روز نامه ی کیهان دوشنبه اول شهریور ماه سال 1388

نقد و بررسی " شكار نيمه جان " (يادداشت روز)

بازگوئی سناریو های نخ نما شده که دوباره از موضع فرافکنانه نمایش داده شده تانشان داده شود چگونه کوه موش زائیده است؟


موج سواران او طفیلی ها مفت خوران غیر مولد و انگلان و متحجران و خرافه پرستان دین فروشان حاکم که 30 سال است با اتکای ارگان های وناگون سر کوبگر ضد مردم هر جنایت و خیانت و رذالت و اجحاف و غارتگری و جنگ افروزی و ... را به نام دین ابزار قدرت و ثروت و سرکوب و خفقان شده اجرا کرده اند. چون شیادانه خودشان وابستگان اخروی وصل به آسمان جازده اند تا اینکه نه پاسخگو ی هیچگونه مسئولیت و اقدامات خود باشند و نه اینکه جوابگوی مطالبات 30 سال تعویق و انباشت و پرداخت نا شده ی مردم باشند ، بلکه خود را ام القرای جهان اسلام و بر تر از همه در عالم دانسته و چپ و راست نسخه تغییر ساختار جهان تجویز و صادر کرده اند . نا گفته نماند که اینگونه جنایات و شیاد گری و عوامفریبی ها که تاریخچه ی 30 ساله ی عملی حکومت و دولت مداری در ایران دارد. اکنون اوج آشکارا نه دروغگوئی که شکوفائی وارونه و هذیان گوئی خودش را می گذارند زیرا که اکنون شرکای سابق قدرت و ثروت به مصاف هم بر خاسته و رو در روی هم دیگر قرار گرفته اند و دارند پته و ماهیت هم دیگر را رو می کنند .

بنابراین جناح هار و متحجر و بی رحم و خونریز ترمز بریده و دنده عقب کنده که عجیب شیفته ی قدرت انحصاری و بد تر عاشق انباشت ثروت و معتاد مزمن به دروغگوئی و کتمان کردن حقیقت است که با بی رحم ترین شیوه برای خفه و خاموش کردن رقیب مغلوب حذف شده ی خود بر خورد می کند . زیرا که مسلح به ارگان های سرکوبگر و نهاد های قدرت و تبلیغات می باشد که همچون موش آزمایشگاه هرگونه که علاقمند باشد یا که تر جیح بدهد با رقیب مغلوب اسیر چنگالش بر خورد و رفتار می کند. البته اینگونه شیوه و اعمال قرون وسطائی فقط از طریق نام مذهب و حکومت فاشیستی تروریستی مذهبی امکان پذیر بوده است .

در صورتیکه به جرأت می توان باور داشت که مدعیان حاکم بر ایران که دین را ابزار ووسیله ی قدرت و ثروت و سرکوب و خفقان کرده اند نه هرگز اعتقادات مذهبی ندارند ، بلکه اساساً بوئی از انسانیت نر بر ده اند . برای اینکه اقدامات جنایتکارانه ای که در بازداشتگاه ها از جمله کهریزک انجام گرفته و همچنان ادامه دارد که قربانیان متهم بازداشتی مورد تجاوزات جنسی و شکنجه های جسمی و روحی قرار می گیرند اخبار کم و بیش به بیرون درز درز کرده اش آنقدر وحشتناک است که بدون شک خود سند محرز جنایت علیه ی بشریت است که ورد زبان ریز و درشت و پیر و جوان همه ایرانیان و محافل و جمع شان شده است . آری ابعادش آنگونه وحشتناک و فاجعه و تحمل نا پذیر است که موجب اعتراض و انتقاد برخی از آخوندهای کله گنده شده که نقش کلیدی در تثبیت این رژیم بر بر منش ووحشی و قرون وسطائی داشته اند.

