گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 17 خرداد 90

بلا (گفت و شنود)

گفت : آخه شده داستان مثل آن گدا

زنگ درب خانه ای را در آورد به صدا

تقاضای کمک کرد از صاحبخانه چیزی

اما صاحبخانه به وی نداد هیچ چیزی

گدا گفت الان دعا می کنم تا نازل شود بلا

صاحبخانه گفت اگر دعایت اثر دارد نا قلا

دعا کن برای خودت تا ترقی کنی بری بالا

یا از بین بره عامل فقر ،مفت خوران ملا

گفت: از قول جريان انحرافي اعلام شده بود كه اواسط خرداد يك حادثه ناگوار اتفاق مي افتد!
گفتم: پس چرا هيچ اتفاقي نيفتاد؟!
گفت: همان جريان مي گويد، چون به مردم گفته بوديم دعا كنند و آنها هم دعا كرده اند، بلا رفع شد، اما چند روز ديگر را مشخص كرده و گفته اند ممكن است در آن روزها اتفاق ناگواري بيفتد!
گفتم: اگر باز هم اتفاقي نيفتاد چي؟!
گفت: دوباره مي گويند دعا كرديم بلا رفع شد!!
گفتم: اگر تا اين اندازه مستجاب الدعوه هستند چرا براي نجات خودشان از بن بستي كه با آن مواجه شده اند دعا نمي كنند؟!
گفت: چه عرض كنم؟!
گفتم: گدايي در خانه اي رفت و صاحبخانه چيزي به او نداد. گدا گفت؛ الان دعا مي كنم كه بلايي بر سرت نازل شود! صاحبخانه گفت؛ اگر دعايت اثر دارد، اول دعا كن بلايي كه بر سر خودت نازل شده رفع شود و بعد...!!

گفت : سرباز جوی منفور خل

از جریان انحرافی کرده نقل قول

گفته پیش بینی کرده بودند اواسط خرداد

حادثه اری رخ می دهد برای رهبر شیاد

ولی این روز سپری شد، نیفتد هیچ اتفاق

جز اینکه لغز خوانی و تهدیدکرد رهبر چلاق

در ادامه افزوده این جریان گفته کردیم دعا

تا نازل شدن بلا رفع شود بدون سر و صدا

گفتم : ولی 22 خرداد هست در پیش

شاید لوطی و حامیانش مات شدند وکیش

گفت : اتفاقاً این جریان چند روز دیگر را کرده تعیین

اتفاق نا گواری می افتدشاکی کرده سربازجوی اوین

تا گوید حال که دعای این جریان می شود مستجاب

چرا برای رفع بالای خودشان دعا نمی کنداین عالی جناب؟

گفتم : چرا پاسدار سر بازجوی کودن رفته به خواب

بساط دجالی و رمالی و دین فروشی را زده زیرآب؟

چگونه فراموش کرده است این سربازجوی هالو؟

بقای نظام بستگی داره به دعا نویسی باجنبل وجادو

چرا سربازجوی منفور ابله برده است از یاد؟

زمانی که خمینی بستری بود تقاضاشد زیاد

مگر با التماس و خواهش و تمنا و مهر و وفا؟

نگفتند همگی برایش دعا کنندتا داده شود شفا

ولی حال بساط دین فروشی آنگونه زده شده به گند؟

که سربازجو منفور دعا کردن را گرفته به ریشخند

گفت : آخه شده داستان مثل آن گدا

زنگ درب خانه ای را در آورد به صدا

تقاضای کمک کرد از صاحبخانه چیزی

اما صاحبخانه به وی نداد هیچ چیزی

گدا گفت الان دعا می کنم تا نازل شود بلا

صاحبخانه گفت اگر دعایت اثر دارد نا قلا

دعا کن برای خودت تا ترقی کنی بری بالا

یا از بین بره عامل فقر ،مفت خوران ملا