کردنش ماستمالی اش کند :
"يك منبع غربي همان ايام در جمله اي كه مي توان آن را به عنوان يك كلمه قصار به ياد نگهداشت، نوشت: «آنچه درون حكومت ايران مي گذرد، از آنچه كف خيابان هاي تهران مي گذرد بسيار مهم تر است"
بهرحال قلم بر دست یاددداشت روز ضمن شکستن همه کاسه و کوزه ها بر سر رقیب مغلوب و متهم کردن شان به اینکه تلاش می کنند به دامنه ی اختلاف میان مدعیان اصول گرائی دامن بزنند. همچنین تأکید نموده که این ادامه ی توطئه ی دشمن است که از طریق جریان فتنه یا رقیب مغلوب دنبال می شود تا رژیم ضد بشری در موضع ضعف قرار گیرد و مجبور شود که تن به توقف غنی سازی دهد . البته در دفاع از پروژه ی هسته ای پذیرش توقف غنی سازی را شوخی دانسته است . آنگاه با خط و نشان کشیدن برای مدعیان اصول گرایان منتقد به اینان هشدار داده است .همینطور در پایان به اینان هشدار آماده باش داده که مواظب باشید که شرایط قیام دانشجوئی 18 تیر غ78 و تظاهرات های ضد حکومتی پس از 22 خرداد 88 این چنین در 18 تیر سال گرد قیام دانشجوئی که در پیش است تکرار نشود:
"اگر بخواهيم دقيق تر بحث كنيم موضوع از اين قرار است كه نوعي اراده براي تحميل تنش دائمي به صحنه سياسي كشور به بهانه هاي مختلف و بحراني نگهداشتن مستمر روابط كاري ميان نهادهاي نظام وجود دارد تا اين اختلاف ها خود به عنوان زمينه و بستري براي موثر واقع شدن فشارهاي بيروني عمل كند. اين پروژه اي است كه بويژه فضاي داخلي جريان اصولگرا و روابط ميان اضلاع آن را هدف گرفته است. حتي آن بخش از جريان همراه با فتنه هم كه هنوز در گوشه و كنار نهادهاي نظام حضور دارد بيش از هر چيز به اين اميد بسته كه روابط ميان اصولگرايان از كنترل خارج شود و سرچشمه هايي جديد براي رو در روي هم ايستادن كساني كه علي القاعده و تا آنجا كه به اصول مربوط مي شود در يك جبهه قرار دارند ايجاد شود. اگر به تحليل هايي كه همين حالا از جانب رسانه هاي مرتبط با دستگاه هاي غربي سياستگذار در امور ايران منتشر مي شود، مراجعه كنيم به سرعت روشن مي شود كه طرف غربي انتظار دارد اين به هم ريختگي و عدم تعادل 1- منجر به اين شود كه نظام در مورد امور مهم -مثلا پرونده هسته اي- قادر به اتخاذ تصميمات قاطع و به موقع نباشد و اجماع سياسي براي شكل گيري چنين تصميم هايي براي هميشه از دست برود. 2- علاوه بر اين توقع دارند كه دعواهاي سياسي پي در پي و عموما بي حاصل مردم را نسبت به جامعه سياسي دلسرد و بلكه بدبين كند و تصميم هاي بزرگ در امور مرتبط با امنيت ملي ديگر اجماع مردمي كافي را هم پشت سر خود نداشته باشد و نهايتا 3- «مجادله محوري» در سياست ورزي، عرصه را بر بزرگان نظام تنگ كند و آنها ناچار شوند براي جمع كردن فضا برخي از خطوط قرمز خود را در حيطه داخلي و خارجي زير پا بگذارند يا تعديل كنند.