بطور مثال خبر باز داشت و روش برخورد ضد انسانی و توهین آمیزی که اخیراً با دکتر محمد ملکی شده است که طبق اعتراف همسرش از بیماری پیشرفته سر طان با داشتن کهولت سن رنج می برد . ( برای پیگیری بیشتر لطفاً به این لینک رجوع شود: http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=5605 )

حال توجه داشته باشید زمانیکه با اهل علم و قلم و رئیس دانشگاه پس از انقلاب اینگونه گزمکان دژخیم و آدمکشان در خدمت پاسداران کودتاچی و لوطی جماران آنهم در جلوی چشمان همسرش رفتار می کنند در سیاه چال ها چه می کنند؟ به خصوص با جوانان معترض آزادیخواه و به جان آمده از این رژیم هیولای وحشی و آدمخوار و ضد بشر حاکم بر ایران در باز داشتگاه امثال کهریزک و سپاه پاسداران و اوین و غیرو چه می کنند و انتظار است که همکار قلمی پاسدار همکار سر بازجو حسن شریعت ندار در ورق پاره ی کیهان و یادداشت روز چگونه تحلیل و تفسیر وارونه تنظیم کند و علیه که و در خدمت یا له که باشد؟

همچنین سناریوی طرح بر اندازی انقلاب مخملین که ادعا می شود از سوی آمریکا و انگلیس و اسرائیل ساخته و پرداخته شده است وسران رقیب مغلوب به دستگاه جاسوسی اینان متصل شده در راستای کدام اهداف وسیله هدف توجیه کردنی می باشد؟

اکنون قلم بر دست یادداشت روزنویس مرور و تکراری بر ترجمان وارونه ی سناریو های ذکر شده ای کرده که نخ نما شده اند و باز گوئی اشان نه دست خالی مدعی را نشان می دهد که حالت خود زنی و فرافکنانه نیز دارد . زیرا که هدف نهائی عامل و مقصر فجایع و جنایات کنونی معرفی کردن جناح رقیب مغلوب و رهبران و سرانش است . برای اینکه اینان متهم شده اند بطور مشترک با کمک آمریکا و انگلیس و اسرائیل از 8 سال گذشته تا برگزاری نمایش انتصابی 22 خرداد طرح را دنبال و اجرا کرده اند. حال چرا 6سال با تأکید بیشتر بر روی 2 سال شده و یا اینکه چرا سنوات شامل مرور زمان شده و آب رفته است مشخص نیست . زیرا که 4 سال پیش آخوند متحجر و دزد انگلیسی مصباح یزدی مرجع تقلید کودتا گران و به خصوص مرشد پاسدار گماشته احمدی نژاد از 16 سال دوران رفسنجانی و خاتمی در مشهد گفت و تأکید کرد که نه در این دو دوران اسلامی و انقلابی نبود ، بلکه رفسنجانی و خاتمی متهم به خیانت به اسلام هم شدند.

بهر حال پاسدارقلم بردست فلسفه باف و هذیان و وارونه گو با شیوه ی برج در برابر بارو البته با فاش کردن ماهیت زد وبندچی و فرصت طلبانه رفسنجانی مکار و بساز و بفروش و با مانور تبلیغاتی وتیغ زیر بر زیر پالانش و دمش گذاشتن اینگونه با چماق و هویج وچوب و پیاز با کروبی و خاتمی و موسوی و دوم خردادی های حامیان شان برخورد ومتهم و محکوم شده اند :

