"پهن کردن بساط مار بازی برای زدن جیب تماشاگران از سوی جیب بران"
فرصتی پیش آمد تا که بعنوان همدردی و همبستگی با مبارزه ی مجاهدین اشرف حضور در جمع اکسیون اعتراضی هواداران شان داشته باشم . پس از ملحق شدن به جمع شان شاهد صحبت مسئول آکسیون با یک شهروند عراقی مسن قد بلند باموی ریش وسر سفید بودم که بزبان فارسی داشت توضیح می داد که همه جنایات و نا آرامی های عراق ادامه ی سیاست دخالت گری خامنه ای یا لوطی جماران و پاسداران و مزدوران و جیره بگیران شان است که پس از اشغال نظامی عراق حضور دارند. همچنین تأکید می کرد که حاکمان ایران به خصوص خامنه ای از طریق سوء استفاده ی مذهب و اکثریت جمعیت شیعه ی عراق اهداف پلید خودشان در عراق را دنبال می کنند. همینطور ادامه داد بطور مثال در آمد 300 میلیارد دلار در آمد نفت ایران که سهم مردم ایران است در صورتیکه خیلی وقت است این مردم در شرایط بسیار سخت زندگی می کنند چرا هزینه ی اهداف مشخص در عراق و حماس و حزب الله لبنان می شود ؟
البته وی اذعان کرد که مردم عراق هر گز زیر بار حکومت مذهبی مشابه ایران نمی روند و افزود اکنون نیز المالکی نخست وزیر دست نشانده ی عراق برای اینکه وحشت از نتایج انتخابات آینده ی پارلمان عراق دارد، التماس می کند که صبحی و مسیحی و شیعه و سنی و مذهبی و کرد و ترکمن و کمونیست در این انتخابات باید همه با هم یکی و همصدا شوند . در صورتیکه میان 3 جریان شیعه ی حزب الدعوه ی حکیم و مقتدی صدر و المالکی اختلاف و رقابت زیاد می باشد.
من از ایشان پرسیدم که نظرت پیرامون تهاجم وحشیانه ی پلیس دولت دست نشانده ی المالکی به مجاهدین اشرف چیست و مردم عراق در مورداین حمله چه می گویند یا چگونه در مورد اینان فکر می کنند یا نظر می دهند؟ پاسخ داد مردم عراق این تهاجم را محکوم می کنند ومطلقاً هیچ عراقی این تهاجم را تأئید نمی کند. چونکه مردم عراق با مجاهدین مشکلی ندارند . برای اینکه فقط این خواست خامنه ای بوده که از المالکی خواسته است مجاهدین را از اشرف اخراج کند . بعلاوه اضافه کرد که خامنه ای هم کردستان عراق را بطور مرتب بمباران می کند . هم اینکه اکنون مسیر آب رود خانه های نوار مرزی ایران به عراق را تغییر داده یا مسدود کرده است که موجب انتقاد مقامات عراقی و نا رضایتی مردم عراق شده است. بالاخره تأکید می کرد که می بایست ابزار تبلیغات مذهبی از حاکمان تهران در عراق گرفته شود و خامنه ای با مذهب معاویه ونه علی معرفی شود. زیرا که همه چیز رااز طریق مذهب به نفع خودش وارونه تعبیر و تفسیر می کند.