به قطعنامه 1929 و تحريم هايي كه بلافاصله بعد از آن به طور يك جانبه توسط اروپا و امريكا عليه ايران اعمال شد نگاه كنيد. حتي يك تحليلگر غربي هم نيست كه ادعا كند يا حتي اميد داشته باشد شوخي هايي از اين دست قادر به متوقف كردن برنامه هسته اي ايران يا ايجاد حداقلي از تاثير بر اراده هاي پيش برنده آن باشد. اساسا 1929 براي برنامه هسته اي ايران صادر نشد. اين قطعنامه صادر شد فقط به اين دليل كه غربي ها اميد داشتند اولا مردم را دچار تنگناهايي كند و در مقابل نظام قرار دهد و ثانيا درون جامعه سياسي كشور با مجادلات و دلخوري هاي باقي مانده از زمان انتخابات و بحث هاي اختلافي كه مدتي است هر روز از گوشه اي سر بر مي آورد گره بخورد و نهايتا با ايجاد آشفتگي هاي جديد سياسي و اجتماعي و تشديد آشفتگي هاي پيشين، نظام را وادار به تغيير رفتار خود در مورد مسائل مرتبط با امنيت ملي بكند. از جنبه اجتماعي و رفتار مردم كه اتفاق خاصي نيفتاد چون اساسا 1929 قادر نيست فشاري بر مردم عادي ايران تحميل كند و بلكه آنها را در عداوت با غرب جازم تر كرده است. مي ماند جامعه سياسي كه بي راه نيست اگر بگوييم از ديد غرب مجريان اصلي قطعنامه در داخل ايران درون آن قرار دارند طوري كه اگر خواص سياسي فقط براي مدتي در مقابله جويي علني با يكديگر احتياط كنند و مقابله بادشمن را بر پرخاش جويي عليه يكديگر ترجيح بدهند؛ در كوتاه زماني معلوم خواهد شد قطعنامه به واقع كاغذپاره اي بيش نبوده است. اصولگرايان بايد بيش از هر وقت ديگري مراقب باشند و اشتباهي را كه برخي از آنها در سال هاي 87 و 88 مرتكب شدند دوباره تكرار نكنند. آن اشتباه اين بود كه در حالي كه حق آشكار و مرز ميان دوست و دشمن واضح بود به دليل پاره اي دلخوري ها -كه بعضي از آنها به حق هم بود- حاضر به شفاف كردن ديدگاه هاي خود و ايستادگي صريح در مقابل جبهه باطل نشدند و همين موجب شد دشمن به طمع بيفتد و با بسيج همه امكانات خود فتنه 88 را سازمان بدهد. آن ماجراها مي تواند دوباره تكرار شود و به نتيجه اي مشابه بينجامد. اكنون روشن است كه كشور به هيچ چيز بيش از آرامش نياز ندارد و اگر كساني همه هم خود را بر تنش آفريني قرار داده باشند، سليقه خود را به ضابطه ها ترجيح بدهند و عمدا بخواهند در ذهن مومنين جاي دوست و دشمن را عوض كنند، بايد در خيرخواهي آنها ترديد كرد"
در خاتمه اینکه چگونه است که هیچ مسئولی در رژیم خرت وخر با همکاره بودن ولی فقیه یافت نمی شود تاکه به مردم بگوید مگر این موسوی و کروبی و خاتمی همانانی نیستند که بطور متوسط 8 سال ریاست نهاد های گوناگون حکومتی را بر عهده داشتند که هم صلاحیت شان از سوی شورای نگهبان دست نشانده تأئید شده بود ، هم اینکه از سوی رهبر لوطی جماران چه خمینی شیاد و یا چه جانشین وی علی خامنه ای منقلی تأئید شدند ؟چرااکنون فاش شده که اینان نفوذی های در آب نمک خیسانده شده ی دشمن بیگانه بودند که بدلیل عدم تسلیم شدن شان در مقابل طرح کودتای سیاست خاموش و خزنده 3 تیر 84 و کودتای تقلباتی 22 خرداد از سوی پاسداران کودتا گر شناسائی و بعنوان رهبران فتنه معرفی شده اند. عجیب تر اینکه از آن تاریخ که کشف شده اینان ستون پنجم دشمن هستند چونکه این رهبران مغلوب سران فتنه تبدیل به مشکل گشای یا حلال همه بحران و پاسخ گوئی های کودتا گران در بن بست فرو رفته و دولت نامشروع بحران زده و رهبر لوطی جماران یا عمود خیمه نظام شکسته در مانده شده اند. مسخره تر اینکه گویا نه پاسداران کودتا گر که رقبای مغلوب هستند که حاکم هستند ومسئول همه