روز نامه ی کیهان 22 مرداد ماه سال 1388
کمتر از ارزش لنگ حمام (گفت و شنود)

گفت : چه عرض کنم جز بیان یارو در حما م
قبل از مشت مال دادن که دلاک کند کار تما م
چون مثل ولی فقیه، خیلی مغرور بود و خود خواه
از دلاک سئوال کرد به نیت اینکه هست خیر خواه
به نظرتو قیمت من چنداست، یا چه مبلغ داردارزش؟
دلاک ساده دل بدون لکنت زبان یا در گفتار لرزش
گفت روی تو می توان صد تومان کرد حسا ب
یارو عصبی شد ، دلاک را اینگونه کرد عتا ب
نمی دانی صد توما ن، قیمت دارد لنگ دور کمرمن
دلاک گفت، منم قیمت آن گفتم اگر نه درهر انجمن
تو ارزش نداری ، حتی به اندازه خشکیده چمن
آنگونه که حیف است این لنگ ، برایت شود کفن


گفت: اين روزها در محفل ضد انقلابيون فراري و پناهنده به آمريكا و انگليس ماجراي تعدادي از مدعيان اصلاحات كه طي 3 سال اخير به اين كشورها گريخته و پناهندگي گرفته اند زبان به زبان مي چرخد.گفتم: كدام ماجرا؟!گفت: آن عده از مدعيان اصلاحات كه به آمريكا و انگليس پناهنده شده اند از اين دولت ها گله دارند كه چرا هنگام ورود از آنها استقبال كرده اند ولي حالا ديگر به آنان محل نمي گذارند!گفتم: براي اينكه خود اين افراد كه ارزشي ندارند و آمريكا و انگليس با دادن پناهندگي به آنها قصد تبليغ عليه ايران اسلامي را داشته اند و حالا كه خرشان از پل گذشته، اين آدم هاي اجق وجق به چه دردشان مي خورند؟!گفت: حيوونكي ها فكر مي كردند كه خود آنها براي آمريكا و انگليس ارزش دارند.گفتم: چه عرض كنم؟! شخصي كه خيلي روي خودش حساب مي كرد به حمام رفته بود و براي خودنمايي از دلاك پرسيد؛ به نظر تو قيمت من چقدر است؟ دلاك ساده دل و راستگو در پاسخ گفت؛ 100تومان. يارو كه حسابي خيط كاشته بود با عصبانيت گفت؛ مرد حسابي! 100تومان فقط قيمت لنگي است كه به كمرم بسته ام. و دلاك گفت؛ من هم قيمت لنگ را مي گويم وگرنه خودت كه مفت هم نمي ارزي!

گفت : این روزها در محفل پناهند گان ضد انقلابیون فراری
که در آمریکا و انگلیس اند باهم گفتگو دارند و قرار ومراری

گفتم : تعریف انقلاب چیست عملکرد ش چیست؟
تئوری پردازی ا مدعی وصاحب ومسئئولش کیست؟

گفت : ماجرای باز گو کننده طوطیان اعتراف گر بازجویان کودتا گران
زبان به زبان ضد انقلاب می چرخد، گویند ازاین ترفند کودتاگر پاسداران

گفتم : گفته نشد تعریف انقلاب چیست؟
یااینکه ضد انقلابی های فراری کیست؟

گفت : تعریف انقلاب آخوندی چنین می شود روایت
داستان تاریخچه ی 30ساله اش، دارد چنین حکایت
دین ابزار قدرت وثروت و سرکوب شده است و جنایت
ازرأس نظام تاهمه سطوحش این ویروس کرده سرایت
عوامفر یبی و دین فروشی و جنگ افروزی با اعدام
با سانسور وخفقان و شلاق، با سنگسارو قطع اندا م
سی سال است که بطور زنجیره ای و پیوسته و مدام
با صدور ترور و ا رتجاع ، آخوند و پاسدار کرده اند اقدا م

گفتم : کنون مگر چه گفته اند پناهندگان ضد انقلابی؟
سربازجوپاسدار، چنین اکنش و تحلیل نشان داده وپیامی ؟

گفت : آخه مدعیان اصلاح طلبان فراری کرده اند گله و شکایت
چرا زمان ورودشان به آمریکا وانگلیس استقبال شدند با رضایت؟
چرا کنون با لابی های پشت پرده کودتاگران پاسدار و جانیا ن؟
اینان را رها کرده اند و فراموش تا آزادانه جنایت کنند بازجویا ن
اینان غافل اند و نمی دانند اتباع اربانان گرفته شده به گروگا ن
متهم جاسوسی شدند ا سکوت کنند، همسو نشوند ا پناهندگا ن

گفتم : مردم ایران که خوب می دانند این زد و بند
چون با مرگ بردیکتا تور گفتن، رو کرده اند این گند
با مرگ نوکر گفتن ، پیام مستقیم دادند به اربا ب
تا تجربه کند ننگ 28 مرداد، بیدار شود از خواب
حال رژیم کودتاگر چون نا مشروع است و ترسیده
فراربه جلو جنایت بیش کند رهبر بی شرم و دریده
اینان نمی دادند ادعا های کمدی با ترفند و بهونه
همه می دانند دروغ است، هذیان گوئیست وارونه

گفت : چه عرض کنم جز بیان یارو در حما م
قبل از مشت مال دادن که دلاک کند کار تما م
چون مثل ولی فقیه، خیلی مغرور بود و خود خواه
از دلاک سئوال کرد به نیت اینکه هست خیر خواه
به نظرتو قیمت من چنداست، یا چه مبلغ داردارزش؟
دلاک ساده دل بدون لکنت زبان یا در گفتار لرزش
گفت روی تو می توان صد تومان کرد حسا ب
یارو عصبی شد ، دلاک را اینگونه کرد عتا ب
نمی دانی صد توما ن، قیمت دارد لنگ دور کمرمن
دلاک گفت، منم قیمت آن گفتم اگر نه درهر انجمن
تو ارزش نداری ، حتی به اندازه خشکیده چمن
آنگونه که حیف است این لنگ ، برایت شود کفن