روزنامه ی جمهوری اسلامی 19 مرداد ماه سال 1388
نقد و بررسی " رسانه ها و فرهنگ جذب"
"مگر می توان غیر از این انتظار داشت که چرا نباید در روز خبرنگار هم خبرنگاران در زندان باشند .هم اینکه برای شان دادگاه فر مایشی نمایشی تشکیل داده نشود "؟
در رژیم مرگ پرست و مرگ زی که بنیانگذار شیادش پس از 15 سال تبعید بی احساس وارد کشور شد و مستقیم به گورستان رفت تا پیام وارونه دهد و خطاب به حاضریب بگوید که پدران چه حقی داشتند برای ما تصمیم گیری و قانون تعیین کردند و سر نوشت ما رقم زدند و گفت که شاه فقط توانست د گورستان آباد کند . آنگاه پس از قبضه ی قدرت جنگ خانمان بر انداز ضد ملی و ضد میهنی ایران و عراق را نعمت الهی نا مید . همچنین فرار رسین نوروز و اجرای مراسم جشن نو روزی را پیام و فرا خوان داد تا که همگان بر سر قبر کشته شدگن جنگ در گورستان ها حضور یابند. آنگاه موسیقی و شنیدنش را حرام کرد . سپس بر گزاری روز جهانی کارگران و زنان تبدیل به روز های سرکوب و باز داشت و خفقان و شکنجه و حتی اعدام عزا شده است .
لذا معلوم است جائیکه سعید مرتضوی که قصاب مطبوعات نام گرفته است . یک بازجو وشکنجه گر و قاتل عکاس و خبرنگار بنام زهرا کاظمی است . البته این قصاب مطبوعات و قاتل انسان نام گرفته عضو باند مافیائی غارتگر و انگلیسی مؤتلفه عسگر اولادی است که سابقه ی توقیف و تعطیلی بیش از 80 مطبوعات را در یک شب دارد . اکنون که خیلی بیش از گذشاته مشغول قلم شکستن و زبان بریدن و باز داشت و شکنجه کردن و اعتراف گرفتن از خبرنگاران و روزنامه نگاران اهل قلم می باشد . مشخص است که روز جهانی خبرنگار برای خبرنگار ایرانی یعنی روز قلم شکنی و زبان بریدن و صدا خفه کردن است که مکان برگزاری جشن چنین روزی هم می بایست در سیاه چاهای زندان ها یا حضور در دادگاه های نمایشی و فر مایشی استالینی باشد تا که اعتراف کنند جاسوسی بیگانه بوده و شرکت در انقلاب مخملین بر اندازانه داشته اند. بدتر اینکه روز خبرنگار در ایران از سوی طلبه بازجوی سابق زندان بنام کاظم انبار لوئی جشن گرفته شده که قلم زن ورق پاره ی حکومتی رسالت است . همچنین وی نیز عضو باند مافیائی انگلیسی مؤتلفه است که نشست و مصاحبه ی مطبوعاتی با سئوال و پرسش به نام روز خبرنگار داشته است که به شیوه ی بازجوئی با توهین و تهدید کردن خبر نگاران مطبوعات رقیب مغلوب همراه بوده است و از موضع اصطلاح بستن سنگ و رها کردن سگ تا تانوانسته یکه تازی نموده و با پارس کردن و پاچه گیری کردن ا ز روز نامه و خبر نگاران مطبوعات رقیب مغلوب و مطرود شده کرده است . زیرا این مجیز گوی و نان خور پاسداران کودتاگر و لوطی جماران نامشروع و مدافع دولت و رئیس جمهور نامشروع تملق و چاپلوسی کرده است .
آری اکنون فضا آنگونه علیه خبرنگاران خفقان آلوده می باشد که صدای مقاله نویس ورق پاره ی جمهوری اسلامی مدافع سانسور و قلم شکنی که پذیرفته بازداشت شدگان و شکنجه و اعتراف کنندگان جزو آشوب گران و اغتشاش گران می باشند که باید محاکمه شود . ولی از دستگاه آلوده به رشوه و تبعیض و رانتخواری قضائیه پرسش کرده که چرا اینان را از هم دیگر تفکیک نمی کند؟ همینطور سئوال کرده که چرا برخی رسانه های حامی کودتاگران همین مخدوش بودن را بهانه تسویه حساب کردن با رقبای خود کرده اند و اعتراض کرده که در روز خبر نگار این امر با روح آزاد خبرنگاري و اخلاق روزنامه نگاري كه سرمايه هاي اصلي اهالي رسانه هستند بهيچوجه سازگاري ندارد. بالاخره سرمقاله نویس در در ادامه در راستای دفاع باندی خود که شامل رفسنجاتی و موسوی می شود خطاب به مخاطبان همکار خود این چنین مجبور به اعتراف بخشی از واقعیات شده است :