معضلات اقتصادی و نا هنجاری های اجتماعی و مشکلات معیشتی مردم محروم می باشند . همچنین عامل اختلاف و شکاف میان از رأس تا ذیل وهمه نهادهای رژیم ضد بشری هستند . بهر حال این شکر خداشدگان رقبای مغلوب برای باند مافیائ کودتائی تو گل فرو رفته آنگونه بهانه ای برای فرار از پاسخگوئی به مطالبات و اعتراض ونارضایتی عمومی شده اند که همه ستون ومطالب و گزارشات و پیام ها خبر های ساختگی و دروغین روزانه ی دروغ نامه ی کیهان به پروژه سازی های رقیب مغلوب یا جریان فتنه اختصاص داده شده است که نشان آشکار از به پایان مصرف خود رسیدن عمر رژیم ضد بشری کودتائی نامشروع می باشد. در نهایت اینکه آیا این رژیم ضد بشری که با مهره های مسئول سابق خود اینگونه بر خورد می کند . طوریکه هرروز اتهامات سنگین تری به اینان نسبت داده می شود . هنوز مشروعیت دارد و تغییر پذیر است و قانون اساسی اش اعتبار دارد که می بایست به آن آویزان شد و انتظار معجزه از آن داشت ؟ یا اینکه می بایست در تلاش و مبارزه همگانی برای تغییرات دمکراتیک در ایران تلاش نمود. ضمن اینکه داشته باشید آن مدعیان اپوزیسیونی که هنوز توان درک و فهم این شرایط را ندارند چونکه با گم کردن سوراخ دعا نمی دانندکه چگونه باید مبارزه کنند؟ زیرا که اگر داشتند نیاز نبود یقه ی مجاهدین را بگیرند که چرا در گردهمآئی 5 تیر خود در تاورنی پاریس سخنران خود از سخنرانان خارجی از اسپانیا و آمریکا دعوت کردند؟البته بر خلاف ادعای شان فقط پرت بودن شان از اوضاع و شرایط را بروزدادند و ناخواسته چنینن با موضع ضد آمریکائی شان همسو با قلم بر دستان یادداشت رونویسان دروغ نامه ی کیهان شده اند؟
نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهان " بازي با مرزها "
" مگر موسوی و کروبی و خاتمی همانانی نیستند که بطور متوسط هر کدام 8 سال ریاست نهاد های گوناگون حکومتی را بر عهده داشتند. چرا اکنون اینان به نفوذی دشمن و فتنه متهم شده اند؟ !
مگر یا قول داده نشد که قرار بود مستضعفان و پابرهنگان صاحب حکومت شوند؟ اکنون چگونه شده است که پس از 32 سال دامنه ی شکاف عمیق طبقانی میان غنی و فقیر در جامعه آنگونه تبدیل به دره ی پر نا کردنی شده است که هم قلم وهمکار یادداشت روز نویس سربازجو حسین شریعتمداری اعتراف کرده است که گرایش کروبی و موسوی و خاتمی بسوی محرومان و از مطالبات اینان سخن گفتن فتنه ی دوم نامیده شده است ؟ یعنی اینکه حتی نام محرومان بردن وتاکتیکی و تبلیغاتی به این پدیده ی شوم ونا هنجار اجتماعی فقر فراگستر اشاره داشتن هم جرم و فتنه شده است؟ راستی پس از چندین سال بطور شیادانه سنگ مستضعفان بر سینه زدن ، چرا حال که حنای مدعیان عوامفریب فاش و رسوا شده دیگر رنگی ندارد بقول معروف طشت رسوائی حاکمان عوامفریب و دروغگوی مستضعف پناه از بام بر زمین فتاده شده است، حتی حرف از محرومان زدن فتنه و جرم شده است؟ بطوریکه موجب شده که اکنون مدعیان سابق سینه چاک محرومان آنچنان تناقض گوئی یا در حقیقت خود زنی آشکاری شدند که نه انکار کردنی نمی باشد ، بلکه هرروز که می گذرد صدای بانگ رسوائی طشت از بام بر زمین فتادن مدعیان شیاد مستضعف پناهان سابق بلند تر می شود .
