گفت و شنود دروغ نامه ی کیهان 21 خرداد 90
نفوذي (گفت و شنود)
گفتم: این شده مثل آن یارو توی خیابان
نیاز به قضای حاجت داشت پس شتابان
ناگهان چشمش فتاد به در نیمه باز
سریع وارد شد اقدام خود را کرد آغاز
سپس نور افکن شد روشن وی شد حیران
صدای قهقه تماشاگران تئاتر وی کرد نگران
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: پخش فيلم و اظهارات مستند نفوذي وزارت اطلاعات در رأس هرم اپوزيسيون بدجوري گروه هاي اپوزيسيون را به جان هم انداخته و يكديگر را به باد فحش گرفته اند.
گفت: حيوونكي ها حق دارند، چند سال است كه دارند با ساز يك نفوذي وزارت اطلاعات رقص شتري مي كنند و به خيال خودشان از بدنه نظام اطلاعات مي گيرند!!
گفتم: در اين ميان عليرضا نوري زاده كه ادعا مي كرد «مدحي» را كشف كرده و حالا معلوم شده كه همه اخبار و اطلاعات پشت پرده اپوزيسيون توسط اين نفوذي وزارت اطلاعات لو رفته است، بيشتر از بقيه فحش مي خورد.
گفت: نوري زاده در دوران جنگ تحميلي هم در لندن، اخبار عوامل عراق را به يكي از نفوذي هاي وزارت اطلاعات مي داد و فكر مي كرد با عامل استخبارات ارتش عراق همكاري مي كند.
گفتم: يارو وسط خيابون احتياج به قضاي حاجت داشت ولي هرچي مي گشت جايي پيدا نمي كرد. ناگهان چشمش به يك در نيمه باز افتاد و با عجله وارد شد و در يك محيط تاريك شروع كرد به... ولي هنوز عرقش خشك نشده بود كه يكدفعه فضا با ده ها نورافكن روشن شد و صداي قهقهه خنده مردم به آسمان بلند شد. حيوونكي رفته بود روي «سن تئاتر»!
گفت :گفته می شود خود گوزی و خود خندی
عجب مرد هنرمندی؟!
گفتم : اکنون پیش آمده این سئوال
برای چه زده شده است این مثال؟
گفت : آخه در آستانه کودتای 22 خرداد
حامیان کودتاگران پاسدار و ولی وقیح شیاد
برای ماستمالی کردن مرگ بر دیکتاتور فریاد
از نفوذی مزدور پاسدار علیه مخالفین زده شده داد
گفتم : چرا رژیم فتاده به چنین روغن سوزی؟
که نا چار شده فاش کند از پاسدار مأمور نفوذی
گفت : چون جنگ قدرت و ثروت شروع شد از وزارت اطلاعات
کنون برای تقویت کردنش باید با سناریو سازی شود تبلیغات
گفتم: این شده مثل آن توی خیابان
نیاز به قضای حاجت داشت پس شتابان
ناگهان چشمش فتاد به در نیمه باز
سریع وارد شد اقدام خود را کرد آغاز
سپس نور افکن شد روشن وی شد حیران
صدای قهقه تماشاگران تئاتر وی کرد نگران