"موسوي و كروبي و حتي كمي آن سوتر خاتمي به عنوان رهبران جنبش، نشانه اي از عقب نشيني بروز نداده اند. طيفي از جبهه اصلاحات سابق، همان محيط گرم و نرم و آلوده اي است كه ميكرب و انگل هاي ضدانقلابي گري در آن كشت و نگهداري و فربه مي شود. اين همان واقعيتي است كه حتي فرزند وزير اطلاعات دولت اصلاحات نيز درباره آن هشدار مي دهد و مي نويسد «جنبش سبز ميرحسين موسوي از نبود استراتژي رنج مي برد و در آن، مخالفان جمهوري اسلامي، ولايت فقيه و قانون اساسي حضور دارند.» متأسفانه آن گونه كه از قرائن و شواهد پيداست متوليان جبهه اصلاحات به دلايل متعدد رمق و انگيزه اي براي دفع اين جريان انگلي انگليسي- آمريكايي از خود ندارند. «آنها ظرفيتي مافوق تصور پيدا كرده اند.» اين ظرفيت بي شباهت به ظرفيت موجود در طبيعت نيست. موجود طفيلي، شكار خود را با نيش و زهر، نيمه جان مي كند و خود يا نوزادش در اين پيكر نيمه جان و بي رمق مي بالند و تغذيه مي كنند. . نامزد ناكام 2 دوره انتخابات رياست جمهوري گزينه مناسبي براي خودكشي بود. غير از سوابق تحريك پذيري، او خود را مالباخته اي درحد ورشكستگي مي ديد. فرد در چنين وضعيتي آماده هر هزينه و اقدامي است. آراي او پس از 4سال تقلا و راه اندازي حزب و روزنامه به قهقرا رفته و به مرز 330هزار رأي سقوط كرده بود. او مي دانست كه اگر براي تندروها پيشمرگي نكند و تا سرحد خودكشي ريسك نپذيرد، آماج حملات و سرزنش ها و طعنه هاي بي پايان همان ها قرار خواهد گرفت كه از او مي خواستند با نامزدي، جبهه اصلاحات را دوشقه نكند. او به لحاظ رواني، هم شوكه و افسرده و هم هراسان و نگران است. مي شد با وي معامله اي كرد. عنوان شيخ اصلاحات را به جاي سرزنش و ملامت و تحقير به وي برگرداند و در مقابل از او خواست ريسكي بكند كه حتي نامزد ديگر تندروها با همه اثرپذيري حاضر به انجام آن نيست. كروبي از يك سال پيش و به ويژه 6 ماه گذشته در اين بازي كاهنده و بازندگي مداوم وارد شد آنجا كه براي توجيه ماندن در صحنه انتخابات با وجود مخالفت جبهه اصلاحات، مجبور شد افراطيوني بدسابقه را براي كسب شهرت و توجه، گردآورد و به تندروي شدت بخشد. تندروهاي ظاهراً مخالف، نه تنها از اين شيوه انفعال و استخدام كروبي ناراحت نشدند كه حتي استقبال هم كردند. اكنون سايه اي از خود كروبي است كه او را مي ترساند و مي راند تا آنجا كه امروز پاي در راهي گذاشته كه باند مهدي هاشمي معدوم، شيخ ساده لوح اما مدعي را در آن راه بن بست برد و از آبرو انداخت. كروبي نياز به ساعتي «توقف» و «خلوت» دارد تا باور كند جلوي زيان را هرجا بگيرد، سود است. البته اگر اجازه ايستادن و خلوت كردن و انديشيدن را به وي بدهند. - برخلاف آنچه القا مي شود نه كروبي با موسوي همدل است و نه موسوي با خاتمي و نه هاشمي رفسنجاني با آن 3نفر. بي دليل نبود كه هاشمي پيش از بقيه پاي از ماجرا- با وجود مسائل منحصر به فردش- بيرون كشيد. درحالي كه با بهانه ها و مستمسك هاي آنان حتي نمي توان يك بقالي را هم گرفت! هاشمي باهوش تر از آن بود كه به خاطر دلخوري هايش با احمدي نژاد، از ياد ببرد چه كساني قباي «عاليجناب سرخپوش» و«عاليجناب خاكستري» را بر تن وي پوشاندند تا از اين طريق انتقامشان را از نظام هم گرفته باشند. خاتمي هم اگر گاه تك مضرابي مي زند، از سر رودربايستي است وگرنه صابون اين جماعت به تن او هم خورده است. مي ماند موسوي كه اكنون خودش نيز مي داند زمزمه تقلب، توهم و دروغي بيش نبوده است. جنين نامبارك براندازي و معارضه با نظام و انقلاب و قانون اساسي را نمي توان در پوشش اصلاح طلبي و قانون گرايي و مظلوم نمايي، انكار يا پنهان كرد. زانو هاي جبهه كذايي نشان مي دهد كه از كجا مي آيد. اگر توانستيد شترمرغ را بپرانيد يا بار بر دوشش بگذاريد، و اگر شدني باشد كه گنجشك با رنگ كردن قناري شود، آنگاه مي توان تصور كرد كه جنين التقاطي و پيوندي مذكور نيز ناقص الخلقه نباشد و در محيطي با مختصات ايران اسلامي ادامه حيات دهد يا محبت و اعتمادي در ميان ملت ايران برانگيزد"