بهر صورت سئوال است در آمد تق همه ترفند های سیاه باز کردن نمایش مستضعف پناهی حاکمان شیاد و عوامفریب ناشی از چیست؟ مگر باز هم می توان که تمام تضاد و اختلافات و شکاف ها و رقابت های عریان شده که مکمل ادامه جنگ قدرتی شده که همراه تلاش و توطئه برای حذف کردن رقیب مغلوب است که خود عامل چاشنی انفجاری موج روز افزون نار ضایتی عمومی شده است ، این شرایط انفجاری را همچنان با اهرم سر کوب و اختناق و ضرب و شتم و زندان وشکنجه و اعتراف گیری با صدور احکام زندان و اعدام معترضان ناراضی و اتهام زدن وتهدید نمودن سران رقیب مغلوب مرعوب شده پاسخ داد و با شگرد سناریو سازی های زنجیره ای که نخ نما شده است همچون فتنه و جاسوس بیگانه و ستون پنجم دشمن و جنگ نرم افزار و انقلاب مخملین و امثالهم بتوان خفقان و سرکوب وسانسور را برای دراز مدت بازهم تحمیل نمود و متظر واکنش نبود ؟ مگر حباب 31 سال آزمون و تجربه شده ی سرکوب برای خاموش کردن فریاد معترضین خاموش در 22 خرداد 88 نترکید؟ مگر پس از اینکه بیش از یک سال از فریاد طنین افکن مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت فقیه از 22 خرداد 88 سپری شده است . این صدای اعتراضی خاموش و محو شده است؟ آیا شرایط جامعه نسبت به قبل از آن برای مردم معترض و محروم تغییر کرده و اوضاع نا بسامان شان بهبود یافته است، یا نه اینکه شرایط خیلی بدتر از قبل از 22 خرداد 88 شده است ؟ بنابراین هیچگونه جای خوش بینی وجود ندارد که بتوان قبول کرد که آرامش و امنیت به جامعه بازگشته و فتنه سرکوب و خاموش شده است .برای اینکه چه کسی قرار است که با اینگونه صورت مسئله پاک کردن راضی و قانع شود که بلی اوضاع و احوال عادی شده است و شرایط آنگونه است که قلم بر دست یادداشت روز نویس ادعایش را می کند که ریشه ی نارضایتی عمومی مربوط به عملکرد تناقض آمیز ضد مردمی حاکمان و دولت مردان در 32 سال گذشته نبوده است .. در صورتیکه این ننگ هر گز با رنگ پاک شدنی نیست تاکه قلم بر دست یادداشت روز نویس قادر باشد با نقل قول یک منبع غربی ناشناس امام زمانی اینگونه بصورت نقل قول جمله ی قصار با نسخه پیچی و بسته بندی کردنش ماستمالی اش کند :
"يك منبع غربي همان ايام در جمله اي كه مي توان آن را به عنوان يك كلمه قصار به ياد نگهداشت، نوشت: «آنچه درون حكومت ايران مي گذرد، از آنچه كف خيابان هاي تهران مي گذرد بسيار مهم تر است"
بهرحال قلم بر دست یاددداشت روز ضمن شکستن همه کاسه و کوزه ها بر سر رقیب مغلوب و متهم کردن شان به اینکه تلاش می کنند به دامنه ی اختلاف میان مدعیان اصول گرائی دامن بزنند. همچنین تأکید نموده که این ادامه ی توطئه ی دشمن است که از طریق جریان فتنه یا رقیب مغلوب دنبال می شود تا رژیم ضد بشری در موضع ضعف قرار گیرد و مجبور شود که تن به توقف غنی سازی دهد . البته در دفاع از پروژه ی هسته ای پذیرش توقف غنی سازی را شوخی دانسته است . آنگاه با خط و نشان کشیدن برای مدعیان اصول گرایان منتقد به اینان هشدار داده است .همینطور در پایان به اینان هشدار آماده باش داده که مواظب باشید که شرایط قیام دانشجوئی 18 تیر غ78 و تظاهرات های ضد حکومتی پس از 22 خرداد 88 این چنین در 18 تیر سال گرد قیام دانشجوئی که در پیش است تکرار نشود:
"اگر بخواهيم دقيق تر بحث كنيم موضوع از اين قرار است كه نوعي اراده براي تحميل تنش دائمي به صحنه سياسي كشور به بهانه هاي مختلف و بحراني نگهداشتن مستمر روابط كاري ميان نهادهاي نظام وجود دارد تا اين اختلاف ها خود به عنوان زمينه و بستري براي موثر واقع شدن فشارهاي بيروني عمل كند. اين پروژه اي است كه بويژه فضاي داخلي جريان اصولگرا و روابط ميان اضلاع آن را هدف گرفته است. حتي آن بخش از جريان همراه با فتنه هم كه هنوز در گوشه و كنار نهادهاي نظام حضور دارد بيش از هر چيز به اين اميد بسته كه روابط ميان اصولگرايان از كنترل خارج شود و سرچشمه هايي جديد براي رو در روي هم ايستادن كساني كه علي القاعده و تا آنجا كه به اصول مربوط مي شود در يك جبهه قرار دارند ايجاد شود. اگر به تحليل هايي كه همين حالا از جانب رسانه هاي مرتبط با دستگاه هاي غربي سياستگذار در امور ايران منتشر مي شود، مراجعه كنيم به سرعت روشن مي شود كه طرف غربي انتظار دارد اين به هم ريختگي و عدم تعادل 1- منجر به اين شود كه نظام در مورد امور مهم -مثلا پرونده هسته اي- قادر به اتخاذ تصميمات قاطع و به موقع نباشد و اجماع سياسي براي شكل گيري چنين تصميم هايي براي هميشه از دست برود. 2- علاوه بر اين توقع دارند كه دعواهاي سياسي پي در پي و عموما بي حاصل مردم را نسبت به جامعه سياسي دلسرد و بلكه بدبين كند و تصميم هاي بزرگ در امور مرتبط با امنيت ملي ديگر اجماع مردمي كافي را هم پشت سر خود نداشته باشد و نهايتا 3- «مجادله محوري» در سياست ورزي، عرصه را بر بزرگان نظام تنگ كند و آنها ناچار شوند براي جمع كردن فضا برخي از خطوط قرمز خود را در حيطه داخلي و خارجي زير پا بگذارند يا تعديل كنند.به قطعنامه 1929 و تحريم هايي كه بلافاصله بعد از آن به طور يك جانبه توسط اروپا و امريكا عليه ايران اعمال شد نگاه كنيد. حتي يك تحليلگر غربي هم نيست كه ادعا كند يا حتي اميد داشته باشد شوخي هايي از اين دست قادر به متوقف كردن برنامه هسته اي ايران يا ايجاد حداقلي از تاثير بر اراده هاي پيش برنده آن باشد. اساسا 1929 براي برنامه هسته اي ايران صادر نشد. اين قطعنامه صادر شد فقط به اين دليل كه غربي ها اميد داشتند اولا مردم را دچار تنگناهايي كند و در مقابل نظام قرار دهد و ثانيا درون جامعه سياسي كشور با مجادلات و دلخوري هاي باقي مانده از زمان انتخابات و بحث هاي اختلافي كه مدتي است هر روز از گوشه اي سر بر مي آورد گره بخورد و نهايتا با ايجاد آشفتگي هاي جديد سياسي و اجتماعي و تشديد آشفتگي هاي پيشين، نظام را وادار به تغيير رفتار خود در مورد مسائل مرتبط با امنيت ملي بكند. از جنبه اجتماعي و رفتار مردم كه اتفاق خاصي نيفتاد چون اساسا 1929 قادر نيست فشاري بر مردم عادي ايران تحميل كند و بلكه آنها را در عداوت با غرب جازم تر كرده است. مي ماند جامعه سياسي كه بي راه نيست اگر بگوييم از ديد غرب مجريان اصلي قطعنامه در داخل ايران درون آن قرار دارند طوري كه اگر خواص سياسي فقط براي مدتي در مقابله جويي علني با يكديگر احتياط كنند و مقابله بادشمن را بر پرخاش جويي عليه يكديگر ترجيح بدهند؛ در كوتاه زماني معلوم خواهد شد قطعنامه به واقع كاغذپاره اي بيش نبوده است. اصولگرايان بايد بيش از هر وقت ديگري مراقب باشند و اشتباهي را كه برخي از آنها در سال هاي 87 و 88 مرتكب شدند دوباره تكرار نكنند. آن اشتباه اين بود كه در حالي كه حق آشكار و مرز ميان دوست و دشمن واضح بود به دليل پاره اي دلخوري ها -كه بعضي از آنها به حق هم بود- حاضر به شفاف كردن ديدگاه هاي خود و ايستادگي صريح در مقابل جبهه باطل نشدند و همين موجب شد دشمن به طمع بيفتد و با بسيج همه امكانات خود فتنه 88 را سازمان بدهد. آن ماجراها مي تواند دوباره تكرار شود و به نتيجه اي مشابه بينجامد. اكنون روشن است كه كشور به هيچ چيز بيش از آرامش نياز ندارد و اگر كساني همه هم خود را بر تنش آفريني قرار داده باشند، سليقه خود را به ضابطه ها ترجيح بدهند و عمدا بخواهند در ذهن مومنين جاي دوست و دشمن را عوض كنند، بايد در خيرخواهي آنها ترديد كرد"
