دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 13 اردیبهشت ماه سال 1390

نقد و بررسی : (يادداشت روز) دروغ نامه ی کیهانی " زر و زنگار "

"وقتی که دین ابزار قدرت و ثروت و عوامفریبی و سرکوبی و اهرم چماق و سرکوب و خفقان و سانسور تبدیل شده باشد که توجیه گر وارونه گویی و دین فروشی هم می باشد. مشخص است که چنین دین ابزاری شده چه نقش مخرب چرخشی و توجیه گرانه ای هر جنایت و خیانت و.... می تواند باشد؟"

وقتی که دین ابزار قدرت و ثروت و عوامفریبی و سرکوبی و اهرم چماق و سرکوب و خفقان و سانسور تبدیل شده باشد که توجیه گر وارونه گویی و دین فروشی هم می باشد. مشخص است که چنین دین ابزاری شده چه نقش مخرب چرخشی و توجیه گرانه ای هر جنایت و خیانت و.... می تواند باشد؟ بطور مثال فراموش نشده است که آن روزی که پاسدار گماشته احمدی نژاد با چتر تبلیغاتی اصول گرایی که مقابل حریف مدعی اصلاح طلبی علم شد تا که با توطئه و کودتا این رقیب حذف گردد . تا جایی که آخوند مصباح یزدی متحجر انگلیسی مفت و رانت خوار دولتی برای اینکه رفسنجانی و خاتمی را ضد اسلام و انقلاب و خائن به این دو مقوله متهم شان کند از پاسدار گماشته احمدی نژاد دفاع و ستایش می کرد و از وی بعنوان ذخیره الهی برای اسلام و انقلاب نام می برد . البته دفاع و ستایش گری قلم زنان یادداشت رو نویس دروغ نامه ی کیهان از پاسدار گماشته احمدی نژاد و دولت مدعی اصول گرای وی که جای خود دارد . اما اکنون چون پاسدار گماشته احمدی نژاد نقش غلامک حلقه بر گوش یا گماشته را برای رهبر لوطی جماران همچون گذشته اجرا نکرده و پایش را از خط قرمز ترسیم شده بیرون نهاده وعبور کرده است . زیرا که تلاش نموده است از حق قانونی عزل وزرا ازکابینه استفاده کند . اما ولی وقیح نا مشروع با صدور فتوای حکومتی یا مداخله گری ما ورای قانون و زیر پا گذاشتن حق قانونی پایدار گماشته از سوی وی نه اینکه این حق قانونی از پاسدار گماشته احمدی نژاد سلب کرد ، بلکه ولی وقیح خودش هم مرتکب اقدام قانون شکنانه شد . بدتر اینکه عوامل چماقدار ش در حوزه و با زار مکاره و پاسداران فاشیستی کودتایی پاسداران کودتا گر را بسیج کرده است تا که به سوی پاسدار گماشته احمدی نژاد و اطرافیان وی کیش داده شوند تا ثابت کند که ولی وقیح هم همچون خمینی شیاد است که گفته بود که من هر گز عقد اخوت با کسی بنسته ام یعنی اینکه جانشین و پیروانش نیز همین خصلت را دارند. آنگونه که بطور عریان بر خلاف موضع گیری های گذشته اکنون بر سر و روی پاسدار گماشته احمدی نژاد و حامیان وی از هر سو تیغ کشی شده است. طوریکه از سوی قلم بر دست یادداشت روز نویس ادعاشده است که اینان نه اصول گرای اصل یا طلای ناب همچون ولی وقیح نیستند ، بلکه بدلی و انحرافی و خارج شده از اسلام یا خوارج می باشند . بهر حال قلم بر دست یادداشت روز نویس با آویزان شدن به دین و اسلام ابزار و وسیله ی هدف در راستای قدرت و حفظ آن و توجیه گر توطئه گری برای حذف هر منتقد حتی خودی شده است وپیرامون رشد شکاف و اختلافات نمایان شده میان ولی وقیح نا مشروع با پاسدار گماشته احمدی نژاد و اطرافیان وی قلم فرسایی و لغز خوانی کرده است و عجیب اتهامات سنگین به اینان وارد نموده است . از جمله اینکه با رقیب مغلوب هم دست شده اند که ضمن اینکه بطور مشترک غار تگری می کنند و دارای زندگی اشرافی هستند . خلاصه اینگونه متهم به همسوئی اسلام فرقه اي خوارجي، اسلام حجتيه، اسلام اشرافي، اسلام كمونيستي و كاپيتاليستي و اسلام سكولار شدند که نه تنها ضد هم نيستند بلكه اغلب از يك منشا واحد التقاطي سرچشمه مي گيرند و در پنهان، كم يا بيش به هم مي رسند و بدون آنکه بگوید که چرا همه مخالفان رژیم فاشیستی مذهبی تروریستی حاکم بر ایران می باشند اما مدعی شده که همگی شان چنین مقابل اسلام ولی وقیح ایستاده اند:

"زرناب هرگز زنگار نمي بندد و اگر هم غباري بر آن بنشيند، با كنار زدن آن غبار، تابناك تر مي شود. اما فلز قلابي زرنما چرا، زنگار مي گيرد و به مرور از تابندگي باز مي ماند و از سكه مي افتد. جريان هاي سياسي- فكري انحرافي نيز در برابر جريان اسلام ناب و اصولگرايي مكتب علوي اين گونه اند. آنها شايد در بادي امر كاملا شبيه يكديگر باشند و نتوان بازشناخت. شايد روزي به اقتضاي زمانه، علي عليه السلام و عثمان و طلحه و زبير و اشعث و ابوموسي و ابن كوّاء (خوارج بعدي) در يك اردوگاه ديده شوند. وليد بن عقبه و مروان بن حكم و ساير امويان منافق كه در دستگاه خلافت رخنه كرده اند، شورش مي كنند و با وجود مخالفت امام، خليفه را از پاي درمي آورند. سپس سراغ علي(ع) مي روند تا همان اشرافيگري و امتيازطلبي مذموم و باطل را براي آنان به عنوان «حق» به رسميت بشناسد! ملاك امام روشن است. شراكتي با كسي به هم نزده است.... يا ناگهان چشم باز مي كني و مي بيني آن چپ دوآتشه سابق و اين راست كذايي دست در دست هم گذاشته اند در مسابقه زراندوزي و تجمل. يا فلان مدعيان اصلاح طلبي با بهمان مدعيان اصولگرايي دست ائتلاف داده اند براي هم افزايي توانايي ها و چنگ انداختن به طعمه قدرت! يك روز مي شنوي فلاني و فلاني به عنوان اصولگراي منتقد دولت خبر از ائتلاف با «اصلاح طلبان معتدل» مي دهند كه در بحبوحه آشوب و فتنه، جز در خدمت محاربين نبودند و چند صباح بعد دست بر قضا، دستيار چشم اسفنديار دولت را مي يابي كه خاك اصولگرايان را- علي الاطلاق و نه با استثناء- به توبره مي كشد و ذره اي خوش گماني درباره كليت اين جبهه به خرج نمي دهد اما همان جا- در گفت وگو با روزنامه شرق- درز مي دهد كه طيف متبوع وي اولا براي دوسوم مجلس آتي نقشه ريخته اند و ثانيا «ممكن است افرادي از گروه هاي اصلاح طلب در ليست ما قرار بگيرند»).اما همان قدر كه دافعه انحرافي پيدا كني، جذب ديگران مي شوي يا برعكس. درست مانند ماجراي خرما خوردن و خون ريزي شان. اگر از كنار نخلستاني مي گذرند و يكي شان خرماي بيرون نخلستان افتاده را بر دهان مي گذارد، آن يكي بلافاصله «متذكر» مي شود كه بايد از صاحب نخلستان حلاليت بطلبيم اما اندكي بعد، چون به زن و مردي مي رسند كه محبت علي(ع) در دلشان مي جوشد، شكم زن باردار را بدون كمترين آزردگي خاطر سفره مي كنند! دريغ از يك «متذكر» در اين فرقه منحرف و بيرون شده از دين خدا. نه فقط بيرون شده از دين خدا. مارقين. از دين گريختگان، چونان تيري كه از كمان پرتاب شود. فرقه اي با بدنه اي به غايت احمق و سراني چون اشعث، پيشاپيش با معاويه و عمروعاص قرار و مدار گذاشته. همان قدر به عمرو و ابوموسي اشعري- غايب از جهاد در برابر محاربين- اعتماد دارند كه به اميرمؤمنان و مالك اشتر و ابن عباس بدگمانند!اسلام فرقه اي خوارجي، اسلام حجتيه، اسلام اشرافي، اسلام كمونيستي و كاپيتاليستي و اسلام سكولار هر چند در ظاهر متفاوت و متضاد به نظر بيايند اما نه تنها ضد هم نيستند بلكه اغلب از يك منشا واحد التقاطي سرچشمه مي گيرند و در پنهان، كم يا بيش به هم مي رسند.!با اين نگاه، انتخابات مجلس و رياست جمهوري و رقابت هاي سياسي و اخباري كه از حواشي آن مي جوشد، تنها بهانه اي براي به محك درآمدن اصالت و عيار جريان ها و رجال سياسي است. وگرنه ماجرا ابعاد عميق تري دارد همچنان كه در دوره هاي سازندگي و اصلاحات و عدالتخواهي ديده ايم. ما در همين 2سال اخير، آزمون 3 طيف «فتنه سبز»، «اصولگرايان منتقد» و «حاميان خاص دولت» - تعابيري كه خود آنها قائلند- را در كنار آزمون قاطبه ملت و نخبگان اصولگرا ديديم. از خطاها كه بگذريم، از خط انحرافي چند لايه نمي توان گذشت. خطي با اضلاع گونه گون و ظاهرا متضاد كه چند اصل را دنبال مي كند: 1-تفرقه و اختلاف و بدگماني در جبهه اصولگرايان وفادار رهبري 2-ترغيب به يارگيري و ائتلاف با جريان هاي آلوده در حوزه رسانه اي و سياسي و حزبي و فرهنگي و اقتصادي 3-حريم شكني ولايت فقيه و قبح زدايي از ورود به حوزه حرمت ها و محرمات ديني يا به عبارتي ترويج اباحه گري در جزء و كلان 4-حاشيه سازي به قيمت غفلت از مسائل مهم منطقه 5- وارونه سازي جاذبه ها و دافعه هاي اسلامي- انقلابي (اسلام التقاطي و منافقانه با تابلوهاي راهنمايي كه 180 درجه معكوس است) 6-بازي با سرمايه و اعتبار اجتماعي و سياسي رجال در هر يك از جايگاه هاي حاكميتي 7-مهندسي تضاد و تقابل در حاكميت و القاي بن بست حقوقي و سياسي در نظام ولو به قيمت قفل شدن امور 8-برهم زدن مرز جبهه دوست و دشمن با مواضع دوپهلو يا هل دادن شخصيت ها به موضع اتهام 9-بزرگ نمايي قدرت فرسوده دشمن و در عين حال القاي خوش بيني نسبت به جبهه استكبار و ضدانقلاب"