بنابراین رژیم جنایتکار نا متعارف وارتجاعی و تروریسی کودتائی و پاسداری که هرروز بیش از گذشته جنایت می کند و فلسفه ی وجودی اش با سرکوب و خفقان و زندان و شکنجه و اعدام در داخل کشور است و دیپلماسی خارجی و برون مرزی اش بر اساس صدور تروریسم و ارتجاع و دخالت گری در امور داخلی کشورهای همسایه و منطقه ی خاور میانه استوار می باشد . به خصوص اینکه این روز ها آمار جانباختگان وقایع اخیر درون باز داشتگاه ها در حال افزایش و رو به رشد می باشد . آنهم با تحمل بدترین شیوه های شکنجه گری جسمی و روحی و روانی ضد بشری که با تجاوزات جنسی همراه می باشد که ادامه ی علنی شده ی مسیر طی شده ی 30 ساله گذشته می باشد . لذا رخداد چنین جنایات روز مره ی ضد انسانی در ایران به ویژه در خیابان ها و توی باز داشتگاه ها که اتفاق می افتد. مشخص است که این مکان ها همچون اشرف مجاهدین نیستند و یا متهمان قربانی هم که مجاهدین اشرفی در حال اعتصاب غذا نمی باشند تا که موجب حساسیت شود که چنین رفتار حیوانی یا جنایت علیه ی بشریت با اینان می شود تا جائیکه حتی کروبی و موسوی و خاتمی و رفسنجانی و صانعی و منتظری و ... به این شرایط ضد انسانی انتقاده کرده و مورد تهدید و اتهامات سنگین واقع شده اند .
حال مشخص نیست که چگونه است برخی از قلم بر دستان به حساب منتقد مجاهدین اعتصاب کننده در اشرف که همچون سایه نشینان داس تیز بر دستی شده اند که نه اینکه خود شان هیچ اقدامی نمی کنند یا اینکه هیچ شیوه و راه حلی ارائه نمی دهند ، بلکه با قلم یا داس تیز که با به چرخش در آوردن با پوشش انتقاد تبدیل به منتقدانی شده اند که از داس بر دستان در حال درو کردن در وسط گرمای داغ تب سوز تابستان انتقاد می کنند که چرا اینگونه درو می کنند؟
من وقتی با اینگونه قلم بر دستان منتقد ظاهراً دلسوز ولی در اصل فرافکنان و فرصت طلبانی مواجه می باشم که گویا تصور کرده اند اکنون شرایط آنگونه مناسب است که می توان با نیش قلم زدن، به نوعی ازمجاهدین انتقام گیری کردا لبته با ظاهری آراسته و انساندوستانه ی حقوق بشری این سیاست و اهداف دنبال می شود . بقول معروف دزد چو با چراغ آید گزیده تر برد کالا بر خورد می شود تا به جای درمان زخم مجروحین نقش نمک پاش برروی زخم شان پاشیدن بعنوان درمان برای شان شوند.
آری این را می دانم که مبارزه کردن با دژخیمان حاکم بر ایران بسیار پر هزینه و سخت است و کار هر مدعی نمی باشد و مشخص است هر مدعی در بستر مبارزه با این دژخیمان مصصم وجدی تر باشد می بایست آمادگی پرداخت هزینهی بیشتر حتی جانش را داشته باشد . برای همین است که دژخیمان و آدمکشان حرفه ای حاکم بر ایران از میان این همه مدعیان رنگا رنگ اپوزیسیون چرا فقط به سراغ مجاهدین اشرف رفته اند؟ از سوی دیگر اما این را من نمی دانم چرا هر زمان که اینگونه مقالات اینگونه منتقدان را می خوانم نا گهان به یاد شیوه ی مار بازان و نمایش و شگرد اینان در گذشته می افتم که بازگوئی داستانش اینگونه است.
