روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 13 اردیبهشت ماه سال 1390

نقد و بررسی : سرمقاله ی روزی نامه ی حکومتی جمهوری " نقش مهره‌هاي سوخته در مصر جديد"

"مشخص نیست که حاکمان رژیم ضد بشری در 32 سال گذشته چه گلی بر سر مردم ایران زده اند که اکنون با خود رأیی و خود خواهی از ملت های منطقه طلبکاری می کنند و برای شان دایه مهربانتر از مادر می شوند . آنگونه که حق تصمیم گیری و تعیین تکلیف کردن برای خود شان قائل هستند؟"

مشخص نیست که حاکمان رژیم ضد بشری در 32 سال گذشته چه گلی بر سر مردم ایران زده اند که اکنون با خود رأیی و خود خواهی از ملت های منطقه طلبکاری می کنند و برای شان دایه مهربانتر از مادر می شوند . آنگونه که حق تصمیم گیری و تعیین تکلیف کردن برای خود شان قائل هستند؟". آنهم در شرایطی که رئیس جمهور پاسدار گماشته و اطرافیان وی متهم به خوارج شده اند . در صورتیکه همین کمتر از 2 سال پیش بود که با طرح کودتا تعدا 24 میلیون رأی برایش ساخته شد و ادعا می شد که وی اصول گرای ساده زیست عاشق خدمتگزار مردم ایران مورد حمایت ولی وقیح نا مشروع و کودتاگران پاسدار پشتیبانش هستند . اما اکنون در راستای ادامه ی جنگ قدرت که پس از حذف رقیب این جنگ دامنه گیر باند های کودتایی مافیایی حاکم شده است . طوریکه موجب شکاف و اختلاف شدید میان ولی وقیح نا مشروع با پاسدار گماشته احمدی نژاد شده است . در چنین اوضاع و احوالی بدون اینکه هیچگونه توضیحی داده شود چرا باید در راستای پیگیری سیاست صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه سر مقاله نویس آنگونه وانمود کرده است که عرب و مصری تر از عمر موسی رئیس اتحادیه ی عرب شده است که چون وی اعلام نامزدی ریاست جمهوری در انتخابات ریاست جمهوری آینده ی مصر کرده است . بنا براین وی را متهم به داشتن اشتهای سری ناپذیر نموده است؟! بدتر اینکه تأکید بر طرح صلح عربی توافقنامه ی کمپ دیوید با اسراییل کرده و افزوده تا زمانی طرف مقابل آن را لغو نکند پای بند است. بهرحال با سخنگو وو کیل مدافع ملت مصر شده است و این چنین عمرو موسی را متهم و محاکمه و محکوم کرده است:

"عمروموسي، دبيركل اتحاديه عرب كه اشتهاي سيري ناپذيري از خود براي احراز پست رياست جمهوري مصر نشان مي‌دهد، اعلام كرده است: مصر جديد به طرح صلح عربي پايبند است و هرگز توافقنامه كمپ ديويد را تا زماني كه طرف ديگر به آن متعهد است، لغو نخواهد كرد. وي كه با روزنامه "الشرق" چاپ قطر مصاحبه مي‌كرد، افزود: فروپاشي نظام مصر درسي بزرگ براي تمامي كساني است كه تلاش مي‌كنند ملت را سركوب كنند و مردم را به زانو در آورند تا به اهدافشان برسند. اگرچه وي سعي دارد درسهاي حاصل از قيام مردم مصر را به ديگران بياموزد ولي جاي تعجب است كه چرا هنوز خودش از اين قيام پرخروش مردم بزرگ مصر، نكته‌اي را نياموخته است درحالي كه ملت مصر، بزرگترين درسها را به مزدوران ديروز و امروز رژيم قاهره آموخت و با صراحت تمام اعلام كرد كه به آنها "اعتماد" ندارد. اين مسئله تنها شامل "احمد شفيق" نخست‌وزير دست نشانده مبارك و اعضاي كابينه تحميلي مبارك نمي‌شود بلكه در واقع طيف وسيع عناصري كه در فهرست كارگزاران رژيم مبارك و عاملان تحكيم سلطه جهنمي آمريكا و صهيونيسم در مصر بوده اند، قاعدتاً براي مردم مصر "قابل اعتماد" محسوب نمي‌شوند. از اين ديدگاه، تكليف "عمروموسي" هم روشن است. چرا كه وي وزير خارجه رژيم مبارك بوده و تا اين اواخر نيز با مشاوره‌هايش در خدمت رژيم كمپ ديويدي قرار داشت و هنوز هم از موضع دبيركل اتحاديه عرب درصدد تحكيم مواضع صهيونيستها و تأمين اهداف مشترك آمريكا و اسرائيل است. اين براي نخستين بار نيست كه "عمروموسي" در اين زمينه سخن مي‌گويد و هر بار، قدري واضح‌تر و صريح‌تر از گذشته، مواضع خود را در اين مقوله بيان مي‌كند"