"اين روزها بداخلاقي هاي رسانه اي به ويژه عليه شخصيت هاي صاحب نامي كه سرمايه هاي انساني جامعه ما هستند به اوج رسيده است . يكي به آنها اتهام وابستگي به قدرت هاي خارجي مي زند ديگري آنها را به منافقين وصل مي كند سومي آنها را ضدولايت فقيه مي داند و چهارمي القاب و عناوين توهين آميز به آنها مي بندد. اين نسبت ها هيچكدام بر منطق و استدلال تكيه ندارد در حالي كه رسانه ها بايد منطقي باشند تا مخاطبان آنها مطالبشان را بپذيرند. اينكه با احساسات مردم بازي كنيم و با تكيه بر مقدسات افرادي را كه عمر خود را براي پاسداري از همين مقدسات صرف كرده اند متهم به ضديت با چيزي نمائيم كه از وجودشان جدا نيست هيچ مشكلي را حل نخواهيم كرد. فقط عده اي از مخاطبان را معيار قرار ندهيد. خيل عظيم مردم نه تنها اين وصله هاي ناچسب را باور نمي كنند بلكه هر روز كه مي گذرد و هر يك از اين اتهامات را كه مي خوانند و مي شنوند بي اعتقاديشان به رسانه هاي خودي بيشتر مي شود علاقه شان به همانها كه آماج سيل اتهامات قرار مي گيرند افزايش مي يابد و فاصله شان با حاكميت رو به فزوني مي گذارد. اين به نفع ايران و اسلام و انقلاب و نظام جمهوري و حتي به نفع خود شما و جمع و جناحتان نيست كه فاصله ها را زياد كنيد و رسانه ها را از اعتبار بياندازيد. اقبال روز افزون مردم به رسانه هاي خارجي را نمي بينيد بي اعتنايي مردم به اين قبيل مطالب كه عليه اين و آن منتشر مي شود را احساس نمي كنيد نگاه بي تفاوت مردم به دعواهاي سياسي را نمي بينيد نفرت مردم از جريان حذف و دفع را در نمي يابيد از گفتگوهاي مردم در محافل خصوصي و اداري و خانوادگي خبر نداريد اظهارات مردم در تاكسي ها و اتوبوسها و قطارهاي مترو به گوش شما نمي رسد لااقل سايت ها را كه مي بينيد و از مطالبي كه در نقد عملكرد شما نوشته مي شود و نقطه نظرهاي كاربران كه تا حدودي بدون ملاحظه است كه مطلع مي شويد. اينها را ناچيز ندانيد و براي افكار عمومي اهميت قائل شويد. در دايره كوچكي كه دور خود ترسيم كرده ايد محصور و محدود نمانيد و اطراف را هم ببينيد. اينها همه مردم همين كشور و اهل همين جامعه هستند و هيچكس نمي تواند ناديده شان بگيرد. "
در خاتمه اینکه مقاله نویس تناقض گوی بر خلاف گرد و خاک کردن ابتدای مقاله و ترسیم کردن مرزش و تهدید و محکوم نمودن دگر اندیشان و تأکید کردن که سرکوب و بازداشت و شکنجه و اعتراف گرفتن و محاکمه کردن حق شان می باشد . اما در ادامه نشان داده که کمی از خوش باوری و فراموشی بیرون آمده است. برای اینکه ضمن این که در بخش ارتباط شرایط کنونی وانمود کرده که گویا حاصل وضعیت گذشته نمی باشد . آنگونه که انگاری در 30 سال گذشته نه اینکه وی در ایران زدگی نکرده است ، بلکه هیچگونه از تجربه ی قلم شکنی و سانسور و خفقان از 30 سال گذشته هم خبر و اطلاعی دارد و نمی داند و به یاد نمی آورد که این خمینی شیاد و متحجر بود که همان اوایل انقلاب فریاد زد که بشکنید این قلم های فاسدوآلوده را و یا اینکه فرمان تهاجم به روزنامه ی آیندگان و تعطیلی آن داد و یورش سراسری به دانشگاه ها و به خاک و خون کشانیدن و تعطیلی سه ساله دانشگاه ها به نام انقلاب ضد فرهنگی را تأئید کرد؟ یا مهمتر اینکه ایشان متوجه نیست که در 4 سال گذشته چه تعداد نشریات دانشجوئی و روز نامه و سایر مطبوعات و نشریات توقیف و تعطیل شدند و چگونه اهل قلم و و بلاگ نویسان و روز نامه نگاران باز داشت یا شکنجه یا زیر شکنجه کشته شدند که اکنون درروز خبرنگار می بایست شرایط غیر از این باشد که خبرنگاران در کنار سایر متهمان باز داشت شدگان پس از شکنجه شدن و اعتراف نمودن در دادگاه نمایشی فرمایشی استا لینیستی حضور یابند و برای محاکمه شدن اعتراف به جاسوسی برای بیگانگان کنند . چون انکار کردی نمی باشد که واقعیت این است که حکومت تاریک اندیش و بربرمنش قرون وسطائی وزن ستیز کودتائی 30 سال است که کارنامه ی ننگین و سیاه ضد یت با علم و دانش و آگاهی و دانشجویان و دانشگاهیان دارد و مدافع خفقان و سرکوب و سانسور و اعدام وخراطی اندیشه و جراحی کردن قلم و مروج خرافات و ارتجاع و نا آگاهی می باشد. برای همین از سوی نا آگاه و متحجر و مرتجع ترین قشرها حمایت می شود. بنابراین مشخص است که انتظار آزادی ی بیان و عقیده و نوشتار و گفتار و اطلاع رسانی عاری از سانسور داشتن از رژیم تروریستی کودتائی پاسداری نامشروع برای رهبر و مسئولانش نه خود زنی علنی که خودکشی قطعی می باشد. به ویژه در شرایط کنونی که بعلت متزلزل بودن حتی به مدافعان کلیدی سرکوب و خفقان و سرکوب و سانسور سابق که جزو رقیب مغلوب می باشد نه رحم و نه اینکه تحمل می شوند.
هوشنگ - بهداد
19 مرداد ماه سال 1388