در آن دوران قبل از انقلاب که همچون شرایط کنونی امکانات رفاهی و برنامه های سر گرمی و تفریات ورزشی و امثالهم گوناگونو متنوع وجود نداشت. ضمن اینکه وضعیت اقتصادی مردم هم زیاد جالب و رضایت بخش نبود . بنا براین برخی تلاش می کردند با اجرای نمایشات سیار تر دستی و لوطی و عنتر و پهلوان زنجیر پاره کردن و مار بازی و نمایش تصاویری پرده های مذهبی در حاشیه ی خیابان ها و میادین شهر یا کنار گورستان ها دست به اجرای نمایش بزنند . یکی از این موارد همانگونه که اشاره شد نمایش مار بازی بود که چند عدد مار های دندان زهر کشیده شده ی درون جعبه ی مار گیری جا سازی شده بود که همراه مار باز و یکی دو شریکش حمل می شد و در هر مکان مناسبی که مشرف به تردد زیاد عابرین بود بساط نمایش شان گشوده می شد . البته برای پای پلیس کشانیدن به پایان بساط معرکه گیری مار بازی با همدیگر هم قول و قرار هائی گذاشته می شد که چه موقع پلیس حضور یابد و با حق و حساب گرفتن خود بساط نمایش را تعطیل کند . زیرا که پس از پهن کردن بساط مار بازی و چندین بار مارها بدفعات از درون جعبه بیرون آورده می شد و با چوب یا ترکه ای که در دستان مار باز بود مسیر حرکت نمایشی مار ها در میدان مانور دادن شان تعیین می شد و ماربازان جمعیت دایره وار حلقه زدن بر گرد مار باز در فواصل نمایش مردم را با چراغ الله کردن تلکه می کردند این وضعیت ادامه می یافت تا اینکه در پایان مار بازان یواش یواش برخی از مار ها را به سمت جمعیت رها می کردند تا که جمعیت حلقه زده وحشت زده از ترس نزدیک شدن مارها عقب نشینی کنند. در این شرایط همهمه و آشفته بازار همراه با ترس و نگرانی در جمعیت که حاکم می شد .چون تمرکز تماشاگران تلاش برای در امان بودن شان از ترس مار رها شده بود . زیرا که فکر می کردند که مارها زهری می باشند و دندان زهری اشان کشیده نشده است . در همین شرایط رفقای همکار و همراه مار باز که تخصص جیب بری هم داشتند مشغول زدن جیب های جمعیت آشفته و بر هم ریخته شده می شدند . در نهایت در پایان این سناریوی شلوغ بازار ناگهان سر و کله ی پلیس پیدا می شد و جمعیت را متفرق می کرد و بساط مار بازان را نیز جمع می کرد وحق و حساب خودش را از اینان می گرفت و می رفت.
در خاتمه اینکه اکنون اینگونه انتقادات بدون رهنمود و راهکار دادن نقش همان رها کردن مار ان از سوی ما ربازان در میان جمعیت را دارد که فرصت جیب بری برای جیب بران حرفه ای و مترصد جیب زدن رفقای همکارشان را فراهم می کردند . به خصوص اکنون که از هر سو فشار برروی مجاهدین اشرف تدارک و برنامه ریزی شده است . بنابراین به جای اینکه همه قلم ها به سمت جنایتکاران حاکم بر تهران و آلت فعل شان نخست وزیر عراق المالکی و غرب سکوت کرده بسیج و چرخانیده ونشانه گیری شود و از مجاهدین اشرف و اقدام ومبارزه اعتصاب شان حمایت شود . اما به شیوه ی کاسبکارانه ی مو جای پیچش مو دیدن با انتقاداتی که برخی از قلم بر دستان از اعتصاب کنندگان اشرف نموده اند تیغ را بر کف زنگیان مست نهاده اند تا که بر سر و روی مجاهدین در حال اعتصاب و آماده پرداخت هزینه ، تیغ کشی کنند که در راستای شعار زیبا به جای عمل زیبا می باشد . در صورتیکه این شیوه ی مبارزه بخشی از مبارزه ی پر هزینه علیه ی دشمن ضد بشری بی اعتبار و نامشروع شده می باشد . همینطور همبستگی با خانواده های تجمع و تحصن و اعتصاب کنندگان جلوی درب زندان اوین ودرون زندان و بازداشتگاه ها نیز می باشد . مشروط بر اینکه مشخص است که کسی دداوطلبانه به پیشواز مرگ نمی رود و عاشق مرگ هم نیست. اما سئول است زنده ماندن در برابر دژخیم که به هیچکس حتی خودی هم رحم نمی کند زانو زدن و تسلیم شدن هم معیار اعتبار و ارزش انسانی با ادعای مبارزه نمی تواند باشد.
هوشنگ – بهداد
29 مرداد ماه سال 1388