در خاتمه اینکه چگونه است که هیچ مسئولی در رژیم خرت وخر با همکاره بودن ولی فقیه یافت نمی شود تاکه به مردم بگوید مگر این موسوی و کروبی و خاتمی همانانی نیستند که بطور متوسط 8 سال ریاست نهاد های گوناگون حکومتی را بر عهده داشتند که هم صلاحیت شان از سوی شورای نگهبان دست نشانده تأئید شده بود ، هم اینکه از سوی رهبر لوطی جماران چه خمینی شیاد و یا چه جانشین وی علی خامنه ای منقلی تأئید شدند ؟چرااکنون فاش شده که اینان نفوذی های در آب نمک خیسانده شده ی دشمن بیگانه بودند که بدلیل عدم تسلیم شدن شان در مقابل طرح کودتای سیاست خاموش و خزنده 3 تیر 84 و کودتای تقلباتی 22 خرداد از سوی پاسداران کودتا گر شناسائی و بعنوان رهبران فتنه معرفی شده اند. عجیب تر اینکه از آن تاریخ که کشف شده اینان ستون پنجم دشمن هستند چونکه این رهبران مغلوب سران فتنه تبدیل به مشکل گشای یا حلال همه بحران و پاسخ گوئی های کودتا گران در بن بست فرو رفته و دولت نامشروع بحران زده و رهبر لوطی جماران یا عمود خیمه نظام شکسته در مانده شده اند. مسخره تر اینکه گویا نه پاسداران کودتا گر که رقبای مغلوب هستند که حاکم هستند ومسئول همه معضلات اقتصادی و نا هنجاری های اجتماعی و مشکلات معیشتی مردم محروم می باشند . همچنین عامل اختلاف و شکاف میان از رأس تا ذیل وهمه نهادهای رژیم ضد بشری هستند . بهر حال این شکر خداشدگان رقبای مغلوب برای باند مافیائ کودتائی تو گل فرو رفته آنگونه بهانه ای برای فرار از پاسخگوئی به مطالبات و اعتراض ونارضایتی عمومی شده اند که همه ستون ومطالب و گزارشات و پیام ها خبر های ساختگی و دروغین روزانه ی دروغ نامه ی کیهان به پروژه سازی های رقیب مغلوب یا جریان فتنه اختصاص داده شده است که نشان آشکار از به پایان مصرف خود رسیدن عمر رژیم ضد بشری کودتائی نامشروع می باشد. در نهایت اینکه آیا این رژیم ضد بشری که با مهره های مسئول سابق خود اینگونه بر خورد می کند . طوریکه هرروز اتهامات سنگین تری به اینان نسبت داده می شود . هنوز مشروعیت دارد و تغییر پذیر است و قانون اساسی اش اعتبار دارد که می بایست به آن آویزان شد و انتظار معجزه از آن داشت ؟ یا اینکه می بایست در تلاش و مبارزه همگانی برای تغییرات دمکراتیک در ایران تلاش نمود. ضمن اینکه داشته باشید آن مدعیان اپوزیسیونی که هنوز توان درک و فهم این شرایط را ندارند چونکه با گم کردن سوراخ دعا نمی دانندکه چگونه باید مبارزه کنند؟ زیرا که اگر داشتند نیاز نبود یقه ی مجاهدین را بگیرند که چرا در گردهمآئی 5 تیر خود در تاورنی پاریس سخنران خود از سخنرانان خارجی از اسپانیا و آمریکا دعوت کردند؟البته بر خلاف ادعای شان فقط پرت بودن شان از اوضاع و شرایط را بروزدادند و ناخواسته چنینن با موضع ضد آمریکائی شان همسو با قلم بر دستان یادداشت رونویسان دروغ نامه ی کیهان شده اند؟
هوشنگ بهداد
http://www.kayhannews.ir/890415/2.htm#other200
دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 15 تیر ماه سال 1389
بازي با مرزها (يادداشت روز)
دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 15 تیر ماه سال 1389
بازي با مرزها (يادداشت روز)