سرمقاله نویس از موضع فرافکنی یا رطب خورده که منع رطب کرده است . دست به خود زنی زده است . زیرا که آنگونه پرسش گری که از عمرو موسی کرده است که قبل از هرچیز . ابتدا شامل حال خودش می شود . به خصوص اینکه عرب و مصری هم نمی باشد . اما از موضع سخنگوی رهبر مدعی ام القرای جهان اسلام اینگونه از موضع ضد آمریکایی و اسراییلی سئوال از عمرو موسی پیرامون نظرش پرسش گری و لغز خوانی کرده و محورش نظر تحلیلی داده است :

"طبعاً بايد از "عمروموسي" پرسيد كه وي در مقام بيان اين مطالب از جانب چه كسي سخن مي‌گويد؟ از جانب اتحاديه عرب و در واقع از جانب تمامي اعراب؟ يا از جانب ملت بزرگ مصر؟ يا از جانب خودش و صرفاً ديدگاه شخصي خود را اظهار مي‌كند؟ اولاً هيچگونه گزارشي دال بر تشكيل اجلاسي از اعراب و تفويض اختيارات به "عمروموسي" براي اعلام چنين موضعي منتشر نشده است. بعلاوه، اعراب كه نمي‌توانند از جانب ملت مصر تصميم بگيرند و به جاي يك ملت بزرگ، بايدها و نبايدها را بيان نمايند و خط مشي دولت آينده را تعيين كنند. اما اگر "عمروموسي" مدعي است كه از جانب ملت مصر چنين موضعي را اعلام كرده، قطعاً سخني به گزاف گفته است. چرا كه در ماه‌هاي اخير كمترين گرايشي از سوي مردم انقلابي مصر در جهت اعلام يا تثبيت چنين موضعي، منعكس نشده است. اين بدان معني است كه آنچه عمروموسي بيان داشته، قطعاً موضع شخصي وي بوده است. اما سؤال اصلي اينست كه اهداف و انگيزه‌هاي او براي اتخاذ چنين موضع و ديدگاهي چيست و چه مي‌تواند باشد؟ چرا "عمروموسي" اصرار دارد كه خود را به عنوان استراتژيست و "سخنگوي انقلاب مصر"، جا بزند و چنين وانمود سازد كه گويا از جانب مردم مصر، آنهم "مصر جديد" سخن مي‌گويد؟ تمايلات عناصري همچون "عمروموسي" و "محمد البرادعي" براي كسب قدرت و حتي خوشرقصي آنها هم در مقطع كنوني به وضوح قابل مشاهده است. در واقع "عمروموسي" با اين اظهارات خود، قصد خودنمائي و فرستادن علامت به واشنگتن و تل‌آويو دارد كه نشان دهد او همان كسي است كه آنها به دنبالش هستند و مي‌تواند قرارداد ننگين كمپ ديويد را احياء و تثبيت كند.از اين ديدگاه، "عمروموسي" را بايد از هم اكنون يك "مهره سوخته" در صحنه سياسي "مصر جديد" تلقي كرد كه در اولين فرصتهاي به دست آمده، كاملاً ماهيت وابسته خود را برملا كرده و ديگر حرف تازه‌اي براي گفتن باقي نگذاشته است. پرچمداران مصر جديد بايد كساني باشند كه با قيام حق طلبانه در مصر،‌ همخواني و سنخيت داشته باشند. اگر قرار بود سقوط مبارك به حاكميت مزدورانش و روي كار آمدن اذنابش منجر شود، چه توجيهي براي اين قيام و اهداي آنهمه خون‌هاي پاك وجود داشت؟ اگر قرار بود روند خفت بار گذشته و اسارت در چنگال صهيونيسم با حفظ قرارداد ننگين "كمپ ديويد" استمرار يابد، رمز و راز خون دل خوردن‌هاي ملت بزرگ مصر، مطلقاً قابل درك نبود. پيشتازان جبهه جهاد و شهادت در مصر، چهره‌هاي موجهي همچون ستوان شهيد "خالد الاسلامبولي" و همفكرانش بودند و هستند كه براي باز گرداندن مجدد عظمت از دست رفته از جان و همه چيز خود گذشتند، نه مهره‌هاي سوخته‌اي كه هنوز هم براي صهيونيست‌هاي اشغالگر، دست تكان مي‌دهند و خواستار احياي قرارداد ننگين كمپ ديويد هستند كه متضمن استمرار سياست "تحقير مصر" است، سياستي كه ملت بزرگ مصر عليه آن قيام كرد.:

http://www.jomhourieslami.com/1390/13900213/13900213_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
در خاتمه اینکه اکنون بیشتر فاش شده است که اهداف پشت پرده ی تلاش علی اکبر صالحی عراقی که وزیر وزارت ترور و جاسوسی امور خار جه شده است . برای چه خود را به در و دیوار و آب و آتش می زند تا هر طوری شده رابطه ی دیپلماتیک با مصر بر قرار شود . زیرا که رژیم ضد بشری نا مشروع که محاط شده در بحران و بن بست می باشد . نیاز مبرم درد تا بر حسب تجربیات سیاست صدور تروریسم و بحران و ارتجاع به برون مرز و مداخله گری در امور داخلی کشور های منطقه و کشور های همسایه به خصوص درعراق و بحرین همچنین لبنان و فلسطین دارد توانسته از طریق سپاه قدس و حزب الله لبنان و حماس کمک به حاکمان تهران کنند تا بطور مقطعی از بحران عبور ها کند . اکنون که منطقه ی درگیر قیام های اعتراضی ضد دیکتاتوری شده است . به ویژه اینکه ادامه ی آن به سوریه و عراق کشیده شده است که بمنزله ی بصدا در آمدن زنگ خطر برای حاکمان تهران می باشد . بنا براین تلاش گسترده می شود که هر طوری شده مانع از سرایت تحولات منطقه در ایران شود . لذا شدت پیگیری سیاست در برون خانه جنگیدن به جای درون خانه جنگیدن افزوده شده است . پس از این منظر است که چشم به سیاست مداخله گری در امور داخلی مصر دوخته شده است و بر خلاف سر مقاله نویس وارونه گوی که عمرو موسی را پر اشتها برای کسب قدرت در مصر متهم کرده است . این حاکمان رژیم فاشیستی مذهبی تروریستی ایران می باشند که بدلایل وحشت از قیام مردم نا راضی در ایران و نگرانی شدید از تأثیر گذاری قیام های منطقه درون ایران مجبور شده اند تاکه سیاست اشهای سیری ناپذیری صدور تروریسم و ارتجاع و بحران به برون مرز را با جدیت تمام دنبال نمایند . تا بتوانند تجربیات مداخله گری در سایر کشور های همسایه و منطقه را به مصر صادر کنند به امید آنکه مصر را تبدیل به عراق و لبنان دیگری نمایند.

هوشنگ بهداد

http://www.jomhourieslami.com/1390/13900213/13900213_01_jomhori_islami_sar_magaleh_0001.html
روزی نامه ی حکومتی جمهوری اسلامی 3 شنبه 13 اردیبهشت ماه سال 1390

نقش مهره‌هاي سوخته در مصر جديد