در خاتمه اینکه هنوز از یاد نرفته است که چگونه از سوی باندهای مافیائی و کودتاگر حاکم بموازات ادعای نابودی کردن اسرائیل پیشنهاد طرح دوستی با ملت اسرائیل داده می شد؟ همچنین چرا با متهم کردن رقیب مغلوب با همکاری با آمریکا و ادعای مبارزه کردن با شیطان بزرگ آمریکا، فراموش شده که چگونه رفسنجانی مکار و بساز و بفروش و غارتگر در خطبه ی نماز جمعه ی تهران اعتراف و فاش کردو اذعان داشت که رژیم در کنار اشغال گران نظامیان آمریکائی و انگلیسی افغانستان همکاری داشته است؟ همینطور مگر حمید مولانا شهر وند آمریکائی مشاور ویژه ی پاسدار گماشته احمدی نژاد نمی باشد ؟ یا مگر زمان زیادی گذشته که چگونه عفو ملوکانه به دلال و جاسوس و کار چاق کن چند جنبه هوشنگ میر احمدی داده شد . سپس دعوت به تهران برای پیگیری سیاست زد و بند پشت پرده ی شیطان کوچک با شیطان بزرگ شد که هنوز هم به شیوه ای دیگر ادامه دارد؟ از سوی دیگر موضوع انگلیس و دولت فخیمه که آنقدر عیان می باشد که ضرورت ندارد اشاره شود که رابطه ی میان ارباب فخیمه با آخوندهای نوکر حاکم شده بر ایران آنگونه است که بصورت طنز عامیانه در آمده است . به ویژه اینکه داستان ربودن 15 ملوان انگلیسی در سواحل آبی عراق از سوی یک پاسدار و ادعای نمایش و سناریوی کمدی دو هفته ای تلویزیونی متهمان جاسوس بیگانه با عربده کشی های نوید دهنده محاکمه کردن شان فراموش نشده است که چگونه در نهایت منتهی به اجرای شوی سیاسی کمدی مطبوعاتی با اهدای جوایز به جاسوسان متهم انگلیسی به جای محاکمه کردن شان شد. مهمتر اینه اخیرا ً نیز شاهد بودیم که چگونه از سوی کودتا گران پاسدار برنامه ریز ادامه ی سناریوی تکمیلی ربودن شدن 15 ملوان انگلیسی اکنون با بازداشت 8 نفر از کارکنان سفارت دولت فخیه در تهران دنبال و در دستور کار قرار گرفت. آنگاه چطوری آخوند جنتی در خطبه های نماز جمعه ی تهران اخطار به زودی محاکمه شدن شان را داد که این یکی ادعا هم همچون مورد ربودن 15 ملوان و قول محاکمه کردن شان تبدیل شد به کوهی که دوباره موش زائید . زیرا که منجر به نمایش کمدی اعتراف گیری و محاکمه ی فرمایشی کردن یک متهم ایرانی کارمند سفارت انگلیس در تهران شد که در بیدادگاه نمایشی مبدل به محاکمه نمودن رهبران و سران رقیب مغلوب شد که کار گردانش بازجو وشکنجه گر و قاتل زهرا کاظمی و قصاب مطبوعات و تفکر و اندیشه سعید مرتضوی بوده است.

هوشنگ - بهداد

http://www.kayhannews.ir/880601/2.htm#other203 دوشنبه اول شهریور ماه سال 1388