در خاتمه اینکه بدلایل فراوان برای حاکمان در گیر جنگ قدرت و ثروت مثل گذشته به آسانی امکان پذیر نمی یاشد که زیر چتر اسلام و دین ابزار و وسیله ی قدرت و ثروت و عوامفریبی شده سیاست خفقان و سانسور با منحرف کردن اذهان عمومی به پیش برده شود . به خصوص اینکه پس کودتا و حذف رقیب که رژیم ضد بشری یک دست شد و دیگر نمی شد که تضاد و نارضایتی و اختلاف و نارضایتی عمومی را متوجه رقیب مغلوب دوم خردادی ها یا مدعیان اصلاح طلب کرد و برر گردن اینان انداخت . زیرا که اینان در قدرت نمی باشند تا که پاسخگو باشد . از سوی دیگر مسئولین رژیم ضد بشری نا مشروع شرایط کنونی منطقه به خصوص سوریه را نمی توانند به گردن آمریکا آوار نمایند و با سیاست تاکتیکی ضد آمریکایی اهداف پشت پرده ی خود را همچون گذشته دنبال کنند . چونکه قیام های ضد دیکتا توری های منطقه موجب شده است که پارامتر های دیگری مورد ارزیابی واقع شود . از جمله فاش شدن تجربه ی 32 ساله ی دین ابزار قدرت و ثروت و خفقان و سرکوب و سانسور شده در ایران است . آنگونه که مردم معترض در تظاهرات های ضد حکومتی شان هم پژواک اعتراضی مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای اصل ولایت وقیح را سر دادند که بوضوح هم مهر تأئید بر عدم مشروعیت ولی وقیح و هم حکومت فاشیستی مذهبی زدند . یعنی آشکارا خواهان حکومت دممکراتیک غیر دینی در ایران شدند . ولی اکنون طلبه یادداشت روز نویس هم لهجه سر بازجو پاسدار حسین شر یعتمداری بدلیل نا فرمانی پاسدار گماشته احمدی نژاد و اطرافیان وی متهم به جریان انحرافی شده ان.د چون که بنا بر فتوای اینگونه قلم بردست یادداشت روز نویس اینان از دایره ی اسلام فقاهتی ولی وقیح نا مشروع خارج شده اند که مستحق مجازات می باشند جای اینکه صاحب قدرت باشند . مسخره تراینکه مدعی بردست غلام حلقه بر گوش ولی وقیح اسلام را به چند بخش تقسیم کرده است که همه را به جز اسلام طالبانی ولی وقیح رد کرده است . در صورتیکه ولی وقیح آنچنان مورد تنفر و خشم مردم ایران است که هر فرصتی که برای شان پیش می آید و قادرند توی خیابان حضور یابند با فریاد مرگ بر دیکتاتور و خامنه ای و اصل ولایت وقیح از وی استقبال می کنند.

هوشنگ بهداد

http://www.kayhannews.ir/900213/2.htm#other200

دروغ نامه ی کیهان سه شنبه 13 اردیبهشت ماه سال 1390

زر و زنگار (يادداشت روز)